Menu

مدیریت ضرابخانه در عصر صفویه

نویسنده: دکتر مژگان اسماعیلی

چكيده

سكه‌ها گوياي بسياري از حقايق زندگي بشري است. سابقه سكه در ايران به دوران قبل از اسلام مي‌رسد كه جهت سهولت در امور تجاري ضرب مي‌شد در دوران اسلامي نيز بنابر اعتقادات مذهبي و مقتضيات سياسي و اقتصادي در دوره‌هاي گوناگون ضرب شده است. عصر صفويه به عنوان يكي از مهمترين دوران تاريخ ايران به لحاظ سكه‌شناسي و ضرب سكه بسيار حايز اهميت است.

با روي كار امدن دولت صفوي اوضاع اقتصادي ايران دچار ثبات نسبي شد و به دليل رونق اقتصادي و تجاري در بسياري شهرها ضرابخانه داير گرديد. نهاد بسيار مهم ضرابخانه زير نظر معيرالممالك اداره مي‌شد. ضرابخانه‌ها يا كارگاههاي سكه‌زني از اركان مهم اقتصادي محسوب مي‌شدند و به همين دليل براي اداره آنها افراد معتمد و متخصص به‌كار گرفته مي‌شد.

نمونه‌هاي متنوع سكه‌هاي اين دوره نشانه تعدد ضرابخانه‌هاست‌ كه طبق قوانين خاصي اداره مي‌شدند. منصب معيرالممالك از اهميت ويژه‌اي برخوردار بود و جزء مقرب الخاقان قرار مي‌گرفت، وي به دليل اطلاع و تجربه در امر تشخيص عيار و محك زني در راس مديريت ضرابخانه‌ها قرار داشت، درحاليكه ضرابي‌باشي رييس واقعي ضرابخانه بود كه تحت نظر معيرالممالك عمل مي‌كرد. اين نوشتار برآن است تا به تشريح وظايف اين مناصب، نحوه ضرب و عملكرد ضرابخانه‌هاي اين دوره بپردازد.

كليد واژگان: صفوي، ضرابخانه، معيرالممالك، ضرابي باشي

سكه‌ها از معتبرترين منابع تاريخي محسوب مي­شود و نقوش و كتيبه­هاي حك شده بر آنها حاوي اطلاعات ارزشمندي است. سكه‌ها نمايانگر اوضاع سياسي، هنري، اقتصادي و نگرشهاي مذهبي است و مي­توان بخش مهمي از شاخصه­هاي فرهنگ و تمدن يك جامعه را از آنها دريافت كرد.

سجع­هاي مكتوب بر سكه­های صفوی عمدتاً انعكاسي در افكار و عقايد مذهبي شاهان اين عصر است، آنها به ويژه تعمد داشتند هويت شيعي مذهبي خود را به نمايش بگذارند. تاريخ ايران در اين دوران شاهد تغييرات عظيم و باشكوهي بود با مطالعه و بررسي اين منبع مهم تاريخي مي­توان به اين تغييرات و تحولات پيبرد. با روي كار آمدن دولت صفوي اوضاع اقتصادي ايران دچار ثبات نسبي شد و به دليل رونق اقتصادي و تجاري در بسياري شهرها ضرابخانه داير گرديد. نهاد بسيار مهم ضرابخانه زير نظر معيرالممالك اداره مي‌شد. ضرابخانه‌ها يا كارگاههاي سكه‌زني از اركان مهم اقتصادي محسوب مي‌شدند و به همين دليل براي اداره آنها افراد معتمد و متخصص به كار گرفته مي‌شد.

 

معيرالممالك

در دوره صفويه منصب معيرالممالكي يكي از مناصب مهم محسوب مي­شد و صاحب اين سمت به دليل نزديكي و اعتماد شاه به وي به مقرب الخاقان معروف بود. از ويژگيهاي معيرالممالك آگاهي و اطلاع وي از عيار فلزات­ گرانبها و به اصطلاح محك­زني بود. از آنجايي كه ضرابخانه از اهميت ويژه­اي در امور اقتصادي كشور برخوردار بود، سلاطين صفوي افراد معتمد و مطلع به امور ضرب سكه را به اين سمت مي­گماردند، كسي كه اختيارات زيادي داشت و حق عزل و نصب افرادي را كه با وي در ضرابخانه همكاري مي­كردند را نيز بر عهده داشت.

ميرزا سميعا صاحب تذكرة‌الملوك كه داراي شغل دولتي در دوره شاه سليمان بوده در مورد منصب معيرالممالك كه از گذشته تا زمان وي به يك نحو انتخاب مي­شدند اين چنين مي­نويسد:

شغل متعلق بمعيّران از قديم الايام الي الآن آنست كه استادان، بوقوف و اطلاع ايشان طلا و نقره را بعيار و وزن مقرر بدون غل و غش در ضرابخانه باتمام رسانيده، بسكه­اي كه بنظر آفتاب اثر رسيده، سكه­كنان ملازم ديواني منقوش نموده باشند، زر و سيم را مسكوك و چون رونق و رواج امور سلطنت منوط بخطبه و سكه خلافت است و اعتماد سكه را بمعيران نموده­اند، باين تقريب صاحبان اين خدمت در كمال اعتماد و اعزاز احترام بوده، جميع امور متعلقه بضرابخانه را سلاطين خلافت مكين بمعيّران رجوع، و محرم مجلس خاص و عام، و در عرض، مطلب از شرف بساط بوسي مجالس خاص و عام ممنوع نبوده، مستدعيات خود را بدون واسطه مشافهه عرض و پادشاهان سابق هرگونه خدمتي و رجوعي بضرابخانه مي‌داشته­اند، معيران را بحضور طلب فرموده مرجوع ميساخته­اند1.

معيرالممالك مسؤول ضرابخانه شاهي و ضرب انواع سكه­ها بود. تمام سكه­ها با مجوز وي ضرب و عيار آن توسط وي تعيين مي­شد. وي در تمام كشور ماموراني داشت كه بر ضرب سكه­ها نظارت داشتند. معيرالممالك مشرفان و ناظران علاوه بر كيفيت سكه­ها بر كميت آن نيز نظارت داشتند.

همچنين طبق دستور شاه (سلطنتي) بدون اطلاع و آگاهي معيران، افراد مقاطعه كار، زرگران، صرافان و كساني كه به نوعي در ارتباط با معامله سكه بودند حق داد و ستد نداشتند. چنانكه ميرزا سميعا مي­گويد:

حسب الرقم اشرف مقرر است كه ضابطان و مستاجران و عمله و فعلـﺔ ممالك محروسه، و زركشان و زرگران و صرافان و زركوبان و مسگران و غيرهم، بدون اطلاع و وقوف معيران و گماشتگان ايشان داد و ستد ننموده، خود را بعزل او معزول و بنصب او منصوب شناسند2.

از ديگر وظايف معيرالممالك وصول حقوق دولتي يا واجبي از مسكوكات بود. مينورسكي درباره اهميت اين منصب مي­نويسد:

مساله­اي كه باعث اهميت فوق­العادة اين سمت در نزد شاه مي‌گشت عبارت بود از عمل گردآوري «واجبي» از مسكوكات و مبلغ آن وابسته بود به ميزان پول رايج و تثبيت پول رايج­كاري بسيار فني و دقيق بود زيرا از يكطرف نظر اين بوده است كه حتي المقدور بيشتر سود برده شود اما از طرف ديگر تنزل جنس پول از قيمت آن در بازار مي‌كاسته و حتي موجب بروز اغتشاش مي‌گشته3.

معيرالممالك قادر به تغيير ميزان واجبي بود، به طور مثال در دوره شاه عباس دوم طلا از قرار مثقالي سي دينار و نقره از قرار مثقالي دو دينار بود و در زمان شاه سليمان طلا به مثقالي پنجاه دينار و نقره به پنج دينار تغيير يافت4.

رييس واقعي ضرابخانه ضراب‌باشي بود كه تحت نظر معيرالممالك عمل مي­كرد و در حقيقت ضرابي باشي ضابط و تحويلدار واجبي بود5؛ همچنين وظيفه تشخيص و تعيين و وصول مبالغ مربوط به خزانه نيز بر عهده او بود6؛ و صراف­باشي مسؤوليت مرغوبيت مسكوكات را بر عهده داشت7. معيرالممالك ضرابخانه­ها را از طريق مناقصه اجاره مي­داد و مستاجران بابت ضرب هر سكه مبلغي تحت عنوان حق­الضرب دريافت مي­كردند كه بين 4% تا 5/7% در نوسان بود و بخشي از اين حق­الضرب متعلق به شاه بود كه درصد آن توسط وي تعيين مي­شد8.

مراحل ضرب سكه

ضرب سكه در زمان صفويان نيز مانند گذشته به طريق چكشي صورت مي­گرفت. ابتدا فلز مذاب را در قالب­هاي بلند مي­ريختند تا به شكل شمش درآيد و سپس اين شمشها را با قيچي فلزبري به قطعات متساوي­الوزن با انبر و چكش آنها را گرد مي­كردند و بعد با چكش نقوشي بر روي آن حك مي­كردند اين طريق كه يك سكه را در منگنه چوبي محكم قرار مي­دادند و يك سكه ديگر را كه كامل و منقوش بود برروي آن مي­گذاشتند با ضربه چكش نقش سر سكه بر سكه حك مي­شد9.

نمونه­هاي سكه­هاي شاهان صفويه حاكي از اين است كه سكه­ها فقط به صورت گرد بريده نمي­شدند بلكه در بين آنها اشكال مربع، مستطيل و بيضي نيز ديده مي­شود. نقوش و سجع­هاي مورد نظر به صورت معكوس بر روي سر سكه­ها، متفاوت حك مي­شدند كه با ضربه­زدن بر روي سكه­هاي جديد ضرب مي­شدند. ميرزا سميعا مراحل ضرب سكه را به 9 دستگاه ارجاع داده است كه اين چنين عمل مي­كردند:

دستگاه سباكي: عملـﺔ دستگاه مزبور طلا مغشوش را بخلاص و نقرة كم عيار را بقال گذاشته خالص مي‌نمايند.

دستگاه قرص كوبي: قرص خالص را بجهت ساختن زر مي‌كوبند.

دستگاه آهنگري: بعد از آنكه قرص كوب كار خود را تمام نمود، (ب) در دستگاه آهنگري بشكل ميل آهنگري شمش مي‌نمايند.

دستگاه چرخ­كشي: بعد از آهنگري، عمله چرخ­كشي، طلا و نقره را از حديدة فولاد بيرون مي‌كشند.

دستگاه قطاعي: طلا و نقره را براي ساختن نقود قطع مي‌نمايند.

دستگاه كهله كوئي: آنچه از شمش قطع شده، بجهت عباسي و پنجشاهي پهن مي‌نمايند.

دستگاه سفيدگري: عملة مذكور چهرة زر را سفيدگري مي‌نمايند.

دستگاه تخش كني: كه بميزان نظر، عباسي كم وزن را جدا نموده مجدداً مي‌گذرانند.

دستگاه سكه كني: استادان سكه كن هر روزه بشغل سكه­كني اشتغال مي‌نمايند10.

چنانكه از محتواي كلام استنباط مي­شود ابتدا عمل سباكي يا گداختن فلزات صورت مي­گرفت دستگاه سباكي نقش بسيار مهمي در خالص كردن فلز ايفا مي­كرد و قطعات فلز در اين مرحله تعيين عيار مي­شد و پس از تخليص زماني كه به صورت شمش در مي­آمد از قالب خارج مي­كردند و برش مي­دادند؛ چنانچه از توضيحات عقيلي بر مي­آيد در دستگاه قطاعي ابتدا صفحات نازك فلز را روي سندانهاي مخصوص كه سوراخهايي مدور به اندازه سكه­هاي مورد نظر را داشت، قرار داده با چكش مي­كوبيدند سپس دايره­هائي را كه بر صفحه فلز نقش بسته بود با قيچي مخصوص قطاعي مي­بريدند11. پس از عبور از دستگاه سفيدگري و گرفتن مواد زائد در كارگاه تخش­كني سكه­هايي را كه از نظر اندازه و ضخامت مورد تاييد نبودند از بقيه جدا ­كرده و دوباره ذوب مي­كردند و در آخرين مرحله يعني ضرابي پيش سكه با ضربات چكش بر سر سكه و حك نقوش به سكه كامل تبديل مي­شد.

ضرب سكه به دستور شاه صورت مي­گرفت و به لحاظ وزن، شكل و سجع قبل از ضرابي ­بايد به تأييد وي مي­رسيد.

 

ضرابخانه

ضرابخانه­هاي ايران از پيش از اسلام داير بودند و در شهرهاي مختلف وجود داشتند؛ پس از اسلام نيز براساس سياست حاكمان با ايجاد تغييراتي به كار خود ادامه دادند. در عصر صفويه ضرابخانه از اهميت زيادي برخوردار بود و توسط افراد مورد اعتماد و متخصص اداره مي­شد و به دليل سود سرشاري كه داشت معمولاً در اختيار نزديكان شاه قرار مي­گرفت. ضرابخانه توسط ضرابي باشي كه خود زير نظر معيرالممالك مشغول بود، اداره مي­شد و مامور جلوگيري از ورود سکه ناصره توسط ضرابيان بود.

اداره ضرابخانه گاه از طريق مناقصه به افراد متخصص واگذار مي­شد و مستاجر با اخذ حق­الضرب كه بنا به روايت سياحان گاه به 5/7% مي­رسيد قادر بود تا اجاره را به خزانه شاهي پرداخت نمايد. مردم نيز با پرداخت حق­الضرب مي­توانستند اشياي سيمين و زرين خود را به سكه رايج تبديل كنند.

در اين 9 كارگاه حدود 400 نفر مشغول به كار بودند و اجاره بين پانصد تا هفتصد تومان پرداخت مي­شد، صاحب تذكرة­­الملوك در اين باره اين چنين آورده است:

چهارصد عمله موجودي در نه دستگاه ضرابخانه هر روزكار مي‌كرده­اند، پانصد تومان الي ششصد و هفتصد تومان با جاره مي‌داده‌اند كه مستاجر از كل اجاره ديواني موازي يكهزار عدد اشرفي و يكصد <دستجه كله> كه قيمت آن تخميناً دويست و پنجاه تومان بدين موجب  مي‌شود، انفاد خزانه عامره و سيصد و پنجاه تومان ديگر را بمواجب معيّر و ضرابي باشي و ساير ارباب حوالات سركار خاصه شريفه مي‌داده‌اند12.

تاورنيه مي­نويسد: حق­الضرب سكه­هاي مسي نيم تا يك درصد بوده است و براي جلوگيري از اتلاف وقت از مسكوكات مسي ظرف مي­ساختند13.

بر روي سكه­هاي عصر صفوي نام بسياري از شهرهاي ايران كه در آن دوران داراي اهميت بودند، ديده مي­شود و گاه واژه­هايي چون بلده، عدل، عدل انگ، ضرب، به بود و غيره به چشم مي­خورد. علاوه بر نام شهرها گاه در هنگام جنگها و لشكركشي پول مورد نياز هزينه­ها توسط ضرابخانه سيار يعني اردو، اردوي شاه، جلو، ركاب و مباركه تامين مي­شد.

با توجه به موقعيت اجتماعي، مذهبي، سياسي، جغرافيايي گاه به شهرها لقبي داده   مي­شد كه اين القاب نيز با واژه ضرابخانه همراه بود. اگرچه اين القاب در دوره صفويه كمتر به كار رفته است و به نقل از طباطبائي از زمان افاغنه استفاده از اين القاب مرسوم شده­، اما نمونه­هايي از سكه­هاي صفوي موجود است كه داراي اين القاب مي­باشد، مانند دارالسلطنه تبريز، دارالارشاد اردبيل، دارالسلطنه اصفهان، بلده طيبه طهران، دارالملك طبرستان و ري دارالملك، قزوين دارالسلطنه، شوشتر دارالمومنين، همدان بلده طيبه. از چند هزار نمونه سكه مورد مطالعه شهرهاي ذيل، عموماً داراي ضرابخانه­هايي بوده است كه به نام شاه اسماعيل اول سكه ضرب كرده­اند: اردبيل، استرآباد، اصفهان، ايروان، بردع، بلخ، بيرجند، تبريز، تربت، تنكابن، رشت، ري، كرمان، كاشان، گنجه، شيراز، طبرستان، طهران، قزوين، نخجوان­، نيشابور، مرو، هرات كه عموماَ با اين واژه­ها همراهند: عدل، انگ، دارالسلطنه، في­بلده، بلده، به بود اسمعو.

طباطبائي ضرابخانه­هاي عصر صفوي را به شرح ذيل آورده است:

اردبيل (دارالارشاد)، اصفهان (دارالسلطنه)، بروجرد (دارالسرور)، بغداد، پناه آباد (در قفقاز)، تبريز (دارالسلطنه)، تفليس، ححورسعد (ايروان در قفقاز)، حويزه، رامهرمز خوزستان، سناباد مشهد، شاهي، شماخي، شوشتر، شيراز (دارالعلم)، طرشت، قزوين، كاشان (دارالمومنين)، گنجه، نخجوان، يزد (دارالعباد)14.

علاوه بر ضرابخانه­های فوق عقيلي نيز در «دارالضرب­هاي ايران» به تعدادي ديگر از ضرابخانه­هاي عصر صفويه به شرح ذيل اشاره كرده است. آمل­، ابرقو­، ابيورد، ارجيش، اردوباد، اشرف، اسفراين، السلطانيه­الهوره­السلطانيه، بسطام، بارفروش، بدليس­، بهبهان­، ترشيز، تون­، جعفرآباد، خزانه، خوي، داغستان­، دربند، داور، درود، دزفول، دماوند، دهستان، دوجنك، دورق، زنجان، ساري، ساوه، سبزوار، سرخس، سمنان، سنعار، سيرسور، شماخي، شيروان، طون، فدا (که جهت صدقه و خيرات می­زدند)، فلكاباد، فومن­المبارك، قائن، قم، قندهار، قومس، كمرد (در راه دماوند)، كمنترا، كوچسفان ­ـ كوچصفهان، گرجيان­ـ گرجستان، گُمبرن­ ـ بندرعباس، گندمان­ـ كندمان (چهارمحال­بختياري)، لار، لاهيجان، لشتنشاه، مراغه، نائين، نسا، نهاوند، نيشابور، نيمروز، وان، همدان15.

چنانكه از نمونه­ها مشخص است سكه­هاي طلا در عصر صفويه بيشتر در اين ضرابخانه­ها ضرب مي­شد: اصفهان، اردوباد، تبريز، تفليس، كاشان، جعفرآباد، گنجه، قزوين، مشهد، همدان.

 

پی‌نوشت‌ها

1ـ ميرزا سمعيا، تذکرة الملوک، محمد دبيرسياقي، تهران، اميرکبير، 1378، ص 21.

2ـ همان، ص 22.

3ـ و. مينورسکي، سازمان اداري حکومت صفوي، مسعود رجب نيا، تهران، کتابفروشي زوار، 1334، ص 110.

تذکرة الملوک، ص 23.

5ـ مينورسکي، ص 133.

6ـ همان.

7ـ همان.

8ـ ژان شاردن، سفرنامه شاردن، ج 4، محمد عباسي، تهران، اميرکبير، 1345، ص 385.

9ـ مينورسکي، ص 111.

10ـ تذکرة الملوک، صص 22ـ 21.

11ـ عبدالله عقيلي، دارالضربهاي ايران در دوره اسلامي، موقوفات دکتر محمود افشار يزدي، تهران، 1377، ص 42.

12ـ تذکرة الملوک، ص 24.

13ـ ژان باتيست تاورنيه، سفرنامه تاورنيه، شعاع‌الدین شفا، تهران، علمي و فرهنگي، تهران، 1370، ص 136.

14ـ سيد جمال ترابي طباطبائي، سکه‌هاي شاهان اسلامي، تبريز، موزه آذربايجان، 1350، ص الف ث.

 

منابع و مآخذ

فارسي:

امام شوشتري، محمدعلي، تاريخ مقياسات و نقود در حکومت اسلامي، دانشسراي عالي، تهران: 1339.

باستاني پاريزي، محمد ابراهيم، سياست و اقتصاد عصر صفوي، تهران: صفيعليشاه، 1348.

تاورنيه، ژان باتيست، سفرنامه تاورنيه، ترجمه شعاع‌الدین شفا، تهران: علمي و فرهنگي، 1370.

ترابي طباطبائي، سيد جمال، سکه‌هاي شاهان اسلامي ايران، تبريز: موزه آذربايجان، 1350.

ترکمان، اسکندر بيگ، تاريخ عالم آراي عباسي، تهران: اميرکبير، 1334.

رابينو، لوئي، آلبوم سکه ها، نشانها و مهرهاي پادشاهان ايران، محمد مشيري، تهران: اميرکبير، 1353.

روملو، حسن، احسن التواريخ، به تصحیح عبدالحسين نوايي، تهران: بنياد تحقيق و نشر کتاب، 1357.

سانسون، سفرنامه سانسون، ترجمه تقي تفضلي، تهران: 1346.

سرفراز، علي اکبر، آورزماني، فريدون، سکه‌هاي ايران، تهران: سمت، 1379.

شاردن، ژان، سفرنامه شاردن، ج 4، ترجمه محمد عباسي، تهران: اميرکبير، 1345.

شاه طهماسب، تذکره شاه طهماسب، تهران: شرق، 1364.

شرلي، آنتولی، سفرنامه برادران شرلي، ترجمه آوانس، تهران: نگاه، 1362.

شمس اشراق، عبدالرزاق، نخستين سکه‌هاي امپراتوري اسلام، اصفهان: خدمات فرهنگي استاک، 1369.

شهبازي فراهاني، داريوش، تاريخ سکه، تهران: پليکان، 1380.

عقيلي، عبدالله، دارالضربهاي ايران در دوره اسلامي، تهران: موقوفات دکتر محمود افشار يزدي، 1377.

فرح بخش، هوشنگ، راهنماي سکه‌هاي ضربي (چکشي ايران از سال 900 تا 1296)، تهران: نوين فرح بخش و پسران، 1354.

فريدون بيگ، منشات السلاطين، ش 200242، تهران: کتابخانه ملي ايران.

فضائلي، حبيب الله، تعليم خط، تهران: سروش، 1355.

فلسفي، نصرالله، زندگاني شاه عباس اول، ج 3، تهران: دانشگاه تهران، 1345.

قائم مقامي، جهانگير، مقدمه­اي بر شناخت اسناد تاريخي، تهران: انجمن آثار ملي، 1350.

قزويني، يحيي بن عبداللطيف، لباب التواريخ، تهران: بنياد گويا، 1363.

کمپفر، ي، سفرنامه کمپفر، ترجمه کيکاوس جهانداري، تهران: خوارزمي، 1360

مشيري، محمد، راهنماي گردآوري سکه، ج 2، تهران: گوتمبرگ، 1351.

ميرزا رفيعا، دستورالملوک، محمدتقي دانش پژوه، مجله دانشکده ادبيات تهران، سال 15ـ16، تهران: 1347ـ1348.

ميرزا سميعا، تذکرة الملوک، محمد دبيرسياقي، تهران: اميرکبير، 1378.

مينورسکي، ولاديمير، سازمان اداري حکومت صفوي، ترجمه مسعود رجب نيا، تهران: اميرکبير، کتابفروشي زوار، 1334.

ناشناس، القاب و مواجب دوره سلاطين صفويه، باهتمام يوسف رحيم‌لو، مشهد: دانشگاه مشهد، 1371.

هينتس، والتر، اوزان و مقياسها در اسلام، ترجمه غلامرضا و رهرام، تهران: مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1368.

وحيد، محمد طاهر، عباسنامه، ابراهيم دهقان، اراک: کتابخانه داودي، 1329.

 

لاتین

E. Yarshater, Encyclopaedia Iranica, Mazda publishers. U. S. A, 1991

H. L. Rabino di Borgomale, Coins. Medals, and Seals of the shahs of Iran (1500-1941), 1971.

Michael Broome, Islamic coins, 1985, London.

Michael Mitchiner, The World of Islam, oriental coins and their values, 1977, London.

Nicholasm. Lowick, The coins and Monumental Inscriptions, The British Institute of Persian Studies, 1985, London.

Reginald. S. Poole, The coins of the shah of Persia, In the British Museum, 1976, London.

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان