Menu

ایالت فارس در قرون نخستین اسلامی

نویسنده: یونس صادقی

مقدمه

با ورود اسلام به ایران، مناطق مختلف کشور تحت تأثیر دگرگونی اجتماعی قرار گرفتند. از جمله مناطقی که متأثر از این پدیده شد فارس بود. ایالت فارس با موقعیت جغرافیایی در جنوب و جنوب غربی کشور مسافت کوتاهی تا مناطق مرزی در غرب کشور داشت به همین دلیل با ورود اسلام به ایران در دورة خلیفة دوم، این ایالت تحت تسلط اعراب مسلمان در آمد. ایالت فارس برای نخستین بار سال 17ق با فرمانروایی علاء بن حضرمی بر بحرین توسط هرثمة بن عرفجه بارقى فتح گردید که به مرور روند تسخیر این ایالت کامل شد. در دوره‌های نخستین اسلامی تا اواسط سده  پنجم که موضوع مقاله حاضر را در بر می‌گیرد، این ایالت به طور متوالی حاکمان مختلف را تجربه می‌کند‌ و حتی در بعضی از مواقع تقسیم‌بندی‌های ایالتی نیز دستخوش تغییر و تحولات سیاسی قرار می­گیرد. جهان اسلام در پنج سده اول ق با حاکمیت امویان و عباسیان در ممالک اسلامی و حکومتهاری متقارن به اضافه آل بویه در ایران مواجه بوده که در هریک از این دوره‌ها از جانب خلیفه حاکمانی برای ایالت فارس تعیین می‌شد. مقاله حاضر به بررسی وضعیت سیاسی ایالت فارس در این قرون پرداخته و همچنین نگاهی کوتاه به موقعیت جفرافیایی فارس به اضافه ویژگی‌های اجتماعی مردم و منطقه پرداخته است.

موقعیت و ویژگی‌های جغرافیایی

موقعیت جغرافیایی فارس، در جنوب کشور ايران، بين مدارهای 27 درجه و 2 دقيقه و 31 درجه و 42 دقيقة عرض شمالی و 50 درجه و 42 دقيقه و 55 درجه و 36 دقيقة طول شرقی از نصف النهار گرينويچ قرار گرفته است.1 سرزمین فارس از طرف مشرق به حدود کرمان و از مغرب  به نواحی خوزستان و از شمال به بیابان واقع در میان فارس و خراسان و قسمتی از اصفهان و از جنوب به دریای فارس منتهی می‌شود.2 مورخین دیگر نیز به همین تقسیم بندی در مورد ایالت فارس قائل هستند فقط رود طابست را مرز میان فارس و خوزستان معرفی می‌کنند.3

ویژگی‌های جغرافیایی این منطقه نیز در کتب جغرافی نویسان بازتاب داشته است. مقدسی معتقد است که­خاک این سرزمین کان، کوهستانش دارای جنگل، گوسفندانش دارای پازهر معروف، چشمه هایش مومیای نامبرداراست. هم خرما دارد هم اترج، زیتون، ریباس، نی، عکوب، بادام و خرنوب. فرآورده‌هایش، برده، خز، فرشهای کاردست، پارچه، پوشاک‌های شگفت‌انگیزو پوشاکهائی کتانی مانند« قصب»، دیبا، زینت آلات گوناگون‌ می‌باشد.4 فارس ناحيه ای آباد با نعمتهای گوناگون هست. مردم اين ناحيه سخن‏دان و خردمند‌ هستند. در كوههای آن  نیز معدنهای زر وجود دارد.5 نویسنده نخبة‌الدهر فی عجائب‌البر و البحر درباره آب و هوای فارس می­گوید: «‌این سرزمین به هنگام سرما بسیار سرد­ و به وقت گرما سوزان است تا به جایی‌که اگر کسی به وقت سرما در آنجا باشد می‌گوید در شگفتم که چگونه در این سرزمین  گیاه می‌روید و چون گرمای آنجا فرا رسد‌ می‌گوید از گرمای زیاد همانند دوزخ است و گمان نمی‌رود که در آن پرنده ای یافت شود و چه بسا گرمی هوا، همچون آتش سنگ را بشکافد».6 فارسنامه ناصری در ذکر ایالت فارس آن را سرزمینی معتدل توصیف کرده است «‌هواى چهار فصلش: معتدل و نسيم شمالش راحت‏، آب چاهش شيرين و ناگوار، درختان سردسيرى و گرمسيرى و شليل و گيلاس و انار و انجير و نخل و نارنج در خانه‏هاى شيراز بخوبى پرورش می‌كند و زيانى از سرماى زمستان و گرمى تابستان نبيند و بازار شيراز در همه وقت پر از ميوه‏هاى گوناگون است».7

فارس پنج دریاچه دارد. دریاچه بختگان که نزدیک بیست فرسنگ شور آب در خوره «استخر» دارد. دریاچه«‌دشت ارزن»، در خوره «‌شاپور» ده فرسنگ آب شیرین دارد که گاهی خشک می‌شود، دریاچه «‌کارون» ده فرسنگ آب شور است و شاخه‌های مختلفی دارد که شکارگاه و فرآورده‌های دیگر دارد. دریاچه «جنکان» دوازده فرسنگ است که کرانه‌هایش نمکزار مردم خوره اردشیر خوره است. دریاچه«‌باشفویه» هشت فرسنگ شور آب و کنارهایش بیشه‌های پیزر است. دریای چین نیز در سراسر مرز‌های جنوبی این ایالت است.8

وجه تسمیه فارس

در باب وجه تسميه فارس، نظرات گوناگونی­آمده، عده‌ای معتقدند که ولايت فارس به پارس منتصب شده و اين پارس به پهلو و پهلوى، منسوب است.9 اسم­ فارس را بنا به روایتی از فارس بن طهمومرث گرفته‌اند.10 و بنا به روایت دیگر منتسب به فارس بن ماسور بن سام بن نوح می‌باشد. 11 در شاهنامه فردوسى 51 بار «پارس» به معنى سرزمين و پهلو پارس به كار رفته است‏

هم از پهلو پارس و كوچ و بلوچ
سوى پــهلو پـارس بنـهاد روى
 

 

ز گيلان جنگى و دشت سروچ
جوان بود و بيدار و ديهيم جوى
 

 

و در يك مورد «پارس» به صورت نام يكى از قهرمانان عهد يزدگرد به كار برده شده است، در شاهنامه نخستين بار با نام «پارس» در عهد پادشاهى «نوذر» مواجه مى‏شويم كه در آنجا «پارس» بخشى از ايران است و معناى عام ايران را ندارد در عهد فريدون نشانی از پارس مى‏يابيم ؛و فريدون ايران را كه شامل خراسان و عراق و ايلات فارس و كرمان و اهواز و جرجان و طبرستان تا حد شام بود، به ايرج بخشيد.12

ویژگی‌های اجتماعی فارس

ویژگیهای اجتماعی مردم فارس در قرون نخستین اسلامی مورد توجه مورخین و جغرافی نویسان آن دوره قرار گرفته است. ابن حوقل با اشاره به گویش مردم می‌نویسد:« آنان به سه زبان حرف می‌زنند: زبان فارسی که بدان سخن می‌گویند و همه مردم فارس آن را می‌فهمند مگر الفاظی که مختلف است و قابل فهم برای عموم نیست. اما زبانی که کتابهای عجم و شرح وقایع و مکاتبات زردتشتیان بدان نوشته می‌شود پهلوی است که ایرانیان برای فهمیدن آن احتیاج به تفسیر دارند.  زبان دیگر عربی است که مکاتبات پادشاه و  دیوانها و عامه مردم با آن است».13

پوشش مردم فارس نیز از موضوعاتی است که مورد توجه مورخان قرار گرفته است. مقدسی اعتقاد دارد که جامه‌های  کاتبان فارس چون جامه‌های کاتبان عراق است و جامه بومیان آنجا حد وسط جامه کاتبان و بازرگانان است و اینکه  مردم در زیبایی لباس و خوش پوشی به دنبال برتری  بر یکدیگر هستند.14 مولف اشکال العالم نیز به پوشش مردم فارس توجه کرده است و می‌نویسد: «پوشش پادشاه ایشان و اهل حشم قباها باشد و بسیار باشد که پادشاهان جیقه و دراعه و دستار پوشند و زیر دستان کلاه‌های بلند می‌گذارند و شمشیر حمل می‌کنند. قضات آن‌ها جبه و کلاه می‌پوشند. کلاهی که آنرا به تازی و به فارسی کلاه می‌گویند. اهل قلم نیز دراعه و دستار و موزه نیمچه می‌پوشند».15

از رسوم پسندیده مردم فارس بزرگداشت خاندانهای قدیمی و گرامی داشتن بزرگان و منعمان است.16 مقدسی در ذکر اعمال مذهبی مردم فارس می‌گوید که: در دوره آل بویه پس از نمار عصر همه روزه دانشمندان تا مغرب برای عوام می‌نشستند و همچنین  از بامداد تا بر آمدگی آفتاب حلقه حلقه یا فقه یا ذکر یا قرآن خوانی می‌کردند. روز عرفه از کوچک تا بزرگ پیاده به نماز می‌آیند و پس از نماز عصر پراکنده می‌شوند. میان دو نماز تعقیبات و قرآن و ذکر می‌کنند و پس از نمازهای عصر و مغرب مجلس دارند روز‌های آدینه، آن‌ها در چند جا  گرد می‌آیند. در مسجد جامع  پس از برگزاری جمعه تکبیر می‌گویند و با صلوات بر پیامبر به دور می‌گردند، دسته جمعی بی کشش اذان می‌گویند. و جز عادل گواه نمی‌پذیرند. توده مردم سیاه می‌پوشند و پشمینه پوشی را آشکارا دارند. آن‌ها در گرمابه کمتر لنگ می‌بندند. آن‌ها مردگان خود را از سر به گور می‌کنند، مردان پیش و زنان دنبال آن‌ها می‌روند. همچنین آن‌ها نوروز و مهرگان را با مجوسان عید می‌گیرند. مقدسی در مورد ماههای سال هم می‌نویسد که آن‌ها با روز و ماه پارسی گاه شماری می‌کنند. هر روز نامی دارد که تاریخ گذاری دیوآن‌ها بر آن اساس است.17

کالاهایی که از فارس به سایر جاها می‌رفت بهترین اجناس در سایر سرزمین‌ها به شمار می‌رفت. گلاب متعلق به ناحیه «کوار» و «جور» بود که آن را به نواحی دیگر حتی مغرب و بلاد روم و اندلس و روم و مصر و یمن و بلاد هندو چین می‌بردند. که آن‌ از همه گلابهای دیگر برتر بود. که مقدار بسیاری از آن در سایر اعمال فارس به دست می‌آمد. اما گلابی که در « جور» بود  به نسبت جاهای دیگر فراوان تر  و همچنین گل خوشبو نیز به همین شهر منسوب بود. در همین جا عرق طلعانه و عرق قیصوم به دست می‌آید که خاص آنجاست و حاصل آن عرق زعفران و عرق خلاف(نوعی بید) به دست می‌آید. عطر روغنی بید که در فارس به دست می‌آمد بر همه عطرهای روغنی دنیا برتری داشت. در فارس معادن نقره و آهن و سرب و فسفر و نفت و مانند آن هست و این معادن مردم را از فرآورده‌های شهرها و نواحی دیگر بی نیاز می‌کند. اما نقره کم است. معدن طلا نیز دارد. معدن روی در سردن است که از آنجا به بصره و جاهای دیگر می‌بردند و آهن در کوههای اصطخر است و در قریه‌ای به نام دارابجرد در نزدیکی اصطخر معدن جیوه است. در فارس مرکب سیاه برای نوشتن و رنگهای تزیینی می‌سازند که از همه مرکبهای دنیا جز چینی بهتر است چرا که آن‌ها را از افروزش آتش در آتشکده‌های زردتشتی قدیم به دست می‌آورند و اصل آن جز دود آتش نیست. در شیراز پرده‌های معروفی که در بیشتر نقاط زمین به شیرازی شهرت دارد می‌بافند.18

فتح فارس

فتح فارس در دورة خلیفه دوم مسلمانان به وقوع پیوست. در این دوره علاء‌بن‌حضرمى عامل عمر‌بن‌خطاب بر بحرين بود، او هرثمة‌بن‌عرفجه بارقى از قوم ازد را روانه فارس کرد و او جزيرهای را در دريا نزديك فارس فتح کرد. نام آن جزیره لار بود. وقتی خبر این فتح به عمر رسید او شادمان گشت و گفت این آغاز فتح فارس است.19

هنگامى كه عمر، عثمان‌بن‌ابى‌العاصى ثقفى را بر بحرين و عمان گمارد،  او آن دو ناحيه را فتح و اهل آن‌ها را به نظم و اطاعت در آورد، و آنگاه برادرش حكم‌بن‌ابى‌العاصى را با سپاهى عظيم از طوايف عبد‌قيس و ازد و تميم و بنو‌ناجيه و ديگران، از راه دريا به فارس فرستاد و او جزيره ابر كاوان را گشود و سپس به توج رفت كه جزء سرزمين اردشير خره20 است. طبری معتقد است که نخستین فتح توج در دوره طاووس بوده است که سپاه علا از نابودی نجات پیدا کرد.21 عثمان بن ابى العاصى خود از دريا گذشت و به فارس رسيد و در توج22 فرود آمد و آن را گشود و در آن مساجد ساخت و آن سرزمین را خانه مسلمانان كرد و از طايفه عبد قيس در آنجا سكونت داد. وى از توج به ارجان كه مجاور آن بود تاخت و تاز مى‏كرد. سپس با دريافت نامه‏ای از عمر به عمان و بحرين رفت و برادر خود حكم را به جاى خويش گمارد.

گفته شده که آمدن اعراب به فارس بر شهرك مرزبان و والى فارس گران آمد پس سپاهى عظيم گرد آورد و رفت تا به راشهر از سرزمين شاپور رسيد كه نزديك توج است. حكم بن عاصى سوى او شتافت که منجر به مصاف شدیدی شد. در این جنگ شهرک توسط سوار بن‌همام‌عبدی کشته شد. آن روز را در تاریخ مانند روز قادسیه نامگذاری کرده‌اند. پس از اینکه مسلمانان پیروز شدند. عمرو‌بن‌اهتم‌تميمى خبر پيروزى را به عمر داد. عمر نیز به عثمان‌بن‌عاصی نامه‌ای نوشت که به فارس رود پس او به توج رفت و در آنجا ساکن شد. ازطرف دیگر عمر بن خطاب نامه ای به ابوموسی که در بصره بود نوشت و دستور داد تا از عثمان بن ابی العاصی پشتیبانی کند. عثمان‌بن‌ابى‌العاصى، هرم‌بن‌حيان‌عبدى را به قلعه‏ای به نام شبير فرستاد و او آن دژ را پس از محاصره و جنگ گشود. و بر مردم آن سرزمین جزیه و خراج بست. عثمان‌بن‌ابى‌العاصى كازرون را در منطقه سابور فتح كرد و بر سرزمین آنجا چيره شد. همچنین نوبندجان از منطقه سابور را فتح کرد. ابوموسی و عثمان‌بن‌ابی‌العاصی در پایان خلافت عمر در سال شانزدهم هجرت با هم ارجان را به صلح و به شرط پرداخت جزیه و خراج گشودند. شيراز كه جزء سرزمين اردشير خوره است براین قرار شد که مردمش جز آنان که می‌خواهند ترک وطن کنند، ذمی شوند و خراج بپردازند و کشته نشوند و به بردگی گرفته نشوند. عثمان دژ جنابا را با صلح گشود و به درابجرد آمد كه سرچشمه و پايگاه علم و دين اهل فارس بود. ریاست شهر بر عهده هربذ بود. هربذ با مالى كه به عثمان داد قرار بر اين شد كه با مردم درابجرد نیز مانند ديگر مردم فارس كه بلادشان گشوده مى‏شد رفتار شود پس با وى صلح كرد. پس از آن  جمعى در ناحيه جهرم براى مقابله با وى جمع شدند که او آن جمع را پراكند کرد  و سرزمين جهرم را گشود. آنگاه عثمان به فسا رفت و بزرگ آن  منطقه با او همانند صلح درابجرد مصالحه كرد و به قولى در مورد فسا نيز هربذ با وى عقد صلح بست. معمر بن مثنى و ديگران می‌گویند: عمر بن خطاب در سال بيست و دو دستور داد تا جارود عبدى به دژهاى فارس برود و او هنگامى كه ميان جره و شيراز بود سر تپه‏ای براى قضاى حاجت عقب افتاد. جمعى از كردان وى را گرفتند و او را کشتند پس از این واقعه  آن مكان تپه جارود ناميده شد.23

فارس در دوران امویان

وقتی معاویة بن ابوسفیان خود را خلیفه مسلمانان خواند، نامه‏اى به زياد بن ابيه طائفی والى فارس نوشت كه اموالى از فارس نزد تو جمع آوری شده و بايد تمام آن‌ها را برگردانی. زياد در جواب معاويه نوشت که آنچه را جمع نمودم، در وجوه مملكت‏دارى، خرج نمودم و آنچه باقى مانده است، براى صرف در نزول حوادث گذاشته‏ام؛ ودر این ایام معاويه امارت بصره و فارس را به بسر بن ارطات‏ داد. بسر بعد از ورود به بصره عبد الرحمن و عبيد اللّه و عباد، پسران زياد را در بصره، گرفت و حبس نمود و نامه‏اى به زياد نوشت كه: اگر از آمدن نزد من و بيعت با معاويه تخطی كنى، تمامى اولاد تو را خواهم كشت، چون نامه بسر به زياد رسيد در جواب نوشت كه: خدا ميان من و معاويه، حكم  می‌كند. در آخر این سال معاویه، عبدالله به عامر را که قبلا والی فارس بود دوباره به سمت والی فارس گماشت.24

در روزگار مروان بن حکم و عبدالملک بن مروان، عبدالله بن زبیر قریشی در مکه دعوی خلافت نمود که اهالی فارس و خراسان به خلافت او راضی شدند. در روزگار عبدالملک بن مروان، مناطق حجاز، عراق، خراسان و فارس  در تصرف ابن زبیر بود25و مهلب‌بن‌ابی‌صفره حاکم فارس بود.

در سال 68 ق، عمر بن عبیدالله بن معمر حاکم فارس شد و چون خوارج از رفتن مهلب و عزل او ناراحت بودند در استخر تجمع کردند. پس عمر بن عبیدالله به سوی دارالمار استخر حرکت کرد پسرش را به سوی خوارج فرستاد در این جنگ عبیدالله کشته شد در مرحله اول خوارج تا کازرون و استخر و در مرحله دوم تا اصفهان عقب نشینی کردند. بعد از مدتی خوارج از فارس گذشتند و به اهواز رسیدند. چون این قضیه نوعی اهمال کاری عمر بن عبیدالله بود پس از طرف مصعب بن زبیر مورد سرزنش قرار گرفت و از حکومت فارس عزل شد. بنابراین مهلب بن ابی صفره که در کار فارس و دفع خوارج مهارت داشت از موصل فراخوانده شد که به حکومت فارس منصوب شود. این اتفاق در سال 69 ق اتفاق افتاد. در سال 72 عبدالملك، خالد بن عبد اللّه  را والى بصره و فارس کرد و خالد، مهلب بن ابى صفره را از ايالت فارس و جنگ با خوارج بازداشت و عامل خراج اهوازش کرد؛ و عبد العزيز برادر خود را مأمور به جنگ با خوارج  نمود و او را روانه فارس کرد و چون جماعت خوارج، خبر از عزل مهلب يافتند، از نواحى كرمان به داراب آمده‏ و دست تعدى را گشودند و عبدالعزيز، سپاه فارس را ضميمه لشكر عرب نمود، در داراب با خوارج، جنگ كرد و شكستى سخت یافت و بيشتر لشكرش كشته شد و خود با سى نفر سوار از داراب تا رام‏هرمز فرار كردند. مهلب بن ابى صفره چون خبر از عبدالعزيز گرفت، فهمید كه از خوارج گريخته است؛ پس مهلب، خالد بن عبد اللّه والى بصره و فارس را از این واقعه خبر داد و خالد شرح حال را به عبد الملك فرستاد و عبد الملك، خالد را سرزنش نمود كه مهلب را از فارس برداشتى و عامل خراج اهوازش کردی و نوشته‏اى به بشر بن مروان، برادر خود، نوشت و به كوفه فرستاد كه خالد و مهلب را اعانت كند. در اين زمان، خوارج تمامى فارس را تا رامهرمز در تحت تسلط خود داشتند و مهلب و خالد و لشكر كوفه و بصره، در رام‏هرمز بر خوارج تاختند و آن‌ها را شكست دادند.

در بعضى از تواريخ نوشته‏اند: چون محمد بن يوسف ثقفى برادر حجاج والى استخر گرديد و شهر استخر از جنگها و محاصره‏هاى پى‏درپى رو به خرابى گذاشت. در سال 74 ق در جلگاى شيراز به طالع سنبله دايره‏اى كشيد و بناى شهر شيراز را گذاشت‏. در سال 75 ق حجاج بن يوسف از جانب عبد الملك بن مروان والى كوفه و بصره و عراق عجم و اهواز و خوزستان و فارس و كرمان، جزو خراسان و سيستان گرديد. پس از ورود و رتق و فتق امور، لشکری را برای مقابله با خوارج از بصره فرستاد اما در هیجده فرسخی لشکر مهلب ابن ابی صفره که در برابر لشکر خوارج متوقف شده بود، اختلاف در لشکر حجاج بن یوسف افتاد. پس از آن حجاج، مهلب را تحریک به کشتن خوارج کرد. پس مهلب بر خوارج درآمد و آن‌ها را  از رام هرمز تا کازرون کشاند آنگاه بر گرد لشکر خود خندقی کشاند. و تا سه سال در حدود کازرون و شاپور بین لشکر مهلب و خوارج جنگ وجود داشت. پس از اینکه مهلب معیشت خوارج در حدود کازرون تنگ کرد آن‌ها به سمت کرمان روانه شدند که لشکر مهلب توانست عده‌ای زیادی از آن‌ها را قتل و عام کند. از آن پس بین خوارج اختلاف وجود داشت که عده‌ای زیادی از آن‌ها به سوی طبرستان رفتند. این واقعه باعث شد که مهلب از فارس به عراق رفته و مورد احترام حجاج بن یوسف قرار گیرد. این اتفاقات در سال 77 ق اتفاق افتاده بود. در سال 80 ق وقتی حجاج، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث را خواست که روانه کابلستان کند او از جنگیدن با حاکم آنجا به بهانه نشناختن راهها و کوههای ان منطقه طفره رفت پس وقتی با خشم حجاج روبرو شد او منطقه کرمان و فارس و سجستان را حق خود دانست و با حجاج به جنگ پرداخت که در سال 83 از حجاج شکست خورد. از سال 75 تا 95 حکومت فارس بی‌مداخله کسی در دست حجاج بود. خود در بصره و کوفه بود و نایبانش در فارس حاکم بودند.

عمر بن عبدالعزیز در سال 99 ق به حکمرانی رسید. او یزید بن مهلب را از کارهای عراق عزل کرد و امارت و خراج بصره و توابع آن فارس و کرمان و اهواز به عدی بن ارطات فزاری سپرد.26 در سال  100 يزيد بن مهلب بر بصره فائق  آمد ويزيد بن عبد‌الملك را از خلافت بصره و توابع آن معزول کرد و از جانب خود جماعتى را مأمور به حكومت فارس و كرمان و خراسان گماشت.27

در سال 102 ق حکومت فارس به مسلمه بن عبدالملک رسید. در سال 105 ق هشام بن عبدالملک به حکومت رسید و امارت فارس و کرمان و اهواز را  که بر عهده عمر بن هبیره فزاری گرفت و آن را به خالد بن عبدالله قسری سپرد خالد نیز ابان بن ولید به حکمرانی فارس گماشت. در سال 120 هشام بن عبد الملك، خالد بن عبد‌اللّه قسرى بجلى‏ را از حكمرانى عراقين و فارس و ماوالاه معزول داشت، ‌و تمام كارهاى خالد را به يوسف بن عمر ثقفى‏ داد يوسف امارت بصره و توابع را به كثير بن عبد‌اللّه سلمى داد. بعد از یوسف، منصور بن جمهور و سپس به عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز رسید. در سال 129 محارب بن‏  موسى يشكرى كه در مملكت فارس قدرى بلند و رتبه‏اى ارجمند داشت به دار الاماره استخر آمده،  و عامل عبد‌اللّه‌بن‌عمر‌بن‌عبد‌العزيز را از استخر  بیرون کرد و بيعت خلافت را براى عبد‌اللّه بن معاويه از تمام مردم استخر گرفت، پس به كرمان رفت و آن سامان را تصرف کرد، جماعتى از سران سپاه شام به او پيوستند و به  طرف فارس رفته به شيراز آمد و مسلم بن مسيب‏  را كه در شيراز عامل عبد‌اللّه بن عمر بود كشت. و توانست سلطنت فارس و استخر را به دست آورد.  دراين سال  محارب بن موسى يشكرى‏  سر از اطاعت عبد‌اللّه بن معاويه در آورد و براى تصرف شهر شاپور رفت اما يزيد برادر عبد‌اللّه بن معاويه با محارب جنگ كرده، محارب را شكست داد.  در اواخر دوران اموی عبدالله بن معاویه حاکم فارس بود که در جنگی توسط معن بن زائده شکست خورد.28

فارس در دوره حکومت‌های متقارن

وقتی ایام سلطنت سلاطین اموی به پایان رسید و حکومت به عباسیان رسید. حکومت فارس در دست چندین تن ازجمله منصور دوانیقی، یحیی بن خالد برمکی، موسی بن عبدالرحمن هلالی، عمارة بن حمزه، اسماعیل بن علی، امیر ابی دلف عجلی، واصل بن عطا تمیمی بود. منصور دوانیقی قبل از رسیدن به خلافت از طرف سلیمان بن حبیب بن مهلب به حکومت فارس رسید ولی متهم به خیانت در اموال بیت المال شد و از طرف سلیمان تازیانه خورد. در زمان خلافت مهدی، محمد بن سلیمان و صالح بن داوود عباسی و نعمان و معلا به حکومت اشتغال داشتند. در خلافت واثق و متوکل، ابراهیم بن مصعب و حسین بن ابراهیم بن اسماعیل حاکم فارس بودند. در زمان خلافت المقتدر و معتمد و معتضدبالله، وهرث بن سیما و محمد بن واصل و محمد بن حسین بن ابوالفیاض به حکمرانی اقدام نمودند. در همان اوقات یعقوب بن لیث صفار29 ‌بنیانگذار سلسله صفاریان خروج نمود. او اکثر بلاد سیستان و کرمان و خراسان را به تصرف خود در آورد. در سال 255 ق عازم فارس شد. طوق بن مقلس با لشکری عظیم به مقابله با یعقوب شتافت. این جنگ در حوالی بیاس کرمان روی داد و شکست به سوی لشکر طوق روی آورد. ده هزار نفر از لشکرش کشته شدند و خود نیز به اسارت یعقوب در آمد.30 چون این اخبار به سمع علی بن حسین مالک خراج و جیش فارس رسید سپاهی پانزده هزار نفری را به طرف یعقوب فرستاد. دو لشکر در سه فرسخی شیراز در مرج سنگان به هم رسیدند و پس از چندین ساعت نبرد، شکست در سپاه علی افتاد و پنج هزار نفر از لشکرش کشته شدند.31

پس از اینکه فارس تحت استیلای یعقوب بن لیث صفاری قرار گرفت او محمد بن واصل بن عطاء را به حکومت فارس گماشت. در دوره عمروبن لیث صفار32  که رابطه‌اش با خلیفه عباسی رو به تیرگی نهاده بود. از طرف المکتفی بالله عاملی برای فارس تعیین شد. پس در سال 289ق طاهر بن محمد بن عمر بن لیث از سیستان به فارس لشکر کشید و عامل خلیفه را اخراج کرد و خود به ضبط اموال آنجا اقدام کرد. در سال 296 یکی از غلامان عمرو لیث به نام سبکری خروج کرد. لیث بن علی بن لیث که برادر یعقوب و عمرو بود به سوی  فارس حرکت کرد پس سبکری به بغداد رفت و از خلیفه مقتدر تقاضای کمک کرد. پس خلیفه، مونس بن خادم را به کمک‌اش فرستاد. در سال 297 لیث بن علی فرار کرد. المقتدر نیز میکال، یاقوت و مظفر بن یاقوت را به حکمرانی فارس یکی پس از دیگری فرستاد.33 در سال 298 محمد بن جعفر فريابى و قنبج امير و عامل فارس هر دو وفات يافتند و بجاى‏ آن‌ها عبد‌اللّه بن ابراهيم مسمعى فرمان‏رواى فارس شد. در سال 300 عبد‌اللّه بن ابراهيم از حكومت فارس و كرمان عزل و بدر بن عبداللّه حمامى كه والى اصفهان بود والى مملكت فارس شد. در سال 304 از مصدر خلافت، حكم صادر شد كه بدرابن عبد‌اللّه حمامى والى فارس، لشكرى‏ را برداشته به جانب سيستان برود، پس او اطاعت کرده و به آن نواحی  رفته و آنجا را نظم داد و به فارس برگشت.34 

در این دوره قاسم بن عبیدالله با مکتفی بیعت کرد او بوسطه آنکه قبلا در فکر انتقال خلافت به فرزندان معتضد بود و این مسئله را با بدر در میان نهاده بود از رابطه بدر و خلیفه نگران بود و تصور می‌کرد که اگر بدر به بغداد برگردد مکتفی از مسئله آگاه می‌شود، پس در صدد کشتن بدر بر آمد،و بدستور او بدر دستگیر شد، از طرف دیگر مکتفی می‌کوشید نامه‌هایی پنهانی برای سرداران لشکریان بدر در فارس بنویسد که بدر را رها کنند و به پایتخت برگردند. چون نامه‏هاى مكتفى به سرداران رسيد گروهى از آنان بدر را رها كرده به پايتخت باز  گشتند و به پيشگاه مكتفى آمدند. و خلیفه به گروهی يك صد هزار و به گروهى كمتر از آن جايزه و به برخى از آنان تنها خلعت داد. بدر به سوى واسط رهسپار شد. چون خبر به مكتفى رسيد دستور داد خانه بدر را به نگهبانى سپردند. گروهى از ياران و سرداران وى مانند نحرير بزرگ، غريب جيلى دستگير و زندانى شدند. او دستور داد نام بدر از پرچم‏ها و سپرها كه زير نظر ابو نجم مولاى معتضد بود پاک شود.35 در سال 311 بدر در فارس وفات يافت و امارت فارس‏ را به پسرش محمد بن بدر دادند. در سال 312 امارت فارس به ابراهيم مسمعى رسید. او لشكرى برداشته به گرمسيرات كرمان­رفت، فتح كرده، و به فارس برگشت. در سال 315 ابراهيم مسمعى در شهر نوبندگان وفات يافت و مقتدر خليفه، ياقوت را كه از دولتخواهان او بود به  فرمانرواى مملكت فارس منصوب کرد.36

فارس در دوره آل بویه

در زمان خلیفه راضی، کار عماد‌الدوله بالا گرفت، آن‌ها سه برادر بودند. پسران بویه ماهیگیر. علی عمادالدوله‌؛ حسن رکن‌الدوله و احمد معزالدوله. عماد‌الدوله چون از کار گیلان سربلند بیرون آمد به طرف اصفهان حرکت کرد. او مظفر بن یاقوت را در اصفهان شکست داد پس مظفر به سوی شیراز رفت چون یاقوت پسر مظفر در شیراز متصدی امور حکومت بود، وقتی که لشکر بسیار را به سوی عماد‌الدوله روانه کرد و در قصر زرد جنگ درگرفت، یاقوت فرار کرد و عماد‌الدوله به شیراز وارد شد و فارس را تسخیر کرده و شیراز را در حوزه امارت خود در آورد. این اتفاق در سال 322 اتفاق افتاد. او 16 سال فارس و عراق را در تصرف خود گرفت و در شیراز وفات یافت. پس از مرگ علی عماد الدوله برادرش حسن رکن‌الدوله که در اصفهان حکومت داشت با لشکری عظیم به سمت شیراز رفت و قائم مقام برادر شد. او سه پسر به نامهای عضدالدوله ابوشجاع، مویدالدوله ابو منصوره و فخرالدوله ابوالحسن داشت. ایالت فارس را به عضدالدوله تسلیم کرد. در زمان حکمرانی رکن‌الدوله، المقتدر بالله جعفر بن احمد خلیفه بود و قاضی ابوالعباس بن سریح قاضی شیراز بود.

عضدالدوله نامدارترین حاکم آل‌بویه می‌باشد. او در علم و هنر و کمال رای و حسن ایالت، یگانه و فرزانه بود.‌ بعد از وفات رکن الدوله پدرش، او امور مملکت فارس را نظم و سامان داد. او سپس به اصفهان و همدان و جرجان رفت آنجا را نیز سرو سامان داد و دوباره به فارس بازگشت. او به مدت سی و چهار سال فرمانروایی کرد تا اینکه در بغداد وفات کرد. یکی از آثار و نشانه‌های بزرگی که عضدالدوله در فارس بنا کرده بند امیر است که بر رودخانه کر بنا شده است. پیش از آن این منطقه صحرایی بی‌آب و بی‌آبادان بود که عضدالدوله همت کرد و آن زمین بایر را به زمینی آباد تبدیل کرد. از جمله دیگر آثار او در فارس، حوضی است که در قلعه اصطخر بنا شده است. گویند عضد‌الدوله کوهی برسر دریایی به حکمت نهاده، و دریائی در میان کوهی جمع کرده که اشاره به بند امیر و حوض قلعه اصطخر دارد. از جمله دیگر آثار عضدالدوله در فارس، دارالشفای عضدی است که در شیراز بنا نهاد و بسیاری از مواضع ملکی خود را بر آنجا وقف کرد. همچنین گنبد عضدی که بیرون دروازه اصطخر نزدیک مصلی شیراز بود. یکی دیگر از آثار عضدالدوله فناخسرو است.

 چون عضدالدوله وفات یافت، ابوالفوارس شیرزاد از کرمان به سمت شیراز رفت و چون به خطه شیراز رسید، اشراف و اعیان فارس با او بیعت کردند. او از خلیفه وقت طایع لله لقب شرف الدوله گرفت. او قاضی ابومحمد عبدالله محمد بن احمد بن سلیمان که از مشاهیر و اعلام علماء بغداد بود با خود به شیراز آورد و در شهر شیراز دارالکتبی ساخت و برآن کتابخانه متولی گردانید. مدت پادشاهی او شش ماه طول نکشید و در شهر شیراز وفات کرد. پس از آن مردم با صمصام الدوله ابوکالیجار بیعت کردند. ابونصر وزیر چون فهمید که ایالت فارس با باکنجار بیعت کرده­اند به سبب اختلافی که با او داشت قتلمش را گرفت و با لشکری عظیم به سوی شیراز حرکت کرد. در اثر جنگی که در گرفت خرابی بسیار در اطراف شیراز به وقوع پیوست. اما ابوکالیجار توانست که او را از فارس براند. پس از آن ابوغانم بن عمیدالدوله با جمعی از اعیان به طرف شیراز آمد و در نواحی شهر خرابی‌های بسیاری به بار آورد و حتی سوق الامیر و کرد فناخسرو هم خراب شد. پس ابوکالیجارنگران شد و دورتادور شهر شیراز را سوری استوار کشیدند. ابوکالیجار پس از مدتی ضعیف شد وابو نصر بن عضدالدوله بر او خروج کرد و او را فراری داد ودر قریه دودمان در نزدیکی شیراز به قتل رساند. مدت سلطنت ابوکالیجار در فارس چهار سال و شش ماه بیشتر نبود. در این مدت مملکت فارس آباد بود. بعد از این واقعه بهاء‌الدوله از طرف خلیفه لقب قوام الدوله گرفت و رهسپار فارس شد و توانست ابونصر را فراری دهد. مدت سلطنت بهاء الدوله چهار سال و سه ماه در فارس بود. پس از او فناخسرو ابوشجاع حاکم شد. در دوره حاکمیت فولادستون مردم فارس با او بیعت کردند. او مدت هفت سال حکمرانی کرد. در این دوره فضلویه شبانکاره به طرف شیراز لشکر کشید و بر ابو منصور فولادستون غلبه کرد.37 ابو منصور در  448بر برادرش ملک رحیم که امیرالامرا بغداد بود جنگ کرد ولی به واسطه‌ای اینکه سلجوقیان برای ملک الحیم درست کرده بودند او مالک فارس شده بود. او مدتی را گذراند تا اینکه برادرش ابوسعید را که بر او عصیان کرده بود را کشت پس از این نیز او صاحب عادل را که وزیر خود و پدرش بود را کشت و چون فضلویه شبانکاره به صاحب عادل نزدیک بود اساس فرمانروایی ابومنصور را برچید.38

پی‌نوشت‌ها

1. غلامي، محمد، رستگار، موسی(1389) بررسي و تحليل توزيع فضايي جمعيت شهري استان فارس با استفاده از شاخص‌هاي نخست شهري و تمركز، مجله پژوهش و برنامه‌ريزي شهري، س1، ش2، پاييز 117، ص119 .

2. ابن‌حوقل، صورةالارض،(1366) ترجمه جعفر شعار، تهران، انتشارات امیر کبیر، چ 2، ص 32؛ اصطخری، ابواسحق ابراهیم،(1347)، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب. ص 87.

3. حدودالعالم من‌المشرق الی‌المغرب(1362)، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، دانشگاه تهران، ص 130.

4. مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد: احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم،(1361) ترجمه علی نقی منزوی، ج2، تهران، شرکت مولفان و مترجمان ایران، ص 629 .

5 . حدودالعالم، پیشین، ص 130.

6. دمشقی، محمد‌بن‌ابی‌طالب‌انصاری، نخبة الدهر فی عجائب البر و البحر،( 1357)، ترجمه سید حمید طبیبیان، تهران، فرهنگستان ادب و هنر ایران، ص‌301 .

7.­ فسایی،حاج میرزاحسینی،(1382)، فارسنامه ناصری، تصحیح منصور رستگار‌فسایی،امیرکبیر،تهران، چ3، ص 112

8 . مقدسی، پیشین، ص 664.

9. ابن بلخی، فارس نامه،(1385) براساس متن مصحح لسترنج و نیکلسن، تهران، اساطیر، ص 4.

10. ابن‌فقیه(1349)، البلدان بخش مربوط به ایران، ترجمه ح. مسعود، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ص 8.

11. مستوفی، حمدالله،(1918)، نزهة القلوب، چاپ: گی لسترنج، لندن، ص 115.

12.ثعالبی، ابومنصور‌محمد‌بن‌عبدالملک‌ثعالبی،(1384)، شاهنامه ثعالبی، ترجمه محمود هدایت، تهران، اساطیر، ص 19.

13 . ابن‌حوقل، پیشین، ص 57.

14. مقدسی، پیشین، ص‌653.

15. جیهانی، ابوالقاسم‌بن‌احمد، اشکال العالم، با مقدمه فیروز منصوری، تهران، شرکت به نشر، ص 120.

16. ابن‌حوقل، پیشین، ص 56.

17 .مقدسی، پیشین، ص 653‌ـ‌656.

18 . ابن‌حوقل، پیشین، ص 65‌ـ‌66.

19. ابن‌بلخی، پیشین، ص 113.

20.  معنى اردشير خره، شكوه اردشير است.

21. طبری، محمد‌بن‌جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، 1375، تهران، انتشارات اساطیر، ج‌5، ص 2007.

22. طبری معتقد است که فتح توج در سال بیست و سوم بوده است.

23. بلاذری، احمد‌بن‌یحیی، فتوح البلدان، ترجمه دکتر آذرتاش آذرنوش،1346، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ص 539‌ـ‌544.

24. فسایی، پیشین، ص 182.

25. مسعودی، پیشین، ص 291.

26.فسایی، پیشین، ص 190‌ـ‌192.

27 . طبری، پیشین، ج 9، ص 1379.

28. فسایی، پیشین، ص 194‌ـ‌197.

29. از ساخته‌های یعقوب در فارس قصر یعقوب بلوک قونقری فارس است که ناحیه ای میان شمال و شرق شیراز است.

30. خورموجی، محمد‌جعفر‌بن‌محمد علی،(1379)، نزهة الاخبار، تصحیح و تحقیق علی آل داود، تهران، انتشارات کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ص 139.

31. تاریخ سیستان،(1366)، مولف ناشناخته، مصصح: ملک الشعرای بهار، تهران، ناشر پدیده خاور، ص 213.

32 . از ساخته‌های عمرو بن‌لیث صفار مسجد جامع عتیق شیراز است.

33 .خورموجی، پیشین، ص 140.

34 . فسایی، پیشین، ص 214.

35. ابن‌مسکویه، احمد‌بن‌علی،(1369)، تجارب الامم، ترجمه ابوالقاسم امامی و علی نقی منزوی، تهران، ناشر توس/سروش، ج5، ص 21.

36. فسایی، پیشین، ص 215.

37. زرکوب شیرازی، ابوالعباس معین الدین احمد‌بن‌شهاب الدین‌ابی‌الخیر،(1350)، شیرازنامه، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ص 46‌ـ‌58.

38. خورموجی، پیشین، ص 146.

 

منابع

ابن‌بلخی، فارس نامه،(1385) براساس متن مصحح لسترنج و نیکلسن، تهران، اساطیر.

ابن‌مسکویه، احمد‌بن‌علی،(1369)، تجارب الامم، ترجمه ابوالقاسم امامی و علی نقی منزوی، تهران، ناشر توس/سروش.

ابن‌حوقل، صورة‌الارض،(1366) ترجمه جعفر شعار، تهران، انتشارات امیر کبیر،  چ دوم، ص 32؛ اصطخری، ابواسحق ابراهیم،(1347)، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

ابن‌فقیه، (1349)، البلدان بخش مربوط به ایران، ترجه ح. مسعود، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه دکتر آذرتاش آذرنوش،1346، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

تاریخ سیستان،(1366)،  مولف ناشناخته، مصصح: ملک الشعرای بهار، تهران، ناشر پدیده خاور.

ثعالبی، ابومنصور محمد بن عبدالملک ثعاالبی،(1384)، شاهنامه ثعالبی، ترجمه محمود هدایت، تهران، اساطیر. 

جیهانی، ابوالقاسم بن احمد، اشکال العالم، با مقدمه فیروز منصوری، تهران، شرکت به نشر.

حدودالعالم من‌المشرق الی‌المغرب، (1362)، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، دانشگاه تهران.

خورموجی، محمد جعفر بن محمد علی،(1379)، نزهة الاخبار، تصحیح و تحقیق علی آل داوود، تهران، انتشارات کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.

دمشقی، محمد بن ابی طالب انصاری، نخبة الدهر فی عجائب البر و البحر،( 1357)، ترجمه سید حمید طبیبیان، تهران، فرهنگستان ادب و هنر ایران.

زرکوب شیرازی، ابوالعباس معین الدین احمد بن شهاب الدین ابی الخیر،(1350)، شیرازنامه، به کوشش دکتر اسماعیل واعظ جوادی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، 1375، تهران، انتشارات اساطیر.

غلامي، محمد، رستگار، موسی،(1389) بررسي و تحليل توزيع فضايي جمعيت شهري استان فارس با استفاده از شاخص هاي نخست شهري و تمركز، مجله پژوهش و برنامه‌ريزي شهري، سال اول، شماره دوم، پاييز 117.

فسایی، حاج میرزاحسینی،(1382)، فارسنامه ناصری،تصحیح دکتر منصور رستگار‌فسایی، امیرکبیر، تهران، چاپ سوم.

مستوفی، حمداله، (1918)، نزهة القلوب، چاپ: گی‌ـ‌ لسترنج، لندن.

مقدسی، ابوعبدالله محمد‌بن‌احمد: احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم،(1361) ترجمه علی‌نقی منزوی، ج2، تهران، شرکت مولفان و مترجمان ایران.

 

مزدک نامه 6 | موضوع : جغرافیای تاریخی

نوشته قبلی : کاروانسراهای خرّم‌آباد | نوشته بعدی : انجدان و اسماعیلیه

مشاهده : 1556 بار | print نسخه چاپی | لینک نوشته | بازگشت

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان