Menu

بررسی نقش برجسته‌های تخت جمشید و مقایسه آنها با نقوش ملل روی مجسمه داریوش

نویسنده: دکتر رحیم ولایتی

چکیده

ساتراپی‌ها، سرزمینهای فتح شده هخامنشیان بودند که به شیوه خاص اداره می‌شدند. محدوده جغرافیای آنها، از شمال به اسگودرا کنار دریای سیاه یا (مقدونیه) و از غرب به ساتراپی لیبی و از شرق به هند و از جنوب به خلیج فارس منتهی می‌شد. (توزیع جغرافیای این ساتراپی‌ها ما را در شناخت تاثیرات فرهنگی و هنری آنها و اهمیت هویت ملی و فرهنگی یاری می‌دهد. پیشینه این تحقیق طولانی بوده و مواد مورد استفاده در آن کتیبه‌ها و یافته‌های باستان‌شناسی است. در این تحقیق از روش کتابخانه‌ای و بررسی و مطالعه گزارشهای پژوهشهای میدانی استفاده شده است. مورخین یونانی مانند هردودت آغاز حکومتهای وابسته قلمرو هخامنشی، ساتراپی‌ها را از دورة حاکمیت داریوش اول می‌دانند در صورتی که اصطلاح ساتراپ از دوره کوروش و کمبوجیه نیز رواج داشته است. بنابراین اگر شروع حیات امپراتوری هخامنشی را از سال 559 ق.م، سال به قدرت رسیدن کوروش دوم و سقوط امپراتوری راسال 332 ق.م فتح ایران توسط اسکندر مقدونی بدانیم، در این 227 سال توسعه قدرت سیاسی و نظامی امپراتوری هخامنشی تعدادی از کشورها و ملل، زیر سلطه این امپراتوری، به عنوان ساتراپ نشین هخامنشی تحت فرمان قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی ایران قرارگرفته بودند. براساس یافته‌های مکتوب باستان‌شناسی در ایران و سایر سرزمینهای ملل تابعه، تعداد این ساتراپی‌ها در زمانهای مختلف حاکمیت امپراتوری هخامنشی متفاوت بوده، مثلا تعداد این ساتراپی‌ها براساس کتیبه بیستون و کتیبه تخت جمشید 23 ساتراپی بوده است.

کلید‌واژه‌ها: هخامنشیان، ساتراپی‌ها، کتیبه‌ها، مکانیابی جغرافیای، تخت جمشید،

 

مقدمه

تمدن ایران در آسیای جنوب غربی بعنوان بزرگترین و تاثیرگذارترین تمدن و فرهنگ این منطقه در دوره تاریخی بوده و پدیدار شدن امپراتوری هخامنشیان و فتح مناطق گسترده‌ای از منطقه خاور میانه و استفاده از تجربه فرهنگی و هنری بیشتر تمدنهای بزرگ منطقه به فرهنگ و تمدن ایران غنائی عمیق و تکاملی عظیم بخشیده است. مناطق فتح شده از شروع توسعه و گسترش قلمرو امپراتوری هخامنشیان ایالتهای وابسته یا ساتراپی نامیده می‌شده است. لغت ساتراپ واژه یونانی شده به معنی والی است که به پارسی کنونی شهربان گفته می‌شود. براساس منابع موجود، کوروش دوم موسس این سلسله برای اداره ملل تابعه و فرمانروایی بر سرزمین پهناور قلمرو امپراتوری هخامنشی از الگوی سازمانی استفاده نمود، که اول بار آشوریان در بین النهرین برای کشورهایی که فتح می‌کردند مورد استفاده قرار داده است. در صورتی‌که در منابع یونانی چنین بیان شده است که ساتراپهای هخامنشی پس از داریوش اول سازماندهی شده‌اند و داریوش هخامنشی برای اداره امپراتوری، ایران و سرزمینهای فتح شده را به ایالتها و ولایتهای وابسته تقسیم نمود که هر کدام از آنها خود را ساتراپی نامیدند. نام ملل و اقوام و ویژگیهای جغرافیای و سیاسی، اجتماعی و نظامی این ساتراپی‌ها در منابع مختلف یونانی و کتیبه‌های داخل ایران، از جمله منابع مصری ذکر شده است. بنابراین در معرفی این ساتراپی‌ها می‌توان گفت که از زمان فتح این سرزمینهای قلمرو امپراتوری هخامنشی در محدوده جغرافیای که از شمال به اسگودرا، یا همان کشور مقدونیه امروزی در شمال دریای سیاه و از غرب به کشور لیبی در شمال آفریقا و از شرق به بخش شمالی هند و از جنوب به خلیج فارس گشترش یافته بود. شناخت و آگاهی ما از توزیع مکانی و جغرافیای این حکومتها و ساتراپی‌ها امپراتوری هخامنشی این امکان را بوجود می‌آورد که تاثیرات فرهنگی و هنری ملل تابعه در این دوره از تاریخ ایران را بخوبی مورد شناسایی قرار دهیم. در نتیجه برای نشان دادن جلوه‌های درخشان هویت ملی و فرهنگی، ایران، مانند تقویت خودباوری نسل جدید ضرورت دارد که توزیع مکانی و جغرافیای این سرزمینها و ساتراپی‌های تحت سلطه امپراتوری هخامنشی را براساس یافته‌های باستان‌شناسی معین نماییم. اهداف ما در این تحقیق، نشان دادن توزیع مکانی و جغرافیای سرزمینهای فتح شده هخامنشی که ساتراپی نامیده می‌شدند، با استفاده از یافته‌های باستان‌شناسی می‌باشد. چرا که در منابع مختلف ایرانی و یونانی تعداد و نام این ساتراپی‌ها متفاوت ذکر شده است.

 

1. پیشینه تحقیق و پژوهش

مطالعات زیادی دربارة با ملل تابع امپراطوری هخامنشی در ایران و خارج از آن صورت گرفته است. ولی بطور مشخص کسانی‌که بر اساس یافته‌های باستان‌شناسی و مستندات تاریخی این موضوع را مورد تحقیق و پژوهش قرار داده‌اند، عبارتند از:

1. تحقیقات و مطالعات جی. پوزنر فرانسوی (Posener,.G) بعنوان اولین تحقیق دربارة موضوع، توزیع مکانی و جغرافیای ملل تابعه و ساتراپی‌ها براساس کتیبه‌های سنگ یادبود کانال سوئز که توسط داریوش اول در کناره کانال برای معرفی احداث آن بر پا شده بود، انجام شده است. او براساس مطالعه و ارائه ترجمه کتیبه‌های شاهان هخامنشی از وادی حمامات و سنگ یابود‌های المشکوتا و کابریت و سنگ یادبود شهر سوئز ضمن مطالعه همه جنبه‌های حضور هخامنشیان در مصر، نسبت به تحقیق دربارة توزیع مکانی و جغرافیای ملل تابعه هخامنشیان نیز پرداخته است. حاصل این تحقیقات و پژوهشها ارائه نتایج کشف باستان شناسانه صدها اثر و شئی و کتیبه از این دوره و معرفی آنها در مصر بوده است،که روشن کننده زوایای تاریک و مبهم تاریخ این دوره در یک مقطع 132 ساله بوده است. نتایج این تحقیقات در کتابی تحت عنوان: نخستین سلطه پارسها در مصر جمع‌آوری و در سال 1936م در قاهره مصر چاپ و منتشر شده است (G.Posener1936.) .

2. مطالعات و تحقیقات میکائیل راف (Roaf, Michael) استاد ممتاز باستان‌شناسی دانشگاه مونیخ پس از جی. پوزنر حائز اهمیت می‌باشد. او با بررسی کتیبه‌های مجسمه داریوش که در سال 1351 از حفاری هیات باستان‌شناسی فرانسوی در کاخ آپادانای شوش، بدست آمد و هم اکنون در موزه ملی ایران باستان نگهداری می‌شود. (تصویر شماره1) روی لباس ا ین مجسمه کتیبه‌های به خط میخی (پارسی، عیلامی، و بابلی) (تصویر شماره2) همچنین کتیبه‌ای بخط هیروگلیف از زبان داریوش حکاکی شده است. برروی پایه مجسمه تصویر نمادین مردان 24 ساتراپی دوره داریوش نمایش داده شده است. (تصویر شماره 3) میکائیا راف با استفاده از این داده‌ها نسبت به مطالعه توزیع مکانی و جغرافیای ملل تابعه و ساتراپی‌های هخامنشی پرداخته است (M.Roaf 1974.) .

3. کارل میسلویچ (Mysliwiec Karol) باستان شناس از کشور آلمان نیز دربارة توزیع مکانی و جغرافیای ملل تابعه هخامنشیان بر اساس یافته‌های باستان‌شناسی از جمله مجسمه داریوش و سایر کتیبه‌ها مطالعه و بررسی نموده، و نتایج تحقیقات خود رادر کتابی تحت عنوان (Herr Beider Länder:) در سال 1998م در ماینس آلمان منتشر کرده است. (K.Mysliwiec1998S89).

4. مطالعات و تحقیقات بی. یاکوبس (Jacobs, Bruno) در توزیع مکانی ساتراپی‌ها و ملل تابعه هخامنشی کار ارزشمند و راهگشای بوده است. او مطالعات خود را در کتابی تحت عنوان اداره ساتراپی‌های هخامنشی در دوره داریوش سوم در ویسبادن آلمان در سال 1994م چاپ و منتشر نموده است. او در این کتاب ضمن مشخص نمودن موقعیت جغرافیای ساتراپی‌ها سایر ویژگیهای سیاسی و اقتصادی آنها رانیز شرح داده است. او این تحقیق را با استفاده از منابع یونانی انجام داده است (B.Jacobs1994) .

5. از جمله تحقیقات و پژوهشهای سودمند کار تحقیقی پیر لوکوک (Pierre Lecoq) فرانسوی است که با استفاده از بررسی و مطالعه بیشتر کتیبه‌های هخامنشی نتایج مفیدی دربارة شناخت ویژگیها و خصوصیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این دوره را حاصل نموده است. از ویژگیهای این کار تحقیقی بررسی و مطالعه این دوره براساس یافته‌ها و کتیبه‌های مستند تاریخی به زبانهای مختلف رایج در این دوره بوده است. نتایج این کار تحقیقی در کتابی بزبان فرانسوی تحت عنوان Les inscrptions de la perse achemende که به زبان فارسی تحت عنوان کتیبه‌های هخامنشی ترجمه شده است. (لوکوک.پی یر،1382)

6. در منابع یونانی به ویژه کتاب تاریخ هردودت و در کتاب جغرافیای استرابون تحت عنوان سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان موضوع توزیع جغرافیای ملل تابعه هخامنشی مورد توجه قرار گرفته و شرح و توضیح داده شده است. در کتاب تاریخ هردودت تقریبا بیشتر ساتراپی‌های هخامنشی و اقوام تحت سلطه معرفی و توضیح داده شده است. این کتاب توسط دکتر هادی هدایتی به فارسی ترجمه و در سال 1339 چاپ و منتشر شده است (هرودوت.1339). و در کتاب جغرافیای سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان، استرابو که براساس مسافرت و دیدار او از این ساتراپی‌ها از نزدیک به رشته تحریر در آمده است، بیشتر اقوام و ملل تابعه هخامنشی مورد توجه قرار گرفته است. این کتاب توسط همایون صنعتی‌زاده به فارسی ترجمه و در سال1382 توسط بنیاد موقوفات دکتر افشار چاپ و منشر شده است (استرابو.1382).

7. ازمنابع جدید به‌ فارسی، مطالعات و تحقیقات آرنولد توین‌بی (Toynbee.Arnold) که در موضوع توزیع جغرافیای ملل تابعه هخامنشی درفصلی از کتاب A study of history مورد توجه قرار گرفته و به فارسی ترجمه شده است. او در این کتاب جغرافیای اداری هخامنشیان را مورد مطالعه و تحقیق قرار داده، و همه ساتراپی‌های هخامنشی را از نظر سیاسی و اقتصادی و مهمتر از همه موقعیت جغرافیای بررسی کرده است. این بخش از کتاب آرنولد توین بی در کتاب فارسی تحت عنوان جغرافیای اداری هخامنشیان توسط بنیاد موقوفات مرحوم دکتر محمود افشار چاپ و منتشر شده است (توین بی.آرنولد1379).

 8. مطالعات و پژوهشهای خانم پروفسور هایده ماری کخ از آلمان دربارة اقوام و ملل تابعه و ساتراپی‌های هخامنشی ارزشمند و قابل توجه بوده و نتایج پژوهشهای خود را در چندین کتاب به زبان آلمانی چاپ و منشر نموده‌اند. هایده ماری کخ در موضوع توزیع مکانی و جغرافیای ساتراپی‌های هخامنشی نیز تحقیقی زیادی را انجام داده و حاصل آن انتشار کتابی است، تحت عنوان پژوهشهای هخامنشی که به فارسی هم ترجمه شده است (ماری کخ، 1379).

9. یکی از پژوهشهای مستند و پرحاصل تاریخ و باستان‌شناسی امپراتوری هخامنشی تحقیقات پیر بریان (Pierre,Briant) فرانسوی است که بصورت کاملتر از تحقیقات گذشته بر اساس مطالعه و بررسی نتایج کاوشهای باستان‌شناسی بیشتر سرزمینهای تحت سلطه این امپراتوری انجام شده است. حاصل این پژوهش در کتابی تحت عنوانHistoire de LEmpire Perse de Cyrus a Alexander که بعدا به فارسی تحت عنوان امپراتوری هخامنشی چاپ و منتشر شده است (بریان. پیر1381).

10ـ بررسی و مطالعات محمد جواد مشکور هم دربارة این موضوع که از نظر جغرافیای تاریخی مورد مطالعه قرار گرفته حائز اهمیت است. او در کتاب جغرافیای تاریخی ایران باستان در فصلی تحت عنوان وضع جغرافیای ایران در عصر هخامنشی و تقسیمات کشوری بیشتر ساتراپی‌ها و ملل تابعه هخامنشیان را مورد مطالعه قرار داده، و موقعیت جغرافیای این سرزمینها را معین نموده است (مشكور. محمدجواد. 1371) .

 

2. ذکر نام ساتراپی‌ها در کتیبه‌ها ی هخامنشی

در کتیبه‌های هخامنشی بویژه کتیبه‌های داریوش در بیستون، تخت جمشید و شوش از حکومتهای تابع و ملل تحت سلطه بعنوان (دهیوهاـ dahyava) نام برده شده است، و چنین برداشت می‌شود که این دهیوها به داریوش واگذار شده‌اند. داریوش در این باره می‌گوید: آنها از داریوش می‌ترسیدند و به او باج می‌دادند. آنچه از طرف من(داریوش) به آن‌ها گفته می‌شد آنها فقط آن را عمل کردند (لوکوک1382ص207 تا318). مثلا در کتیبه بیستون داریوش می‌گوید: اینها دهیو هایی که از آن من شدند پارس، ایلام، بابل، آشور، اربایه، مصر و ... روی هم بیست و سه دهیو (اکبرزاده1384 ص 68)، در کتیبه‌های هخامنشی روشن نیست که نام ملل یا همین دهیوها که ذکر شده است بعنوان واحد اداری، سیاسی قید شده باشد، چرا که نام ملل و اقوام زیر سلطه بعنوان یک قوم در یک محدوده جغرافیای وسیعتر ذکر شده است. مثلا قوم ماد یا قوم سکاها در محدوده جغرافیای وسیعتر از یک ساتراپ قرار دارد. بعضی محقیقین (دهیوهاـ dahyava) را کشورها ترجمه کرده‌اند و برخی دیگر بعنوان نام اقوام ترجمه نموده‌اند و گروهی نیز فقط بعنوان جمعیت قلمداد کرده‌اند. و هیچ سند شفاف و روشنی مبنی بر اینکه فهرست اقوام و ملل تحت سلطه در کتیبه‌ها مربوط به واحد‌های اداری، مثلا مقامی مانند فرمانداری در تشکیلات اداری امروزی باشد وجود ندارد. بلکه این فهرستها بازتاب واقعیت تاریخی و بر اساس الگوهای آشوری و بابلی در جهت تایید ساختار امپراتوری هخامنشی در کتیبه‌ها و اسناد و مدارک باستان‌شناسی ذکرشده است. (ویسهوفر. 1377ص83) هردوت (در جلد سوم، بند 89کتاب تاریخ خود) بیان می‌کند که ایرانیان به ساتراپی‌ها شهربی‌ها می‌گفتند و فرمانروایان هر ساتراپ را شهرب می‌نامیدند، و هر ساتراپی دارای اقوام و طوایفی بود (کوک1383ص145).

ـ1. فهرست ملل تابع هخامنشی بر اساس یافته‌های باستان‌شناسی بدست آمده از مصر

مجسمه داریوش کشف شده از شوش و سنگ یادبودهای داریوش برای افتتاح کانال سوئز که بصورت مستند با کتیبه‌های هیروگلیفی نام ساتراپی‌های هخامنشی را بر اساس فرهنگ و ادبیات مصر باستان در داخل کارتشه‌ها معرفی نموده‌اند، از یافته‌های مهم باستان‌شناسی و اشیای تاریخی است، که در رابطه باساتراپی‌های هخامنشی اطلاعات بسیار مفیدی را ارایه می‌دهند (تصویر شماره1). مجسمه داریوش که در شوش کشف شده، دارای کتيبه سه زبانه پارسي قديم ايلامي و آكدي روي لباس مجسمه بوده و روي پايه آن به خط هيروگليف مصری مناطق قلمرو جغرافيائي بزرگ ايران در دوره هخامنشيان ثبت شده است (تصویر شماره1). باتوجه به ویژگیهای هنری و استفاده از سبگ مجسمه سازی مصری احتمال زیاد این مجسمه به دستورداريوش از سنگ خاكستري تيره در مصر ساخته شده است (Koch1993,163) ما مي‌توانيم خصوصيات و ويژگيهاي هنري مصري مجمسه داريوش را به وسيله فهرست ملل بيگانه (در داخل کارتشه ها) در پايه مجسمه داريوش تشخيص دهيم. فهرست ملل بیگانه داخل کارتشه‌های مصری با مجسمه كوچك (تنديس) برنزي پادشاه نكو دوم (595ـ610 پيش از ميلاد) قابل مقايسه است (Luschey.1976209). طبقه‌بندي ملل تحت سلطه بعنوان یک سنت فرهنگی و هنری مصری در نخستين نگاه يادآور تزيين پايه بسياري از مجسمه‌های فراعنه است كه در آن نمايندگان ملل مختلف را نيز قابل مشاهده است (Mysliwiec,1998, 194). همان نقوش ملل تحت سلطه نقر شده بر پایه مجسمه داریوش بر روي سه ستون يادبود داريوش اول در كنار (كانال احد اثي خود) يعني كانال سوئز نيز مشاهده می‌شود. اين سه ستون ياسنگ يادبود عبارتند از: 1ـ ستون يادبود تل المشكوتا 2ـ ستون ياد بود كابريت 3ـ ستون يادبود سوئز، اين كانال را از درياي مديترانه تا درياي سرخ علامت گذاري می‌كردند. سه ستون يادبود در كناره يا ساحل سمت راست كانال (به سمت درياي سرخ) بر فراز محلهاي بلندي براي رويت كشتي‌هاي در حال عبور از كانال در نظر گرفته شده بودند كه می‌توانند بزرگي و اهميت احداث كانال و انتخاب محل استقرارشان را به نمايش بگذارند. البته چگونگي ساخت این ستونهاي يادبود و قرار دادن آنها براي اهداف معين به يك شكل هستند (Posener,1936, 58).

 

2ـ2. مقایسه فهرست نام ملل تابع هخامنشیان، منابع مصری با کتیبه‌های هخامنشی در ایران

برای مقایسه فهرست ملل یافته‌های باستان‌شناسی مصری ابتدا کتیبه‌های هخامنشی در بیستون و نقش رستم، تخت جمشید و کتیبه ملل تابع هخامنشی کشف شده از شوش را مورد بررسی قرار می‌دهیم. یکی از مهمترین کتیبه‌های داریوش سنگنوشته بیستون است که فهرست نام ملل تابع هخامنشی یا ساتراپی‌ها به تعداد23 ساتراپ در آن معرفی شده است. چنانچه داریوش دراین نقش برجسته می‌گوید: اینها مردمانی هستند که پیرو من هستند و به خواست اهورا مزدا، من شاه آنها شده‌ام: 23 ساتراپی از پارسها تا مکرانی‌ها (کوک. جان مانوئل1383ص146) دومین کتیبه داریوش در رابطه با فهرست نام ملل تابع هخامنتشی در دیوار جنوبی صفه، تخت جمشید حکاکی شده است که مضمون آن برشمردن مردمانی است که تحت فرمان سپاه پارس هستند. نام 23 قوم ذکر می‌کند (لوکوک. پی یر. 1382ص273). در تخت جمشید در دو محل دیگر فهرست ملل تابع هخامنشی ذکر شده است: اول در جبهه جنوبی بر روی پلکان شرقی 23 گروه نمایندگی ملل تحت سلطه بصورت نقش برجسته حجاری شده‌اند که هدیه‌های نوروزی برای خشارشا می‌آورند که باز با فهرست کتیبه داریوش تفاوت دارند.: در این کتیبه هم نام 23 ساتراپی ذکرشده است (شاپور شهبازی1384ص136).

بیشترین تعداد ملل تابع و تحت سلطه در اواخر حکومت داریوش اول بوده است که نمایندگان آنها بصورت نقش برجسته تخت داریوش را در آرامگاه او در نقش رستم حمل می‌کنند و تعداد آنها 30 نفر بوده است که به فهرست بیست و سه گانه داریوش در بیستون این هفت ملل و کشورهای تحت سلطه هخامنشی اضافه شده‌اند: 1. قندهاری 2. هندی 3. سکایی‌ها 4. یونانی‌ها 5. تراکیایی‌ها 6. اتیوپیای‌ها 7. کاریها (لوکوک. پی‌یر. 1382 ص 270). همچنین در کتیبه‌ای پیدا شده از شوش داریوش می‌گوید: اینها مردمانی هستند که من بیرون از پارس گرفتم و تعداد ساتراپهای تحت سلطه خود را 27 ساتراپی اعلام می‌کند که نسبت به فهرست نام ملل در بیستون یک ساتراپ تراکیا یها تفاوت دارد (Koch.1993.113).

 

2ـ3. مقايسه فهرستهاي ملل تابع هخامنشی در منابع مصري

فهرست اقوام بيگانه يا ملل تابعه در ستون تل المشكوتا كانال سوئز كه با فهرست ملل تابع برروی پايه مجسمه داريوش مطابقت دارد. در پايه سمت چپ مجسمه داريوش اسامي هيروگليف ساتراپهاي هخامنشي را به شرح ذيل می‌خوانيم: 1. پارس 2. ماد 3. ايلام 4. آريا 5. پارت 6. باكتريا 7. سغد 8. آراخوزي 9. درنگيه نه 10. سته گيديه 11. خورازمي 12. سكاها (تصویر شماره1) در پايه سمت راست مجسمه داريوش اسامي هيروگليف ساتراپهاي هخامنشي را به شرح ذيل می‌يابيم: 13. بابل 14. ارمنستان 15. سارد (ليديه) 16. كپه دوكيه 17. اسكودره (تراكيه) 18. آشور 19. عرب (هجر) 20. مصر (كمل) 21. ليبي 22. نوبيه 23. ماكان 24. هند (Mysliwiec,1998, 194) (تصویر شماره5). در ستون یادبود تل المشكوتا (Tell el-Maskhoutah) نيز اسامي هيروگليفي ساتراپهاي هخامنشي را به شرح ذيل می‌يابيم: 1. پارس 2. ماد 3. ايلام 4. آريا 5. پارت 6. باكتريا 7. سغد 8. آراخوزي 9. درنگيه نه 10. مناطق سته گيديه 11. خورازمي 12. (سكاها) يا اسكيتهاي دريا و مناطق كوهستان 13. بابل 14. ارمنستان. ساير ساتراپي‌ها به خاطر نواقص و شكافهاي بزرگ در ستون تل المشكوتا قابل شناساي نبوده است (Posener,1936, 54.) (تصاویر شماره6). جي. پوزنر باستان شناس فرانسوی احتمال داده است كه ستون يادبود كابريت كانال سوئز نیز همانند ستون تل المشكوتا كانال سوئز حاوي اسامي هيروگليف ساتراپي‌هاي هخامنشي بوده است. در ستون يادبود سوئز براي كانال تنها نام هيروگليف آشور بجا مانده است. احتمال داده می‌شود كه اين سه ستون داراي فهرستهاي هيروگليف يكساني بوده باشند

3. کلیاتی در باره نقش برجسته‌های تخت جمشید

سالم‌ترین نقش برجسته‌های هخامنشی در جبهه شرقی آپادانا و بر روی پلکان‌‌های ساختمان مرکزی قرار گرفته‌اند، هردو قسمت زیر آوار دیوار‌های خشتی فرو ریخته محفوظ مانده‌اند. نقوش بر جسته آپادانا عموما شاه را نشسته بر تخت نشان می‌دهند، در حالی که در جلوی او بیست و سه هیات از مردم تحت حکومت، مشغول تقدیم هدایای ارزشمند و فوق‌العاده هستند، و در پشت سر شاه ردیف‌های نگهبانان، اسبان، ارابه‌ها، و بزرگان دربار مستقر شده‌اند. بر روی پلکان‌ها و کنار دست اندازها تعداد زیادی سرباز پارسی صف کشیده‌اند (رف، 1381ص16). در جمع، بیش از 800 نقش بر روی جبهه شرقی آپادانا کنده شده است. همین صحنه، که به صورت معکوس تراشیده شده است، بر روی جبهه شمالی به چشم می‌خورد، لیکن از آنجا که این جبهه در طول قرون در معرض عوارض جوی قرار داشته، به صورت بدی فرسوده شده است. روی سردر پلکانهای شمالی ساختمان مرکزی، نگهبانان در اندازه معمولی قد انسان دیده می‌شوند، و در همین حال اشراف درباری در لباسهای پارسی یا مادی در حال بالا رفتن از پله‌ها هستند، و در آن دست اندازها صفوف سربازان پارسی مستقر شده‌اند.

کاخ ایوان‌دار یا همان آپادانا، نخستین کاخ از مجموعه کاخ‌های تخت جمشید یا پارسه بود که به دستور داریوش ساخته شد. دیوارهای این کاخ باشکوه با کاشی‌های رنگی و نقوش گل و بوته و کف آن با فرش‌های اعلا تزیین شده بود. زیبا ترین قسمت آپادانا و شاید همه تخت جمشید، نقش برجسته‌هایی است که بر دو ایوان شمالی و شرقی کاخ حک شده‌اند. با آنکه ایوان شمالی و تالار مرکزی آپادانا در زمان داریوش ساخته شده است، به نظر می‌رسد بنای ایوان شرقی در زمان خشیارشا به سر انجام رسیده است.

نقش برجسته‌های ایوان یا پلکان کاخ آپادانا از سه بخش تشکیل شده است: جبهه مرکزی با نقش برجسته سربازان به همراه شیرهای گاوشکن، جبهه شمالی با نقش بر جسته خدمه شاهی، بزرگان و نیزه‌داران و جبهه جنوبی با نقش گروه هدیه آور که با زیبایی هرچه تمامتر بر آن حک شده است (محمد پناه، 1385ص74). ظاهرا داریوش وقتی به فکر ساخت پلکان شرقی می‌افتد که بنای آپادانا را می‌ساخته‌اند. اینک مسلم شده که وجود این پلکان ناشی از تغییری بوده که در برنامه‌های داریوش پیش آمده است. در حقیقت اجرای پلکان شرقی به خاطر نمایش یک رویداد استثنایی و تکرار نشدنی است.

در مرکز پلکان چهار پاگردی (هر جناح دو پاگرد)، داریوش در حالی که ولیعهد خود را کنار خویش داردبر تخت جلوس کرده، پاهای خود را روی کرسی مخصوص نهاده، و در دست دبوسی دارد که به سمت پایین نازک می‌شود و دسته گرد در بالا دارد (ماری کخ، 1376ص110). در دست چپ شاه گل نیلوفری با دو غنچه است. ولیعهد نیز نظیر این گل را که فقط در تصویر پدر و پسر آمده، در دست دارد. گل نیلوفر در نقش برجسته‌های تخت جمشید فراوان دیده می‌شود؛ ولی نه همراه با دو غنچه. شاه و ولیعهد لباس درباری هخامنشی بر تن داردند. جامه‌دار شاه نیز که پشت سر ولیعهد ایستاده، همین لباس را بر تن دارد و سر پوش که به اصطلاح باشلق است، این کلاه، کلاه معمول سواران ایرانی بود.پس از جامه دار، اسلحه‌دار است که تیر دان شاه را حمل می‌کند. فرنکه رییس تشریفات مقابل شاه ایستاده و دو عود سوز میان او و شاه فاصله انداخته است (همان منبع). پلکان ایوان شرقی آپادانا از درخشانترین آثار هنری تخت جمشید بوده که نقشهای برجسته آن یک سند تاریخی دوران هخامنشی است. ساختمان این پلکان مانند قرینه شمالی آن به صورت دو پیشرفتگی است. مقابل و موازات طول ایوان شرقی آپادانا پیشرفتگی عقبی درازتر و امتداد آن تا برج گوشه مرکزی است، که از آنجا 31 پله در هر سمت به سطح سکوی تخت جمشید پایین می‌آید، پیشرفتگی جلویی به همان ارتفاع اما یک سوم طول پیشرفتگی عقبی است و در هر سمت آن هم 31 پله قرار دارد. لبه ایوانها و همچنین لبه پلکانها با نرده‌های سنگی به شکل کنگره‌های چهار پله‌ای آراسته شده بودند. بدین ترتیب سه صفحه بزرگ سنگی برای نقشهای برجسته آماده شده بود، از لحاظ محتوا نقشهای برجسته پلکان شرقی، با چند استثنای جزئی اما با مراعات اصل قرینه به مانند نقشهای برجسته پلکان شمالی بود (سعیدی 1375ص77). بر دیواره جبهه جنوبی پلکان شرقی کاخ آپادانا 23 گروه نمایندگی را نقش کرده‌اند که هدیه‌های نوروزی برای شاه هخامنشی می‌آورند. افراد و پیشکش‌های آنها با تفاوت‌هایی مختصر همان افراد منقوش برجبهه غربی پلکان شمالی‌اند. این هیئت‌ها را در سه ردیف نقش کرده‌اند، و هر هیئتی توسط درخت سروی از هیئت دیگر جداشده است. گروههای اول تا سوم را بر جبهه درونی پلکان نقش کرده‌اند، گروههای چهارم تا هیجدهم در سه صف که هر صف شامل پنج هیئت یکی بر فراز دیگری و گروه‌های نوزدهم تا بیست وسوم در زیر کنگره پلکان جنوبی نقش شده‌اند (شهبازی، 1384ص126). بايد ديد چرا شاه هخامنشي، در اين فضاي رسمي و آييني جلوس كرده است؟ در جواب می‌توان گفت، براي اين كه هيئت‌هاي نمايندگي همه كشور‌های امپراتوري هخامنشي خود را كه بهترين هديه‌هاي سرزمين‌هاي خويش را براي تقديم به شاه همراه آورده‌اند، به حضور بپذيرد. رييس تشريفات در حالتي است، كه گويا حضور همه نمايندگان را به اطلاع می‌رساند. نقش برجسته نمايندگان در سه رديف بر بدنه پلكان حك شده است. نمايندگان ملل تابعه در صفي طولاني از سمت جنوب به شاه نزديك می‌شوند (ماری کخ، 1376ص115).

فلسفه وجودی این نقش برجسته‌ها بر اساس بررسی و تحقیقات در فرهنگ شرق باستان، نمایش اقوام تابع و خراجگزار به کهن ترین نمایش قدرت سلطنتی بستگی داشته است. بنابراین نمایش رژه زندانیان و نمایش هدیه‌های سنگین ملل تابعه برای شاه مایه افتخار بوده است. قدیمترین اثر در این باره درفش مکشوفه از گورستان شاهی اور که قدمتش، به نیمه اول هزاره سوم پیش از میلاد می‌رسد و متعلق به فرمانروایان شهر‌های سومر بوده و نقوش ان در سه ردیف برفراز هم موضوعات جنگ پیروزی و کامیابی بر دشمنانش را روایت می‌نماید (سرفراز، و فیروزمندی، 1383ص130). همچنین در کاوشهای اوروک از معبد اآننا، ظرف مرمرینی بدست آمده است که قدمتش بیشتر از درفش اور بوده و متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد است. بر روی این ظرف یک صحنه چشمگیر از سان هدیه به نمایش قدرت پادشاه، علیه اقوام تابع می‌کند. این گونه تجسم سان خراجگزاران در بین‌النهرین در دوره‌های بعدی نیز به چشم می‌خورد. همین نقش برجسته‌ها الگو و زیربنای کنده کاریها و نقش برجسته سازیهای هخامنشیان را تشکیل می‌دهند. با این اختلاف که نقش برجسته‌های آشوری با واقع گرایی کامل، پیرامون موضوعات شکار و برد آشور بانیپال مطرح می‌باشد، در صورتی که حجاریهای تخت جمشید با ویژگیهای مختص به خود که به صلاحدید شاه هخامنشی طرح ریزی شده مثلا جشن نوروز و آوردن هدایا توسط ملل تابعه را به نمایش گذاشته است (همان منبع). بنابراین نمایندگان از دورترین نقاط برای شرکت در مراسم نوروزی به تخت جمشید آمده‌اند بعید است که منظور فقط آرایش دیوار پلکان بوده باشد بلکه هدف این بوده که آنچه اینجا در جشن نوروز باستانی می‌گذشته به طور مستند ثبت شود، توجه هنرمندان به جزئیات لباس سرپوش و پاپوش نمایندگان و حتی پابرهنه بودن برخی از آنان و از آن مهمتر توجه به نوع و ترکیب هدایا حاکی است که ثبت وقایع باید درست و دقیق صورت گرفته باشد شاید مراعات موقعیت تشریفاتی مراسم رسمی ایجاب می‌کرد که به نمایش سیمای افراد توجهی نشود و حضور آنان صرفاً جنبه سمبولیک داشته باشد (سعیدی 1375ص79). کشورهای دست نشانده دولت هخامنشی مشمول پرداخت مالیات سالانه بودند اما آنچه اینجا به نمایش گذاشته شده است به مانند شیر ماده با بچه‌هایش یا یک آهوی آفریقایی نمی‌تواند باج یا خراج باشد بلکه پیشکش است در شان پادشاه هخامنشی، وقتی از سمت راست به سوی وسط پلکان می‌رفتند نیمرخ راست افراد نمایان است ولی در پلکان شمالی آپادانا همین افراد از سمت چپ در حرکت‌اند در نتیجه نیمرخ چپ آنان دیده می‌شود (همان منبع).

3ـ1. وضعیت نقوش برجسته هخامنشی:

بیش از 3000 نقش برجسته بر روی ساختمانها و مقبره‌های تخت جمشید حجاری و ایجاد شده است که فقط در محوطه پلکان کاخ آپادانا در حدود 400 نقش بر جسته وجود دارد، در سایر بناهای هخامنشی هم نقوش کمی وجود دارد. 32 نقش در پاسارگاد، 14 نقش در بیستون، 8 نقش در ستون یادبود سنگی کانال سوئز مصر که به وسیله داریوش اول ساخته شده، و تعداد کمی هم در شوش، بابل وتل حکوان، حتی اگر این امکان در نظر گرفته شود که تعداد بیشتری از این نقوش از بین رفته باشند، بنابراین نمی‌توان تصور کرد که قبل از ساختن تخت جمشید صنعت پیکرتراشی و حجاری قابل ملاحظه‌ای در پارس وجود داشته است (رف، 1381ص17). نقش برجسته‌های پلکان کاخ آپادانا در تخت جمشید که تالار ورودی پرشکوه شاهان هخامنشی را می‌آراید، شاهکار هنر پارسی است. شالوده (طرح) و گلدستی که در آن بکار رفته چیزی کاملا نوگونه است. این نقش‌ها برجسته گزاره (بیان) برنامه‌ای سیاسی‌‌اند که آگاهانه کار شده است. هر دیدار کننده‌ای که برای شرف یابی به آپادانا داخل می‌شد. باید با این نقش برجسته‌ها نه تنها بزرگی و نیروی فرمانروایی هخامنشی ر ا در فراروی چشمان خود می‌یافت که باید خود را به راستی همچون عضوی از زنجیره همین مردانی که برای دادن بهترین پیشکش خود به سر به سوی شاه هخامنشی می‌رفتند حس می‌کرد (ماری کخ،1379ص89). در تخت جمشید در بخش بیرونی پلکانهای جنوبی ساختمان کاخ آپادانا کمانداران پارسی، و در بخش درونی، مستخدمین در پوشش پارسی و مادی مشاهده می‌شوند، همچنین در پلکانهای کاخهای خشایار شاه داریوش و اردشیر سوم نیز با نقوش برجسته سربازان پارسی و مستخدمین آرایش شده است، در حالی که پلکانهای غربی کاخ داریوش و کاخ اردشیر اول با نقوش هیات‌های ملل تابعه و مستخدمین آرایش یافته است. همچنین بر روی چهارچوب درهای کاخ داریوش، کاخ خشایارشا، حرم و ساختمان مرکزی نقش برجسته‌ای کارشده، شاه در زیر سایبانی دیده می‌شود، و مستخدمین درباری او را همراهی می‌کنند. بر روی دیگر آستانه‌های درها یک قهرمان شاهی با نوعی حیوان وحشی افسانه‌ای در حال جنگ تن به تن است، و یا شاه بر تخت خویش جلوس کرده و تخت بر روی سکویی است که مردم امپراطوری پارس آن را حمل می‌کنند و یا اینکه سربازان امپراتوری بجای مردم این کار بر عهده دارند. (رف، 1381ص17)

3ـ2. گروه‌هاي حاملان هدايا (جبهه جنوبي پلكان شرقي، جبهه غربي پلكان شمالي)

بر ديواره جنوبي پلكان شرقي، بيست‌و سه گروه نمايندگي جمعاً 116 نفر را در سه رديف، از سمت راست بدن و هر فردي به صورت نيم‌رخ، نقش كرده‌اند كه هديه‌هاي نوروزي براي خشيارشا مي‌آورند. افراد و پيشكش‌هاي اين گروه‌ها با تفاوت مختصري همانند كه در روي جبهه غربي پلكان نقش شده‌اند. هديه‌آوران منقوش بر جبهه اين بخش از پلكان شمالي، بيست‌و سه گروه نمايندگي را نشان مي‌دهد كه در سه رديف، و جمعاً 123 نفر تنظيم شده‌اند. البته رديف بالاي گزند فراوان ديده است و مشخصات آن را از روي قرينه همسان هديه‌آوران كه بر پلكان شرقي آپادانا حجاري شده، باز مي‌توان ساخت. اين گروه‌ها همه از سمت چپ بدن، و هر فردي به صورت نيم‌رخ نمايان شده‌اند؛ بنابراين از هر فردي دو نقش كه نمايانگر سمت چپ و نماي راست اوست در دست است كه با آنها مي‌توان نقش كامل يك مجسمه را در نظر آورد. 

5. شرح و مکانیابی جغرافیای هیئتهای اهدای هدایای کاخ آپادانی تخت جمشید

1. مادها: قابل توجه است که راهنمای این نه تن مادی یک افسر پارسی است نفر اول از گروه نه نفری خنجر ویژه مادی به کمر دارد ولی دیگران مسلح نیستند، همگی شلوار و چکمه به تن دارند نفراول علاوه بر آن کلاه گرد نمدی نیز برسردارد دیگران گونه‌ای کلاه سه قبه‌ای باشلیق بر سر دارند که سر و گردن و گوش و رخ و چانه را می‌پوشاند هدایای این گروه عبارتند از: یک سبو، دو کاسه، دو شمشیر کوتاه مادی، آکی نکیز، گردنبند و دستبند پیراهن و شلوار مادی.

مادی‌ها لباس سواران ایرانی، یعنی ردایی آستین بلند با شلوار و کمربند پوشیده‌اند و سرپرست شان زیر کمربند یک اکیناکه(دشنه) فرو برده است. سر پوششان باشلقی است که در بالا سه بر آمدگی دارد و لبه‌هایش از موهای پشت سر تا دهان را می‌پوشاند. هدیه مادها کوزه‌ای با دو پیاله و دشنه‌ای با غلاف و دوجفت حلقه‌ای بازو ست. دو سر این حلقه‌ها شبیه سر یک حیوان می‌باشد. سبک همه این اشیا ی ساخته شده از فلز گرانبها، سبک خاص هخامنشی است (Koch,1993, 99). مادها به نظر می‌رسد سطح وسيعي از همدان و ناحيه‌اي تا شرق دماوند و از جنوب تا مناطق بياباني مركزي ايران را در اختيار داشته‌اند.

قلمرو فرمانروايي ماد: (حدود 700 الي 550 ق.م.) در باره قلمرو فرمانروايي ماد تنها شواهد و قرائن زماني بسيار اندكي وجود دارد، و تنها واقعه‌ای متمايز از تاريخ فرمانروايي مادها به نظر می‌رسد به روايت زرتشت راه يافته است. مادها به نظر می‌رسد واقعا سطح وسيعي از همدان و ناحيه تا شرق دماوند و جنوب به سوي مناطق بياباني مركزي ايران را اشغال كرده‌اند (G.Gropp,1995,106). در منابع اين منطقه بعنوان ساتراپي كل ماد به سه ساتراپي كوچك تقسيم می‌شود. ساتراپي كوچك مركزي به اطراف پايتخت اكباتان امتداد می‌يابد كه از آن به بعد نه فقط خود اين ساتراپي، بلكه ساتراپي كل و بزرگ ماد هم تحت فرمانروايي قرار داشته است.

2. خوزی‌ها: شش نفرند، با قبا و دامن چین‌دار و نیم چکمه بند شده شش سوراخی به جای کلاه، موی بند مشهور به میترا بر سر دارند که به پشت سر گره می‌خورد، و کاملا بی اسلحه‌اند. هدیه‌های آنان عبارت است از یک جفت کمان تزیینی با دو سری که مانند کله اردک درست شده، یک جفت خنجر پارسی با قبضه دندانه‌دار دم چلچه‌ای که در نیام‌اند و یک ماده شیر و دو توله‌اش. این شواهد در این نقش نشان می‌دهند که اینها باج پرداز نبوده بلکه هدیه آوران را مجسم می‌کنند. حاجبی در جامه مادی و با تیغ در کمر، این گروه را هدایت می‌کند (شهبازی 1384ص128). بنابراین سرکرده راهنمای این گروه شش نفری که همه پیراهن و دامن چین‌دار و نیمه چکمه شش دگمه‌ای و سربند ساده دارند یک افسر مادی است .ارمغان این گروه عبارت است از: یک جفت کمان که دوسر آن به مانند نوک مرغابی است دو خنجر پارسی، یک شیر ماده که سر برگردانده و با خشم مراقب دو بچه شیر خود است که هر یک را شیربانی در آغوش گرفته است (سعیدی، 1375ص80). خوزیها که همان عیلامی‌ها هستند. لباس بلندی با دامن بنام « دراپه» برتن دارند. این همان لباسی است که الگوی لباس درباری پارسها قرار گرفته است. در پای عیلامی‌ها چکمه‌ای است با شش جفت سوراخ برای بند و دور سر نواری بسته‌اند که در پشت گره می‌خورد. عیلامی‌ها دو کمان همراه آورده‌اند که هر سر کمان به کلـﺔ یک اردک ختم می‌شود، به اضافه دو دشنه، مانند دشنه هایی که پارس‌ها زیر کمر لباس خود فرو می‌کنند، و همچنین شیر ماده‌ای با دو بچه به عنوان هدیه به همراه می‌کشند (ماری کخ، 1376ص117).

3. هراتیان: این گروه چهار نفری را افسر پارسی هدایت می‌کند هر چهار نفر شلوار مادی بر تن دارند، مگر اولی که پیراهن مادی پوشیده است سرو گردن آنان با باشلیق پوشانده شده است، هدایای این گروه مشتمل است بر دو جام دهان گشاد یک شتر دو کوهانه یک پوست جانور وحشی (سعیدی، 1375ص80). بنابراین هراتیان چهارنفرند، که جبه و شلوار چسبان مادی دارند و چکمه بلند به پا کرده‌اند و سر، گردن، چانه و رخسار را با شالی بزرگ و چند لایه پیچیده‌اند. رهبر گروه، ردای مادی پوشیده و این نشان از مقام بلندش دارد. هدیه‌های ایشان مشتمل است بر ظروف دهان گشاد جام مانند، شیر دو کوهانه و پوست جانوری وحشی (شاید پلنگ سیاه) حاجبی در جامه پارسی این گروه را هدایت می‌کند (شهبازی 1384ص128).ساتراپی آريايی در منطقه‌اي ازاطراف شهر امروزي هرات در افغانستان قرار داشته است Koch,2ooo,S.31)). آريا در شمال به ساتراپی بلخ و در جنوب به ساتراپی زرنگيه نه و در غرب به استان پارت و هيركانيه محدود می‌شد (Jacobsa,1994,S.222). نام این ساتراپی هخامنشی در سنگنبشته داریوش «هرای وه»، و در جغرافیای استرابون آریانا آمده و امروز آنرا هرات گویند. این ساتراپی در مشرق ایران واقع شده، و از شهرهای مهم آن هرات در افغانستان امروزی و شهر «بی تاکسا» یا بادغیس امروزی یعنی بادخیز بوده است. همچنین شهر «ساری گا» که سرخس امروز بوده است از شهرهای آریانا به شمار می‌رفت (مشكور1371ص173).

4. رخجی ها: این گروه چهار نفری از افغانستان کنونی را یک افسر مادی هدایت می‌کند. جبه و شلوار مادی پوشیده‌اند که دمپای شلوارشان به داخل چکمه بلند آنان فرورفته است. شال چندلا سر و گردن و رخ چانه را کاملاً پوشانده است این گروه دو جام دهان گشاد و یک شتر دو کوهانه زنگوله‌دار و پوست جانور وحشی به ارمغان آورده‌اند (سعیدی 1375ص80).رخجی‌های افغانستان چهارنفرند و جبه، شلوار مادی و شال چند لایه‌ای دارند که سر، گردن، رخسار و چانه را می‌پوشاند. چکمه بلند به پا کرده و شلوار را در آن فرو برده‌اند. هدیه‌شان کاسه جام بلند مانند، شتر دوکوهانه زنگوله‌دار و پوست جانوری وحشی است. حاجبی در جامه مادی آنان را هدایت می‌کند (شهبازی، 1384ص130). این ساتراپی که درناحیه قندهار امروزی کشور افغانستان قرار دارد و بدلیل اینکه در این سرزمین رود‌های فراوانی جاری است در اوستا بعنوان سرزمینی که اهورامزدا آفریده است، نام برده شده است (لوکوک1382ص146). بنابراین رخج با قندهار در افغانستان جنوبی ساتراپی آرخوزیای هخامنشی را تشکیل می‌داده است (مشکور1371ص180).

5. مصریان: بخشی از این نقش مربوط به مصریان از میان رفته است. ولی مشخص است که این گروه شش نفری راهنمای پارسی دارند همه پابرهنه‌اند و قبایی بلند به تن دارند حاشیه پایین آن راه راه است .از باقی مانده نقش فقط معلوم است که هدیه آنها یک شال گردن و یک گاو است (سعیدی، 1375ص81).بنابراین نقش مربوط به هیئت مصری که به شدت آسیب دید و از ریشه‌های قسمت پایین لباس آنها می‌توان گمان برد که مربوط به هیئت مصری می‌باشد. چرا که بر روی سنگ نبشته‌دار نقش رستم یک مصری چنین لباسی بر تن دارد و قابل مقایسه است. از هدایای هیئت مصری فقط پای قوی یک گاو نر قابل شناسائی است (Koch,1993,S102). بنابراین گروه مصری شش نفربوده‌اند، و با پای برهنه و جبه بلند قبا مانندی که تا قوزک پا می‌رسیده و حاشیه پایینی اش راه راه و ریشه‌دار بوده است. پیداست که نفر چهارم شال گردنی (از کرباس) و نفر پنجم ورزاوی نیرومند هدیه می‌کند و حاجبی در جامه پارسی این گروه را رهنمون می‌باشد (شهبازی1384ص131).

6. پارتی‌ها: این گروه چهار نفره را افسر مادی هدایت می‌کند دستار زلف‌پوش آنان از پشت گره خورده است. قبای کمر‌دار مادی و شلوار گشاد و کفش دارند. هدایا عبارتند از کاسه‌های سرگشاد نقش‌دار و یک شتر دوکوهانه (سعیدی، 1375ص81). در صورتی خانم هایده ماری کخ معتقد است پس از گروه عیلامی‌ها پارتی‌ها قرار دارند. پارتی‌ها از شمال و از کرانه‌های جنوبی دریای خزر می‌آیند. پارتی‌ها هم بر تن لباس سواران ایرانی دارند و چکمه‌هایی صاف به پا کرده‌اند. سرپرست گروه یک ردای بر دوش انداخته و اعضای گروه سرهایشان را مانند جامه‌دار شاه با باشلق پیچیده‌اند. هدیه پارتی‌ها هم دو پیاله، با یک شتر دو کوهانـﺔ بلخی و یک پوست شیر می‌باشد (ماری کخ، 1376ص118).پارتها که یکی ازساتراپی‌های هخامنشیان را تشکیل می‌دادند،و موقعیت جغرافیای آنها خراسان فعلی تا شرق دریای خزر بوده است (لوکوک. پی یر1382ص148). بنابراین پارتها در جایگاه اصلی خود یعنی نواحي جنوب شرقي درياچه کاسپین زندگي می‌كردند. امروز قسمتي از اين منطقه جزو ايران و قسمتي جزو تركمنستان است (Koch,2001, 31).

7. ساگارتیان‌ها: یک افسر پارسی گروه پنج نفری را هدایت می‌کند. همگی لباسهای کاملاً مادی بر تن دارند. کلاه نفر اول کلاه کاملاً مادی است. در حالی که بقیه کلاهی از نوع باشلیق بر سر دارند که سر و گردنشان را می‌پوشاند. هدیه این گروه چند جامه مادی قبا جبه شلوار و یک اسب نر با یال و دم آراسته است (سعیدی، 1375ص81). اسه گرتیان یا (ساگارتیان ساکنان کناره ماد یا حدود یزد امروزی) که تعداد آنها در نقش پنج نفر هستند، و درست مانند مادهای گروه اول جامه پوشیده‌اند، و هدیه‌شان شبیه هدیه مادهاست. از این روی باید قومی مادی باشند. رهبر گروه کلاه گرد دارد و نفرهای دوم و چهارم گروه باشلق بسته و نفر سوم و پنجم باشلق نابسته دارند. هدایای آنان جبه مادی، شلوار و اسب با یال و دم آراسته است. حاجبی در جامه پارسی آنان را هدایت می‌کند (شهبازی، 1384ص133). این هیئت شبیه هیئت مادی و ارمنی می‌باشند. هدیه آنها لباس کامل سواران ایرانی یعنی: شنل، ردای آستین بلند و شلوار بوده و همچنین یک اسب زیبا و تیمار شده کاکل بر سر که دمش را برسم هخامنشیان بسته‌اند. براساس مقایسه لباس این گروه با لباس چیسنچمه پنجمین نفر از شاهان دروغین در مقابل داریوش در بیستون احتمالا این گروه ساگاتیان هستند (Koch,1993, 105).

8. ارمنی‌ها: یک افسر پارسی نمایندگی ارامنه را در دست گرفته است. لباسشان مانند مادی‌‌هاست، اما کلاهشان باشلیق سه قبه‌ای است، که به پشت سر بسته شده است. هدایا عبارتند از: یک اسب افسار زده با یال و یراق آراسته و دم بافته و یک جام بسیار نفیس با دسته مزین شده به شکل سرعقاب (سعیدی، 1375ص81). در قسمت کوچک و متمایل ردیف وسط هیئت و گروه ارمنی نقش شده است. ارمنی‌ها هم لباسی شبیه لباس مادی‌ها بر تن دارند، اما باشلق خود را از گونه‌هایشان عقب زده، پشت سر روی هم انداخته‌اند. این‌ها هم اسب و کوزه‌های بسیار زیبا هدیه آورده‌اند. دسته‌های این کوزه از پیکر جانوری افسانه‌ای است که سر خود را به پشت برگردانده و بدن پیکر سمت راست به جای لولـﺔ کوزه عمل می‌کند (Koch,1993, 105).  ساتراپي ارمنستان در ناحیه‌ای که در اصل ارمینه یا ارمینیه نامیده می‌شد، همان جائی است که آشوریان آنرا نایری می‌خواندند. آن سرزمین از حوضه آبریز علیای دجله شروع می‌شود و در جهت غرب شمالی ادامه می‌یابد تا به گوشه شمال غربی حوضـﺔ آبریز فرات متصل شود. در همان نقطه که دو شاخه علیای فرات به یکدیگر می‌پیوندند. ازسال 585 ق.م که مادیها و امپراتوری لیدیه امتداد رودخانه هالیس را از آنجائی که از سلطان نشین کیلیکه بیرون می‌آمد تا مصب آنرا بعنوان مرز فی‌مابین قبول کرده بودند ارمینه بایستی جزو مادها شده بود. اما وقوع شورش همزمان سال 522 ق.م علیه داریوش در ارمنستان و شدت مقاومت شورشیان ارمنستان در برابر قوای داریوش حکایت از روابط دوستانه ارمنستان و مادها دارد (توین بی1379ص49).

9. بابلی‌ها: یک افسر مادی گروه شش نفری از بابل راراهنمایی می‌کند کلاه همه نمایندگان شیپوری است با یک منگوله در پشت و همگی ردایی گشاد و چین‌دار بر تن دارند کفش تخت برپا، نفر اول دست راستش را به علامت سلام یا برای اجازه سخن بلند کرده است. هدایاشان عبارت است از دو جفت پیاله نقش‌دار عبای چین‌دار با حاشیه توری مانند گلدوزی شده و یک گاو میش کوهان‌دار (سعیدی، 1375ص81).در فضای بزرگ ردیف میانی گروه بابلی‌ها قرار دارند. کلاه این‌‌ها رو به بالا تیز می‌شود و دارای منگوله و یا آویزی بلند است. از شانـﺔ سمت راست ردای بابلی‌ها زائده‌ای گره‌دار آویزان است. در هر دست دو نفر اول گروه کاسه‌ای است نه چندان گود و نفر سوم گروه شالی بلند با ریشه‌های تاب‌دار حمل می‌کند. بافت ریش این شال بیننده را به یاد برآمدگی سایبان مانند نگارة شاه در مرکز پلکان می‌اندازد. به جز اینها بابلی‌ها می‌خواهند یک گاو کوهان‌دار به شاه هدیه کنند (ماری کخ، 1376ص121). ساتراپی بابل که در بین النهرین قرار دارد و شهر بابل دروسط دورود دجله و فرات قرار داشته است. فاصله این دو رود درنزدیکی شهر بابل کمتر می‌شود. در روزگار باستان بابل پایتخت آشور بوده است (جغرافیای استرابو.1382ص333). در مغرب امپراتوری هخامنشی ساتراپیهای بسیار خوب شناخته شده‌اند. همه سرزمین بین‌النهرین یا هلال الخصیب در فرمان یک فرماندار و مشتمل بود بربابل و آشور که دردوره‌ای از شمال عراق تا مصر گسترده بود و این وضعیت در سراسر پادشاهی کوروش و کمبوجیه ادامه یافت (فرای 1380ص186). این نقش که بعنوان نماينده اين ساتراپ در دوره هخامنشيان معرفي شده است در دوره كوروش و در سال 539 ق.م. بابل را تسخير كرد. تسخير شهر بسيار مستحكم بابل، كار گوترز اوگبارو بود كه يونانيها اورا گوبرياس می‌ناميدند(Högemann,1992, 126 ).

10. آشوريان بين‌النهرين: این هفت نماینده را یک افسر پارسی هدایت می‌کند همگی جبه بلند آستین کوتاه در بر دارند و شال بر کمر و نیم چکمه با بند برپا، دستیار چند رشته‌ای بر سر پیچیده‌اند نفر اول گروه مانند نفر اول گروه بابلی‌ها دست راستش را بلند کرده است .هدایای این دسته عبارت است از کاسه‌های بزرگ پیاله مانند پوست بره کوچک جبه عبا و دو قوچ زیبای پروار (سعیدی 1375ص82).آشوريان قبل از شكست از ماد، قدرتمند‌ترين حكومت منطقه بوده‌اند؛ اما در زمان كورش، تحت تسلط ماد و بابل قرار داشته‌اند و قوم مهمي به شمار نمي‌آمده‌اند. با وجود اين آشوريان بر فرهنگ و تمدن منطقه تاثير به سزايي داشته‌اند؛ اما از اهميت سياسي و قدرت آنها در اين زمان اطلاعي در دست نيست (افهمی، 1385ص117). اسم آشور را متصدیان اداری بابلی در تشکیلات هخامنشی بر بخش سقوط کرده آشور اطلاق می‌کردند که پس از نابودی آشور نصیب بابل شده بود. بر این اساس موقعیت جغرافیای ساتراپی آشور نینوا بوده است. درنامه‌های بازرگانی خصوصی نوشته شده در سلطنت کوروش، کمبوجیه و داریوش اول نام آشور میانرودان سوریه یا سوریه آنسوی رودان قید کرده‌اند (توین بی1379ص134). ساتراپي اصلي آشور برروي برآمدگي صخره‌ای بر فراز رودخانه دجله (Tigris) (در بين‌النهرين) قرارداشت. در اين محل كه امروز به عنوان كاله شعركات(Qala Scherqat) شناخته می‌شود، حدودا تا سال 2400 ق.م. مستملكات و واحدهاي مسكوني وجود داشت (Roaf,1991, 148).

11. سکاییان تیزخود: این گروه شش نفری همگی خنجری مادی به کمر بسته‌اند رهبرشان که یک افسر مادی است دست نفر اول را گرفته است، کمانی هم به کمرش بسته است لباس همگی کاملاً مانند مادی‌هاست، اما کلاهشان همه نوک تیز است. هدایای این گروه یک اسب کوتاه قد آستین دستبندهایی با سر حیوانات جبه‌ها و شلوار مادی است (سعیدی 1375ص82). سكائيان تيزخود از مردمان شمال خوارزم كه ايرانيان شمالي بوده‌اند. اين شش نفر كلاه نوك تيز و محاسن صاف دارند، جامه آنان درست مانند جامه مادهاست. بعلاوه اين گروه اسلحه هم دارند. همه تيغ كوتاه مادي به كمر آويخته‌اند و رهبر گروه، كمان‌دان بزرگ ايراني بر پهلو دارد. اين وضع نشانه امتياز و بلند مقامي سكائيان در روزگار هخامنشي است كه از خلال نوشته‌های مورخان نيز بخوبي روشن است (شهبازی 1384ص131). سكا نامي بود كه پارسها به همه اقوام اسكيتها دادند. بنابراین سكا نام پارسي اسكيتها بوده است. بديهي است آنها در اينجا نماينده تمام اسكيتها كه در مناطق شمال درياي سياه تا آسياي مركزي در سطح وسيعي پراكنده و ساكن بودند، محسوب می‌شوند (Koch,2001, 34.). موقعیت جغرافیای محا استقرار سکاها سرزمین وسیعی از صحرای اوکراین تا سرحدات آسیای میانه بوده که در طول قرنها بدون آنکه حکومت باثباتی برای قوم خود ایجاد کنند زندگی کردند. بعد‌ها با نام آلن‌ها با اقوام دیگر متحد شدند و امروزه بنام آسی‌ها در این منطقه زندگی می‌کنند (لوکوک1382ص151). سکاهای هماورگه که درفرغانه همسایه سغد می‌شدند، زیراسرپرستی ساتراپی بلخ را نیز داشتند و براساس گزارش هرودوت در آرایش جنگ سپاه اعزامی خشایارشا به یونان این سکاها با باکترایاها یک واحد را تشکیل می‌دادند (توین بی1379ص115).

12. گنداریان: سه تن از این گروه شش نفری نیزه بلند و یکی هم سپری گرد در دست دارد که باید جز پیشکش آنان باشد افسر پارسی راهنماست لباس این گروه کاملاً مشخص است: قبای بلند با آستین کوتاه به تن دارند، دستشان از آن بیرون آمده است. دامنشان هم کوتاه تا بالای زانواست همگی صندل بر پا دارند به جای کلاه یک نوار به دور سر پیچیده‌اند .ارمغان این گروه علاوه بر نیزه وسپر و یک گاو نر کوهان‌دار است که افسار آن در دست نفر دوم است (سعیدی 1375ص82).گنداريان دره كابل كه قبايي نازك با آستين نيم بلند، لنگ كوتاه و رداي بلند مستطيل شكل منگوله‌دار پوشيده‌اند و به جاي كلاه رشته‌ای پارچه‌ای به سر بسته‌اند. هديه‌های آنها عبارت است از: گاو نر كوهان دار، سپر گرد بزرگ و نيزه. حاجبي در جامه پارسي آنان را هدايت می‌كند (شهبازی، 1384ص133). ساتراپی گنداره در بخش باختری کوهستان هندوکش یعنی در منطقه شرقی و غربی شهر کابل قرار داشته و این نام در کتیبه بابلی سنگ نوشته بیستون در سطر ششم ذکر شده است (ماری کخ1379ص37). بنابراین گنداریان مردمی بودند که در طرف مقابل هندوکش در حوضه رودخانه سیحون و حوضه رود کابل می‌زیسته‌اند (توین بی1379ص118).

13ـ سکاها: این گروه پنج نفری هم به شمشیر کوتاه مادی مسلح‌اند چهار نفر اول کمان بردوش دارند یک افسر مادی راهنمایشان است جبه آنان در قسمت پایین اریب است و نوک نیام دشنه‌ها از زیر آن آشکار است همه ریش نوک تیز دارند و کلاه با شلیق مانند با نوک کمی تیز بر سر دارند. هدایا یک خنجر مادی با نیام و یراق آن بازوبند، تبر زین جنگی و اسب سواری با دم ساده است (سعیدی، 1375ص82). سکاهای هوم پرست یا ایرانیان شمالی حدود سرزمین فرغانه که کلاه نوک تیز و باشلق‌وار، قبای جبه مانند که اریب بریده شده و شلوار گشادی که پایین آن بسته‌اند. کفش ساده و محاسن صاف و نسبتا بلند دارند. همه با اسلحه آمده‌اند و کمان‌دان بزرگ ایرانی بر ران آویخته‌اند. این خصوصیات نشانگر مقام والای آنان است. هدایای آنها عبارت است از: اکوناک (تیغ مادی) با نیام و یراق، بازوبند، تبرزین جنگی و اسب سواری، که حاجبی در لباس مادی آنان را هدایت می‌کند (شهبازی، 1384ص137).

14. لودیه‌ها: یک افسر پارسی این گروه شش نفری را با لباسهای بسیار مشخص هدایت می‌کند همه افراد ریش دارند و حلقه درازی هم از پشت گوش تا به گردن آویخته‌اند همه جبه ظریف چین خورده‌ای از پارچه نازک به تن دارند و شالی به طور متمایل روی آن بسته‌اند ساق پاهایشان لخت است، اما نیمه چکمه با نوک برگشته برپا دارند. کلاه چهار نفر اول به صورت مخروط نواری است که نوک آن به عقب بر می‌گردد دو نفر آخر بدون کلاه هستند. هدایای این گروه عبارت است از گلدانهای پر نقش و نگار با بریدگیهای عمودی دو کاسه سرباز بازوبندهای نفیس مزین به سر شیر یک ارابه دو چرخی که دو اسب کوتاه آن را می‌کشند میخ محور چرخ به نقش آدمک کوچکی آراسته شده است (سعیدی، 1375ص83). لودیه‌ها که مردمان باستانی ناحیه غرب ترکیه امروز هستند، و جبه ظریف چین خورده‌ای از پارچه نازک و چسبان به تن دارند و شالی به طور مایل بر آن بسته‌اند. ساق پایشان لخت است و نیم چکمه نوک برگشته به پا کرده‌اند. چهار نفر اول دستاری چون مخروطی به سر دارند، ولی دونفر دیگر سربرهنه‌اند. همه آنها یک حلقه منفرد از موی سر را از پشت گوش تا به گردن آویخته‌اند. این تک گیسوی عجیب در چند تصویر ایونیه‌ای کهن نیز دیده می‌شود، و احتمالا یک رسم لودیه‌ای بوده است. پیشکشهای این گروه عبارت است از: گلدانهای بسیار آراسته با شیارهای عمودی و دسته هایی به شکل گاوبالدار، کاسه‌های ساده، بازو بندهای بسیار شاهانه که دو سر شان همچون شیر دال درست شده و گردونه‌ای سواری که دو نریان کوچک اندام با زمام و دم آراسته، آن را می‌کشند (شهبازی 1384ص130).

15. کاپادوکیها: افسر مادی این پنج نفر را هدایت می‌کند لباسشان مادی است. اما روپوشی بر دوش دارند که در جلوسینه شی شبیه سوزن قفلی آن را بسته است کلاه هم از نوع باشلیق است، اسب درشت اندامی با یال و دم گره خورده و قطعاتی از لباس مادی پیشکش آورده‌اند. (سعیدی 1375ص83) کاپادوکیه‌ای‌ها که مردمان باستانی ناحیه جنوب دریای سیاه بودند، جامه مادی پوشیده‌اند و کلاه شان باشلق قبه‌دار است. روی نیم تنه، ردایی بر دوش افکنده‌اند که با یک سنجاق قفلی شبیه به دستی با بازوی خم شده، در جلوی سینه بسته شده است. از این نوع سنجاق قفلی در حفاری‌های کاپادوکیه زیاد بدست آمده است. هدایای اینان هم اسب درشت اندام و جبه مادی و شلواری است که پاپوش جوراب آن سر خود است (شهبازی 1384ص131). حوضه علیای تخمه سو شاخابه فرات و از سرچشمه‌های بالا دست رود هالیس (قزل ایرماق) در تمام طول فلات آناطولی تا سواحل داردانل کشیده می‌شد. تمام فریگیه داخلی را در برداشت، ویژگی دوم این ساتراپی هخامنشی این بود که بر مرز بین‌الملی سابق احاطه داشته است و تمام سرزمینهای واقع در مشرق بخش وسطای هالیس را که به ماد تعلق داشت و نواحی واقع در مغرب این رود را که سابقا قلمرو ساتراپی لیدیه بود در زیر سلطه می‌آورد (توین 1379.ص157). بنابراین برای تعیین موقعیت جغرافیای ساتراپی کاپادوکیه می‌توان گفت: کاپادوکیه سرزمینی است که امروزه در شرق آسیای صغیر واقع شده است (لوکوک1382ص151).

16. ایونیه‌ها: این گروه از نمایندگان یونانیهای ساحل آسیای صغیر را یک افسر (پارسی) هدایت می‌کند. تعدادآنها هشت نفر است. لباسهای همه متحد الشکل و از نوع جبه بلندی است که بدور بدن پیچیده شده تا ساق پا می‌رسد. چکمه‌های کوتاه نوک برگشته پوشیده‌اند و کلاه بر سر ندارند. هدیه این گروه در دست نفرات دوم و سوم و چهارم عبارت است از: کاسه‌ها و جامها و پیاله‌ها که بی‌شک محتوای آنها با ارزش بوده است، نفر پنجم و ششم پارچه تا شده حمل می‌کنند که از تعداد تاهای آنها روشن است که با هم فرق دارند دو نفر آخر هم کلاه‌های کروی تابیده دارند که باز با یکدیگر فرق می‌کنند (سعیدی، 1375ص84). ایونیه‌ای‌ها که مردمان یونانی نژاد و یونانی شده غرب ترکیه امروزی بودند. از تعداد زیاد افراد این هیئت پیداست که اهمیت فراوان داشته‌اند. اینان جبه‌ای کتانی یا پشمین که تا میان ساق پا می‌رسد و عبایی پهن از پارچه نازک و مزین به منگوله‌های کوچک دارند و نیم چکمه‌ای نوک برگشته به پا کرده‌اند. هدایای آنها نیز عبارت است از کاسه‌های جام مانند و پیاله‌وار، قواره تاشده پارچه پشمی، عبای تا شده آراسته و کلاف‌های کروی پشم تابیده و ریسنده که احتمالا با رنگی کمیاب و پرارزش رنگین شده بود. حاجبی در جامه پارسی این گروه را هدایت می‌کند (شهبازی، 1384ص132).

17. پارتوی‌ها: راهنما، آنها افسر مادی است. گروه چهار نفره قبای کمر‌دار با شلوار گشاد که چینهای افقی دارد پوشیده‌اند، که به ساق پا بسته شده است، کلاهی بر سر ندارند؛ اما موی پر پشت خود را با نوار دور سر بسته‌اند. پیشکش این گروه عبارت است از کاسه‌های جام مانند با شیارهای افقی و پیاله آراسته به خطوط افقی و بالاخره یک شتر دو کوهانه زنگوله‌دار (سعیدی، 1375ص84). پارتوی‌ها از اهالی خراسان قدیم که چهارنفرند و با موی بند دیهیم دار، قبای کمردار مادی، شلوار گشاد باچین‌های افقی که با بند به ساق پا بسته شده و نیم چکمه دارند. محاسن آنها صاف و نسبتا بلند است. هدایای آنها عبارتند است کاسه‌های جام مانند با شیارهای افقی، پیاله‌های آراسته به خطوط افقی با لبه مزین به گلبرگهای عمودی و یک شتر دوکوهانه زنگوله دار. حاجبی در جامه مادی آنان را هدایت می‌کند (شهبازی 1384ص133).

18. هندوها: افسر پارسی برای این گروه پنج نفری از هند،آن زمان راهنماست. اولی عبایی نازک به تن و صندل به پا دارد. چهار نفر دیگر فقط نیم تنه خود را باچیزی شبیه لنگ پوشانده‌اند و همگی پا برهنه هستند. همگی نواری برسر پیچیده‌اند که در پشت گره خورده است، اولی ترازویی بر دوش دارد که در دو کفه آن ظروفی قرار دارد که شاید ادویه یا خاک طلا داخل آن‌ها باشد. سومی و چهارمی یک قاطر می‌آورد. آخری هم دو تبر دو دمه جنگی در دست دارد (سعیدی 1375ص84). در پایان ردیف گروه هندیان قرار گرفته‌اند که چون از گرمسیر می‌آیند، تنها یک لنگ برتن دارند. نخستین حامل هدیه، چوبی افقی برشانه دارد که از هر سر آن سبدی آویخته است و در هرسبد دو کیسـﺔ سر بسته قرار دارد که احتمالا پودر طلای مشهور سند است. هندی‌ها یابویی نیز به همراه آورده‌اند. با نقش هندی‌ها ردیف طولانی نقش اغلب اقوام تحت سلطه هخامنشیان به پایان می‌رسد (Koch,1993, 112). بنابراین هندوان که مردم ناحیه سند هستند. با رهبری که عبای نازکی و صندل به پا، و بقیه فقط لنگی به کمر آویخته‌اند. محاسنی صاف دارند و سر بندی پهن که هر دو انتهایش را پشت سر گره زده‌اند. هدایای آنها، کیسه‌های ادویه گران بها یا خاک زر که درون ترازویی قرار دارد و یکی آن را بر دوش گرفته است. حاجبی آنان راهدایت می‌کند (شهبازی 1384ص133).

19. سکاهای اروپایی: راهنمای مادی این گروه چهار نفره به اقتضای شیب جای نقش در سطح بالاتری قرار گرفته است. لباس هیئت نمایندگی یک عبا و یک روپوش کوتاه تا زانواست . کلاههایشان به شکل باشلیق است. نفر دوم و سوم از گروه نیزه و سپر دارند و نفر چهارم یک اسب هدیه آورده است (سعیدی، 1375ص85). سکاهای اروپایی از مردم شمال غرب ترکیه یاهمان مقدونیه امروزی هستند. این گروه که کلاه نوک تیز و باشلق‌وار دارند، جبه بلند و بی‌کمر و نیم‌چکمه‌ای نوک تخت پوشیده‌اند. هدایای آنها عبارتند از از سپر نئین مدور، نیزه و اسب اندام کشیده که دم آن گره نخورده است. حاجبی در لباس مادی آنان را هدایت می‌کند (شهبازی 1384ص136).

20. تازیان: هدایت کننده افسر پارسی است. قبای پیراهن مانند و عبای نازک منگوله‌دار بر تن سه نماینده است. دونفر اول مشخاً صندل پوشیده‌اند. هدیه این گروه یک عبای تاشده با منگوله و یک شتر جمازه (تک کوهان) است. عربهای ناحیه اردن و فلسطین امروزی که با قبای پیراهن مانند، عبای نازک منگوله‌دار، محاسن صاف و کفش صندل آمده‌اند. هدایای آنها عبای تا شده با حاشیه قلابدوزی و چهار گوشه منگوله دار، یک شتر جمازه، با یک دست لجام کامل است. حاجبی در جامه پارسی آنها را هدایت می‌کند (شهبازی 1384ص136). ساتراپی عربها كه روزي جزو قلمرو بابل بود احتمالا به عنوان ساتراپي اصلي جزو ساتراپي بزرگ مصر به شمار مي‌آمد. اينكه اين استان بر طبق سيستم اداري مشتركا با مصر ثبت شده است، به اين دليل است كه تازه هنگام لشكركشي كمبوجيه به مصر به تصاحب ايران در آمد. ساتراپی عرب كه در همه فهرستهاي پارسي قديم درج شده است، همان منطقه بزرگي را شامل می‌شد كه نابيونايد (Nabiunaid) در طي حكومتش در شبه جزيره عربستان تصرف كرد. و در طي مدت 150 سال اول فرمانروايي ايران داخل قلمرو هخامنشيان قرارداشت (Jacobs,1994, 167.). بنابراین ساتراپی عربها که به خط ایلامی و بابلی (اربا) نوشته می‌شدند. به نظر بعضی محقیقین عربها جزو مردمان شبه جزیره عربستان نبوده بلکه ساکنان صحرای شمال سوریه امروز بودند (لوکوک1382ص153).

21. زرنگیان (سیستانیهای باستان): افسر مادی هدایت کننده است. گروه چهار نفری جبه کمر‌دار آستین بلند و شلوار مادی بر تن دارند. بعلاوه شالی که بر دوش چپ انداخته‌اند و سرپوشی صاف مانند دیهیم بر سر گذاشته‌اند. هدیه عبارت از سپر گرد حاشیه‌دار و نیزه بلند و یک گاونر بزرگ با شاخهای بلنداست (سعیدی، 1375ص85). زرنگیان که جبه کمر‌دار بلند آستین مادی و بر روی آن شالی از پارچه نازک دارند. به جای کلاه ؟؟؟ موی بندی صاف و دیهم‌وار به سر گذارده‌اند و شلوار مادی پوشیده‌اند. هدایای آنها سپر گرد حاشیه دار، نیزه و گاو نر است. حاجبی در جامه مادی آنان را هدایت می‌کند (شهبازی، 1384ص136). ساتراپی درنگیه در منطقه سيستان امروزی قرارداشت. بنابر اين حومه و حواشي جنوب غربي هندوكش، مرز شمال شرقي زرنگيه را تشكيل می‌داد. مركز استان زاريس يا فرادا نام داشته، اما براساس منابع یونانی قلمرو وسيعي هم از طرف شمال محدود به این ساتراپی می‌شده است. موقعیت جغرافیای این ساتراپي به منطقه فراح (Farah) افغانستان امتداد داشته و براساس موقعیت جدید بخش شمالي استانهاي نيمروز، هلمان و اوروزگان افغانستان را نیز شامل می‌شد. در جنوب شرقي زرنگيه‌ای تا اتيماندرا/ يا رود هيرمند امتداد می‌يافته است (Jacobs,1994, 23). ساتراپ زرنگیه در پیوند تنگاتنگ با ساتراپ آراخوزی بوده، چنانکه در کتیبه داریوش هم پشت سرهم از آنها نام برده شده، و در نقش برجسته‌های آپادانای آنها شبیه بهم هستند (ماری کخ1379ص18).

22. لیبییای‌ها: افسر پارسی گروه سه نفری را هدایت می‌کند عبای آنان بلند و لبه مضرس دارد موی سرشان به طرز خاصی پیچیده شده است .هدیه این گروه یک نیزه و یک آهوی آفریقایی و یک ارابه دو اسبه است (سعیدی، 1375ص85). لیبیای‌ها قبا وروی آن عبایی با حاشیه مضرس پوشیده‌اند. اما سرو پای آنها تهی است. هدایای آنها نیزه، غزال آفریقایی و گردونه‌ای دواسبی است. حاجبی در جامه پارسی آنان را هدایت می‌کند (شهبازی 1384ص136). پس از لشكركشي موفقيت آميز كمبوجيه به ليبي، داريوش اول در سال 513/512 ق.م. به دومين اقدام موفقيت‌آميز دست زد كه ليبي را تحت سلطه هخامنشيان در آورد. از هرودوت نقل می‌شود كه قيام ايناروس از ليبي آغاز شد. تصرف مجدد مصر بطور حتم به منزله اعمال كنترل دوباره دست كم صوري بر ليبي بود. بنابر اين می‌توان فرض كرد كه قلمرو هخامنشيان در زمان داريوش سوم، سرنيكا (Cyrenaica) را هم شامل می‌شد. بنابراين مرز استان احتمالا بايد از كناره ساحلي جنوب شرقي سيرته (Syrte) بزرگ به سمت جنوب شرقي امتداد يافته باشد. در خصوص اداره منطقه، مرزها بايدتا بيابانهاي شن ليبي و مصر امروز امتداد يافته باشد (Jacobs,1994, 173).

23. حبشیان: این گروه بسیار جالب سه نفره را یک افسر مادی هدایت می‌کند موهای کوتاه پیچیده آنها نشان می‌دهد که سیاهپوست و افریقایی هستند دامنی بلند و جلو باز پوشیده‌اند، رهبر گروه پا برهنه است و دو نفر بعدی صندل بر پا دارند. هدیه آنان مناسب کشورشان است یک جعبه که احتمال زیادی حاوی عطر است و یک دندان عاج فیل و بالاخره یک زرافه کوچک این حیوان بسیار نادر که فقط در شرق آفریقا وجود دارد و اکاپی نامیده می‌شود تا چند سال پیش تصور می‌رفت که نابود شده است (سعیدی، 1375ص86). حبشیان که به صورت زنگیان کوتاه اندام و پیچیده موی و پهن بینی مجسم شده‌اند. دامنی جلو باز و شال به تن دارند. رهبر گروه برهنه پای و دونفر دیگر با صندل آمده‌اند. هدایای آنها عبارت است از یک قوطی دربسته که احتمالا محتوی عطریات و یا روغن خوشبوی بوده، دندان فیل یا عاج و جانوری شبیه زرافه با جثه‌ای کوچک می‌باشد. حاجبی در جامه مادی آنان را راهبر است (شهبازی، 1384ص137).

نتیجه

سابقه حکومت ملل تا بعه امپراتوری هخامنشی (ساتراپی ها) از زمان کوروش و کمبوجیه ادامه داشته است. براساس نقش برجسته‌های تخت جمشید می‌توان توزیع جغرافیای ساتراپی‌های هخامنشی را نیزمعین نمود. زیرا کتیبه‌ها و نقوش تخت جمشید موقعیت جغرافیای آنها بصورت دقیق مشخص معین نموده‌اند. اما هنوز براساس این مدارک نمی‌توان تایید کرد که ملل تابع امپراتوری هخامنشی (ساتراپی‌ها) بصورت یک سیستم واحد اداره می‌شدند یا نه. تعداد ساتراپی‌ها در دوره‌های مختلف حیات سیاسی امپراتوری هخامنشی متفاوت بوده است. چنانچه کمترین تعداد در دوره کوروش و کمبوجیه بوده و بیشترین تعداد یعنی 30 ساتراپی در دوره داریوش بوده است.گستره جغرافیای این ساتراپی‌ها درمحدوده وسیعی از هند در شرق تا لیبی در غرب و ساحل خلیج فارس در جنوب تا ساحل شمالی دریای سیاه امتداد داشته است. بدلیل شورشها و جنگهای استقلال طلبی ملل تحت سلطه و ضعف اقتدار حکومت مرکزی هخامنشیان تعداد ساتراپی‌ها و ملل تحت سلطه همیشه در نوسان بوده است.

فهرست منابع فارسی

اکبرزاده، داریوش، کتیبه بیستون، نشر خانه فرهیختگان هنر‌های سنتی، 1384.

استرابو، جغرافیای استرابو، سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان، ترجمه همایون صنعتی زاده، نشر بنیاد موقوفات دکتر افشار1382 تهران

افهمی، رضا، رساله دکتری پژوهش هنر، فرهنگ بصری حاکم بر باز نمایی در هنر هخامنشی، دانشگاه تربیت مدرس، 1385.

بریان، پیر، امپراتوری هخامنشی، ترجمه ناهید فردغان، جلد اول، نشر فرزان، تهران، 1381.

توین بی، آرنولد، تاریخ تمدن، ترجمه یقعوب آژند، نشر فارابی، تهران، 1368.

پژوهش‌های باستان‌شناسی فرانسه در ایران، 1380.

رف، مایکل، نقش برجسته‌ها و حجاران تخت جمشید، تهران، نشر میراث فرهنگی و گنجینه هنر، 1381.

سرفراز، علی اکبر، و فیروز مندی، بهمن، باستان‌شناسی و هنر دوران تاریخی، نشر عفاف، 1383.

سعیدی، فرخ، راهنمای تخت جمشید، نقش رستم و پاسارگاد، تهران، نشر سازمان میر اث فرهنگی، 1375.

شاپور شهبازی. علیرضا، راهنمای مستند تخت جمشید، نشر میراث فرهنگی، تهران، 1384.

فرای، ریچارد نلسون، تاریخ باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب‌نیا، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران،  1380.

 کالیکان، ویلیام، باستان‌شناسی و تاریخ هنر در دوران مادی‌ها و پارسی‌ها، ترجمه گودرز اسعد بختیار، ناشر موسسه پازینه، 1384.

 کوک، جان مانوئل، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، نشر ققنوس، تهران، 1383.

لوکوک، پی یر، کتیبه‌های هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، نشر فرزان، تهران، 1382.

ماری کخ، هایده، از زبان داریوش، ترجمه پرویز رجبی، نشرکارنگ،1376.

ماری کخ، هایده، پژوهشهای هخامنشی، ترجمه امیر حسین شالچی، نشر آتیه 1379 تهران

مشكور، محمد جواد، جغرافياي تاريخي ايران باستان، نشر دنياي كتاب، 1371.

محمد پناه، بهنام، از کوروش تا داریوش، تهران، انتشارات سبزان، 1385.

مرادی غیاث‌آبادی، رضا، کتیبه‌های هخامنشی، انتشارات نوید شیراز، 1383.

ویسهوفر، یوزف، ایران باستان از 550 ق.م 650 پس از اسلام، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، نشر ققنوس، تهران، 1377.

هرودودت، تاریخ هرودودت، ترجمه هادی هدایتی، انتشارات دانشگاه تهران، 1339.

هینتیس، والتر، داریوش و پارسها، ترجمه عبدالرحمن صدریه، نشر امیر کبیر، تهران، 1380.

 

فهرست منابع لاتین

Gropp Gerd -Zarathustra und die Mithras- Mysterien Katalog der Sonderausstellung des Iran Museum RadeReinbek bei Hanburg Bremen-1993

Gropp, Gerd, Sassen die Skudra wirklich in Thrakien, Ein Problem der Satrapienverteilung in Kleinasien, Achaemenid Anatolia, Proceedings of the First international Symposium on Anatolia in the Achaemenid Period, Nederlans Instituut voor Hetnabije oosten, Leiden2001

Hinz Walther- Darius und der Suezkanal in Archäologische Mitteilung aus dem Iran 8115-121-1975

Högemann Peter. Das alte Vorderasien und die Achämeniden Ein Beitrag zur Herodot- Analyse Beihefte zum Tübinger Atlas des Vorderen Orients Reihe B (Geisteswissenschaften) Nr. 98Wiesbaden

Hrouda,B. Der Alte Orient,Gutersloh,1990

Jacobs Bruno, Die Satrapien Verwaltung im persisch Zur Zeit Darius III, Wiesbaden1994

Koch , Heidemarie Persien Zur Zeit des Darius. Das Achämenidenreich im Lichte neuer Quellen, 1988Marburg

Koch. Heidemarie Es kündet Darius der König ... Vom Leben im persischen Großreich für Kulturgeschichte der Antiken Welt Band55Mainz-1993

Koch Heidemarie. Persepolis. Glänzende Hautstsdt des perserreichsSonder Bände der Antiken Welt Zaberns Bildbände zur Archäologie Mainz.2001

Luschey Heinz. KunstKultur und Geschichte der Achämenidenzeit und ihr Fortleben Akten des VII. Internationalen Kongresses für iranische Kunst und Archäologiearchäologische Mitteilungen aus Iran 1976

Michael Roaf, The Subject Peoples on the Base of the Statue of Darius. DELEGATION ARCHEOLOGIQUE FRANCAISEEN IRAN 4,1974(DAFI)73-148

Mysliwiec Karol. Herr Beider Länder: Ägypten im 1. Jahrtausend v. Chr Mainz.1998

Posener G- Premiere Domination Perse En Egypte Recueil Dinscriptions Hieroglyphiques LE GAIRE IMPRIMEIE DE L ;INTITUT FRANCAIS-1936

Roaf, Michael, The Subject Peoples on the Base of the Statue of Darius. DELEGATION ARCHEOLOGIQUE FRANCAISEEN IRAN 4,1974(DAFI)73-148

Schmidt Erich.F.PersepolisI Structures. Reliefs.Inscriptions.The University of Chicago Oriental Institute Publications Chicago illnois-1953

 

 

 

 

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان