Menu

خلاصةالاشعار (تذکره ای از عصر صفوی)

نویسنده: دکتر اکبر ایرانی

به فرهنگ باشـــد روان، تـنـدرست            گهر بي‌هنر، خار و زار است و سست

جــوانان دانـــــاي دانش‌پذيــــر           ســـزد گر نشينند بر جـــاي پيـــر

چون اين نامـــور نامه آمــد به بُـن             زمن روي كشور شـــود پر سَخُــن

هرآن كس كه دارد هُش و راي و دين           پس از مـرگ بر مــن كند آفريـــن

 

اگر حكيم ابوالقاسم فردوسي در نامـﮥ نامورخود بن‌مايه‌هاي حكمي و انديشگي اسلامي و ايراني را براي ما به ارمغان گذاشت، كساني چون تقي‌الدين كاشاني با درك اين حقيقت به فكر حفظ و ثبت آثار پيشينيان افتادند و رنج سفر را بر راحتي حضر بر جان خريدند و ترك كاشانه كردند تا عصاره و گلچيني از نقاوةالآثار شعري و هنري و ذوقي شاعران پيش از خود و نيز همعصران خود را گردآورند تا دست كم پاره‌اي از آن آثار از گزند آفات و بليات در امان ماند.

تقي‌الدين كاشاني كه خود از شاعران بزرگ عصر صفوي و از شاگردان بنام محتشم كاشاني بود، بيش از چهل سال از عمر خود را ـ يعني از سال 978 ﻫ . ق در عهد سلطنت شاه تهماسب تا عصر شاه عباس اول ـ صرف گردآوري كتاب عظيـم خلاصةالاشعار كرد1 و در آن شرح‌حال 651 نفر از شاعران و سخنسرايان نامور از قرن پنجم تا زمان خود  قريب 350 هزار بيت شعر از آنان را نقل كرد.وي در سال 987 ﻫ . ق عازم اصفهان گرديد و با جمع كثيري از شاعران ديار اصفهان ديدار و اشعار آنان را برگزيد.

هرچند به دلايل عديده از جمله به دليل قدمت زبان در آغاز سبك خراساني و عدم آشنايي عامّه مردم مناطق مركزي ايران با پاره‌اي از لغات و اصطلاحات زبان فارسي در منطقـﮥ ماوراءالنهر و نيز نابود شدن كتابها  و ديوانهاي شاعران در گذر زمان و از همه مهمتر تغيير سبك شعر در دوره‌هاي مختلف و نبودن رسم و آيين تذكره‌نويسي و مسائل ديگر موجب شد تا صاحبان شعر و ذوق به آثار گذشتگان توجهي نكنند، ليكن اين جريان اصيل در عصر صفوي رونق گرفت و ما اكنون وارث چنين گنجينه­هائي هستيم.

البته پيش از اين عوفي در لباب‌الالباب و دولتشاه سمرقندي در تذكرةالشعرا و جامي در بهارستان شرح احوال شاعران را هر چند به اجمال تأليف كرده‌بودند، ليكن نهضت تذكره‌نويسي از سدة دهم به بعد رواج يافت، چنان كه در قرن دهم حدود 18 تذكره و در قرن يازدهم 35 تذكره تأليف شد.

و اما مختصري دربارة اين تذكره و اخلاق حرفه‌اي مؤلف:

روش تقي‌الدين كاشي در تأليف اين اثر بدين گونه است كه شرحي از احوال شاعر ذكر و سپس نظر خود را در باره شعر او مي­دهد. نثر تقي كاشاني مسجع، شيوا وخواندني است. وي براساس تشخيص خود زبده و بهترين اشعار شاعران را برگزيده و مثنويات آنان را درج كرده است. او در شرح حال زماني يزدي مي‌گويد: «با وجود التزام به عدم ثبت مثنويات شعرا، مع ذلك بنا به درخواست زماني  مثنويات او را آوردم.»

بگفته مرحوم ذبيح الله صفا در تاريخ ادبيات ايران (5/1714)، مؤلف دربارة شاعران متقدم اصرار داشت براي هر يك عشقي بتراشد و داستاني در اين باب نقل كند و نيز به گفته مؤلف تذكره‌هاي فارسي، هر چند تقي الدين هرگز به هند نرفت، ليكن از طريق مسافران پاره‌اي از اشعار شاعران پارسي‌گوي هندي را در كتاب خود ثبت نمود. وي در بخش اصفهان، شرح احوال و اشعار 48 شاعر اصفهاني را آورده و به گفتـﮥ مصحح محترم جناب آقاي اديب برومند، از اين جمع تنها ديوان حكيم شفايي چاپ شده است.البته لازم است يادآوري كنم كه سالها پيش ديوان ميرداماد به صورت چاپ سنگي منتشر شده بود و دو سال پيش مركز پژوهشي ميراث مكتوب ديوان اشراق را به همت خانم سميرا پوستين‌دوز و با مقدمه آقاي جويا جهانبخش منتشر كرد.

به گفتـﮥ مولف (ص 247) وي سه نوبت در دارالمومنين كاشان پذيراي ميرداماد بود و اشعار او را ثبت مي‌كرد. در باره ديگر شاعران، بسياري را كه خوب مي‌شناخته، مدح و ستايش اخلاق و اشعارشان مي­كرده و در نقد و جرح منش و رفتار ديگران هم نظراتي دارد كه خواندني است. وي در باب قدرت سخن‌سرايي ميرداماد چنين مي‌نويسد: «الحق بي‌شائبه اغراق و مبالغه، مي‌توان گفت: تا صيت سخن‌سرايان بلاد خراسان فرونشسته، چون او بليغي از آن طرف برنخاسته» (ص 249) سپس گلچيني از اشعار او را نقل مي‌كند.

وي در همين بخش علاوه بر دفاع از مير از كساني انتقاد مي‌كند كه تذكرة300 هزار بيتي  وي را چيزي به شمار نياورده‌اند. سپس به ذكر ويژگيهاي شاعران واقعي و متشاعران مي‌پردازد كه در خور توجه است. (ص 251ـ253).

مؤلف در ذيل احوال قاضي نورالدين محمد، شعر او را مدح مي‌كند، ولي اخلاق او را در عيب‌جويي از ديگران مي‌نكوهد و به او نصيحت مي‌كند كه: اي عزيز؛ در طريق مخالطت، خرد ريزه، عيب مجوي (ص 193) و اين شعر را براي او مي‌سرايد:

خواهي كه تو مقبول دل عام شوي       خـاص همه عاقلان ايام شوي

هرگز ز پي مؤمن و ترسا و يهـود        بدگوي مباش، تا نكونام شوي

اما خود نيز از پند و اندرز بي‌نياز نبوده، چنان كه در جايي (ص 309) سبب بدخويي شاعري را مربوط به تناول افيون و كتابت بسيار مي‌داند و مي‌گويد: اين در حالت هوشياري وي است وگرنه در سرخوشي ماهيت ديگر دارد و در شاعري سواي پدرش، هيچ‌كس ديگر را شاعر نمي‌داند.

گاه چهره شاعر، نظر او را جلب مي‌كند و خود از عيب او چنين مي‌گويد: فلاني هرچند مردي خوش‌طبع و شيرين سخن است، ليكن صورتي مهيب دارد و از حسن قيافه بي‌بهره است و تعريف شعر خود بسيار مي‌كند (ص 303).

 نقد اخلاقي شاعران و ذكر مطالبي كه ارتباط چنداني به تذكره‌نويسي ندارد، هر چند دراين كتاب اندك است، ليكن حاكي از دقت نظر روانشناسانه مؤلف است، نسبت به خصوصيات رفتاري و اخلاقي شاعران كه گاه آن را مرتبط به شعرسرايي آنها نيز مي‌داند. وي به دليل تسلطي كه خود در «شعرشناسي و تمييز و خوش‌فهمي» شعر داشته، چند جا ذكر مي‌كند كه فلاني آنچه شعر نغز گفته بود من ثبت كردم و مابقي اشعارش چيز قابل توجهي نبود. در جايي تعريض به مسائل قومي و رفتاري اهل اصفهان دارد: مثلاً ذيل شرح حال ميرزا تاج‌الدين حسين صاعد مي‌گويد: گرچه وي صفاهاني مولد است، ليكن در دارالموحدين شيراز نشو و نما يافته و به خوي و سيرت اهل آنجا برآمده است. (ص 386).

در جايي بلاي امانت دادن كتاب دامن او را مي‌گيرد كه نتوانسته از مير شجاع الدين محمود خليفه، ديوان او را به امانت بگيرد و چنين مي‌گويد:

القصه، چون ديوان از آن حضرت طلب كردم، به واسطـﮥ نذري كه فرموده بود كه هيچ كتابي بي‌عوض به كسي ندهد، از كمينه مرهون طلبيد و چون در آن اوقات از جنس كتاب نفيسه چنان نسخه‌‌يي همراه نبود، لهذا از مطالعـﮥ تمام آن اشعار محروم گرديد و به اندكي از آن اكتفا نمود. (ص 226)

فوايد تاريخي و فرهنگي نيز در اين كتاب بسيار است. گاه اشاره به هنر و كسب و كار شاعران مي‌كند ودرباره مولانا صبري مي‌گويد:

در سير و سلوك درويشي و علم ادوار موسيقي ماهر است، (ص 188)

خواجه شاهكي زماني در دريافت علم موسيقي سليقه درست دارد. (ص 286).

ميرزا ابراهيم پسر ميرزا شاه حسين صفاهاني، خط نستعليق و نسخ مشق مي‌كرد. (ص 386) و با سيد احمد مشهدي (خطّاط) رقابت مي‌نمود. آقا صفي‌ فرزند آقا ملك معرف، خط تعليق و نسخ تعليق را بد نمي‌نويسد. (ص 293).

مولانا پيري در صنعت نقاشي وقوف تمام داشت و دايم به قلم‌ ماني رقم اشكال و صور عجيبه بر صحايف مي‌نگاشت. (ص 394)

مولانا لوحي مداح اهل بيت (ع) بود و به صدق نيت در طريق مداحي و فنون سخن‌گستري و روضه‌خواني از ساير مداحان درگذشت. (ص 408)

و نيز اطلاعات بسيار ديگري دربارة قبور و مدافن شاعران، تخلّص و هنرهاي ديگر آنان نقل مي‌كند كه براي شناخت جامعه و تاريخ و فرهنگ مردم اصفهان در خور توجه و براي محققان قابل استفاده است.

در پايان سخن خود را با شعري از فردوسي معاصر،  يعني ملك‌الشعراي بهار دربارة حكيم فردوسي به اتمام مي‌رسانم:

ني عجب گر خازن فردوس، فردوسي بود        كـو بود بي‌شبهه، رب‌النوع گفتـار دري

شاهنـامه هست بـي‌اغراق قرآن عجـم       رتبــﮥ داناي طـوسي، رتبـﮥ پيغمبـري

 

پی­نوشت

1. مركز پژوهشي ميراث مكتوب با درك اهميت اين مسئله، دست به تحقيق و تصحيح و انتشار تذكره‌ها زده است. نخست تذكرةالمعاصرين حزين لاهيجي را چاپ كرد. سپس تذكرةالشعراي مطربي سمرقندي را و در پي آن انتشار مجلدات خلاصةالاشعار را يكي پس از ديگري در برنامـﮥ كاري خود قرار داد كه بخش‌هاي كاشان و اصفهان منتشر شده و مجلدات مربوط به قم و خراسان آن هم در دست آماده‌سازي است و بخش‌هاي ديگر اين اثر ـ يعني معاصران شاعر ـ به­ همت محققان مربوط به هر ديار منتشر خواهد شد. در اينجا لازم مي‌داند به آگاهي شما عزيزان برساند كه تذكرة عرفات‌العاشقين تقي‌الدين اوحدي كه درست پس از وفات تقي‌الدين كاشي در شهر آگرة هند در شرح احوال شاعران فارسي‌گوي هندي تآليف شد، اكنون در هشت مجلد كه به همت مرحوم ذبيح‌الله صاحبكار و استاد محمد قهرمان تصحيح شده، در اين مركز آمادة انتشار است.

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان