Menu

شناخت و شناساندن تاریخ و فرهنگ فرارود در پرتو منابع فارسی

نویسنده: محمدحسین ساکت

 

از سال 1372 خ./ 1991 م. که پنج جمهوری آسیای میانه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پیشین استقلال یافت، متن پژوهانی که دلبستـﺔ منابع دست اوّل و دست‌نگاشت‌های کهن و بازمانده در کتابخانه‌ها و گنجینه‌های فرارود بودند، بیش از پیش به این سامانِ فرهنگ پرور گوشـﺔ چشم نشان دادند. نگارش کتاب‌ها و رساله‌ها به دست آفرینندگان آثار علمی و ادبی و به ویژه نوشتگران و رونویسانی که با خوشنویسی و زیبانگاری، برگ‌های زرد و سپید را تماشاگه هنر دلارام خویش می‌ساختند و گنج‌هایی شایگان به یادگار می‌گذاشتند، در همـﺔ رشته‌ها انبوهی از دانایی و آگاهی و ذوق و هنر پدید آوردند. خراسان بزرگ و فرارود با همـﺔ فراز و فرودهای سیاسی/ اجتماعی/ تاریخی و جغرافیایی‌اش، پیوسته بستر هموار و زمینه‌ساز فرهنگ و هنر و خیزش‌های فرهنگی/ سیاسی/ نظامی/ دینی/ مردمی و قومی بوده است.

فرارود ازدیرباز پرورشگاه دانشمندان و سخن شناسان و نادره پردازان بوده است. تنها برای به نمایش گذاشتن شکوه علمی و دیرینـﺔ فرهنگی فرارود نیازی به ترسیم روزگار زرین سامانی و کتابخانه‌های سرشار و گرانسنگ آن به ویژه در بخارا نداریم؛ دوران‌های گوناگون تاریخی و دیگر خاندان‌های دانش پرور نیز می‌توانند گواهان گویا و راستین این سامان باشند. تذهیب، نقّاشی، رنگرزی، کاغذسازی، جلدسازی و صحّافی در کنار نگارش و خوشنویسی، هنرهای دیگر و همترازی بودند همراه و همدوش کتابت و نسخه‌پردازی و کتاب‌آرایی. پیداست که هیچ‌گاه نمی‌توان از فرهنگ و تمدّن ایرانی/ اسلامی سخن به میان آورد و پای فرارود را به میان نکشید.

فرارود از همان آغاز و روزگار گذشته بلندآوازه بود. به این سرگذشت بنگرید:

روزی مأمون، خلیفـﺔ دوستدار و دست پروردة خراسان بزرگ (خلافت: 198ـ218 ﻫ .‌ 813ـ833 م) که پایتخت خود را از بغداد به مرو کشانده بود، در آناتولی با یکی از سردارانش در اردوگاه نظامی قدم می‌زد که ناگهان با مرد کفن پوشیدة دوآتشه‌ای رو به رو شد. آن مرد با ابزار وازدن از ناشایست (نهی از منکر) دهان به خُرده‌گیری از خلیفه گشود. خلیفه در گفتگویی دراز آهنگ با آن مرد بی‌پروا از او پرسید: اگر در کوهستان‌های اینجا زن و مرد جوانی را ببینی که عاشقانه زمزمه می‌کنند و قدم می‌زنند چه خواهی کرد؟ آن مرد برافروخت و بی درنگ پاسخ داد: آن دو را دور و جدا از هم زندانی می‌کنم. خلیفه پرسید: اگر بگویند از اسپیجاب آمده‌ایم و زن و شوهریم چه می‌کنی؟ آن مرد گفت: پرس و جو می‌کنم. مأمون پرسید: ناگزیر تا فرستاده‌ات از اسپیجاب برگردد آن دو را باز نگاه خواهی داشت؟ آن مرد پاسخ داد: آری. مأمون پرسید: اگر فرستاده‌ات در راه بمیرد یا این زن و مرد جوان در بازداشتگاه جان بسپارند چی؟ پاسخ شنید: خُب، به این اردوگاه می‌آیم و به پرس و جو می‌پردازم. خلیفه گفت: گیریم یکی دو اسپیجابی در اینجا باشند و بگویند این دو را نمی‌شناسیم، بعد چی؟ آن مرد از پاسخ فروماند. خلیفه گفت: ای مرد! این است آن چیزی که برایش کفن پوشیده‌ای؟1

این سرگذشت را به کوتاهی آوردم تا نشان دهم که در سدة دوم هجری اسپیجاب آن اندازه بلندآوازه بود تا بر زبان خلیفـﺔ زیرک و توانمند عبّاسی بنشیند. اکنون اسپیجاب یا سپیجاب (آب سپید. شهر سپید)، که به سرودة فردوسی توسی در شاهنامه در نبرد ایرانیان و تورانیان در قلمرو تورانیان قرار داشت، امروز در نواحی چیکمنت در جمهوری قزاقستان نهاده شده است.2

جایگاه جغرافیای/ سیاسی فرارود با ساختار چند ملّتی جمعیّت و گسترة هویت قومی‌اش، پژوهش ژرف و باریک تاریخی/ اجتماعی/ فرهنگی این سامان را گزیر ناپذیر می‌نماید. فروپاشی شوروری پیشین و استقلال جمهوری‌های آسیای میانه، دیدگاه‌ها و نگره‌های ویژه‌ای در اندیشـﺔ نوین تاریخی فراروی فرارود نهاده است. برای بررسی  مسائل برخاسته از نظام ایالتی ایل نشینی و برخورد فرهنگ‌های چادرنشینی و پایدار و فرهنگ و تاریخ آنان، تنها از روزنـﺔ تمدّن‌ها نگریستن پاسخگو نخواهد بود. نگاه و نگرش به پیوندها و فرهنگ‌های درون قومی و گروه‌های گوناگون انسانی و رویدادهای رنگارنگی که رخ داده است و همچنین بهره گیری از تجربه‌ها و دانسته‌های آنان بایسته و شایسته است. در این رهگذر، گردایه‌های بازیافتـﺔ منابع فارسی و بررسی و واکاوی آگاهی‌های تطبیقی به شناخت و شناساندن ویژگی‌ها و رویدادهای تاریخی یاری سترگی می‌رساند.

رویکرد تاریخی/ متنی این فرصت را به داده‌های این منابع ارزانی داشته است تا به بیان مواد تاریخی این موضوع بپردازد و درستی و اصالت دست‌نگاشت‌ها و فهرست‌های آنها را پیدا کند. واکاوی آگاهی‌های برگرفته از نگاشته‌های سیره‌نویسی صوفیان یا مناقب (کتاب‌هایی مانند سرگذشت پیران یا تذکرة‌الاولیاء) همچون جلیس المشتاقین، مجمع التواریخ، لمحات من نفحات القدس، نقش آداب و مراسم تصوّف را در انتشار اسلام و تأثیرش بر رویدادهای تاریخی در امارات یا خانات قزّاق ترسیم می‌کند.3

اسناد و مدارک بازیافته دربارة خرید و فروخت زمین و امتیازهای زمین به فرزندان شیخ، مهر تأییدی است بر تأثیر مهم شیخ‌های جویبار بر کارهای دولتی امارات قزّاق در سده‌های دهم و یازدهم هجری/ شانزدهم و هفدهم میلادی. در بسیاری از نگاشته‌های فارسی که به رویدادهای تاریخی امارات قزّاق می‌پردازد. بارها به اصطلاحات «مملکت قزّاق»، «اُلوس قزّاق» و «ایالت قزّاق» برمی‌خوریم. بررسی باریک و پربار پیوند و وابستگی قدرت خان با اشراف سالاری، که به برخورد با منافع اشراف سالاریِ ایلی بستگی داشت، در پرتو همین منابع فارسی انجام شدنی است.

تاریخ پیوندهای سیاسی و دیپلماسی امارات قزّاق با کشورهای همسایه در پرتو آگاهی‌های به دست آمده از منابع و نگاشته‌های فارسی بازسازی گردید. در سدة دهم هجری/ شانزدهم میلادی، امارات قزّاق در میان دولت‌های کشورهای آسیای میانه گام‌هایی برداشت. پس از دوران سردرگمی سخت سال‌های 1570 و 1580 م، امارات قزّاق سیاست خارجی‌اش را پا برجا ساخت. قزّاقان با آسیای میانه دارای گسترده‌ترین پیوندهای بازرگانی و ارتباطی بودند. در پناه این پیروزی‌ها، امارات قزّاق دولت نظامی ایلی توانمندی گردید. بررسی مقوله‌های گوناگون دست‌نگاشت‌ها، اسناد، مهرها، سکه‌های ضرب شده و دارای نقش و نگاشته ما را به دستاوردهای دلچسبی راه می‌نماید. برپایـﺔ نوشته‌های فارسی همچون شرفنامـ شاهی، تاریخ عالم آرای عباسی، احسن التواریخ، بحرالاسرار و مانند آن، آگاهی‌های ارزشمندی از پیمان نامه‌ها، معاهده‌های بین المللی، ازدواج‌های خاندانی، گفتگوها، سفارت‌ها و همگی شیوه‌ها و روش‌های صلح و آشتی و کشمکش‌زدایی بین المللی، که در سیاست خارجی قزّاق رخ داد، در چرخـﺔ پژوهش درآمد.

سیاست خارجی امارات قزّاق با دو روش سنّتی جامـﺔ عمل می‌پوشید: صلح و جنگ. اگر فرمانداران خان اعتماد کامل را به دست می‌آوردند، صلح نامه امضا می‌شد. پیمان صلح با دو روش تأیید می‌شد: سوگندها یا تضمین‌ها و ضمانت‌نامه‌ها. این منابع از سه گونه پیمان سخن می‌گویند: نخستین دسته، هنگامی بود که خان به احتمال دست‌یابی به صلح، با نیروهایش به سوی طرف خود روان می‌شد. دومین گونه، برای دادن پیشکش‌ها بود. گاهی با وصلت‌های زناشویی و پرداخت‌هایی در آینده، پیمان صلح بسته می‌شد. سومین گونه، امتیازهای زمینی یا حقّ گردآوری پیشکش‌ها بود. گاهی هم، فراخور پیوندهای ویژه میان دو طرف، پیمان‌نامه‌هایی از دیگر سِنخ و گونه می‌بستند. پیمان میان حق خزرخان و عبدالله، و میان توکّل و عبدالله برای پایداری دوستی توصیف شده است.

در سیاست خارجی امارات قزّاق، سفیران و نمایندگان نقش بسزایی داشتند. تبادل پیاپی سفیران و پیام‌های شخصیّت‌های سیاسی، دیدارهای دوره‌ای فرمانداران، گواه و برگـﺔ گویایی است بر پیوندهای خوب میان کشورها. برابر گردایـﺔ منابع فارسی، مسائل برخوردهای چند جانبـﺔ قزّاقان، ازبکان، قرقیزان، کالمیکان، کاراکاپلاکان و دیگر ملت‌ها شایستـﺔ بررسی و نگرش است. فرایند پیچیدة زندگی سیاسی/ اقتصادی/ فرهنگی/ اجتماعی ملت قزّاق به ویژه در پرتو منابع بازیافتـﺔ فارسی این بخت را یافته است تا نه تنها بیشتر و بهتر درک و دانسته و آشکار شود، بلکه چه بسا به شناخت تاریخ آسیای میانه، ترکستان شرقی، جونگار (Jungaria) 4 و حتا ایران، هند و روسیّه یاری سترگی برساند.5

فرهنگ ایران و فرارود بدان اندازه همسان و ریشه‌دار است که می‌تواند در بارآوری و بالندگی میراث مشترک علمی/ ادبی/ دینی/ متن‌پژوهی و نسخه‌شناسی دست در دست یکدیگر به پیشرفت‌هایی خیره کننده و زایشگر دست یابد. در این میان، همکاری‌های کارشناسان و پژوهشگران ایرانی و فرارودی با پیشینه‌ها و پشتوانه‌های ژرف و همساز فرهنگی، پیشتاز پیوندهای پایدار دوستی و گسترش یاری‌های دانشگاهی و فرهنگی در منطقه خواهد بود.

 

گنجینـﺔ دست‌نگاشته‌های فارسی در موزة قرشی ازبکستان

قَرشی یا قرشه که در سده‌های میانه نَخشَب یا نَسَف نامیده می‌شد، شهری است کهن در آسیای میانه که امروز مرکز ولایتی است به نام قشقه دریا در جمهوری ازبکستان.6 قرشی در جنوب خاوری بخارا واقع است.

موزة محلی قرشه برای نخستین بار، میان سال‌های 1924 و 1927 م پایه‌گذاری شد. در 25 ژانویـﺔ 1960، ناحیـﺔ قشقه دریا با ناحیـﺔ سُرخان دریا (مرکز: ترمذ) یکی شد. اکنون پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، موزة قرشی در جمهوری استقلال یافتـﺔ ازبکستان به کار خود ادامه می‌دهد .

پس از واپسین بازگشایی تا امروز، موزة قرشی در ساختمان مدرسـﺔ خواجه عبدالعزیز خان، در خیابان 319 نَسف در شهر قرشی واقع است.

در اوت 1998، گروهی از پژوهشگران به سرپرستی بنیاد فرانسوی مطالعات آسیای میانه در تاشکند دست به کار فهرست‌نویسی و تدوین فهرست دست‌نگاشته‌های موزة قرشی شدند. این گروه بافته شده از آقایان اَفتان دل ارکینوف (دانشگاه تاشکند)، [عاشر] آشربیک مؤمن اُف (مؤسسـﺔ خاوری، تاشکند) و خانم ماریا شوپه (M. Szuppé) (مرکز ملی تحقیقات فرانسه) بودند.7

شمار تمام متون نگاه‌داری شده در این گنجینه 52 دست‌نگاشت به زبان‌های تازی، پارسی، پارسی/ تازی، ترکی، تازی/ ترکی و پارسی/ ترکی است. از آن میان، 37 دست نگاشت به تازی (در حدود 71%)؛ 10 نسخه به پارسی (در حدود 19%)؛ دو دست نویس به تازی/ پارسی (در حدود 4%)؛ یک نسخه به تازی/ ترکی (در حدود 2%)؛ یک نسخه به فارسی/ ترکی (در حدود 2%).8

اینک، فهرستی از دست نگاشت‌های پارسی و تازی و پارسی/ تازی و ترکی/ پارسی گنجینـﺔ موزة ملی قرشی نگاشته می‌آید. خواننده برای آگاهی بیشتر دربارة آنها از نگاه نسخه‌شناسی و فهرست‌نگاری می‌تواند به کتاب فهرست دستنویس‌های شرقی موزة محلی قرشی (ازبکستان)، به خانم ماریا شوپه و آشربیک مؤمن اف (به فرانسه) مراجعه کند.

1. منتخبات فی التجوید، نویسنده نامعلوم، دربارة خواندن قرآن، فارسی/ تازی.

2. مناجات عبدالقادر جیلانی یا مناجات غوث اعظم، نخستین شعر از شاه (سیّد) عبدالقادر حسنی حسینی (م: 561/ 1167) است و شامل مناجات شاه عبدالقادر گیلانی است (فارسی).

3. تحفةالسالکین (= التحقیقات) از محمد بن محمد بن محمود حافظی بخارایی نقشبندی، نامور به خواجه محمد پارسا، دربارة تصوف (فارسی).

4. ذخیرةالملوک، از امیر سید علی همدانی، در اخلاق سیاسی (فارسی).

5. منطق الطیر فریدالدین عطّار (فارسی).

6. دیوان میرزا عبدالقادر بیدل (شعر فارسی).

7. بیاض، جُنگ شعر به ترکی جغتایی/ فارسی.

8. شرح قصیدةالبـُردة بوصیری، متن عربی با ترجمـﺔ فارسی قصیده دربارة حضرت محمد [ص] (تازی/ فارسی).

9. اسکندرنامه، از باقی محمد بن مولانا یوسف (؟) فرزند احمد یَسوی (فارسی).

10. الحاشیة علی الفوائد الضیائیة للجامی، از یاری محمد قاسم بن ابوالقاسم کتابی بخاری، در دستور زبان تازی (فارسی).

11. شرح بیست و دو باب از صرف مُعزّی، از عبدالله بن آق محمد، در دستور زبان تازی (فارسی).

12. نسب‌نامـ کریم بِردی خواجه شیخ، تبارنامه‌ای نگاشتـﺔ شیخی از منطقـﺔ خوقند یا خوکند (فارسی).9

در پایان، یادآوری این نکته بایسته و شایسته است که همکاری‌های نزدیک میان نسخه‌شناسان و پژوهشگران ایرانی و فرارودی می‌تواند به شناساندن گنجینه‌های گرانسنگ کشورهای تازه استقلال یافتـﺔ شوروری پیشین یاری سترگی برساند. فرهنگ ایرانی/ فرارودی با مشترکات و همگونی‌های فراوانی که دارد، زمینه‌ساز همکاری‌های ارزنده و سرنوشت‌ساز فرهنگی/ کتابشناسی/ نسخه‌پژوهی آینده خواهد بود.

 

 

پی‌نوشت‌ها

1. مایکل کوک، شایست و ناشایست در اندیشـ اسلامی، پارسی کردة محمدحسین ساکت، دفتر یکم: گرایش‌های خردگرا (تهران، نگاه معاصر، چاپ دوم 1386) صص 55ـ56.

2. رشنوزاده، «اسپیجاب»، در حسن انوشه (سرپرستی)، دانشنامـ ادب فارسی در آسیای میانه (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جلد اول، ویراست دوم 1380) ص 99.

3. Dr. Meruert Abuseijova, “Persian Written Sources of the Central Asia History and Culture”, p 12.

در مجموعـ مقالات نخستین همایش ملی ایران‌شناسی، تهران 27ـ30 خرداد (تهران، ایران‌شناسی 1383)، ج 5، ص 18ـ19.

4. جونگار مرکز فرمان روایی‌سنگی، یکی از پسران بهادر خونگ تجی (1653ـ1657) که پس از مرگ پدر، سنگی آن را به چنگ آورد.

5. Meruert Abuseitova, op. cit., pp. 13-17.

6. شریفی، «نخشب»، در دانشنامـ ادب فارسی در آسیای میانه، به سرپرستی حسن انوشه (تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ویراست دوم، چاپ اول، زمستان 1380) ج 1، ص 912. 

7. برای آگاهی بیشتر از کارنامه و چگونگی کار این گروه بنگرید به:

Maria Szuppé, Ashirbek Muminov, Catalogue Des Manuscripts Orientaux DuMusee Regional De Qarshi (Ouzbekistan), (Roma, Instituto Per l’oriente C. A. Nallino, 2004) pp 11-31.

8. M. Szuppé, A. Muminov, op. cit., p. 15

9. M. Szuppé, A. Momiov, Catalogue Des Manuscripts..., pp. 38-118.

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان