Menu

اصلاحات غازانی به روایت جامع‌التواریخ رشیدی

نویسنده: علیرضا ذکاوتی قراگزلو

هرکس کتاب جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله همدانی را خصوصاً در قسمت پادشاهی غازان­خان بخواند ایران را جهنمی می­بیند که با ظهور و اقدامات غازان به بهشت شباهت یافت. آنچه مسلم است در آغاز به حکومت رسیدن غازان بر اثر حملـﺔ چنگیز و اولادش سپس هلاگو و اعقابش ایران همان جهنمی بود که توصیف شده است. اندیشه­وران و خردمندان بلند اندیشگان و حکمت پیشگان پس از مطالعات چنین نتیجه گرفتند که مغولان را باید تغییر داد. به مرور ایلخانان مغول مسلمان و بعداً شیعه و حتی عارف­منش و شاعر مسلک شدند. اینها هم درست است و با واقع تاریخی تطبیق می­کند. اندیشه تأثیرگذاری فرهنگی در مغولان از زمان فرود آمدن خواجه نصیر و یارانش از قلعـﺔ اسماعیلیه و پیوستن به هلاگو نظام یافته شد. مگر نه این است که خواجه نصیر از هلاگوی وحشی و غارتگر بودجه بزرگترین موسسات علمی و فرهنگی آن روزگاران را گرفت و فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی را احیاء نمود. خاندان خواجه رشید از یاران خواجه نصیرالدین و پیروان افکار بلند و در واقع هم­اندیشان آن طراحی بزرگ و درازمدت هستند. به گمان من آنچه خواجه رشید در تاریخ غازانی می­نویسد و آنچه در واقع به انجام رسانده است ادامـﺔ همان برنامـﺔ بزرگ است، منتهی ساده­اندیشی است اگر چنین بینگاریم که آنچه در جامع­التواریخ از اقدامات اصلاحی غازانی به قلم آمده نتیجـﺔ افکار غازان خان است یا آنکه بتمامه عملی شده است. در حقیقت خواجه رشید یک نمونـﺔ مثالی از حاکم حکیمی در نظر آورد، و انسان کاملی را تصویر نمود. ایده آلی را در نظر گرفته و حرفهایی و کارهایی به غازان خان نسبت داده است که خودش و هم­اندیشانش همان ادامـﺔ انجمن یاران خواجه نصیرالدین در نظر داشتند پیاده کنند، و هرگاه نیمی و حتی یک چهارم از آنچه خواجه رشید نوشته است در واقع و عینیت رخ داده، باید راضی باشیم.

شاعران در مدح فرمانروایان چیزهایی می­گفتند که خوب است فرمانروا آن صفات و ویژگیها را داشته باشد، حکیم مدیر و مدبری همچون خواجه رشید که یکی از فرهیخته­ترین فرزندان زمانـﺔ خود بود مدّاحی بیهوده گوی نیست بلکه با هدفی والا در حقیقت طرحی آنگونه که یک حاکم مثالی در آن روزگار می­باید باشد به غازان خان القاء می­نماید یعنی تو چنین می­توانی باشی و این کارها را می­توانی به منصـﺔ ظهور بیاوری؛ و غازان خان نظر به آنکه آدم مستعدّی بوده شاید یک اندازه از نظریات مشاور با تدبیر و وزیر بی­نظیرش را پذیرفته و به کار گرفته است و هم به نفع خود هم تا حدی به نفع مردم کار کرده، و می­توان گفت خواجه رشید در کار خود از افلاطون حکیم که می­خواست حاکم سیراکوز را مطابق الگوی ذهنی خود قالبریزی نماید موفق تر بود. زیرا به هر حال خواجه رشید سالهای دراز با برنامه­های اصلاحی خود بر سر کار بود و پس از کشته شدنش باری غیاث الدین فرزندش همان برنامه را ادامه داد و در این باب خواجه رشید به خواجه نظام الملک شبیه­تر است تا امیرکبیر که موفق شد حاکم جوان را در اختیار خود نگه دارد و جان بر سر آن اندیشـﺔ بلند گذاشت. البته تأثیر امیرکبیر ماندگارتر بوده است.

به هر حال ما با این نگرش اصلاح شده به اصلاحات غازانی طبق روایت خواجه رشید می­نگریم. تکرار می­کنم آنچه خواجه رشید از فضایل غازان خان می­گوید کمی واقعی و بیشترش ایده­آل است. طبق آنچه خواجه رشید نوشته:

1ـ5. غازان خان که با تربیت بت­پرستی بار آمده بود به توفیق الهی به اسلام گروید. منظور از بت­پرستی در اینجا روایت مغولی بودائیگری است. خواجه رشید می­گوید غازان چند زبان می­دانست. مردی جدی و جویای حقیقت بود. به اهل دانش در مراتب مختلف احترامی درخور می­گذارد. به پزشکی و داروسازی و نجوم و رمل و تاریخ ـ خصوصاً تاریخ مغولان ـ علاقه و آگاهی داشت.

نیز طبق آنچه رشیدالدین نوشته است: غازان خان برخلاف بیشتر فرمانروایان آن عصر پاکدامن و پرهیزگار بود (973) وی مردی زبان­آور و نکته­دان بود، در ملاقات با ایلچیان سایر کشورها چنان سخن می­گفت که جملگان از هیبت و سیاست و کفایت او حسابهای تمام در جمیع ابواب و احوال برگرفته­اند (974)، باید گفت اگرهم چنین بوده، در واقع تلقینات و ارشادات امثال خواجه رشیدالدین از غازان تراوش می­نموده. زهی سعادت او که حداقل به پند خردمندان گوش می­داده است.

نیز بنابر آنچه رشیدالدین نوشته: غازان خان مردی باصبر و استقامت و درست پیمان، در عین حال زیرک و شکیبا بود، مفسدان را مجال تفتین نمی­داده است و مواظب می­نمود که کارگزاران او مردم را مستأصل نسازند (977)، شگفت اینکه حدس­های غازان خان نیز چنانکه رشیدالدین می­نویسد بسیار به حقیقت می­پیوسته (978).

خواجه رشید از دست و دلبازی غازان­خان خصوصاً در امور خیریه و مذهبی ستایش بسیار می­نماید و می­گوید: همـﺔ ارث پدر خود را صرف بخشش به نیازمندان و امور خیر کرد؛ اما نمی­گوید پدران غازان بدترین نامردمان خونریز و چپاولگر و ویرانکار تاریخ بودند. با اینحال اگر واقعاً غازان آن دارائی را صرف امور عمومی کرده باشد بد نیست.

این را نیز باید در نظر داشت که اندیشـﺔ آن روزی بر پایـﺔ واقع مستمر، فرمانروایان را مالک مطلق همه چیز و همه کس می­انگاشت و می­پنداشت.

6. روزی که غازان خان قدرت را به دست گرفت خزانه خالی و ولایات ویران و بی‌سامان بود، دستبرد به اموال دولتی در واقع بیت المال از سوی کارکنان ریز و درشت چه مغولی و چه ایرانی خصوصاً مغولها بسیار رخ می­داد و ایلخانان مغولی بعد از هلاگو برای آنکه قدرت خود را حفظ کنند کارگزاران را نمی­رنجاندند و به حساب مردم سرکوفته مأموران غیر معذور را راضی نگه می­داشتند؛ اما آن وضع قابل دوام نبود. غازان به اشارة مشاورانی حکیم همچون خواجه رشید شخصاً به حسابرسی پرداخت. از جمله مقاطعه­کاری مالیاتی به اشخاص واقف محول شد که دستکم سه سال بر سر آن کار باشد (980)، نه اینکه هر بی‌سر و پایی مالیات ولایتی را به مقاطعه بردارد و حیف و میل کند و سال بعد از او سلب اختیار کرده به سوءاستفاده کنندة دیگری بسپارند. این در مرحلـﺔ گرفتن؛ اما در مرحلـﺔ تقسیم درآمدها هم به روزگار غازان نظمی در کار آمد و ضابطه حاکم گشت و البته تمام درآمدها تقسیم نمی­شد بلکه به تعبیر غازان‌خان «بایستی اندک مایه­ای همواره باشد چه خاصیت مال آن است که چون اندک مایه­ای بود زر زود بر سر آن آید، مانند صیاد که او را مرغی نبود که بر دام نهد تا مرغان هم جنس بروی آیند، هیچ نتواند گرفت و چون مرغی مایـﺔ او باشد در سالی چندین هزار مرغ به واسطـﺔ آن بگیرد» (982). نکته در این است که غازان خان و مشاوران بنا بر مصلحت دولت و حکومت خود می­خواستند گوشت و استخوان را با هم نخورند، استخوانی باید باقی بماند که باز گوشت بگیرد، دست کم این را می­فهمیده­اند که حکومت ورشکسته هیچ کاری ازش برنمی­آید.

7. غازان خان بت­خانه­ها یعنی معابد بودایی مغولان برچید و بخشیان یعنی مبلغان بودائی مغولی را مسلمان کرد. و آنها که حاضر نشدند به هند و کشمیر و تبت فرستاد تا ریشـﺔ منافق­بازی و ریاکاری و تظاهر دروغین به مسلمانی را بکند (983). و آنهائی را که بودائی باقی ماندند و به مراکز اصلی نیز بازنگشتند که معدودی بودند گفت: مرا معلوم است که شما را عملی نیست لیکن پادشاهان تمامت اصناف خلق را محافظت و تیمار داشت کنند و بهائم را نیز نگاه دارند [رعایت] شما نیز از این طریق است اما باید که سرموئی از شما بت­پرستی و تعصب و ناراستی ظاهر نگردد و الّا شما را علف شمشیر گردانم (984). بدینگونه غازان خان مسأله سرکشی در بلاد اسلام را حل کرد.

8. غازان خان به قول خودش پیغمبر اسلام و خاندانش را در خواب دیده بود ارادتی خاص به ایشان می­ورزید و نذر و هدایا برای مزارات ایشان می­فرستاد و به مساجد و خانقاه­ها و مدارس کمک می­کرد (985).

9. خواجه رشیدالدین از شجاعت و نظامیگری غازان خان تعریف می­کند و این بخصوص باید درست باشد (985) چون در غیر آن صورت نمی­توانست آن همه غارتگر وحشی را که به خونریزی و تجاوز و تصرف مایملک مردم عادت کرده بودند جمع و جور و کنترل کند و از خودسری و مردم­آزاری بیهوده باز دارد. «هیچ لشکری بی‌اجازت به جایی نرود» (988).

10. غازان خان قضات و صاحب مسندان شرعی را به پرهیزکاری بیشتر دعوت می­نمود و می­گفت: آنان که این لباس نپوشیده­اند و خویشتن را از دیگران امتیازی نداده کس را بر ایشان سخنی نیست و از ایشان توقع ندارند شما که می­گویید ما چنین­ایم و چنین خواهیم کرد اکنون نیکو بیندیشید اگر از عهده این عهد و میثاق که لازمـﺔ این لباس است بیرون توانید آمد بغایت پسندیده باشد و مرتبـﺔ شما نزد خالق و خلائق از دیگران برتر و بهتر؛ والّا نتیجه، شرمساری از خدا و خلق دهد (990)؛ لذا گناهکاران و متجاوزان در آن لباس را مجازات شدیدتر است. و نیز تصریح نمود: از مفسدت و فضول محترز باشید و هرچه در اصل شرع نباشد به سبیل تأویل روا ندارید و با یکدیگر تعصب نکنید و اگر من چیزی خلاف عقل و شرع کنم تنبیه و اعلام کنید (991). پیداست که این سخنان سنجیده نیز از مغز حکیمان ایرانی تراوش کرده و به عنوان غازان قلمداد شده است.

11. به اطلاع غازان خان رسید که لشکریان را هرگاه سختی دست می­دهد به لیاقت خود منسوب می­دارند و هرگاه شکستی پیش می­آید به تقدیر الهی. غازان گفت: این نحوه برداشت کفرآمیز است باید همه نیکوییها را از ناحیه رحمت الهی بشمارید و هر بدی که برای شما پیش می­آید نتیجه گناهان شماست و سپاهیان را از اینکه در ماموریتها از مردم پذیرائی متکلفانه توقع نمایند، منع نمود (992).

12. از اقدامات مهم عصر غازانی ساختمان سازی است. دوران غازان با زور و بیگاری گرفتن عمارتهای دولتی می­ساختند و کار پیش نمی­رفت. غازان مزد دادن به کارکنان را اجباری نمود و ناظران امین گماشت و همچنین برای حمل و نقل مصالح اجرت پرداخت «و سر هر کاری امینان گماشت تا نگذارند که آلتهای بد به کار برند یا از گچ و ساروج چیزی کم کنند و خاک در آن آمیزند ... دیگر آنکه چوب و آهن را به قیمت معین به مقاطعه داده­اند چنانکه جملـﺔ انواع آن معین و مقرر است» (993)؛ دیگر از اقدامات عمرانی غازان خان اینکه از فرات آب مشروب کربلا را تأمین کرد؛ و اقدامات وسیع او در آبادانی تبریز معروف جهانیان است (995ـ996).

13. موسسات خیریه (و ابواب‌البرّ) در همدان و تبریز و دیگر ولایات پدید آورد و خود به زیارت قبر ائمه شیعه و عرفای معروف می­رفت، خواجه رشید تفصیل موقوفات شنب غازان در تبریز را آورده است (998 به بعد).

14. از اصلاحات مهم غازانی در امر قضاوت است که چون احکام متناقض و ناسخ و منسوخ می­نوشتند چند بخشنامه مهم صادر گردید:

ـ تفویض قدرت در امور قضائی به قضات تا دیگر امرا در آن قضایا وارد نشوند.

ـ هرگاه کسی کاغذ کهنه سی ساله­ای بیرون آورد که ناسخ احکام متأخر باشد آن را باطل اعلام کنند و با آب بشویند یا دعوایی که سی سال طول بکشد فصل کنند.

ـ مالی که معامله می­شود باید مالکیت آن بر فروشنده ثابت باشد.

ـ احکامی که صادر می­شود لازم الاجراء است.

ـ چون عده زیادی شهود قلابی پیدا شده بودند که با مبلغی پول حاضر بودند در هر محضری شهادتی بدهند و حق را ناحق و ناحق را حق کنند و نیز کسانی پیدا شده بودند که خطوط را تقلید کرده سندهای مجعول می­نوشتند، از طرف دیگر آدمهای آبرومند وارد شکایت و دعواکشی نمی­شدند و نمی­توانستند احقاق حق کنند و این هم از عامل تشدید تقلبات بود، شاهدان حرفه­ای و قلابی و مزورنویسان خائن را پیدا کرده به اشدّ مجازات رسانیدند. و قضات را از طرف دولت تعیین نمود تا از کسی چیزی نستانند و عالمان دینی بر همـﮥ ائمه آن دستورات صحه نهادند. تفصیل این قسمت بسیار خواندنی است (صص 1004ـ1024).

15. اما والیان و حکام و مأموران دولتی ایلخانی ستمی نمانده بود که بر مردم روا ندارند. مالیاتها از دولت مرکزی به مقاطعه برداشته می­شد و چند برابر آن از مردم می­گرفتند و به عناوین عجیب کیسـﺔ مردم را خالی می­کردند و هربار که مأمور وصول از مرکز برای والی یا حاکمی وارد می­شد هم مبلغ درخواستی و هم پذیرایی از مهمانان را بر اهالی تحمیل می­کرد «و هیچ آفریده نیارستی که با وی گوید که مال ایشان ترا می­باید داد که هم در اول سال به اضعاف ستد و تلف کرده است». تازه هر پولی جمع می­شد بیشترش را والی و حاکم با فرستادة مرکز تقسیم می­کرد و بقیه را خرج پذیرائی ایشان می­نمود و ایلچی دست خالی به مرکز باز می­گشت که چیزی وصول نشد، و باز هم ایلچی دیگر تا برات کهنه می­شد و طمع از آن منقطع می­گردید (1025).

گذشته از اینها بی­رشوه هیچ کاری پیش نمی­رفت (1026) حواله­هایی که دست کسانی داده می­شد همین حال را داشت مثلاً به فقیر مستحق یا درویش محترمی یک برات پانصد دیناری می­بخشیدند طرف با خود می­اندیشید من که صاحب پانصد دینارم صدش را خرج وصول آن بکنم، لذا صد دینار قرض می­کرد که صرف وصول وجه کند بر آن قدر پول و وقت صرف رفت و آمد می­شد «که او را شیخی فراموش شدی و محصّلی دعوانی بیاموختی» (1028) و عاقبت الامر قرضدار از آن ملک می­گریخت.

هرکس دستش به دهانش می­رسید از فشار مطالبات فرار را برقرار ترجیح داده یا در خانه به سنگ برآورده متواری می­زیست و مخفیانه از پشت بام­ها تردد می­نمودند. در این میان عده­ای خبرچین هم عمل آمده بودند که نام و نشانی مخفی­شدگان را گزارش می­دادند. مأموران ایلخانی در هر خانه مرد نمی­یافتند زنها را به گروگان می­بردند تا صاحب خانه بازآید و آنچه می­طلبند بپردازد. گاهی پیش آمده که رعیت از غایت عجز و بیچارگی چنان می­گریخت که از بام خود را به زیر می‌انداخت (1028).

رشیدالدین خبر وحشتناکی می­دهد که ولایت فرد یزد خالی شده بود که «اگر کسی در تمامت دیههای آنجا می­گردید قطعاً یک آفریده را نمی­دید که با وی سخنی گوید و معدودی چند که باقی مانده بودند دیده­بانی داشتند چون از دور یکی را بدیدی اعلام کردی» (1029).

رسم خانه نزولی از همه بدتر بود ایلچی مغول در خانه جاخوش می­کرد که هرچه می­یافت مصرف می­کرد و ته انبارها و کندوها را در می­آورد و هرچه را خوشش می­آمد برمی­داشت و حتی در و پنجره­های پاکیزه و نفیس را به جای هیزم می­سوزانیدند. عده­ای از شیاطین الانس خانه­های آباد و پرنعمت را نشان کرده وقتی ایلچی پیدایش می­شد از صاحبخانه­ها باج می­گرفتند که آدرس آنجا را ندهند، چارپای ایلچیان هم آزار داشت، آنها را در باغچه و مزرعـﮥ مردم که به زحمت سرسبز و بارآور شده بود رها می­کردند و باغی ده ساله را یک روزه خراب می­کردند (1029)؛ و اگر چارپا احیانا در چاه یا قنات می­افتاد صاحب آن زمین باید خسارتش را بدهد و تعداد این مأموران مردم آزار و مفتخوار بسیار زیاد بود و سیری نداشتند (1030).

غازان خان معتقد بود سررشتـﺔ انواع این سوءاستفاده­ها و تجاوزات با هم ارتباط دارد و باید مجموعاً اصلاح شود «و اگر به تدارک یک یک از آن جزئیات مشغول شوند با اشتغال به مورد دیگر اولی دیگر بار مختل می­گردد و ضبط آن نتوان کرد» و گفت قدمی که به این شیوه معتاد گشته اگر نیمی از آن جماعت را سیاست فرماییم ممکن نیست که بقیه ترک عادت کنند (1031) بالاخره چاره را در آن دید که دست مأموران را از کار وصول و تشخیص مالیات ببرد، مقررات یکسانی تدوین شد و حواله و برات موقوف شد. و هرچه می­گفتند نقدی بود و هرچه می­پرداختند نقدی. برای آنکه کم و زیاد گرفته نشود املاک را در دفتری ثبت کردند. (1032) و هر سندی را با آن دفتر تطبیق می­نمودند (1031). خانه نزولی به کلی موقوف و ایلچی هرچه می­ستاند باید پول آن را بپردازد (1033) با جمع و جور کردن اطراف کار با آنکه مخارج عمومی دولت غازانی از ایلخانان پیشین بیشتر بود خزانه‌اش سرشارتر شد چرا که بیشتر ماموران هرچه می‌گرفتند بیشترش را به جیب می­زدند (1034). خواجه رشید در اینجا حاشیه می­زند که «باید کوشید این رسم موقوف داشتن حواله و برات باقی بماند و تمهیدی که با زحمت بسیار تمشیت پذیرفته باطل نگردد» (1034).

16. مالیات هر منطقه که شامل مالیات بر املاک (قپچور) مالیات سرانه (خراج) و تمغا (= عوارض) برای همه مشخص و دریافت هریک معین شد (1041 به بعد).

17. ایلخانان موقعی که به شکار می­رفتند لشکریان بر املاک و مزارع و باغهای مردم آسیب­های جدی وارد می­کردند. غازان مقرر نمود که هرچه می­گیرند باید نقداً پول بپردازند و گفت: فرق ایل ویاغی این است که ایل از تعرض ایمن است (1044).

18. داستان ایلچی فرستادن از جانب ایلخان و وزیر که به هر حال وجهی داشت کار به جائی رسیده بود که تمام امرای درجه دو و سه و شاهزادگان و خواتین به هر سو ایلچی می­فرستادند گذشته از این کسانی از ایرانیان که به عنوان گماشته و وابسته (= اینجو) با مزد بسیار کم یا اصلاً بدون مزد خود را با یکی از متنفذان مغولی مربوط کرده آنها که برای پیشبرد کارهای خود ایلچی می­گرفتند و دوباره و سه باره برای کاری جزئی بر سر ولایات ایلچی‌کشی می­کردند، تا آنجا که حل و فصل دعوای ارث و میراث هم به این شیوه­ها صورت می­گرفت. اینهمه هزینه باز بر گردة مردم بود و نظر به اینکه طرف مقابل که از همین شیوه­ها استفاده می­کرد و دعاوی خیلی طول می­کشید و آش و معاش این همه بر عهدة رعایا بود (1046) آنقدر تعداد ایلچیان زیاد و رفت و آمدشان مکرر بود که دزدان در این میان نیز گاه با یکدیگر درگیر شده و کسانی سر راه ایلچیان را می­گرفتند و خود را ایلچی می­نامیدند و ایلچی دولتی را می­قاپیدند و احکام و نشانهای ایشان را گرفته مورد استفاده قرار می­دادند و با خیال راحت گردنه گیری می­کردند و کاروان‌ها می­زدند (1046)، ایلچیان واقعی یا قلابی در خانه نزولی­ها آنقدر اضافه می­گرفتند که اغذیه و علوفه از مصرف زیادی آورده می­فروختند. رشیدالدین تعجب می­کند خدا چه برکتی به مال مردم داده بود که تکاپوی اینهمه را می­کرد (1047) ولی این تعجب ندارد زیرا مردم از گلوی خود می­بریدند و خرج شکم زورگویان می­کردند و نیز تعجبی ندارد که ایلچیان را هیچ حرمتی نمانده بود (1047) باری دو دسته ایلچی که احکام ناسخ و منسوخ آورده بودند با هم درگیر می­شدند و بدیهی است که همه دعواها بر سر لحاف ملا بود.

غازان خان برای گشون این گره نخست آیین چاپارخانه قدیم ایرانی را احیا کرد در هر ایستگاه همواره پانصد اسب سیر و آماده کار وجود داشت و ایلچیان را آلتون تمغا یعنی نشان طلائی داد و فقط با ارائه آن اسبهای خسته و کوفته را در ایستگاه با اسب تازه نفس عوض می­کردند، مخارج این ایستگاه­ها و آنچه مصرف آدم و چارپا می­شد به عهدة دولت بود، بدینگونه در شبانه­روز شصت فرسخ طی می­شد و خبرهای تعجیل چهاروزه از تبریز به خراسان می­رسید (1049) سپس غازان خان دستور داد که غیر از شخص ایلخان هیچ کس حق ایلچی فرستادن ندارد و دستور داد ایلچی را هرگاه از جانب غیر از ایلخان بود بازداشت کنند و  مقررات جدید به مردم اعلام شد، هرگاه استثنائی به گرفتن اغذیه و علوفه یا چارپا خارج از ایستگاهها نیاز می‌افتاد بایستی وجه آن نقداً پرداخت شود (1050).

19. دزدی و راهزنی چه به صورت جزئی چه به صورت دستجات سازمان­یافته شدیداً رواج داشت. راهزنان در تمام دهات و شهرها جاسوس داشته که حرکت کاروانها را گزارش می­داد تا در سر راه کمین گذاشته شود، بعضی از این دستجات میان دولتیان حامی داشتند و طبیعی است که شریک و مال خر هم داشتند و کسی جرأت نداشت راز ایشان را فاش کند. گستاخی اینان به جائی رسیده بود که به خانـﺔ امیران مغول می­زدند، گاهی مأمورانی داشتند که سر راه کاروان­ها را گرفته خود را بازرس دولتی جا می­زدند و می­گفتند گزارش شده در این کاروان دزد هست و شروع به جستجو می­نمودند و آنقدر کاروان را معطل می­کردند تا دزدان اصلی سر می­رسیدند. راهداران رسمی که خود دزد بودند و به قول خواجه رشید بیش از دزدان آزار می­رساندند چه به هر حال دزد اتفاقأ به کاروانی می­زد اما هیچ کاروانی از دستبرد راهداران رسمی ایمن نبود.

غازان خان با گرفتار کردن مال خرها و شریکان دزدان که در اماکن ثابت بودند و اعدام یا مجازات شدید آنان، بیشترراهزنان را تار و مار کرد، دزدی کمتر شد و اندکی ایمنی پدید آمد. و نیز ستونهای راهنما در جاده­ها برپا کردند و ایستگاه نفرات راهداران را معین نمودند یا راهزنی به نام راهداران بر کاروانها نزنند خارج از آنجا اگر کسی دعوی راهداری می­نمود دزد بود (1053).

20. اصلاح عیار سکه­های نقره و طلا و یکسان کردن آن در تمام قلمرو غازانی، سکه­های تقلبی گردآوری و فقط به اندازه عیار آن قیمت یافت. سکه­های غازان نقوش اسلامی داشت (1056).

21. اصلاح اوزان و مقیاس­ها و تعیین قپان دولتی در هر شهر (1059).

22. یرلیغ­ها باید در دفتر ثبت شود و ساعت و روز صدور آن قید گردد و مهر بزنند و چهار امیر بر هر یرلیغ گواهی کنند که بعداً نتوانند منکر شوند.

23. احکام مأموریتهای کهنه و نیز تأیید و تشویق‌ها که در دست کسانی بود و البته نوع تقلبی آن هم ساخته شده بود از اسباب آشفتگی اداری و بی­ارزش گردیدن احکام دولتی محسوب می­شد، یکی از تدابیر غازانی آن بود که همه را چه «بحق بود و چه به باطل» گردآوری کردند و به جای آنها در موردی که لازم می­نمود حکمهای یکسان و به اصطلاح امروز استاندارد که ضمناً صدور آن در دفتری ثبت می­شد و مهر خاصی به آن می­خورد و در پشت ورقه به خط مغولی نیز تأیید می­گردید به دست کسی یا کسانی دادند (1060 به بعد).

24. معیشت لشکریان مغول در آغاز ورود به ایران به شیوة چپاولگری تأمین می­شد بعداً که قرار شد نقدی پرداخت شود چون نقدی در کار نبود حواله بر ولایات می­نوشتند که آن خود از عوامل بی­سامانی و ستم مضاعف به شمار می­آمد، آخر به روزگار غازان خان چنین تدبیر کردند که هر منطقه­ای را به اقطاع امیری بدهند تا زیردستان و جمعی خود را اداره کند. این اگرچه عیبهای دیگری داشت که بعداً ظاهر شد اما در آن مرحله تکلیف رعیت را ساده­تر می­کرد (1068).

25. چون مغولان بتدریج داشتند در ایرانیان حل می­شدند و عصبیت قومی که حافظ قدرت ایلخانان بود کاهش می­یافت از سوی دیگر گاهی تمایلات خودسرانه احساس می­شد، غازان به اشارة مشاورانش تصمیم گرفت لشکری خاصه برای محافظت دستگاه سلطنت و حفظ قدرت و وحدت ترتیب نماید و بدین منظور از هر خانه که دو برادر بودند یکی را جدا کرد که همگی منهای ممیزات قومی خود فقط از ایلخان و فرمانده منصوب او اطاعت می­کردند (1075) بعداً در تاریخ صفویه می­بینیم که شاه عباس اول برای حفظ و اعمال قدرت خود قشون شاه سون را تأسیس می­کند.

26. شیوع رباخواری در آغاز به تخت نشستن غازان آفت بزرگی بود که نه تنها مردم را بیچاره کرده بود دولت را نیز تهدید می­کرد و برای جبران آن و ادای قروض هزاران حواله و سند با وجه و بیوجه در دست مردم بود زیرا در آن آشفته بازار سیهکاران و متقلبان و جعالان هم به ساختن قبوض بی­پشتوانه و غیرواقع با مهر و نشانهای جعلی دست زدند. غازان اینگونه اوراق را باطل اعلام کرد. «و بازار آن نوع معاملات نامحمود مسدود گردید» (1084) این کلمه غازان شنیدنی است که «مردم را اگر زر هست چه لازم که به قرض دهند باید که املاک بخرند و عمارت و زراعت و تجارت کنند» (1085) و این مضمون آیه مبارکه است که وَ اَحَلَّ اللهُ البَیعَ و حَرَّمَ الرِّبواوَلاتُکرِهُوا فَتَیاتِکُم عَلَی البَغاءِ إن اَرَدنَ تَحَصُّنا (سوره نور، آیه 33).

بدینگونه ملاحظه می­شود که چگونه به روزگار غازان کوشیدند در حد ممکن تباهی­ها و زورستانیها را کنترل کنند و اینهمه به تدبیر اندیشمندان انساندوستی بود که کوشیدند وحشیان مغول را با روح ادیان الهی و آیین کشورداری ایران کهن و میراث خرد ورزی یونانیان به راه آرند و در مورد شخص غازان خان به نظر می­آید تا حدی موفق شدند.

اردیبهشت 1388

 

 

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان