Menu

افزوده‏هایی بر کتاب سلسله ‏های اسلامی جدید

نویسنده: سی ادموند با سورث ترجمه: محمدحسین ساکت

پیشگفت مترجم

کلیفورد ادمو باسورث (Clifford Edmund Bothworth)، ایران‏شناس انگلیسی، در تاریخ غزنویان پژوهش‏های برجسته‏ای انجام داده است، او پاره‏‏ای از متون تازی و فارسی را به انگلیسی درآورده است؛ برای نمونه یکی از جلد‏های تاریخ طبری دربارة ایران پیش از اسلام، و به تازگی تاریخ بیهقی.

جستارها و گفتارهای باسورث در تاریخ ایران کمبریج و دانشنام‍ة اسلام(EI2) زبانزد است. دانشگاه ادینبورگ در 1927م./ 1306 ش کتاب سلسله‏های اسلامی (Islamic Dynasties) باسورث را در سلسله انتشارات بررسی‏های اسلامی (Islamic Surveys) خود نشر داد. دکتر فریدون بدره‏ای این کتاب را به فارسی درآورد و بنیاد فرهنگ ایران، به سرپرستی دانشمند کوشا و فرهنگ پرور، شادروان دکتر پرویز ناتل خانلری، به سال 1345 ش / 1967م. آن را منتشر ساخت.

این ترجمه را باید نخستین ترجم‍ۀ کتاب یاد شدة باسورث به زبان بیگانه به شمار آورد. موسس‍ة مطالعات و تحقیقات فرهنگی چاپ دوم سلسله‏های اسلامی را به سال 1361 ش/ 1982م. نشر داد.

در سال 1971م./ 1349، ترجم‍ۀ روسی کتاب باسورث به دست پ.ا.پ گرزیاتویچ و به ویراستاری پطروشفسکی از چاپ بیرون آمد. اردوان مرچل و محمد افشرلی سلسله‏های اسلامی را به ترکی اسلامبولی درآوردند. و فصل یازدهمی در بارة فرمانروایان آناتولیا بدان افزودند. به نوشت‍ۀ باسورث، این افزوده بسیار به کار نویسنده کتاب آمده است؛ به گونه‏ای که انگیزه‏ای شد برای گسترش فصل دوازدهم کتاب در متن انگلیسی آن.

در سال 1994م./ 1372ش، شادروان حسینعلی اللّبودی با نظارت دکتر سلیمان ابراهیم عسگری به ترجمه تازی سلسله‏های اسلامی با نام الاُسَر الحاکم فی الاسلام: دراسة فی التاریخ و الانساب دست یازید و مؤسسۀ الشراءالعربی آن را به چاپ رساند. باسورث در 1980
متن انگلیسی کتابش را با اندکی تغییر با جلد شمیز انتشار داد. ویرایش تازه با بازنگری و افزونی سلسله‏های اسلامی با نام سلسله‏های اسلامی جدید، راهنمای گاه شناسی و تبارشناسی (The New Islamic Dynasties .A Chtonological and Genological Manual) در 1996م/ 1374ش از چاپ بیرون آمد.

نشر تازة این کتاب با نام سلسله‏های اسلامی جدید، راهنمای گاهشماری و تبار شناسی (صفح‍ۀ داخل: گاه‏شناسی) با ترجم‍ۀ دکتر بدره‏ای از سوی مرکز بازشناسی اسلام و ایران (چاپ اول،1380) نشر یافت (پیشگفتار باسورث بر کتاب سلسله‏های اسلامی جدید، صص سیزده – پانزده)

آنچه در زیر می‏آید، بازنگری و افزونی‏هایی است بر نشر 1996 متن انگلیسی سلسله‏های اسلامی جدید که نویسندة پژوهشگر آن انجام داده است و با این ویژگی‏ها ‏نشر یافته است:

C.Edmund Bosworth "Additions to the new Islamic dynasties in yasir Suleiman(ed.) living Islamic History Studies in Honour of Professor Carole Hillenbrand, Edinburgh University Press 2010. pp.14-31.م.م.س

در سال 1996 (ش1374) چاپخان‍ۀ دانشگاه ادینبورگ سلسله‏های اسلامی جدید، راهنمای گاه‌شناسی و تبار شناسی را نشر داد که خود گزارش بسیار گسترده و روزآمد کتابی بود که افزون بر سی سال پیش چاپ شده بود. در آن دوازده سال، از 1996 تا کنون، آگاهی‏های تازه‏ای از سنگ نوشته‌ها، سکّه‌ها، متن‏های ویرایش یافته و چاپ شدة تازه و مانند آن، که پیوسته پدیدار می‏شوند، به دست آمده است که بایستی ناگزیر در این نگاشته گنجاند. برروی هم، تا در دسترس نهاده شدن گزارش بازبینی و ویرایش یافت‍ۀ سلسله‏های اسلامی جدید در آینده، سودمند می‌نماید که در اینجا گزارشی نو و بازنگری شده دربارة مدخل قره‌خانیان به دست دهیم، به ویژه که از هنگام آزادی آسیای مرکزی شوروی پیشین و گروه پنج جمهوری مستقل کنونی، که تقریباً از ولگای سفلی تا مرزهای چین گسترده است، آگاهی‏ها ‏و داده‏های نوینی به دست آمده است. همچنین سودمند می‏آید تا جدول‏های برخی از سلسله‏های فرمان‌روایان در جلگه‏های گیاه ناک سپری به امپراتوری روسیه، که دورانی از سدة سیزدهم تا نوزدهم میلادی (ششم تا سیزدهم هجری) است، بگنجانیم؛ اگرچه اطلاعات تاریخی سنگین دربارة این خاندان‏های ایلی و چادرنشین بیشتر پراکنده و چه بسا دو گانه است. بدین سان، تعیین سیاه‏هایی فراگیر و سراسر اطمینان بخش از این فرمان گزاران و دودمان‏ها ‏و به دست دادن تاریخی، که مو به درزش نرود، دشوار است؛ دستامد‏های زیرین تا اندازه‏ای باید چند زمانی باشند.

 

فصل دهم

سرزمیهای ایرانی شرقی

فرارود و خوارزم پیش از سلجوقیان

قره خانیان (282-609 / 992-1212)

فرارود- فرغانه – سمیرچی و ترکستان شرقی

علی بن موسی بن سَتوک بُغرا خان دوم: (م :388/998) و عمویش هارون Æ هارون یا حسن بغرا خان بن سلیمان بن ستوک بغراخان، الیگ، بغراخان، شهاب الدوله (م: 382/992) پایه گزاران مشترک هم پیمانی قراخانی، با مرکز آنان در بَلاساغون و کاشغر.

1. خاقان‏های پادشاهی متحد

Æ هارون یا حسن بغراخان بن سلیمان بن ستوک بغراخان، م: 382-992

382/992 علی بن موسی، عبدالحسن

Æ 388 -998 احمد بن علی، ابوالمظفر و ابونصر، طُغان قره‌خان، قطب الدوله و نصرالملّه، سیف‌الدوله، ناصر الحق، مؤیّد العدل، در بلاساغون 405/1014 یا 406 /1015

Æ 404/1013 منصور بن علی، ابوالمظفّر، ارسلان خان، قره خان، شمس الدوله، نور الدوله، و شمس الملّه، عمدة‌الدین در بلاساغون از 405/1014 یا 406 /1015

Æ 415/1024 محمد بن هارون یا حسن بغراخان، ابوالمظفّر، طُغان یا طُغاخان، قره خان، مَلِک المشرق، نظام الدوله، ناصرالحق، در بلاساغون به سال 415/1014 یا 416/1025

Æ 416-1025 ‏یوسف بن هارون یا حسن بُغراخان، قدیر خان، مَلِک المشرق و الصّین ناصرالدوله، ناصرالدین، ناصرالحق، شناخته شده به خان از 395 /1005 در بلاساغون از 416/1025، م: 423 /1032

 

Æ 423-41/1032-1040 سلیمان بن یوسف، ابوالمظفر و ابوالشجاع، ارسلان خان، قره‌خان، مَلِک المشرق و الصّین، شرف الدوله، فخر الملّه، عزّالدین، ناصرامیرالمؤمنین علی (؟ بن الیگ نصر) طغاخان، سکّه‏ای از او از بلاساغون 427/1036 وشاید پس از آن؛ بدین گونه فرمانروای گذرا، مدّعی یا غاصب ؟

2. امیران و سپس خاقان‏های پادشاهی غرب

[فرارود شامل بخارا و سمرقند و در زمانهایی فرغانه و سرزمین‏های بالای سیحون، عمدتاً چَغانیان تا شُغنان و وَخش و طخارستان] با مرکز آن درسمرقند.

Æ پس از حدود411/1020 در دست بخارا و سُغد

علی تگین بن هارون یا حسن بغراخان، ارسلان الیگ، م: 425/ 1034، در ابتدا به نام تِگین با امیر، آن گاه پس از 424/ 1032 به نام خان .

Æ 425/1034 یوسف بن علی تگین، ارسلان تگین به عنوان امیر و سپس همچنین الیگ، که با برادر کوچک ترش از سمرقند فرمان می‏راند.

 میان 430/ 1039 و 440 /1048 ‏سلیمان بن یوسف، ارسلان خان، امیر درسغد، م: 449/1058

Æ در حدود 433/1042 محمد بن نصربن علی، ارسلان قره خان، مؤیِّد العدل، عین الدوله، امیر در اوزگند در فرغانه، م: 444/ 1053

Æ 431/1040 ابراهیم بن نصر بن علی، ابواسحاق، بورْ تگین، طَمغاچ یا طَبغاچ، بُغراخان، قره‌خان، ملک المشرق و الصّین، مؤیٍّد العدل، ناصرالحق، عمادالدوله، تاج المّله، عزّالامّه و کَهف المسلمین، سیف خلیفۀ الله، پیروز بر پسران علی تگین، خان نخست و فرمانروای والای خاقانات غربی؛ 460-461/1068 /1069 به عنوان فرمانروای مشترک با پسر و جانشینش شمس‌المُلک نصر.

Æ 420/1068 نصربن ابراهیم بن نصر، ابوالحسن، ناصر الحق والدین، سلطان المشرق والصّین، شمس المُلک

Æ 472/1080 خضربن ابراهیم بن نصر، ابوشجاع، طَمغاچ یا طَبغاچ ‏خان، برهان الدّوله

Æ 479/1086- 1089 احمد بن خضربن ابراهیم، مؤیِّد العدل، عماد الدوله، سیف خلیفه الله، نخستین حکومت

Æ 482-483 /1089-1090 محمد بن ابراهیم بن نصر، ارسلان خان، قیلیچ ارسلان خان، مؤیِّد العدل، عمادالدوله و تاج المِلّه

483؟ /1090 ؟ یعقوب بن سلیمان بن یوسف، قره‌خانی از شاخ‍ۀ شرقی

Æ 485-488 /1092- 1095 ‏احمدبن خضر، دومین ‏حکومت

Æ 488/ 1095 مسعودبن محمد بن ابراهیم، ارسلان خان، مؤیِّد العدل

400/1097 سلمان بن داوود بن ابراهیم

Æ 490/1097 محمدبن ابراهیم بن نصر، ابوالقاسم ،طمغاچ یا طبغاچ خان، عماد الدّوله

Æ پیش از 492/1099 جبرائیل بن عمربن یوسف، قدیر خان، قره‌خانی از شاخ‍ۀ شرقی، محمدبن سلیمان، ارسلان خان، طمغاچ یا طبغاچ خان، علاء‌الدوله، پس از 523/1129 فرمانروای مشترک با پسرانش نصر و سپس احمد خان

Æ 523/1129 احمد بن محمدبن سلیمان، 523- 524/1129 -1130 فرمانروای مشترک با پدرش محمدحسن بن علی بن عبدالمؤمن بن ابراهیم، ابوالمعالی جلال الدنیا والدین، قیلیچ قره‌خان، قیلیچ طمغاچ یا طبغاچ خان

Æ ‏پیش از 530/1139 محمد بن محمدبن سلیمان، پهلوان الشّرق، علاء الدوله، ناصرالدین، نصرة الحق و الدّین (بعدها حاکم خراسان پس از سنجر سلجوقی، بنگرید به سلسله‏های اسلامی جدید، ش 1091 )

536/1141 اشغال فرارود به دست قره ختای

Æ ‏536/1141 ابراهیم بن محمد، ابوالمظفّر، رکن الدّنیا و الدّین

Æ 551/1156 محمد بن حسین بن حسن بن علی، ابوالمظفّر، قدیر طغان خان

Æ 556/ 1161 مسعودبن حسن بن علی، ابوالمظفّر، قیلیچ طمغاچ یا طبغاچ خان، رکن الدّنیا والدّین

561؟ -562 / 1162-1167 حسین بن عبدالرحمن، مَلِک الامرا، نصرة الدنیا والّدین، قارلُق ‏فردی شورشی از اصل غیر قره خانی

Æ 566 /1171 محمد بن مسعود بن حسن، ابوالمظّفر، قیلیچ طمغاچ یا طبغاچ خان، اگدِش طمغاچ یا طبغاچ خان، غیاث الدنیا والدین

Æ 574/ 1178 عبدالخالق بن حسین بن عبدالرحمان، ابوالمظفّر، قُتلُق بلچه خان، غیاث الدنیا والدین

Æ 574/1179 ابراهیم بن حسین، ارسلان خان، اُلُغ سلطان، سلطان السّلاطین، نصرة الدنیا و الدین

Æ 599- 609/ 1203- 1212 عثمان بن ابراهیم بن حسن، اُلُغ سلطان السلاطین، سلطان الاعظم، نصرة الدنیا والدین، باج گزار به مناسبت‏های گوناگون به قره ختای و خوارزم شاهیان

609/1212 اشغال فرارود به دست خوارزم شاهیان

3. خاقان‏های پادشاهی شرقی

درۀ سیر دریا و سرزمین‏های تا شمال آن مقابل درۀ چو (Chu) ‏در زمان‏هایی فرغانه، سمیرچی و کاشغر و خُتن در ترکستان شرقی. با مرکز آن در بلاساغون تا آمدن قره‌خِتای، ازآن پس در کاشغر

Æ 447-449/1056-1057 ‏محمد بن یوسف بن هارون یا حسن، ‏بغراخان، قره خان، مَلِک المشرق، مَلِک الاسلام، قوام الدوله، سلطان الدوله، مشیِّد الدّوله، و مؤیِّدالملّه

Æ 431/1040 ‏سلیمان بن یوسف بن هارون یا حسن، ابوالمظفّر و ابوالّشجاع، ‏ارسلان خان، قره خان، مَلک المشرق والصّین، شرف الدّوله، فخر الملّه، عزّالدّین، ناصرامیرالمؤمنین

462/ 1035 زین الدّین، شرف الاسلام، والی خلیفۀ الله، صافی امیر المومنین، م 449/ 1057

Æ449- 51 /در حدود 1057-1059 نصر ؟ طُغان / طُنغان خان، قره خان زین‌الدوله و معین الملّه، جمال الدّین

Æ 449-54 /1057- 62 ابراهیم بن محمد بن یوسف، ابوالمظفّر در بلاساغون پس از 451/1059، ارسلان خان، قره خان، ملک الاسلام، م: 454/1062

Æ ؟ 460/1068 یوسف بن سلیمان بن یوسف، در کاشغر تا 462/1070 در بلاساغون پس از ؟ 468 /1076، طغریل قره خان، عمادالدوله، م: میان‍ۀ 476/ 1083 و 478/ 1085 عمربن یوسف بن سلیمان، طغریل تگین، شرف الدوله، زین الدین برای دو ماه میان 473/1080 و 481/1088 ‏

Æ ؟ 460-496/ 1068-1103 هارون یا حسن بن سلیمان بن یوسف، ابوعلی، طمغاچ یا طبغاچ بغرا قره خان، ناصرالحق، امیر در کاشغر تا سال 462 /1070، شاید در 460/ 1968، در بلاساغون پیش از 481/1088 تا پیش از 494 /1099 م: به احتمال در 496 /1103

جبرئیل بن عمر بن یوسف، طبغاچ یا طمغاچ خان، قدیر خان در طراز و بلاساغون تا 492/ 1099

Æ 496 تا میان‍ۀ 522 و 533/1103 ‏تا میان‍ۀ 1128و 1141 احمد بن هارون یا حسین بن سلیمان، ارسلان خان، نورالّدوله

میان‍ۀ 522/ 1128 و 535/1141 تا در حدود 553/ 1158 ابراهیم بن احمد بن هارون یا حسن

535/1141 اشغال سمیرچی به دست قره‌ختای و جا به جایی پایتخت قره‌خان شرقی از بلاساغون به کاشغر

Æ در حدود 553- در حدود 575/ در حدود 1158 – در حدود 1179 محمدبن ابراهیم بن احمد، ارسلان خان

Æ درحدود 575- 601 در حدود 1179 -1205 یوسف بن محمد بن ابراهیم، ابوالمظفّر، ارسلان خان، م: 601 -1205

Æ 607/ 1211 اشغال سمیرچی و فرغانه به دست نیمن the neyman ‏ کوچلوگ مغول، حاکم غیر قره خانی در کاشغر پس از 601 /1205

 

امیران در فرغانه، با مرکز آنان در اوزگند

پیش از حدود 531 / در حدود 1137 ‏فرغانه در این زمان به دست فرمانروایانی برای قره خانی از شاخه‏های غربی و شرقی، یا امیران این خاندان به عنوان منصبی خانوادگی ولی بدون جانشینی موروثی ،اداره می‏شد .

Æ در حدود 531/ در حدود 1137 حسین بن حسن (تگین )، طغریل خان، جلال الدّوله ‏والدّین

Æ 551/1157 ابراهیم بن حسین، ارسلان خان، نصره الدّنیا و الدّین

Æ 574 /1178 احمدبن ابراهیم، قدیر خان، اُلغ سلطان، جلال الدّنیا و الدّین

Æ 607-608 /1210- 1211 محمدبن احمد، کوچ ارسلان خان، معزّالدنیا و الدّین، جلال الدّنیا والدّین، باج گزار خوارزم شاه وسپس کوچلوگ [خان]

دودمان ترکی قره‌خانیان این نام را به خاطر بسامدی واژة قره «سیاه» شرقی (جهت یابی اساسی ترکان آغازین) ‏«توانا» درمنابع ترکی شان از خاورشناسان غربی به دست آورده اند. همچنین آنان را خان‏های اِلِک یا اِلگ (اِلیگ یا ایلیگ) «فرمانروا بر یک سرزمین» ‏نامیده‌اند. به علّت نسبت خیالی با فرمانروای توران در شاهنامۀ فردوسی، منابع شرقی هم روزگارشان به قره‌خانیان تنها با نام «خانان» یا آل افراسیاب «خاندان افراسیاب» ‏اشاره می‏کنند. اُملیان پریتساک (Omelian Pritsak) مرجع و صاحب نظر برجسته دربارة این دودمان، طرح کرد که قره‌خانیان از قارلُغ، گروهی قبیله‏ای که بیشتر با هم پیمانی اویغور پیوند داشته و نقش مهمی در تاریخ جلگه‏های گیاه ناک آغازین بازی کرده بودند گرفته شده است. تازه‏تر، دانشمند دیگری به نام اِلِنا داویدوویچ (Elena Davidovich) ‏اظهار داشته که اینان با قبیله‏های یغما یا چگل (Chigil)، که در هر حال آمیخته یا متحد با گروه قارلُغ بودند، پیوند داشتند.

قره‌خانیان در میان‍ۀ سال‏های سدۀ دهم مسلمان شدند و آنگاه رئیس شان سَتوک بغراخان (م: 955) نام مستعار اسلامی عبدالکریم را برگزید. پدربزرگش هارون با حسن بغراخان از دشت‏های گیاه ناک (استپ) به وسیل‍ۀ شرایط ناپایدار فراورد، که در پی فروپاشی سامانیان پدید آمد و در 392/992 بخارا به طور موقّت اشغال گردید. به سوی جنوب کشیده شد. چند سالی بعد، نوه‌اش الیگ نصر و محمودغزنوی سرانجام به قدرت سامانیان پایان دادند و سرزمین‏های آنان را بخش کردند. سیحون مرز عمومی میان دو امپراتوری شد. اگرچه قره‌خانیان چندی برای مدتی کوتاه، طُخارستان به سمت جنوب رودخانه و در دو سدۀ بعد زمین‏های قره خانیان را به چنگ آوردند، که از بخارا و میان‍ۀ سیر دریا در غرب سمیرچی و کاشغر در شرق گسترده بود. قره‌خانیان همپیمانی پراکنده‏ای برقرار ساختند تا دولتی یک پارچه و یگانه، با اعضای گوناگون خاندان باج گزار که اگر بیش از یک همپیمان می‏داشتند، ناگزیر درکنار هم نبودند برپا سازند. کشمکش‏های درون خاندانی به زودی آشکار شد و پس از 431/1040 پادشاهی متحد قره‌خانیان به دو بخش عمده تقسیم شد: خانات غربی که مرکزش در سمرقند در فرارود و چندی در فرغانه بود، و خانات شرقی شامل سرزمین‏های درۀ سیر دریای میانی، هنگامی فرغانه، سمیرچی و کاشغریه، با پایتخت نظامی، اردو یا لشگرگاه خانان نزدیک بلاساغون یا اردوی قره / قُز در درۀ رود چو (Chu). کاشغر پایتخت دینی و فرهنگی بلاساغون بود و پس ازآنکه به جنگ قره ختای افتاد (بنگرید به پایین) وی در 531/1137 بر بلاساغون چیره آمد و آن را کانون نظامی خویش ساخت، کاشغر پایتخت خانات شرقی شد. فرغانه، با مرکز خود در اوزگنر تیول کلاتی بود که بعد‏ها ‏شاخ‍ۀ خانان موروثی گردید.

بر روی هم، فرزندان قَغَن بزرگ علی بن موسی بن ستوک بغراخان (شاخ‍ۀ علوی در اصطلاح شناسی مناسب پریتساک) در غرب فرمان می‏راند، در حالی که فرزندان عمویش هارون یا حسن بغراخان بن سلیمان (شاخ‍ۀ حسنی) در شرق فرمان روایی داشتند. ولی مرزمیان این دو سفت و سخت نبود و امکان داشت اعضای هر خانواده در دیگر بخش‏های سرزمین‏های قره خانی حکومت کنند، بعدها در سدۀ دوازدهم، حسنیان در سمرقند فرمان می‏راندند. خانات غربی در فرمان روایی چنان فرمانگزارانی مانند ابراهیم طمغاچ یا طبغاچ خان و پسرش شمس الملوک نصر شکوفا شد، در حالی که هارون یا حسن بغراخان بن سلیمان، که یوسف خاصّ حاجب، شعر آموزشی، قُتادغو بلیگ خود را به او اهدا کرد، حاکم قراخانی شرقی درکاشغر بود. در اواخر سدۀ دوازدهم، قره‌خانیان غربی زیر فرمان و قلمرو سلجوقیان بزرگ ملک شاه و جانشینانش قرار گرفتند. (بنگرید به سلسله‏های اسلامی جدید، ش 1091) و سلجوقیان برا ی پنجاه سال باج گزاران سلجوق بودند؛ حتی قره خانیان شرقی در کاشغر چندی آنان را به عنوان اربابان خود می‏شناختند.

با ظهور بوداییان و قره‌ختای زنده – انگار (animist) ‏یا لیائو (liyao) ‏غربی از مغولی‍ۀ شمالی، که در 536/1141 سلطان سنجر سلجوقی را درنبرد دشت گیاه ناک ‏قَطوان شکست داد و به قدرت سلجوق در پهنای سیحون برای همیشه نقط‍ۀ پایان نهاد، مهتری لرزان و ناپایداری بر قره‌خانیان در فرارود ‏و ترکستان شرقی بر پا می‏سازد و اوضاع به هم می‏ریزد. در این آرایش تازه، قره‌خانیان به حال خود ‏وانهاده شدند؛ قره خانیان غربی به باج‌گزاری قره‌ختای ادامه دادند، ولی اکنون فرغانه، رسمی و نیز در عمل از آنان جدا و مستقل گردید. در فرارود بیشتر کارگزاری نو با نیروی فزاینده و گستردگی فراوان خوارزم شاهیان ترک از سلسل‍ۀ اَتسِز (سلسله‏های اسلامی جدید، ش 89، 4) روی کار آمد ‏و آن شاه علاء‌الدین محمد بود که در 609/ 1212 عثمان آخرین قره‌خانی غربی را کشت، درحالی که خانات شرقی درست پیش از اینکه ایل چنگیز به آسیای مرکزی پا نهد، به چنگ کوچلوگ مغول نایْمَن افتاد.

در حالی که سلاطین ترک نژاد غزنوی دولت نیرومند تمرکز یافته‏ای بر پای‍ۀ نمون‍ۀ ایرانی/ اسلامی ‏پایه گذاشتند، قره‌خانیان به گذشت‍ۀ قبایلی و بیابانی شان نزدیک‏تر ماندند و دارای نظام آرام‌تری از قدرت با اعضای فرمانبردار خانوادگی بودند که به دشت‏های گیاه ناک (استپ‌ها) و بخش بزرگ‏تر قبایلی‌شان پرداختند و در پی آن به احتمال چادر نشین ماندند. در این خانوادۀ فرمانروا نظام مشترکی میان ‏دیگر مردمان آلتایی (Altie) ‏از خاقان‏های بزرگ و دارو دسته‏های خاقان‌ها، با خانان فروتر از آنان به نام امیران رواج داشت. هرکدام عنوان ترکی ‏مناسب منصب خود را داشت.چه بسا با لقب «اُنغون» یا لقب توتمی از نام‏های حیوانات، پرندگان و مانند آن، که در افسان‍ۀ ترکی مهم بود، ترکیب می‏شد. مانند ارسلان (شیر)، بُغرا (شتر) ، طُغریل و چَغری (عقاب و شاهین) و مانند آن. لقب‏های افتخاری به شیوه‏های آشنای اسلامی هم به اینها افزوده می‏شد. چون اعضای خانواده پیوسته در سلسله مراتب قدرت جابه جا می‏شدند ‏و مقامات و لقب‏های تازه‏ای به دست می‏آوردند، کار روشن کردن تبارشناسی و گاه شماری قره‌خانیان بی‌اندازه دشواراست. همان گونه که در دیباچ‍ۀ کتاب سلسله‏های اسلامی جدید یادآور شده ام که بیش از هشتاد سال پیش، زامباور (Zambaur) دریافت که این تنها خاندان اسلامی مهم بود که تبار شناسی اش مبهم ماند، و اقرار کرد که کوشش هایش در ساختن تبارنامه و سیاهه‏ها ‏الزاماًَ طرحی ساده بود. منابع تاریخی و ادبی بی شمار نیستند، ولی بسیاری از سکّه‏ها ‏موجود است. (بازمانده در خاقان‏های ترک قره‌خانیان) از هونکان، (turk hakanligi karanlilar) ص 417- 489 ‏که همچنین می‏گوید، 496- 497 سکه‏های ضرب شده قره‌خانی که شناخته شده‏اند، در کمتر از پنجاه و هشت جا نیست. این سکه‏ها ‏دست‍ۀ گیج کننده‏ای از نام‏ها ‏و لقب‏هایی را ارائه می‏دهند که بازکردن و تنظیم آن به روش یک دست دشوار است. با اینهمه، درست است که پژوهش بیشتری انجام گرفته است و شمار رو به افزونی از گنجینه‏های سکّه از آسیای مرکزی در دو ده‍ۀ اخیر به دست آمده است که به افزونی محتوای آنها دارد از غرب سر در می‏آورد. جدول‏هایی که در بالا داده شده است به دنبال پژوهش‏هایی است که یک سده پیش به دست بارتولد آغاز شد. و پریتساک در میان‍ۀ سدۀ بیستم آن را ادامه داد و اکنون بیشتر به دست دانشمندان و کارشناسان و سکّه شناسان اسلامی در اروپای غربی، روسیه و جمهوری‏های آسیای مرکزی، مانند میخائیل فدوروف، اِلنا داوید ویچ و بوریس کوچنف انجام می‏گیرد.

امید می‏رود که مدارک و اسناد سکّه شناسی بیشتری آشکار شود و امیدوارانه بسیاری ازبغرنج‏ها ‏و ابهام‏هایی را که هنوز بر سر راه است روشن سازد.

ولی این داستان که ‏می‏گوید پایه گزار قره خانی، ستوک بغراخان( بنگرید به پایین )، نخستین کس از این خاندان بود که مسلمان شده بود و اینکه اسلام پیشتر درمیان قارلق و قبیله‏های وابسته در دشت‏های گیاه ناک غرب اُغوز ‏و همجوار فرارود، شاید از سدۀ نهم به آن سو، رواج یافته بود، به احتمال افسانه یا شبه افسانه است. این فرایند، شاید نمونه‏هایی از بازرگانان مسلمان، آیین گردانی درویشان و دیگر شیفتگان دین اسلام را در برداشت. با اینهمه، این اسلامی کردن، بایستی بیشتر در میان لایه‏های حاکم رهبران قبایل، با بسیاری از پیروان قره‌خانیان، و به ویژه کسانی از قبچاق‏ها ‏که در دشت‏هایی از شمال دریای آرال تا دریای خزر و از کوه‏های اورال بوده باشد که مدتها بت پرست مانده بودند. برخی از خانان برابر الگوهای فرمانروایی آرمانی ایرانی / اسلامی نام وآبرویی برای پارسایی و فرمان گزاری عادلانه به دست آوردند، مانند ابراهیم طمغاچ خان بن نصر و پسرش شمس الملوک نصر، که هر دو نیز در ساختن مسجد ها، مدرسه ها، رباط ها، و دیگر ساختمان‏های دینی و یا سرشتی ‏همگانی درشهرهای فرارود، جنب و جو ش ‏داشتند. تکاپوهای ساخت وساز از این دست هم دربارۀ محمد ارسلان خان بن سلیمان در آغاز سدۀ دوازدهم گزارش کرده‏اند. با اینهمه در این مرکزهای شهری پیوندهای عیان خانان و علمای مسلمان سنّی همیشه آرام نبود. در حکومت احمد بن خضر، نوۀ نصر، اوضاع چنان وخیم بود که لایه‏های دینی می‏توانستند برکناری موقّت خان و سپس سقوط ومرگ او را به این بهانه که به کیش اسماعیلی درآمده است، فراهم آورند. در واپسین سدۀ پایان قدرت قره خانی خاندان‏های موروثی علمای حنفی، با لقب صدر (جمع آن: صُدور، شخص مهم و برجست‍ۀ دینی) در شهرهای فرارود نفوذ فراوانی پیدا کردند. با نفوذتراز اینان – علی بُرهان – برای نگه داری قدرتش درست در سدۀ سیزدهم پس از آنکه قره خانیان و قره ختای با سر بریدن مغولان ناپدید شده بودند، با تیول دادن (سالاران) قره ختای به توافق رسیدند.

کمی اطلاعات، اثبات ادعاهای اهمیّت فرهنگی قره خانیان را دشوار می‏سازد، ولی کسی نمی‌تواند فرض کند که هم‍ۀ آنان، سران و رؤسای وحشی بی سواد بودند. هنگامی که خانان در شهرهای کوچک خود بودند و نه در دشت‏ها ‏در اردوهای شان و چادر نشینی با پیروانشان، با لایه‏های دینی، علمای حنفی و شیوخ صوفی، شاعران و ستایشگران (مدیحه سرایان) فارسی، که همیشه در جستجوی پشتیبان بر می‏آمدند، و سرشناس ترین آنان را که عمعق بخارایی است و در نیم‍ۀ دوم سدۀ یازدهم بزرگ شد و ستایشگر شمس الملوک نصربود می‏شناسیم، ارتباط داشتند. ولی در سراسر هستی این خاندان، خانان در پیوند نزدیک با پیروان قبایلی دشت خود بودند، و با آنکه دین اسلام و کالبد فرهنگی ایرانی را پذیرفته بودند، نمی توانستند از زمین‍ۀ ترکی شان ببرند. پیداست که دوران قره خانی ‏برای تکامل آنچه نخستین فرهنگ ترکی اسلامی با آفرینش قُتادغوبیلیگ ‏یاد شده در بالا و با چهره‏ای چون محمود کاشغری، که از کاشغر به بغداد دورکوچ کرد، واژه‌نام‍ۀ تازی – ترکی شرقی خود را به نام دیوان لغات الترک ‏گردآورد، مهم می‏نمود، زیرا اگر این واژه نامه را نداشتیم، دانش ما از این زبان بسی کمتر می‏بود.

زمباور، 206-7:آلبوم، 34.

EI2 مقال‍ۀ «الک خانان» [ سی .‏ای. باسورث ].

او .پریتساک، «قره خانیان»، مجلّ‍ۀ «Der Islam» ( 1، 31/1954، 17-68 ).

رشاد گنج، تشکیلات دولت قره‌خانیان (11 یوزیل) (حاکمیت ترک انالیشی و قره خانیان) استانبول 1981.

پی. بی. گُلدن. «قره خانیان و آغاز اسلام» تاریخ‏های کمبریج آغاز آسیای میانی، کمبریج 1990، فصل 13.

النا ‏آ. داویدو ویچ، «قره خانیان» در تاریخ تمدن‏های آسیای مرکزی، ج 4، عصر دستاورد: 750 میلادی تا پایان سدۀ پانزدهم، بخش یک. جایگاه تاریخی، اجتماعی، و اقتصادی، به کوشش م. اس. آسیموف و سی. ای. باسورث، یونسکو، پاریس 1997، 119-43

بوریس. ‏دی. کوچنف، «گاه‌شناسی و تبارشناسی قره خانیان از نقطه نظر سکّه شناسی»‏، در دفتر آسیای مرکزی ‏ش 9، مطالعات قره‌خانی، تاشکند – آیکس 2001، 49-75

عُمر شونِر هونکان [=خوندگار]. پایه‌گذاری، برآمدن و فروپاشی دودمان قراخانیان ترک (766- 1212) استانبول 2007.

Ömer Şoner Hunkan , Türk hakanliği (Karahanlilar) kuruluş- glişme- Çöküş.

 

فصل پانزده

آسیای مرکز ی پس از مغولان

1535 - شیبانیان چمجی - تورا / تومِن

831-1007-1428-1598- سیبری خاوری

؟ - 872 /؟ - 1428 ‏- حاجی محمد خان بن محمودتک بن اِباق بن مرتضی بن کوچوم

831 -872 / 1428- 1468- ‏ابوالخیر بن دولت شیخ

در حدود 885/ 1480 – اباق، از دودمان حاجی محمد، کشته در 900/ 1495 ‏مرتضی بن ؟

900- 901/ 1495- 1496 – مَموق بن اباق، حاکم موقّت در کازان

972- 1007/ 1565- 1598 – کوچوم بن مرتضی بن اباق، کشته در 1008-1009 / 1600

1007/ 1598 علی بن کوچوم

1010/ 1602 ‏ اُگه، پس از شورش تاتاران سیبر بر تخت نشست.

1017/ 1608 ‏ایشیم بن کوچوم

1031- 1632 ‏آبیلای گیرای / کِری بن ایشیم

1046-1069/ 1636- 1659 ‏دولت گیرای / کِری بن چُوَق بن کوچوم

1069 -1659 ‏جذب سیبر خاوری به امپراتوری روسیه و فتح کناره‏های سیبر به دست دزونگار. (Dzungars)

بخش عمدۀ ایل‏های شیبان، جوان ترین پسر جوچی، پسر چنگیز خان، خود را در فرارود پابرجا ساخت ‏و نام اوزیگ‏ها ‏(بنگرید به سلسله‏های اسلامی جدید، ش 153) را به دست ‏می‏آورد، ‏ولی بخشی از آنان در دشت‏های سیبری باختری از انتهای جنوبی کوه‏های اورال تا سرچشمه‏های رودخان‍ۀ توبُل چادرنشین ماندند. حاجی ‏محمد خان، که تبارشناسی اش را (با نام‏های آغازین به گونه‏ای مبهم) ‏ابوالغازی بهادرخان، تاریخ نگار سدۀ یازدهم / هفدهم در کتاب دارشجرة الاتراک خود ازبکان داده است، پایتخت خویش را به سال 871/ 1427 در توره (tura) بر پاساخت، ولی به دست ابوالخیر بن دولت شیخ ‏در سال بعد کشته شد. با اینهمه، دولت بعدی اوزبک ایل نشین بیشتر نیای دولت شیبانی در فرارود یاد شدۀ بالا بود تا قدرتی در دشت‏های سیبری، جایی که طایبوغیان (Taybughids) ‏(بنگرید زیرین .ش 153 ب) ‏خود را در جای او نشاندند. در 886/ 1481 ‏اباق از این خانان طایبوغی سیبر، آبادی ‏تومِن / تیومِن ‏نزدیک پیوندگاه رودخانه‏های توره و توبُل ‏را به چنگ آورد. او و جانشینانش از آن پس دشمنان همیشگی طِیبوغیدان بودند. اباق به ایل زرین یورش آورد (بنگرید به سلسله‏های اسلامی جدید، ش 34) و در 886/ 1481 ‏رهبر آنان احمد بن تِمور را کشت. هفتاد سال بعد، فرزندش کوچوم ‏درگیر جنگ با یادگار طایبوغی / دیگر شد و او و برادرش ‏بِک بُلاد را در سال 996/ 1563 شکست داد و کشت. آنگاه کوچوم توانست بر خانات طایبوغی سیبر چیره آید و چنین می‏نماید که توانست دین اسلام را به شدت درمیان مردمان ترکی محلی و اوگری، که هنوز بسیاری از باورهای جان – انگاری و شامانیگری‏های شان را داشتند، تبلیغ کند؛ از این رو مخالفت بعدی ‏او با روس‏های مسیحی بعدی دینی داشت. ‏با اینهمه، او نتوانست جلو آمدن تزارها را از پهنای سیبری‍ۀ باختری بگیرد. در 1579، ایوان دوم (مخوف) ‏یِرمَک، رئیس کوساک (Cossack) ‏را بر ضد کوچوم فرستاد و کار بر سلاح گرم روسی در 1581 کوچوم ‏را به گریختن از سیبر واداشت. در انتقام پیروزمندان‍ۀ کوچوم ‏به سال 1584 ‏یرمک ‏کشته شد. ولی نیروهای فِدور (Fedor) اول، پسر ایوان تومن، و سپس توبُلسک (Tobolsk) ‏نزدیک مرکز مجاور قَشلیق ‏پیوندگاه ‏رودخانه‏های توبُل و ارتیش ‏را (آبادی که در منابع روسی اسکِر (isker) [ عسکر؟] گفته می‏شود) مسلّح کرد. کوچوم در 1007/1598 از روس‏ها ‏شکست خورد و دوسال بعد به دست نُقای، که بدو پناه برده بود کشته شد. در شصت سال بعد، پسران و فرزندان او بیشتر با پشتیبانی قزاق، تُرگوت و باشکِر ‏بر ضدّ روس‏ها ‏به مبارزه ‏دست زدند، اگرچه دولت گیرای یا کِرِی سرانجام با تزار رونانوف در 1645 آشتی کرد. در این هنگام، فرزندان علی بن کوچوم ‏به نام واپسین خانان قاسموف به روس‏ها ‏خدمت می‏کنند (بنگر به سلسله‏های اسلامی جدید ش 138، پنجمین سلسل‍ۀ خانان) و سرانجام مسیحی و عضو برنامه‏های اداری – نظامی حاکم تزاری می‏شوند.

آر. گروسه، امپراتوری صحرانوردان.

تاریخ آسیای مرکزی، ترجم‍ۀ نوامی والفورد، نیوبرانسویک، نیوجرسی، 1970، 489-90.

کی. اچ. گلزیو، نایب السلطنه‏ها ‏در آسیای مرکزی از زمان امپراتوری مغول، ‏جدول‏های گاه‌شناسی، موادی برای مطالع‍ۀ تاریخ ادیان / کلن 1985، 30.

پی بی گُلدن، مقدمه‏ای بر تاریخ مردم ترکی، ویسبادن 1992، 328-29

جیمز فور سیث، تاریخ مردمان سیبریه، مستعمرۀ آسیای شمالی روسیه ‏1581-1990 کمبریج 1992، 25-27

EI2 ، مقاله « کو چوم خان»

 

طایبوغیان سیبر ‏ ‏ b153

آغاز سدۀ هفدهم 995 / آغاز سدۀ سیزدهم -1587

سیبری‍ۀ باختری

آغاز سدۀ هفتم / سیزدهم طیبوغا.اُن بن خوجه بن طیبوغه

؟ - 886 / ؟ - 1481 مر( عمر) بن خوجه قَمِت [ محمد بن ؟ مَر، که پس از 902 / 1497 حکومت کرد ] قاسم بِک بُلاد بن قاسم کشته شده در 976 / 1563 ادیگر بن قاسم، کشته شده در 976 / 1563

976-995/ 1563 -1587 ‏سیّدک / سِیدِک بن بک بلاد

طایبوغیان از تبار ترک / مغول غیر چنگیزی بودند که در سیبری‍ۀ باختری یک خانات بر پا ساختند و در آنجا پیوسته دشمنان شیبانیان توره / تومِن بودند. ازنام آنان پیداست که بُقاهای مغولی ترک شدۀ سیبری‍ۀ باختری و ناحی‍ۀ ولگا – یاییک دریای آرال به گونه‏ای ارتباط داشتند. طیبوغای شبه افسانه به گونه‏ای گوناگون به عنوان پسر اُن (On) ‏ توصیف می‏شود که چنگیز‌خان او را برای فتح سیبریه تعیین کرد، یا همچون پسر مَمیک بخارا، حاکم قزاقی که برای فتح سیبریه فرستاده شد. قَمِت (به روسی، مَگمِت، از محمد) نوۀ مر، نوۀ طیبوغا، اردوگاه / آبادی تازه‏ای برای ایل خود در میان‍ۀ رود ارتیش، سیبر، بر پا ‏کرد که از آن پس مرکز طیبوغییان شد. سرشناس ترین عضو این خاندان یادگار/ ادیگر بود که نماینده‏ای به فرمان برداری از ایوان چهارم به عنوان صاحب تیول خود به مسکو فرستاد، ولی او و برادرش بِک بُلاد به دست کوچوم زمین‏های آنان را به زمین خود افزود، ولی طیبوغدیان به دست سیدّک /سیدک بن بک بلاد، واپسین این خاندان، انتقام خود را از کوچوم گرفتند. سیدّک در 992/1584 ‏علی، پسر کوچوم را شکست داد و سیبر را باز پس گرفت. با اینهمه، حکومتش تنها سه سال پایید، چون در 1587 ‏به دست فرماندار روسی توبلسک گرفتار و به مسکورانده شد.

گروسه، امپراتوری صحرانوردان 489 [ترجمه فارسی از عبدالحسین میکده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1368- م]

گلزیو، نائب السلطنه‏ها ‏در آسیای مرکزی از زمان امپراتوری مغول، 30

گلدن، مقدمه‏ای بر تاریخ مردمان ترک، 328-39

فورسیث، تاریخ مردمان سیبریه، 26

آلن فرنک، رویدادنامه‏های سیبری و بی‌های طایبوغی سیبر، مقالاتی دربارۀ آسیای میانی، ش 27، بلومینگتون .1994

 

خانان قزاق ‏ ‏c153

آغاز سدۀ نهم /یازدهم ‏تا آغاز سدۀ سیزدهم / نوزدهم

مغولستان، از زمین‏های اطراف بخش شمالی دریای خزر تا مسیر دریای سُفلی سمیره‌چی و جلگه‏های  گیاه ناک ‏سیبریۀ باختری

 

 خانات متحد :

830-؟/ 1427-؟ ‏گیرای / قرای بن بَرَق

؟ 893/ ؟ - 1488 جانی بک بن بَرق

903/ 1498 ‏ بُرندُق

915- 1509 ‏قاسم بن جانی بک

924 / 1518 ‏مَمَش (محمد حسین) بن قاسم

929/ 1523 ‏طاهر

939/ 1533 بُویدَش / بریلش، برادر طاهر

940/ 1534 ‏تُغوم، برادر طاهر

945/ 1538 حق نصربن قاسم

989/ 1581 شیقای، نوة جانی بک

991/ 1583 ‏تِوِکه / تَوکَه /توکّل بن شیقای، نوۀ بزرگتر حق نصر

1007/ 1598 ‏ایشم / ایسم، برادر توکه

1039/ 1630 جهانگیر بن ایشم، م: 1062 /1652 یا 1091 / 1680 ؟

1091-1129/ 1680-1717 تِوکه / تَوکه / توکّل

1091- 1717 سه پاره شدن ایل

 

1- خانان ایل بزرگ

1130/ 1718 ‏ بُلاد شمیاکه بن ؟

1147/1734 ‏ابوالمَمی

1162/ 1749 ‏اَبیلای بن والی سلطان، از ایل متوسط

1159/1781 ‏عبداله بن ؟

1196-1234/ 1782-1810 ‏والی بن ؟

1234 / 1819 تقسیم عملی زمین‏های ایل میان روس‌ها و خانان خوقند، با تنها خانان اسمی ایل بزرگ برای سه ده‍ۀ بعد

 

2- خانان ایل متوسط

1146/1733 ‏ابوالمَمبَت بن بُلاد

1185/1771 ‏اَبیلای بن والی سلطان

1196/1782 ‏ولی بن اَبیلای

1232-37/ 1817-22 ‏بُقای بن بَرَق

1237/1822 ‏الغای خانات ایل متوسط چنگیزی به دست روس‌ها

 

3- خانات ایل کوچک

1130/1718 ‏ ابوالخیر بن حاجی سلطان

1162/ 1749 ‏نور علی بن ابی الخیر

1201-06/ 1786-90 دورۀ فترت

1206- ‏1790 اِر علی بن ابی الخیر ‏

1209-12/1794-6 ‏ ایشم / اِشم سلطان

1212 /1796‏ای چُوَق بن ابی الخیر

1220-24/1805-09 ‏جان توره بن‏ای چُوَق

1227-39/1812-24 ‏شیر غازی بن‏ای چُوَق

1239/ 1824 الغای خانات ایل متوسط چنگیزی به دست روس‌ها

 

4- خانان میانی یا ایل بُقای، مستقر در بیرون از ایل کوچک به عنوان باج‌گزاران روس

1227/1812 بُقای بن نور علی

1230 / 1815 شیقالی (شیرعلی) ؟ بن نور علی، عمل کننده به عنوان نایب السلطنه

1239- 61/ 1824-45 ‏جهانگیر بن بُقای

1261- 1845 ‏پایان خانان چنگیزی، ولی باج گزار بعدی خانان غیر چنگیزی نگه داری شده تا 1285 / 1868 به دست روسها

پیدایش شناسی ‏نژادی و تکامل آغازین قزاقان (قَزَق ترکی " جان آزار " مرد مستقل، ماجراجو ‏با عنصری از آشوبگری ‏درگیر و همچنین در روسی کَزَک، در اوکراینی کُزَک " کوسّاک Cossak) ‏با نام گذاری‏های شان در زمان‏های گوناگون، پیچیده است. ولی این عناصر که بیشتر ترکی شده است در زمین‍ۀ دودمان شان اثری از جوچی مغول دیده می‏شود. آنان از آنچه سلط‍ۀ تجاوزگران‍ۀ ابوالخیرخان شیبانی در نیم‍ۀ نهم / سیزدهم ‏می‏دانستند ‏گریختند. (بنگرید به سلسله‏های اسلامی جدید، ‏ش ‏153) و به شمال شرقی بخش مغولستان، جایی که سلط‍ۀ چنگیزی سست شده بود، کوچ کردند. این قزاقان همپیمانان بسیاری از عناصر قبایلی بودند ‏و در سدۀ شانزدهم از نظر سیاسی با شیبانیان درمبارزه برای دسترسی داشتن ‏به شهرهای درۀ سیر دریا بر ضدّ اوزبگ‌ها در اختلاف بودند، ولی از نظر قومی با اوزبگ‌ها یکسانی فراوانی دارند. سرزمین‏های پهناوری که آنان در آن ایل نشینی می‏کردند، در آنچه پیشتر به دشت قیبچاق معروف بود، بعدها به نام قزاقستان ‏شناخته می‏شود، که در خاک جمهوری قزاقستان کنونی است و از ناحی‍ۀ ولگای سفلی در غرب تا سمیرهچی و کرانه دزونگرها در شرق گسترده است.

به نظرمی رسد ‏در نیم‍ۀ سدۀ شانزدهم است که آنچه قرار بود به شکل مشخص سازمان اجتماعی ‏در میان قزاقان باشد هویدا شد؛ دراین مورد وحدت‏های قبایلی (ژوز / جوز به احتمال از واژۀ یوز ترکی یعنی صد، تا از واژۀ جز تازی به معنای بخش، پاره) که بر پای‍ۀ مصالح سیاسی قرار داشت، تا خویشاوندی سه تا از اینها آشکار شدند. ‏ایل بزرگ (اُلی ژوز) در سمیره‌چی و در مرز سرزمین اویرات‏های مغول در دزونگرایه، ایل متوسط (اُرتا ژوز) ‏در آنچه اکنون قزاقستان مرکزی است. و از سوی باختر ‏تا دریای آرال گسترده است، و ایل کوچک (کیشی ژوز) ‏در آنچه اکنون قزاقستان باختری است، و تا رود یاییک( (Yayic گسترش می‏یابد که درآن سوی قالموق‌ها، اویرات‏ها ‏که به ولگای سفلی مهاجرت کرده بودند، می‏زیستند. اما اختلاف‏های داخلی ‏میان خانات متحد، و فشار همسایگان بیرون، مانند دزُنگرها در شرق و قالموق‌ها ‏در غرب، بدین معنا بود که در آغاز سدۀ هجدهم، پس از زمان تِوِکه (توکل)، اتحاد قزّاق از هم پاشید و دیگر هیچ گونه سیاست قزاق یک پارچه وجودنداشت. در هم‍ۀ سده‏ها ‏تعیین دودمان‏ها ‏ی خانانِ گونه‌گون ایل‏ها ‏مشکل ساز است، ولی حل این وضع به ویژه در سدۀ هجدهم دشوار است زیرا برخی از حاکمان نیرومندتر مدّعی اختیار و قدرت ‏بر همگی سه تقسیم داشتند، به ویژه اَبیلای خان زورمند از ایل متوسط. از این گذشته، ایل بزرگ به نظر نمی رسد به دست تبار چنگیزی خودگردان ‏خودش حکومت کرده باشد، بلکه خود را زیردست هر دو حکومت دزونگرها و خانان ایل متوسط مانند اَبیلای می‏دید.

در سدۀ هجدهم، قزاقان میان منچوهای درحال پیشرفت در شرق و روس‏ها ‏ در غرب زیر فشار قرار داشتند ‏و ناگزیر ‏با روسیه، که از آغاز 1726 در پی جلب حمایت ‏تزارها ‏برآمدند، به گفت و گو بنشینند. در راستای سدۀ هجدهم، حکومت پادشاهی در پهنای زمین‏های قزاق و کلونی نشین‏های روسی مرزهایی ‏ساخت ‏و با پیامدهای زیانبار شیوۀ زندگی ایل نشینی قزاق شروع کرد ‏به خانه گزینی در آنجا. واکنش به این گرایش‏ها‏ در شرکت قزاق ‏در شورش‏های گوناگون برضد حکومت پادشاهی از حکومت ‏رهبر کوسّاک پوگاچف در سال 1773- 75 ‏تا شورش شدید قزاق ده‍ۀ 1830 دیده می‏شود. ایل متوسط استقلا ل ‏ایلی خود را در 1822 از دست داد، ایل کوچک‏تر در 1824 ‏(اگرچه ادامه‏ای از این، ایل میانی ‏یا بُقای به عنوان باج گزاران روسی تا 1868 پایید) و ایل بزرگ در 1848، با زمین‏های قزاق عمدتاً تا نیم‍ۀ سدۀ نوزدهم ‏با امپراتوری روسیه درآمیخت؛ روندی که در 1863 -1864، هنگامی که نیروهای روسی ‏شهرها را در کرانه‏های جنوب شرقی زمین‏های قزاق، مانند اولیه آتا، چمکنت ‏و ترکستان به چنگ آوردند ؛تکمیل گردید.

اسلام در آغاز قرن به ناحی‍ۀ سیر دریا پا نهاده بود، ولی این دین درمیان توده‏های ایل نشین شمال گسترش کندی داشت. اسلام تا سدۀ چهاردهم میلادی ‏همان گونه که در نام گذاری و نامگانیِ سرآمدن حاکم دیده می‏شود، در میان این بزرگان و سرآمدان رواج یافته بود و سپس از نظر تبلیغ ودعوت، واعظان صوفی و بازرگانان تاتار این کار را برعهده داشتند؛ ولی تا سدۀ هجدهم، که ‏روس‏ها ‏تحت‌الحمایگی شان را برزمین‏های قزاق پابرجا ساختند و اسلام به پای ریشه‏های درخت رسیده بود، این کار انجام نگرفته بود. حتا بعدها چنانکه جای دیگر در آسیای میانی شکل رایج اسلام درمیان ایل‏ها ‏ادامه یافت، تا بسیاری از اعمال گذشت‍ۀ شاوینی و جان انگاری آنان را دربرگیرد.

گلزیو، نایب‌السلطنه‏ها ‏در آسیای مرکزی اززمان امپراتور مغول، 31

گلدن، مقدمه‏ای بر تاریخ مردمان ترک، 339-43

فورسیث، ‏ تاریخ مردمان سیبریه، 117-23

کی. ام. بیا پاکف، ب.‏ای. کومه کف، «قزاقان» درتاریخ تمدن‏های آسیای میانه، ج 05. تکامل در تقابل از سدۀ شانزدهم تا نیم‍ۀ نوزدهم، ویراسخ‍ۀ سی آدله، عرفان حبیب و کی بای پاکف، یونسکو،`پاریس 20İ3، 39-108

 

گفتار پایانی

در گسترش وسیع دشت‏های اروپا – آسیایی، بی گمان دودمان‏های کمترخانان حاکم یا امیران دیگر که ممکن بود سزأوار گنجاندن در گسترۀ سلسله‏های اسلامی جدید. وجود داشته، ولی یافتن اطلاعات اطمینان بخش دربارۀ شکل‏های درست نام ها، تنها تاریخ‏های حکومتی، صاحبان شأن و گسترۀ زمین‌هایی که ‏به گونه‏ای درآنها نفوذ داشتند – این آخری‏ها ‏اغلب به ناچار از نظر جغرافیایی نا معیّن‌اند- دشوار است. دست کم امیدوار بودم جدولی از دو سلسل‍ۀ خوجه/ خواجه از خواجگان / شیوخ نقشتبدی ‏به اصطلاح آفاقیّه / أفتا غلیق یا شیخ هادی « کوه سفید» و اسحاقیّه / قره تا غلیق یا شیخ‏های « کوه سیاه » بگنجانم. اینان مقام معنوی و سیاسی داشتند، اغلب ‏با قدرت‏هایی مانند خانان دزونگر بودایی و گونه گون ‏حاکمان مسلمان دست نشاندۀ چنگیزی – جغتایی، در ترکستا ن ‏شرقی، بعدها سینکیانگ، از اواخر سدۀ دهم / شانزدهم ‏تا شکست از شورش یعقوب بیگ کاشغر در 1878 بر ضدّ تیول داران چینی اش، امپراتوران چینگ کینگ، ارتباط داشتند.

با اینهمه، امکان پرداخت جدول‏هایی جامع از دودمان‏های این خوجه‏ها ‏کاربردی
نشده است. با اینهمه، اگر در آینده منابع تازه‏ای در دسترس قرارگیرد، شاید این کار
دست یافتنی گردد. پژوهنده را به مقال‍ۀ «خواجگان» "( از جی – پُلی) ‏در دانشنام‍ۀ اسلام (EI2) ‏و کتاب‌شناسی آن ارجاع می‏دهیم ‏که اکنون ممکن است به دست فدرریکو دو
درمر، (Fedrico De Deremer) ، خوج‍ۀ ترکستان شرقی (1678-1759) تکمیل شده باشد. و «un esempio di teocrazia Studi e Materiali(july 2004)»

و لورا جی. نیوبای ‏laura J.Newby، امپراتور و خانات، تاریخ سیاسی روابط کینگ با خوقند در حدود 1760-1860، لیدن 2005، فصل 2، یا جدولی از دودمان آفاقی (1461/2- 1869) هنوز می‏تواند در آویزۀ b، ص 261 بازسازی شود (برای این دو ارجاع‏های اخیر از دکتر نیوبای سپاس گزارم.)

 

پیوست

از هنگامی که گفتار بالا نوشته شد، ترجم‍ۀ ترکی قزاقی سلسله‏های اسلامی جدید به دست رلان آبن، با این ویژگی بیرون آمده است:

K.E.Bosvort ,Mussilman ailetteri , Khronologia mengenealogiya boyinsha anїktam alїk , almaty 2008.

مترجم برخی از خاندان‏ها ‏را با این پندارکه سود یا اهمیت کمتری برای خوانندۀ قزّاق دارند؛ جا انداخته است، ولی بخش‏هایی دربارۀ دودمان تُغلُق تیمور در ترکستان شرقی (948-1091/1347-1680) شمارۀ (83 صص 2995-2998) ‏و دربارۀ خانان قزاق (895- 1263/ 1470-1847) (شمارۀ 84 او، ص 299- 303 )، با کتاب‌شناسی گسترده افزوده است. بدبختانه اطلاعات ‏دربارۀ دومی دیر به دستم رسیده است و نشد آنها را در این «افزوده‏ها» بگنجانم.

  مستشار پیشین دیوان عالی کشور، پژوهشگر حقوق و اسلام‌شناسی.

 استپ ((Steppe از واژة روسی استپژ (Stepj) گرفته شده است نامی که روس ها به دشت یا جلگ‍ة گیاه ناک اروپا، آسیا و هند می‏دانند ( لغت‌نامه) – م.

 دایره‌ای (Æ ) که پیش از نام فرمانروا می‏آید، همان‌گونه که در سلسله‌های اسلامی جدید آمده است، نشانگر آن است که سکّه‌های ضرب شدۀ آن حاکم موجود است.

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان