Menu

مهاجرت‌های اجباری و سازماندهی مجدد نظم منطقه‌ای قفقاز در ایرانِ دورة صفوی (پیش‌شرط‌ها و تحولات از نگاه فضل خوزانی)

نویسنده: مائدا هیروتاک؛ ترجمـﮥ یزدان فرخ

یادداشت مترجم

اثر حاضر به دلیل توجه و تمرکز پژوهشگر آن بر یکی از متون تازه‌یاب و منتشر نشده تاریخ ایران بازگردانی شده است. نا گفته پیداست که کاربرد اصطلاح مهاجرت­های اجباری در این پژوهش و اساساً نگرش به تاریخ ایران صرفاً دیدگاه مولف را بیان می­کند و ضرورتاً مورد تایید مترجم نیست.

 

مقدمه

دو قرن حکومت صفویان (از قرن 16تا18م/10ـ12ق) تغییرات اساسی در اجتماع بومی ممالک ایرانی، بوجود آورد. اسلام شیعی، مذهب رسمی دولت شد و در رقابت با قدرتهای همسایه (عثمانی و ازبک­ها) به آن تمایز مشخص اجتماعی ـ سیاسی داد. همچنین تا اندازه زیادی در نتیجه اصلاحات شاه عباس اول (سلطنت 955ـ1038/ 1587ـ1629 م) تمامیت ارضی بدست آمد.

وی پایتخت را به اصفهان، شهر کهنی واقع در مرکز ایران، منتقل کرد و قلب فلات ایران را تاج سروری بخشید. اصلاحات نظامی جهت استحکام قدرت مرکزی در مواجه با خطر خارجی و داخلی ، گریز ناپذیر بود. شاه عباس غلامان شاهی (غلامان خاصـ شریفه= از این پس غلامان) را در اداره حکومت شرکت داد. این واحد­های نخبـﮥ جدید، عمدتاً نوکیشان (نومسلمانان) قفقازی بودند. آنها در ایجاد حکومتی استوار ـ که جایگزین نظام قبیله­ای شدـ سهم بسیاری داشتند.1

غلامان صفوی بصورت سنّتی به عنوان بردگانی تمام عیار نگریسته می­شدند که تمامی گذشته خود را فراموش کرده و بصورت کامل به شاه وابسته بودند.

با این همه به نظر نویسنده حاضر، لازمه پژوهش درباره منشاء قومی ـ اجتماعی خاندان­های غلامان صاحب نفوذ، رد این پیش داروی­های سطحی است. در واقع با در نظر گرفتن سیاست سنجیده شاه عباس، پیوندهای نژادی و ملی بجای اینکه از بین برود، طبیعی بود که بطور معمول دست نخورده بماند یا دست کم تعدیل شود.2  در حقیقت رشد نخبگان قفقازی با سیاست مرزی صفویه مرتبط شد.3

 مولف پیش از این، سیاست شاه عباس در مورد قفقاز را در تشریح کنش و وابستگی­های دوسویه بین نخبگان بومی قفقازی و قدرت مرکزی صفوی مورد بحث قرار داده است.4 قفقاز برای صفویان مرز حقیقی و مکان دگرگونی جهت دست یافتن به تحکیم قدرت حکومت بود. برای آگاهی از روند شکل گیری نخبگان می­بایست به چگونگی جابجایی مردم توجه شود که مهاجرت­های اجباری ناشی از تحولات سیاسی نیز بخشی از آن است. در این مقاله مهاجرت­های اجباری پیاپی در طول دوره سلطنت شاه عباس اول موضوع اصلی بحث است.

 

تأثیر مهاجرت­های اجباری

جان پری در حدود سی سال پیش سیاست­های مهاجرت اجباری سه پادشاه ایرانی (شاه عباس، نادر شاه 1148تا 1160 و کریم خان زند1165 تا1193) را مورد بررسی قرار داد.5 وی مهاجرت اجباری را اینگونه تعریف کرد:

انتقال تعداد قابل توجهی از گروههای جمعیتی (خواه کوچ رو خواه یکجانشین)، بصورت معمول در واحد­های خانوادگی همراه با احشام و چهارپایان و به منظور اسکان دائمی ایشان در منطقه­ای دور از خانمانشان و به عنوان یک عمل سیاسی که توسط حاکم یا کارگزار وی انجام گرفته است.

همچنین وی به دوگرایش اشاره نمود: کاهش جمعیت ایالات غربی(بیشتر آذربایحان) و روند قزاقی شدن خراسان. به اعتقاد وی استقرار جمعیت در ایالت­های مرکزی عمدة امری تصادفی بود و یا به هر شکل آن را از نیازها و ملزومات استراتژیکی نمی­دانست.

به نظر می­رسد توجه عمده پری به تشریح چگونگی شکل گیری ملیّت ایرانی بود و نیز این که چگونه مهاجرت­های اجباری، نقشه­های جمعیتی آن را تحت تاثیر قرار داد. وی در مورد شاه عباس تنها از یک وقایع نامه فارسی استفاده کرده از اینرو پژوهش او تنها بصورت کلیاتی اجمالی باقی مانده است. با این همه اشاراتش به این دلیل که با جابجایی اقوام به ویژه با سیاست­های اجباری شاه عباس در شمال غرب ایران و قفقاز مستقیماً ارتباط دارد، قابل توجه است.

پژوهش­های مربوط به سیاست­های مهاجرت اجباری بیشتر محدود به مطالعات موردی بوده و این مساله خود مطالعات پیوسته­ای را بوجود آورده است. مورد بازرگانان جلفا تا حدّی یکی از نمونه­های مشهور است. امّا همچنین در این موردِ معروف دو نظریه وجود دارد؛ یک نظریه همانطور که پری خاطر نشان می­سازد بر نتیجه استراتژی زمین­های سوخته و دیگری به برنامه­هایی که خوب طراحی شده تاکید دارد.6 اثری جدید نوشته بابایی و دیگران، تصویری جذاب در مورد نقش غلامان قفقازی در مرکزیت بخشیدن قدرت صفویان، به دست می­دهد7 استدلال آنها بر این پایه است که ایجاد [غلامان] قفقازی با هدف و برنامه روی داده است اما توجه اندکی به خود منطقه قفقاز نموده­اند. ی. هرزیگ نظری منفی، چیزی شبیه به تصویری مبالغه‌آمیز در مورد نقشه­ای پیشرفته و سیاستگذاریی منسجم است. به همان صورتی که باقدیانتز (baghdiantz) یکی از نویسندگان کتاب نام برده در اثر خود درباره ارمنیان جلفا، بیان کرده است.8

در هر حال تبعیدهای این دوره به میزان قابل توجهی انجام گرفت. گذشته از این، جمعیت مشهور ارمنیان در اصفهان، گرجیان فِریدن (پردیدنِلی P´ereidneli) تا به امروز زبان خود را حفظ کرده­اند.9 جابجایی اجباری اقوام بدست حکومت همواره انگیزه­های خاص و ارادة شخص صاحبِ قدرت را منعکس می­کند. در نتیجه سیاست سنجیده و فرهنگ سیاسی پیش زمینه آن، درخورِ ملاحظه و توجه است.

هدف این پژوهش ارایه برآوردِ ارقام و مقیاس، نیست؛ بلکه ترجیحاً ترسیم پیشبرد سیاست­های مهاجرت اجباری شاه عباس و کنش متقابل آن با عوامل «داخلی» و «خارجی» است. در عین حال این مساله به مشاهده شکل‌گیری تاریخی چند نژادی جامعه قفقاز در کنار تاثیر خارجی در جامعه بومی نایل می­شود که این موضوع به ندرت تا پیش از فتوحات روس­ها در منطقه اشاره شده است. این مقاله همچنین درصدد است از اطلاعات وقایع‌نگاری تازه شناخته شدة فضلی خوزانی اصفهانی ـ صاحب منصبی که بصورت مستقیم در خدمت سیاست صفویان در قفقاز بود ـ بهره جوید.10

فضلی حوادث شمال غرب ایران و قفقاز را به عنوان نماینده حکومت محلی یعنی وزیرِ برده و کاختی، بصورتی کاملا روشن روایت می­کند.

 

مهاجرت و انتقال عناصر قبیله‌ای11

از خلال منابع وقایع نگاری روشن می­شود که ترکیب مهاجرت­ها به قفقاز بیشتر از قبایل قزلباش بود. نیروهای قیبله­ای ترک زبان در آناتولی که به عنوان قزلباش شناخته شدند، در ایجاد حکومت صفوی سهم فراوانی داشتند. نخستین شاهان صفوی، قبایل قزلباش را در امتداد رودهای ارس و کُر مستقر کردند. قبایل مذکور پاداش وفاداری و ایفای خدماتی خود را با زمین­های حاصل خیز بدست آوردند.12

البته این زمینها تنها برای احشام آنها نبود. حکومت صفوی از نظر سیاسی حرکت­های آنها را مورد پشتیبانی قرار داده بود. در مناطق چندین سلسله محلی قدرتمندانه با حکومت صفوی سر ستیز داشتند. برای نمونه لهراسب اول (LuarsabI) پادشاه کارتلیِ گرجستان بیش از 30 سال مقاومت کرد. اما سرانجام در 963ـ964/1556 ـ1557 بدست شاه وردی خان زیاد اغلو قاجار که احتمالاً نخستین بیگلربیگی قراباغ بوده است، کشته شد.13

در این باره دو ویژگی گروههای قزلباش دیده می­شود. بنابر مشهور قزلباش به عنوان اتحادیه­های قبیله­ای به لحاظ سیاسی تثبیت شده بودند. همانطور که نامهای اتحادیه­های قزلباش مثل روملو (آناتولیان) و شاملو (سوریه­ای­ها) را تنها پس از برآمدن قدرت صفوی می­توان دید، نشان می­دهد که نهادهای قبیله­ای تا چه حدی بر انگیزه سیاسی استوار بودند.14 انعطاف آنها به عنوان یک واحد سیاسی و تحرک ممتازشان، بهره فراوانی برای نفوذ عمیق صفویان در جامعه محلی قفقاز داشت. شایان توجه است که دو اتحادیـﮥ قبیله­ای بزرگ ترکمن در قراباغ هر یک ایگیرمی‌درت (=24 در زبان ترکی) و اتوزایکی(=32 در همان زبان)15 نامیده
می­شد.

به هر حال باید این مساله را خاطر نشان ساخت این قبایل زمانی که پس از انتقال از امتیاز تیول برخوردار شدند، به سرعت به «عناصر محلی»تبدیل شده و در سیاست­های محلی نقش بزرگی ایفا کردند. از این پس قزلباشهای محلی شده به آسانی از صفویان اطاعت نمی­کردند. به هنگام حمله عثمانی در روزهای نخست حکومت شاه عباس به منطقه، بیشتر قبایل قزلباش بدون نبرد تسلیم شدند. آنها حکومت عثمانی را پذیرفته و به منافع محلی خود پرداختند.

در سال دوم حکومت شاه عباس فرمانده عثمانی فرهاد پاشا از طریق گرجستان بسوی قراباغ پیش‌رفت. نظرسلطان قزاقلَر در منطقه لُر و پَمبَک برای همکاری با ارتش عثمانی پیشقدم بود.

بنا به درخواست وی، قرامانلوها در اَخستاباد و شمس‌الدینلوها در تاوسچایی و زَگَم حکومت عثمانی­ها را بدون جنگ به حاکمیت شناختند. با شکست محمدخان، بیگلربیگی قراباغ در نبرد با عثمانی‌ها، سراسر منطقه قراباغ به تصرف عثمانی درآمد.16 [همچنین] بیشتر ابگیرمی‌درت­ها و جوانشیرها در منطقه از عثمانی­ها اطاعت کردند.

 

بررسیِ حاکمان وفادارشاه

شاه عباس در منطقه چه نوع سیاستهایی برای عناصر قبیله­ای بکار گرفت؟ بر خلاف تصور برخی مبنی بر سرکوب عناصر قبیله‌ای (یا قزلباشها)، شاه عباس بندرت به عمر قبیله­ای خاص ـ دست کم در این منطقه ـ پایان داد. در عین حال وی رهبرانشان را تغییر داد یا گاهگاهی بصورت موقت تبعیدشان نمود.

از آنجایی که حاکم محلی در بیشتر موارد گماشته­ای موروثی بود، همواره یک سلسله خانوادگی برجسته وجود داشت. بنابراین از آغاز تلاش حکومت صفوی استفاده از این اصل بود. شاه اسماعیل دوم در تلاش برای کنترل قاجارهای قدرتمند، اخلاف شاه وردی و زیاداغلوها را از قاجارها ذکر نمی­کرد.18 شاه عباس پس از فتح مجدد شمال غربی ایران و منطقه قفقاز، بعضی از رهبران قبایل را تغییر داد. برای نمونه رهبری ایگیرمی دُرت به ذوالفقارسلطان واگذار گردید. در حمله عثمانی برادر وی ارزانی بیگِ دیوان بیگی از تسلیم شدن سرباز زد و کشته شد. ذوالفقار به همراه پسران ارزانی بیگ و از جمله پیکارخان بعدی، به دربار صفوی گریخت.19

در این مرحله شاه عباس با تشخیص موقعیت متزلزل خود هرگز با همـﮥ کسانی که تابعیت و زیردستی عثمانی­ها را پذیرفته بودند، در نیفتاد. وی اولویت را در حفظ نظم تشخیص داد و مهاجرت با مقیاس وسیع انجام نشد.20 با این حال شاه عباس بعد از بازیابی منطقه مرزی و استقرار حکومتی استوارتر در آنجا به "پاکسازی" عناصر مخالف اقدام نمود. در سالهای 1021تا1022/1612ـ1613 رهبر قبیله جوانشیر و برادرش در طول جنگهایی با قاجارها کشته شدند. اسکندر بیگ این موضوع را به گناه آنها به عنوان یکی از کسانی که با عثمانی­ها همکاری کرده بودند، نسبت می­دهد. در این سال حاجیلَرها به مازندران تبعید شدند.

سرنوشت قزاق­ها شایان ذکر است. محمد خان پسر نظرسلطان (یا پاشا زمانی که رعیت عثمانی شد) بوسیله لهراسب دوم حاکم گرجستان کشته شد. شاه به برادر وی مصطفی اجازه جانشینی وی را صادر کرد. اما مصطفی و برادرش توسط دلومحمد سلطان شمس­الدین لو21 با حکم سلطنتی در 1023ـ1024 پس از لشکرکشی بسوی گرجستان اعدام شدند. سپس رهبری قزاقلر به شمسی خان(برادر زاده مصطفی) که در پی رونق دوباره کار خویشاوندانش به دربار صفوی آمده بود، داده شد. در این وهله آنها برای رفتن به فارس دستور یافتند.22 به هر حال بعد از شورش عمومی در گرجستان، آنها از دارابگرد (فارس) فراخوانده شدند تا از اخسق در 1036ـ1037/1627 دفاع کند. زیرا آنها اطلاع خوبی ­در مورد منطقه داشتند. شمسی‌خان در سال بعد بدست عثمانیان به اسارت رفت، اما در پایان حکومت شاه عباس به عنوان یکی از امرای قزلباش ذکر می­شود.23

شاه عباس در پایان حکومت از غلامانِ نخبـﮥ قفقازیِ جدید به منظور مقابله با قدرت قبیله­ای استفاده کرد. برای نمونه وقتی که شاه عباس با تهمورث اول پادشاه گرجی شورشی صلح کرد، داودبن الله‌وردی‌خان پسر یکی از فرماندهان گرجی معروف این دوره را به عنوان بیگلربیگی قراباغ منصوب کرد.24 اداره استحکامات تفلیس به داود واگذار شد و با تهمورث دوستی پیدا کرد (آنها شورش مشترکی را در آغاز حکومت شاه صفی رهبری کردند) ریاست قبیله جوانشیر به نوروز بیگ یکی دیگر از غلامان گرجی الاصل (از طایفه تولاش ویلی) و برادر زن داود داده شد.25 بنابراین علاوه بر اینکه خاندان حاکم تغییر یافت بلکه نمایندگانی از «طوایف دیگر» نیز بر آنها گماشته شدند. اما خود قبایل قاجار نه جابجا شدند و نه انتقال یافتند. ـ همانطور که در مقاله دیگری بحث شده است ـ شاه عباس تلاش کرد تا قدرت قبایل را در برابر یکدیگر تعدیل کند. اما در عین حال عنصر قزلباش را به عنوان سیمای غالب «حاکم محلی»مورد نظر خود حفظ کرد.26 این نکته، مظهر سیاست شاه عباس در نگاهش به «وضع موجود» بود.

 

ایجاد قبایل جدید یا تبعید ها

همانطور که پیشتر اشاره شد، سیاست شاه عباس در مورد قبایل قزلباش، حفظ وضع موجود بود. به هر صورت جلگه ماوراء قفقاز محلی سرشار از «عناصر غیر قزلباش» بود.27 در نتیجه برخی ویژگی­ها در مورد حرکت مردم قبایل، یعنی سازماندهی دوباره و فعّال در این مناطق نیز قابل مشاهده است.

در سال 1018ـ1020/1610ـ1611شاه عباس کردان برادوست و مُکری را به ترتیب در ارومیه و مراغه قتل عام کرد.28 وی حکومت ارومیه را به نمایندگان شاملو (بعدها افشار29) و مراغه به آقا خان مقدم واگذار نمود. قبیله مقدّم مثالی خوب در ِایجاد واحد قبیله­ای جدید است. این قبیله در اصل، یاورِ قبیله اتوز ایکی در قراباغ بود. شاه عباس رهبری قبیله را به قاضی سلطان یکی از غلامان قدیمی­اش در دوره شاهزادگی در خراسان، اعطا کرد. به نوشتـﮥ فضلی، آنها در اصل تنها 70 خانوار بودند. به هر حال شاه عباس به پسران قاضی، نیاز و آقا مزایای فراوانی اعطا نموده و در دوره حکومتش تعداد آنها به 000/10 خانوار افزایش یافت.30

هنگامی که آقاسلطان رهبر قبیله مقدم به مراغه حرکت کرد، تصمیم بر این شد که تمامی مردان قبیله بنا بر اختیار ، بتوانند به خدمت آقاسلطان درآمده و با وی عزیمت کنند. بخش قابل توجهی برای رفتن انتخاب شدند. (بر اساس گفته فضلی 000/400گوسفند دریافت کردند).31

در نتیجه این حرکتها با تقسیم مجدّد فضا، به همان اندازه با سازماندهی نهادهای قبیله­ای و توازن سیاسی در ایالات مرتبط بود. در 1030ـ1031/1621ـ1622 آقا خان بار دیگر مورد لطف و مساعدت شاه قرار گرفت. درآمد مالیاتی چوپان بیگی(مالیات بر گله گوسفندان: در اینجا تعداد تا به 000/500 راس برای روسا افزایش پیدا می­کرد)به قبیله بخشیده شد. در عوض آنها به تحویل یک سرباز به ازای هر500 گوسفند موظف شدند.(در نتیجه در کل 1000 نفر) آقاخان ردای افتخار دریافت کرد و چرخچی باشی آذربایجان گردید.32

البته تشکیلات قبیله­ای جدید، همواره برای پرکردن محل­هایی که حاکمان محلی و بومیان آنجا به اجبار جابجا شده بودند، بوجود نیامد. در 1022ـ1023/ 1613ـ1617 محمد حسین خان قرقلو ذوالقدر، حاکم شکّی گردید. وی افراد بسیاری از قبیله ذوالقدر ـ برای مثال قرقلو، شاملو، علی بیگلو و کنداشلو ـ را به عراق و آذربایجان انتقال داد.33

وقتی که شاه­ عباس «سالیان و محمود آباد»ِ شیروان را در 1024ـ1025/ 1615ـ1616 به شجاع الدین بیگ رهبر یکی از قبایل کُرد زبان، اعطا کرد، وی را به جمع آوری مردان هم قبیله‌اش موظف نمود که در آذربایجان پراکنده بوده و با آنها سکونت یافته بودند.34 در 1029ـ1030/1620ـ1621 شاه عباس ایالت کاختی گرجستان را به قلمرو پیکارسلطان «حاکم برده» افزود. وی به پیروی از دستور[شاه] با حدود پنجاه هزار خانواده ایموروِ ذوالقدر، سلیمان حاجیلو و قبایل کرد در آذربایجان، در کنار هم طایفه­ای ایگرمی دُرد ساکن شد.35 ازاینرو گسترش عناصر قزلباش در منطقه در دوره شاه عباس نیز بروشنی مشاهده می­شود.

همچنین ویژگی دیگر به محیط محلی یعنی مهاجرت قبایل از سرزمین عثمانی ارتباط می­یابد. سرازیر شدن مردم از غرب در دوره حکومت شاه عباس اول همچنان ادامه داشت. در هنگام فتح مجدّد آذربایجان در 1012ـ1013/1604ـ1605 (یا سال بعد) سیل سوپور (sïl söpör) از آناتولی به صفویان ملحق شد. آنها ابتدا در ری، ساوه، خوار و فیروزکوه، تیول گرفتند. اما رهبر آنها خلیل در پایان حکومت شاه عباس در فهرست امرایی که قزلباش نبوده و در عین حال سرزمین آذربایجان را در تصرف داشتند، ذکر شده است.36

شورش جلالی­ها، آناطولی شرقی را ویران ساخت و سپس پناهگاهی برای این قبایل در دربار صفوی ایجاد کرد. به نوشته فضلی تعداد آنها به سی هزار نفر می­رسید. وزیر بزرگ صفوی در تبریز از آنها استقبال نموده و تا اصفهان مشایعت شان کرد. فضلی میهمانی بزرگ سلطنتی که به افتخار آنها برگزار شده بود را با جزییات تشریح می­کند.37 در سال بعد برخی از آنها برای بازگشت به عثمانی وسوسه شدند. با این حال به رهبر جدید آنها قرا سعید در قراچه داغ، آنگوت و جولدَر(؟) در منطقه آذربایجان زمین اعطا گردید.38

فهرست فرماندهانی را که در 1027ـ1028/1618ـ1619 در جنگ عیله عثمانیان شرکت کرده بودند، قابل تشخیص است. گذشته از قراسعید جلالی رهبر جلالی ها، ارس‌سلطان شاهسونِ معتمد به رهبری 500 جنگاور از مناطق آناطولی مرکزی در سیواس و دیوری منصوب شد. سرزمین ارسبار و ارّان به وی اعطا گردید.39 موضوع اعطای زمین در آذربایجان به این واحد "ایجاد شده" و حمایت مالی از آن از طریق درآمدهای منطقه مساله حایز اهمیتی محسوب می­شود.

 مختصر آنکه شاه عباس تلاش کرد تا از ویژگی­های محلی بهره بگیرد. وی به منظور تسلط و نظارت دقیقی بر رعایای قزلباش، متعاقباً آنها را از نو سازماندهی کرده و در شمال غرب ایران و قفقاز اسکان داد. وی در این مرحله به وزنه تعادلی آنها در تقابل با یکدیگر توجه دقیقی کرد. در واقع شاه عباس هیچگاه بطور کامل بر امرای قزلباش به عنوان نخبگان سیاسی اعتماد نکرد.

به هر حال قزلباش و دیگر عناصر قبیله­ای به عنوان واحد­های نظامی تجهیز شده که می­توانند براحتی به اجتماع حکومت­های محلی منتقل شوند، گسترش یافتند. شاه عباس این سیاست را پی گرفت و سران شاهسون را با نفرات آنها کوچ داد.40

برخی از پیش شرط­های مهاجرت­های اجباری به ایران مرکزی و

سواحل دریای مازندران

برای شاهان صفوی چگونگی دفاع از قلمرو در مقابل تهاجم عثمانی، همواره موضوع تعیین کننده­ای بود. با هجوم ارتش عثمانی به قلمرو صفویان، سیاستهای «سرزمین سوخته» راهکاری «سنّتی» محسوب می­شد. به منظور اینکه پشتیبانی و تسهیلاتی به دست دشمن نیفتد، سرزمین رها شده و جمعیت با اجبار بیرون برده می­شد. در حقیقت اقدام مذکور همواره هنگام حرکت پیشقراولان[سپاه دشمن] بسوی شرق، به عنوان موثرترین راه پی گرفته می­شد. این استراتژی را می­توان از قارص حتی تا خود تبریز نیز مشاهده کرد. در این بین به ایروان و نخجوان پی در پی اشاره شده است (نگاه کنید به ضمیمه 1) در هر صورت می­بایست خاطر نشان ساخت که تبعید به دوردست­ها همواره روی نمی­داد. در نتیجه می­بایست از یک سو به شرایط هر یک و «تحول سیاست­های شاه عباس» از سوی دیگر توجه کرد.

همانطور که اشاره رفت دو دیدگاه متضاد در سیاست­های جابجایی وجود دارد. مهم تر از همه برآوُرد شرایط و فضای سیاسیِ حاکم بر سیاست­های مهاجرت اجباری بسیار مشکل است. با این وجود توضیحات عمومی فضلی به شناخت تازه­ای در مورد این مشکلات کمک می­کند. در این جا به دو وجه حوادث تاکید می­شود. اول درسهای زمان و دیگری فضای سیاسی خاصی که به بازسازی سیاستِ متمرکزِ حدود سال 1023/1614 منجر شد که تاکنون به این مساله به ندرت اشاره شده است.

در سال 1013/1604 هنگامی که عملیات بازیابی بدلیل پیشرفت ناگهانی ارتش عثمانی با خطر روبرو شد، تبعید نظامندی صورت گرفت و همزمان به ارمنیان جلفا در اصفهان زمین اعطا شد. اطلاعات جدید فضلی، برخی تصمیم­ها را در مورد «تدارک» مهاجرت اجباری در اختیار قرار می­دهد.

بنا بر توضیح وی دوسال پیش از این تبعید، افرادی از تبریز به اطراف اصفهان آورده شدند و برای ساخت محله جدید «عباس آباد» زمین اعطا شد. (بنگرید به ارجاع2)41 تبریز در آن زمان در تصرف عثمانی قرار داشت و احتمالاً جمعیت طرفدار صفویان در میان قلمرو صفوی پراکنده شده بود. فضلی شرح می­دهد که زمینها بوسیله شاه خریداری و به آنها اعطا گردید. مقامات ایالت کار تقسیم زمین را نظارت کردند و به ارمنیان جلفا نیز درست در کنار آنها زمین داده شد. بدین لحاظ حتی اگر تبعید جلفا در نتیجه تاکتیک زمین­های سوخته رخ داده باشد، حکومت صفوی شرایطی را با امید گسترش پایتخت جدید و تجربه جذب و گردآوری جمعیت را مهیّا کرده بود. مساله قابل توجه این است که در همان سال جمعیت انبوهی از اندیخود در خراسان به عراق منتقل شدند.

 اسکندربیگ توضیح می­دهد که چگونه حکومت صفویان راساً انهدام کلی سرزمین­ها و اسارت جسمی و روحی جمعیت را مدیریت کردند(آنها به شیعه تغییر مذهب دادند) وی یادآور می­شود که حکومت صفوی با «گروگانهای» مسلمان رفتار بهتری داشت و مانند عثمانیان که جمعیت شیعه تبریز را در مدّت تهاجم به بردگی گرفتند و آنها را به فرانک­ها فروختند، اقدام نکردند.42 طبق نظر اسکندربیگ جنگ اجباریِ زندانیان، بصورت برده درکار نبود، اما هنگامی که به پیش زمینه سیاست تبعید شاه عباس توجه کنیم"محافظت" از آنها حائز اهمیت است. به علاوه شایسته است در این زمان در پرتو سنّت و تجربه، به انباشتگی رموزکارِ تخلیه شهر و برآورد جمعیت اشاره شود.43

فضلی در مورد تبعید اجباری به مازندران، نکته­­های بسیار جالب توجهی را بیان می‌کند، به نوشته فضلی استقرار در مازندان به مدتی پیش‌تر و به سالهای آغازین حکومت شاه عباس باز می­گردد. (بنگرید به ارجاع1 در ضمیمه2) فرهاد خان قرامانلو پس از اینکه حاکم مازندران شد به میرهاشم شیروانی و مردان وی دستور تا به آن منطقه بازگردند. پیش از این آنها به قزل آقاج ـ پایگاه قرامانلوها در آذربایجان بعد از تصرف عثمانی ـ فرار کردند. اما آنها مادامی که از زمینها ابریشم بدست نمی­آمد، قادر به ادامه نبودند. تاهون روستای این منطقه توسعه یافت و بعدها فرح آباد نام گرفت. این حادثه ضمنی نشان می­دهد که مازندران از آغاز به منظور اهداف اقتصادی مورد بهره برداری قرار داشت.44 در نتیجه اولین مهاجرت به فرح آباد توسط امرای قزلباش انجام شد. شاه عباس این سیاست را پذیرفت.45 این حوادث حتی اگر در آغاز تصادفی بوده باشد، رشته پیشرفتهای سیاسی را بازگو می­کند.

 

تغییری سیاسی در سال 1023ق/ 1614 م

همانطور که در جدول شماره 1 دیده می­شود، بیشتر تبعیدها عمدتاً در طول سه سال از چهل و دو سال حکومت شاه عباس اتفاق افتاد. در طول لشکرکشی­های شاه عباس در قفقاز در سالهای1023ـ1025/1614ـ1616، جمعیت زیادی در فققاز به ایران مرکزی و سواحل دریای مازندران کوچ داده شدند.

یکی از اهداف شاه عباس خلاص شدن از شرّ عناصر مخالف در منطقه بود.46  قدرت­های محلی قفقاز بیش از بیست سال حکومت عثمانی را تجربه کرده بودند. آنها می­بایست جداً " انتخابی دیگر" را به رسمیت بشناسند. این مساله خطر بزرگی برای حکومت صفوی بود. کُردها سالهای پیش در ارومیه و مراغه بکلی تار و مار شده بودند. اکنون گرجیان و شیروانشاهان که با عثمانیها همکاری داشتند، منتظر بازگشت عثمانیها بودند. با تصمیم شاه عباس بر انجام عملیات، بسرعت سفیر به دربار عثمانی گسیل گردید تا اعلام شود که حرکت به منظور تنبیه حاکم متمرد گرجی است و حکومت صفوی قصد حمله به سرزمین عثمانی را ندارد.47 در نتیجه این موضوع به سیاست خارجی مربوط می­شد. هر چند مستقیماً با تاکیتیک
زمین­های سوخته ارتباطی نداشت. این موضوع تا حدّی بخشی از سیاست یکپارچه سازی شاه عباس محسوب می­شد.

همانطور که بارها ذکر شده است، توسعه مازندران می­تواند یکی از موضوعات مهم ورای این مساله باشد. در این بین منافع اقتصادی اهمیّت فراوانی داشت. توجه شاه عباس به اوضاع مازندران بسیار مشهور است.48 این منطقه سرزمین اجداد مادری وی بود. فرح آباد (1020ـ1021/1611ـ1612) و اشرف (1021ـ1022/ 1612-1613) درست پیش از این عملیات بوجود آمدند. به هر شکل حوادث سیاسی داخلی کاخ به ندرت در ارتباط با این حوادث ذکر می­شود.

پیش از این و در مدت لشکرکشی­های تنبیهی بیشتر درباریان قدرتمند پاکسازی شدند و یا صحنه قدرت سیاسی را ترک کردند. الله قلی بیگ قاجار که به عنوان برجسته ترین نخبه درباری که مقام چرخچی باشی را برای بیست سال در اختیارداشت، بدست پسرانش کور و سپس اعدام گردید. اسکندربیگ از فساد و انحراف وی انتقاد می­کند.49 می‌بایست خاطر نشان شود که الله قلی حاکم بخشی از مازندران بود. به نوشته فضلی وی همه اسناد را پیش از دستگیری به آتش کشید. از همین رو خدمتگزاران وی رنجی متحمل نشدند. در همین زمان زینب بیگم عمه شاه عباس و با نفوذ ترین شخص دربار از حرم شاهی اخراج شده و دستور یافت تا به قزوین برود. ملک وی در کاشان مصادره شد. مهر سلطنتی که در اختیار وی بود به یوسف آقا غلام داده شد. وی خواجه­ای چرکسی بود که به قدرتمندترین شخص در حرم تبدیل شد تا اینکه در زمان حکومت شاه صفی خانواده وی پاکسازی شدند.50 مقصود بیگ ناظر به دستگیری محب علی بیگ و مصادره بیوتات وی در اصفهان و عباس‌آباد، فرمان یافت. تمامی این حوادث مهم درست پیش از لشکرکشی به سوی گرجستان اتفاق افتاد.51

در کنار کسانی که به اجبار از صحنه کنار رفتند52، این نکته را نیز باید افزود که وزیر بزرگ حاتم بیگ نصیری اردوبادی چند سال پیشتر بر اثر بیماری فوت کرده بود. قدرتمند ترین امیران وقت و نماینده رشد اخیر غلامان الله وردی خان قوللرآقاسی پس از کناره گیری فوت کرد. به گفته فضلی قدرتمندترین شخص مذهبی میر محمد باقر داماد در همین زمان مورد بی‌توجهی شاه قرار گرفت. تغییرات شدید سیاسی ادامه یافت و در سال بعد به حد اعلای خود رسید. شاهزاده صفی(محمد باقر)میرزا به دست غلامی چرکسی کشته شد.

اسکندربیگ توصیفی مختصر و بسیار مبهم عرضه می­کند. اما فضلی بصورتی روشن این حوادث را مستقیماً ناشی از فرمان شاه می­داند.53

علت آشکار پاکسازی در این میزان روشن نیست. به هر حال سه ویژگی مشترک بین آنها دیده می­شود. ابتدا آنها مدت زیادی مقامهات عالی را از آغاز حکومت شاه عباس دراختیار داشتند. دیگر اینکه آنها صاحب منافع اقتصادی گسترده­ای بودند که بصورت عمده­ای در بودجه دیوان و دربار نفوذ داشت. سوم اینکه آنها همه به منطقه قفقاز و جمعیت آن مربوط بودند. قاجارها مقام بیگلربیگی در قراباغ و ایروان را به دست آوردند. مادر زینب بیگم اصلی گرجی داشت.54 الله وردی نیز گرجی بود.55 فضلی می­نویسد که مادر صفی یکی از چرکس­های سلطنتی بود و شاه عباس شاهزاده را به ناروا متهم نمود که چرکسی­های مقیم شیروان را به شورش وا داشته است که به نوشته فضلی بیش از 100000 خانوار بودند. اسکندربیگ نیز به پیوند شاهزاده با چرکسیان اشاره می­کند.56

تغییر قدرت مسلم در دربار صفوی در این زمان به مطالعه بیشتری نیازمند است. به هر شکل لشکرکشی برای گوشمالی کسانی که امکان شورش آنها می­رفت، طراحی شده بود. همچنین در این زمینه می­توان به علت دیگر (یعنی) توانایی شاه که قدرت را به صورت متمرکز در دست داشت، اشاره نمود.

در حقیقت نظام درآمد حکومت در 1026ـ1027/ 1617ـ1618 پس از این لشکرکشی­ها، تغییر یافت.57 در این میان دو هدف نفوذ قدرت مرکزی در سرزمین­های شورشی و استقرار حکومت کارآمد بر همه رعایا در امتداد مناطق شمال رود ارس، اهمیت داشت.

این موارد همچنین نشان می­دهد که پیش ازین کنترل عناصر قفقازی در دربار برای حکومت صفوی تا چه اندازه یک مساله بحرانی محسوب می­شد. در نتیجه لشکرکشی­ها به سوی گرجستان و تبعید مردم قفقاز، آغاز رخنه و نفوذ قفقازی­ها در حکومت صفوی نبود. این عملیات با بازآرایی نظم درباری و توزیع قدرت که شامل مقامات قفقازی بود، ارتباط داشت.58 در این شرایط لشکرکشی به گرجستان صورت گرفت و جمعیت‌های بسیاری به ایران مرکزی و سواحل دریای مازندران منتقل شدند.

 

توجه و علاقه شاهی59

حکومت تقریباً سی ساله شاه عباس اینک بیشتر قلمروی را که به یکباره در هردو سوی شرق و غرب از دست رفته بود، بازیافت. بهره برداری ایالت مازندران از حدود این دوره آغاز گردید و تبعیدهای اجباری بصورت همزمان روی داد. با این حال انتقام و گوشمالی نخستین مطالبی است که حداقل توسط مورخان معاصر تشریح شده است. معمولاً از گرجیان و ارمنیان به عنوان قربانیان سیاست ظالمانه یاد شده است. امّا به نوشته فضلی که این جریان را از نزدیک نظاره گر بود، 5000 خانواده مسلمان و 1200 خانواده یهودی در 1023ـ1324/ 1614ـ1615 از منطقه نفوذ شاهان گرجی به مازندران تبعید شدند. همچنین اسکندر بیگ می­نویسد که شاه عباس مسلمانان و یهودیان و ارمنیان را از کاختیِ متعلق به گرجیان تبعید نمود. بر اساس گفته وی آنها در دوره آشفتگی، مهاجرت کردند. علاوه بر جمعیت زیادی از مردم یکجانشین شیروان و قراباغ، قبایل چادر نشین نیز به جرم همکاری با عثمانیان تبعید شدند.60 جمعیت نخجوان هم در نتیجه سوء ظنِ تبانی با عثمانی­ها به همین سرنوشت دچار شدند. بنابراین این سیاست در اندازه­ای وسیع در کل ماوراء قفقاز مورد استفاده قرار گرفت.61

معمولاً این گونه تلقی می­شود که اسرای جنگی، تنها کسانی بودند که به صورت اجباری به سرزمین جدید منتقل می­شدند.[اما]هنگامی که هر دو نویسنده ایرانی(فضلی و اسکندر بیگ)گزارش می­دهند که بیش از صد هزار گرجی به اسارت رفتند، خلاء قابل توجهی از جمعیت به صورتی روشن در گرجستان دیده می­شود. وقتی که شهر کاختیان، زاگام بدست صفویان غارت شد، در حدود هفت هزار نفر به اسیری گرفته شدند. شاه عباس حق خود را بر یک پنجم اموال غنایم ندیده انگاشته و تنها 3 پسر و 2 دختر برداشت.62 درعین حال این توضیحات در مورد اعمال ظالمانه، نظارت قدرت مرکزی را نشان می­دهد. توضیحات فضلی راه درازی را در جبران فقدان اطلاعات پیشین می­پیماید و تشریح دقیقی در مورد "حراست مملکت" (البته از نقطه نظر حکومت صفوی)برای این اشخاص ارایه می­دهد.

تهاجمات ذکر شدة پیشین، 122 نفر کاختی یهودی را نیز در بر می­گرفت. همه آنها آزاد شده و به فرح آباد انتقال یافتند. زیرا پیش از این رهبر آنها خواجه لاله زار قبل از این حادثه مطیع شاه شده بود. (بنگرید به ارجاع4)63 در این مورد آنها از وضعیت بردگی نجات یافتند اما تحت "نظارت مستقیم شاهی" در فرح آباد درآمدند. فضلی مکرراً توضیح می­دهد که مهاجران از بودجه ایالتی کمک مالی دریافت کردند. (بنگرید ارجاع­های 2، 4، 6، 8، 9)64 مساله قابل ذکر این است که نه تنها هویت نژادی بلکه پیش زمینه اجتماعی نیز در سیاست تبعید­ها مشخص است. هنگامی که جمعیت نخجوان به فرح آباد تبعید شدند، به آنها در شهر زمین و نیز در روستاهای اطراف به کشاورزان زمین داده شد. توضیحات مشابهی به تکرار اشاره شده است.

بر اساس نوشته­های فضلی در 1034ـ1035/ 1625ـ1626 یک دهه پس از انتقال اجباری بازرگانی یهودی از گرجستان، خواجه لاله زار به همراه گرجیان و ارمنیان غیر نظامی(=کشاورزان یا روحانیان؟)گرجیان دادخواستی به شاه دادند که 300000 تومان به آنها بدهند. پیش از این شاه عباس به آنها یاری رساند تا در مکان جدید خود ریشه بدوانند. وی دستور داد که به آنها حق زمین داده شود.(ارجاع 8)65 بنابراین تبعید­های اجباری به سواحل دریای مازندران نیز به هزینه دولت انجام شد.

فضلی در پایان اثرش یک بخش ضمیمه­ای نمادین آورده است. زمانی که شاه عباس در مازندران درگذشت، درباریان نیرومند، مازندران را به سوی اصفهان (پایتخت) ترک کردند. در آن زمان ساروتقی وزیر بزرگ آینده و وزیر مازندران به یکباره از ماندن در مازندران امتناع کرد. زیرا وی نگران شورش جمعیت بومی و کشته شدن خود بود. درباریان وی را به صدور حکم برای سید حسین شیروانی داروغه فرح‌آباد و الزیبار بیگ گرجی به منظور حفظ نظم، متقاعد کردند. سید حسین یکی از پسران میر هاشم شیروانی، برای اولین بار به آنجا مهاجرت کرده بود.66 سیاست پیوستـﮥ تقسیم و نیز حکمرانی شاه عباس علاوه بر اینکه قفقاز را تحت تاثیر قرار داد، جدیداً تبعید جمعیت سرزمین­هایی را نیز بوجود آورد.

 

نتیجه

حاصل این پژوهش نشان می­دهد که سازماندهی مجدد منطقه­ای در قفقاز به شدت با نظم حکومتی پیوند داشت. درک این مساله هم از نظر میزان انتقال و هم از نظر چگونگی انجام این سیاست توسط شخص صاحب قدرت اهمیت دارد. در این مورد می­توان نظارت و دخالت فعّال سلطنت در جهت سازماندهی­های مجدّد «فضای حیاتی» را در درون و بیرون قفقاز مشاهده کرد. مهاجرت اجباری به معنی فراتری از انتقال صرف فیزیکی وجود انسانی است.

سیاست اساسی شاه عباس تقسیم فضا و گروهها و سپس رها کردن واحدهای اجتماعی در رقابت آنها با یکدیگر بود. وی با تامل و اندیشه به خدمتگزارانش اجازه می­داد که همیشه از «اشخاص جانشین» خودشان آگاه باشند. وی به افزایش این رقابت پیچیده در قفقاز به همان میزانی که در درون دربار بود، تمایل داشت. هنگامی که وی برای تنبیه نخبگان محلی منطقه ـ که در طول اشغال با حکومت عثمانی همکاری کرده بودند ـ هدف مشخصی داشت، مشخصه جامعه قفقاز انگیزه کافی به شاه عباس می­داد که نظم منطقه­ای را در پیوستگی با شاکله بندی استفاده از رعایای جدید قفقاز، به رسمیت بشناسد.

قفقازیان به عنوان یک اقلیت مذهبی یا سربازان جنگی، متحمل عواقب دخالت مستقیم شدند و سرزمین آنها تقریباً همیشه عرصه نبرد قدرت­های بزرگ بود. چگونگی یکپارچه سازی قفقاز مستقیماً با دستورالعمل یکپارچه سازی امپراطوری پیوند خورد. سیمای چند قومی جامعه قفقاز بر اساس علاقه شاه عباس اصلاح شد. قفقازیان، در دربار در جهت توازن نخبگان قزلباش برآمدند. امّا قفقازیان خود گروه گوناگون بودند.

این مساله که آیا شاه عباس از آغاز، یک سیاست بخوبی طراحی شده را بر رعایای قفقازی اعمال نمود، مبهم باقی می­ماند. همانطور که هرزیگ متذکر می­شود، مورخان بعدی به بزرگ نمایی تمایلات روشن شاه عباس و استراتژی بلند مدت وی گرایش داشتند.67 دست کم فضلی به عنوان شاهدی معاصر و دیوانی این حوادث را بصورت پیوسته نگریسته است. همانگونه که در این مقاله دیده می­شود، تبعید­های اجباری تا اندازه­ای نظام مند انجام شده است. همچنین می­بایست بر اهمیت تغییرات سیاسی حدود سال 1023/1614 تاکید نمود. شاه عباس برای استفاده از سیاست مهاجرت اجباری که حکومتش را برقرار سازد، هوشیارتر گردید.

با این حال اعتماد بر اطلاعات جدید فضلی را تنها با احتیاط تلقی کرد، زیرا وی دارای موقعیتی بود که به عنوان مقامی صاحب نفوذ بر برنامه­های حکومت تاکید کند.

توصیفات فضلی همانطور که رقم استناد شده نشان می­دهد، تا اندازه­ای اغراق آمیز است و توضیحی از قربانیان این عملیات و نیز موقعیت ممتاز جلفاییان به دست نمی­دهد. این مساله جالب توجه است که با وجود اشاره اسکندر بیگ به تغییر کیش اجباری مسیحیان در فریدن که در 1030ـ1031/ 1621ـ1622 اتفاق افتاده است، فضلی در این مورد سکوت می­کند.

محتملاً فضلی برمحافظت رعایای شاه تاکید می­کند اما اسکندر بیگ تلاش می­کند تا چهره امپراطوری نیکوکار و مقتدر ترسیم کند. منابع دیگر به انتقال گرجیان به فریدن هیچگونه اشاره­ای نمی­کنند. شاید به این دلیل که آنها کشاورز بودند و مستقیماً بر بودجه حکومت و زندگی درباری تاثیر نداشتند. در نتیجه وقایع نگاری فضلی معمولاً دارای محدودیتی خاصی است.

همچنین باید اشاره نمود که این سیاست­ها تا حدی در نتیجه کشمکش برون مرزی بود. چنانکه زمانی که تنش بین صفوی و عثمانی برطرف می­شد، دخالت مستقیم نمی­توانست راحت باشد. به علاوه اگر چه وابستگی بین قفقاز و دربار صفوی بیشتر گردید، شرایط بحرانی حاکم بر منطقه قفقاز هرگز آرام نشد. تغیییرات و شکل گیری مجدّد خود منطقه و هویتهای اجتماعی آن، پس از انتقال فیزیکی موضوع عمده­ای است که می­توان در پژوهش دیگری مورد مطالعه قرار داد.

 

ضمیمه اول

توضیح حوادث گوناگون در وقایع نگاری فضلی و اسکندر بیگ مربوط به مهاجرت مردمان محدوده قفقاز

سال

حرکت عناصر قبیله‌‌ای

حرکت جمعیت یکجانشین

دیگر حوادث

996-997/ 1588-1589 (دوسال نخست حکومت شاه عباس)

 

 

فتح عثمانیان در شرق ماوراء قفقاز توسط فرهاد پاشا

1010-1011/ 1602 -1603 (16مین سال سلطنت شاه عباس)

 

جمعیت تبریز که در عراق پراکنده شده بودند در اصفهان گردآورده شدند

جمعیت اندیخود تماماً تبعید شدند

1011-1012/ 1603 -1604 (17مین)

 

 

شاه عباس به لشکرکشی در آذربایجان و مرزهای قفقاز آغاز کرد

1012-1013/1604-1604(18)

 

جمعیت جلفا و دیگر ارمنیان بصورت اجباری به اصفهان منتقل شدند

سنان پاشا تهاجم جقال اغلو (1013-1014)

1016-1017/ 1608 -1609(22)

جلالی­ها به دربار صفوی آمدند. به آنها در قراچه داغ، آنکوت، جولدر در سال بعد(؟)تیول داده شد

 

 

1018-1020/ 1610-1611(14)

بعد از قتل عام مکریس، مقدم به حکومت مراغه حرکت کرد

 

تهاجم مراد پاشا

1020-1021/ 1611 -1612 (26)

 

پسران و دختران ارمنی در آذربایجان برای خدمت در دربار انتخاب شدند

ساخت فرح آباد در مازندران

1021-22/ 1612-13(26)

رهبران جوانشیر بوسیله قاجارها کشته شدند حاجیلر ذوالقدر به استرآباد حرکت کردند

 

ساخت اشرف در مازندران

1022-23/ 1613-14 (27)

 

شاه عباس لشکرکشی تنبیهی به دو پادشاهی گرجیان را آغاز کرد. چرکس­ها در گرجستان به عراق منتقل شدند (سرانجام در فارس)

سقوط قورچی باشی و بیگم. مرگ الله وردی خان

1023-1024/1614-1615(28)

قزاقلر به فارس حرکت کردند. احمدلو بر اساس دستور شاه پراکنده شد. محمد حسین خان حاکم شکی شد و قبایل ذوالقدر را به آنجا برد

5000مسلمان و 1200 خانواده یهودی از شیرئان به مازندران منتقل شدند. مردم گرجستان، شیروان، گنجه حقوق دریافت کردند.

شاهزاده صفی اعدام شد (1024/ فوریه 1615)

1024-1025/ 1615 -1616(29)

به کردهای سورری، سالیان و محمودآباد در شیروان داده شد

فرماندهان در گرجستان، شیروان و کردستان شورش کردند و با حرکت نظامی عثمانی مربوط شدند.مردم نخجوان به مازندران منتقل شدند

 

1025-1026/1616-1617(30)

 

 

قتل عام جمعیت کاختی. گرجیان، آنیلی­ها و یهودیان به مازندران منتقل شدند.

تهاجم محمد پاشا

1026-1027/ 1617 -1618(31)

 

خورنابوجی گاریسون؟ در کاختی تا حدّی به مازندران منتقل شد.

 

1027-1028/ 1618 -1619(32)

ارس‌سلطان شاهسون که از امپراطوری عثمانی به در بار صفوی آمده بود چند سال پیشتر برای اولین بار ذکر می­شود. آنها در ارسبار تیول دریافت کردند.

 

تهاجم خلیل پاشا

1028-1029/ 1619 -1620(33)

 

مسیحیان در فرح آباد مراسم حاجی شوشان را به فرمان شاهی در سال جدیدی اجرا کردند.

تجارت ابریشم سلطنتی صفوی به یهودیان مازندران و ارمنیان جلفا در اصفهان واگذار شد

 

1029-1030/ 1620 /1621(34)

پیکار خان به عنوان حاکم کاختی منصوب شد. وی پنجاه هزار خانواده­های ایمورو ذوالقدر، سلیمان حاجلو و قبایل کرد در آذربایجان و ایگیرمی درد را رها کرد

 

 

1030-1031/ 1621 -1622(35)

 

جمعیت مسیحی در فریدون متحمل تغییر کیش اجباری شد

 

1034-1035/ 1625 -10626

یهودیان ،گرجیان و ارمنیان فرخوانده شدندو زمین­های سلطنتی به آنها اعطا شد.

پس از مراسم عروسی بین سیمون دوم پادشاه-والی گرجستان با دختر ارشد شاه عباس شورش عمومی در گرجستان رخ داد.

 

 

1035-1036/1626-1627(40)

پس از مصالحه، کاختی و بخشی از کارتلی به تیمورث داده شد.غلام گرجی داود بیگلربیگی قراباغ و برادر زن نوروز بیگ جوانشیر تولاشویلی قبایل جوانشیر را اداره کرد.

 

 

 

 

ضمیمه 2: متن اصلی فارسی68

1.  1004ـ1005/ 1596ـ1597(دهمین سال) (برگهایb97ـa98)

 ولایات مازندران را در کل به تصرف آورده به ملازمان خود سپرد و میر هاشم شروانی را مقرر داشت که سیصد خانه شروانی که از ولایت شروان از دست رومی فرار نموده نزد وکلای خان به قزل‌آغاج آمده بودند و مکان ایشان در آن ولایت که ابریشم حاصل نمی­شد (آ 98) نبود برداشته به قریه طاحون که در کنار آب تجینه رود است و آخرالامر مطبوع طبع (؟)پادشاه دادگستر گشته موسوم به فرحاباد گشت و در آن حال بنیاد عمارت فرحاباد شد آورد و اول جمعیتی که در آنجا به هم رسید سید هاشم و جماعت شروانی بودند.

 

2.  1012ـ1013/ 1604ـ1605(هیجدهمین سال)(برگ­هایa170ـa171)

امیر گونه خان را مقرر داشتند که رفته از ابتدای ولایت خود سوخته خراب نموده سکنه آنجا را از ارس بگذرانند و مقصود سلطان نیز جهت خرابی اطراف نخجوان و خوی و سلماس تعیین شد؛ طهماسب قلی بیگ انیس‌الدوله را مقرر فرمودند که به جلفا رفته جماعت جولاهی و ارامنه کنار ارس را کوچانیده به صفاهان فرستد و مبلغی جهت اخراجات راه ایشان و وضروریات به صیغه انعام تحویل طهماسب قلی‌بیگ شد که به ایشان داده از آب ارس بگذرانند...

حضرت اعلی خود با لشکری که همراه بود استقبال نموده تمامی ولایات را سوخته احشامات و الوسات را کوچانیده از آب ارس گذرانیدند و جماعت نخجوانی که غله جهت آذوغه رومی نگهداشته بودند جمعی را به قتل آورده کل نخجوان را کوچانیده از آب مذکور عبور فرمودند ...

طهماسب قلی بیگ انیس را نیز فرمودند که با جمعی از ارامنه ایروان که مقرر شده بود که به صفاهان برد در کرکر علدار قشلاق نموده بعد از نوروز سلطانی ارامنه جولاهی و چغور سعدی را که به جانب دارالسلطانه صفاهان مقرر شده خرجی و آذوقه و بار بردار تعیین نموده روانه سازد و پروانچه به میرزا محمد وزیر صفاهان و میر جمال‌الدین محمد سوخته که ریاع و متصدی خالصه بود نوشتند که جمعی از ارامنه مذکور را که تاجرند محل عمارت خانه در آن طرف رودخانه (b171) زاینده رود که برابر جماعت تبریزی بود جا دهند و حسب الامر دو سال قبل ازین مقرر شده بود که حاجی عنایت الله و سید حسن متفرقه تبریزی را که در عراق­اند جمع نموده طرح عباس‌آباد اندازند و هر یک از جماعت مذکور از سه جریب تا ده جریب و بیست جریب که هر جریبی شصت و دو ذرع است فراخور احتیاج گرفته عمارت نموده بودند و محل عمارت را حضرت اعلی از اربابان صفاهان که قریب شمس‌آباد و بیدستان (پدستان؟)و دیگر دهات بود خریده و به انعام ایشان داده بود و ایشان هر یک فراخور حال از سه هزار تومان تا صد تومان خرج عمارات نموده قریب دو هزار خانه بل بیشتر به طرح و خیابان که اکثر ایشان آب روان در میان خانه دارند ساخته حمامات و باغات طرح انداخته در اتمام آن ساعی بودند هر یک از ارامنه فراخور حال و استطاعت خود خانه ساخته به تجارت و دولتمندی خود قیام نمایند. خواجه صفر و خواجه نظر69 که کلانتر و اعیان جولاهی بودند بعد دخول صفاهان در برابر جماعت تبریزی در آمده ایشان نیز عمارات عالی ساخت[ـتـ]ند و جمعی که قابل زارعت و آبادانی بودند در محال قریب شهر به ایشان مصالح الاملاک و زمین داده خانه جهت ایشان ترتیب فرمودند.

 

3.  1022ـ1023/ 1613ـ1614(سال27)(برگ­های a323ـb323)

بعد از رفتن بیگ‌ویردی بیگ به طرف اوس و محمدسلطان به کارتیل قاسم بیگ مین باشی مازندران و حسین علی بیگ برادر پیکر سلطان ایگرمی درت را مقرر نمودند که طایفه چرکس را که از کوه البرز و دشت قبچاق آمده در ولایت گرجستان بودند کوچانیده با اموال و اسباب و خانه کوچ به ولایت عراق برند. حسب الامر اشرف در هر مکان قسیق و قبری که جماعت چرکس بودند به اتفاق شلوا بیگ و سرداران آن قوم به شرف پابوس دریافته قرار عزیمت عراق داده بودند از آب کر و ارس گذرانیدند. مقرر شد حسین علی بیگ در آن زمستان در ولایت ساوه که مهرآباد ولایت مذکور به تیول حسین علی بیگ مقرر بود قشلاق نموده هر چه مایحتاج ایشان که زیاده از دو هزار خانه بودند بوده باشد وزیر و متصدیان خالصه آن ولایت و هر ولایت و ملکی که وارد می‌شوند از قرار نوشته حسین بیگ که به حرج ایشان مستوفیان مجرای خواهند داشت داده به صفاهان رسانند. مشارالیه نیز اخراجات ایشان را حتی شراب و مزه که طفلان (b323) شیرخواره خود را نیز در گلو می­ریزند. اما در مذهب ایشان سکر مسکرات حرام است نهایتش وقتی که عقل را زایل سازد کتله کوز و آلاورد و علمای ایشان و جمعی که در دین مقیداند جهت آنکه مبادا به اندک تجرع منتهی به سکر شود نمی­نوشند از وجوهات سرکارخاصه شریفه که در هر محل نزد وزرا بود ترتیب داده به صفاهان آورد. بعد از مراجعت حضرت اعلی جمیع ایشان را چون مردم دلیر شجاعی بودند و بودن ایشان در سرحد خوب ننمود به ملازمت امام قلی‌خان امیردیوان مقرر داشتند که خانه­های خود را برداشته متوجه فارس شوند و اکنون اکثر ایشان به شرف اسلام رسیده قاری کلام ملک علام­اند.

 

4.  1023ـ1024/ 1614ـ1615(سال28)(برگb326)

اسفندیار بیگ عربگیرلو میرشکارباشی را که رکن رکین دولت بود به ولایت شروان فرستادند که آنچه از سکنه ولایت مذکور که در زمان فرت رومی در میان رومی صاحب اختیار بوده از ایشان خدمات امور ملکی یا ملازمت به عمل آمده باشد و ماده فساد دانند کوچانیده به ولایت فرحاباد فرستد و جماعت گزمی و سیدی خانعلی گرجستان قریب پنجهزار خانه مسلمان بودند با هزار و دویست خانه جهود که ریش سفید ایشان خواجه لاله زار بود که چهل عرابه هفت روز اسباب از خانه مشار الیه بیرون آورده نقل اردو می­نمود. مقرر شد که آقا جلال صفاهانی کله گوش که سابق ملازم ملک‌علی‌سلطان جارچی باشی بود و چند سال قبل ازین حضرت اعلی او را در سلک بندگان درآورده خدمت گرگیراق و خرید ابریشم ولایت گنجه به او تعلق داشت آن جماعت را برداشته به دارالسلطانه فرحاباد برد و ضروریات راه ایشان را از وجوهات خالصه به عهده عمال هر ولایت تا مازندران مقرر داشتند. بعد از دخول ولایت مذکور محمد صالح بیگ غانات وزیر آن ولایت را مقرر داشتند که در شهر و توابع مکان لایق جهت ایشان قرار داده عمارت فراخور حال هر یک که جمیع زمین فرحاباد را حضرت اعلی از مالک خریده به تصرف آورده بود بنا نمایند و جمعی را که میل زراعت و عمارت و احداث باغات داشته باشند به دهات حوالی شهر جا داده مصالح الاملاک جهت ایشان سامان نماید و چهار هزار تومان نقد جهت ضروریات جماعت مذکور تحویل آقا جلال که به وزارت غربای آنجا سرافراز شد نمودند که آنچه از هر ولایت کوچانیده به فرحاباد فرستند به ایشان داده صرف مصالح الاملاک نمایند و لطیف خان بیگ دوات دار را فرمودند که به سمت قراباغ رفته مردم آن ولایت را نیز که عمال رومیه بودند کوچانیده به فرحاباد فرستد.

5.  1023ـ1024/ 1614ـ1615(سال28)(برگa340)

جمعی را که به تازگی از ممالک گرجستان و بلاد شروان و خطه گنجه کوچانیده به فرحاباد بهشت بنیاد آورده بودند به نوازشات پادشاهانه و خلعت خاص سرافراز گردانیده از نقد و جنس و مصالح الاملاک آنچه احتیاج داشتند حکم شد که از سرکار خاصه شریفه به انعام ایشان مقرر دادند و آقا جلال صفاهانی را که قبل ازین گرگیراق خاصه شریفه بود و به وزارت غربای فرحاباد که از اطراف و اکناف عالم در آنجا جمع بودند ممتاز ساخته به تسخیر قلوب آن جمع پریشان مامور گردانیدند.

 

6.  1024ـ1025/ 1615ـ1616 (سال29)(برگaـb353)

درویش بیگ چندی از اعیان نخجوان را به اتفاق رشید بیگ کلانتر ایشان برداشته به درگاه معلی آمد و شرف پایبوس (b353) یافت. حضرت اعلی توجهات بسیار به ایشان نموده به خلعات سرافرازی بخشیدند و...[وزیر؟]... مازندران را مقرر داشتند که بعد از آمدن ایشان به فرحاباد چندی که به تجارت و حرفت اوقات گذرانیده میل توطن شهر داشته باشد مکان عمارت و مصالح آن داده عمارات جهت ایشان فراخور حال هر یک بنا نمایند و بعضی که به دهقنت اوقات گذرانیده در سلک اهل شهر منخرط نباشند مصالح زراعت و آبادانی و رعیتی به ایشان داده در توابع شهر جهت ایشان دهکد[ه]ها قرار دهند چهار هزار [و] دویست خانه بود اگر صاحب حال که مایه تجارت ایشان به هر تومان تا صد تومان بود به قلم آمد که توطن در شهر نمایند و خود به سعادت و اقبال قشلاق در فرحاباد نموده درویش بیگ و رشید بیگ را بعد از جمعیت خاطر از جانب جا و مکان مرخص ساختند که رفته بعد از نوروز سلطانی ایشان را به فرحاباد آورند.

 

7.  1033ـ1034/ 1624ـ1625(سال24)(برگ a483)

ساروتقی صفاهانی که حضرت اعلی او را پادشاه مازندران خطاب مینمودند با میرزا خان بیگ قاجار داروغه اشرف و سید حسین شروانی داروغه فرحاباد و غلامان و بندگان و یهودی و گرجی و ارمنی که قریب چهل هزار خانه ساکن آن ولایت بودند به شرف پای بوس اعلی رسید به تلطفات شاهانه مخصوص گردیدند...بنت فرامرز بیگ امیلاخور گرجی که ...مشهور به طومار گشت...70

 

8.  1/1034ـ1035/ 1625ـ1626(سال 39)(برگb490ـa483)

درین وقت خواجه لاله زار یهودی و ناسوالان گرجی و کشیشان ارامنه که در آن ولایت بودند به امداد ساروتقی وزیر آن ولایت و داروغگان به عرض رسانیده مجموع مطالبات که قریب سیصد هزار تومان بود به انعام ایشان مقرر داشته فرمودند که احکام مطاعه هر کس در باب تخفیف خود از دفتر خانه همایون بعد از تصدیق وزیر مازندران گذرانیده مرفه الحال به دعا گوی دولت ابد پیوند قیام نمایند و زمین که به هر کس جهت ساختن عمارات به قدر حال داده بودند قیمت املاک را نیز را به انعام ایشان داده مقرر شد که فضیلت پناه شیخ صدرا شیخ الاسلام مازندران قباله جات از جانب حضرت اعلی که بیع ؟ نموده بودند نوشته به ایشان دهد که مطلب از مساعده و تحویل آن بود که ایشان دغدغه از مطالبات سرکار خاصه شریفه نموده از فرحاباد حرکت نمایند. چون اهل شهر در زمینی که به ایشان داده شده بود عمارات ساخته باغچه­ها و سیرگاه­ها سبز نموده­اند و دهاقین و زراعین نیز در صحرا باغات توت اشجار و اسمار و زراعت به هم رسانیده در زراعت و آبادانی منتفع­اند و خاطر از فرار ایشان که صاحب نسل و اولاد و نسبتهای خویشی با یک دیگر شده دل از اوطان قدیم خود برداشته­اند جمع بود مجموع را به ایشان عنایت نموده خاطر ایشان را از مساعدات سرکار خاصه شریفه و خاطر خود را از جانب توطن ایشان جمع نمود. جمعی از تجار عهده آن جماعت را (a491) که از گنجه و نخجوان و زگم و یهود بودند مقرر داشتند که به هر کس تحویلی از سر کار خاصه شریفه داد سبیل مضاربه قسمت منال(؟) را باز یافت نمایند و عمدة الا قران خواجه یعقوب ولد خواجه لاله زار یهود که در ثانی الحال به شرف اسلام مشرف گردیده محمد قلی بیگ خطاب یافت اراده تجارت هندوستان نمود و جمعی را تجار گنجه نیز میل رفاقت او کردند حضرت اعلی جهة ازدیاد محبت و الفت که فیمابین حضرت اعلی و خلافت پناه نورالدین جهانگیر پادشاه گورگانی بود رقعه مصحوب خواجه زاده مذکور نوشته وقت ساعتی که به جهة حضرت اعلی از فرنگ فرستاده بودند که هر وقت ساعت تمام میشد خود به خود صدا داده ظاهر می­ساخت که چند ساعت و چند دقیقه از روز یا شب گذشته جهت آن گوهر اکلیل پادشاهی فرستاد و توجهات بسیار نیز به جماعت بومی مازندران نموده طناب بندی بلوک و زمین پیمای ایشان را تا سه سال به انعام مقرر داشته ساروتقی را مقرر داشتند که تا سر سال بازدید محصولات ایشان ننموده به دستور سابق باز یافت نمایند رقعه حضرت اعلی ...

 

9. [2] 1034ـ1035/1625ـ1626(سال39)(برگb499)

حسب­­الامر اعلی مقرر شد که گرجیان سکنه کاخت را به دستور جمعی که سابقا کوچانیده به فرحاباد بردند و حال در آنجا صاحب ملک و املاک حاصل و عمارات شده اکثر اولاد ایشان در سلک بندگان شاهی قیام دارند این جماعت را نیز آنچه از تاوات و ازناور و سپاهی بوده باشند سپه سالاری در سلک بندگان شاهی قیام در آورده حقیقت حال ایشان را عرض نماید که به دستور در سلک غلامان باشند و آنچه گلاخی و رعیت­اند در فرحاباد ملک و مصالح الاملاک داده رعیتی فرمایند...قرار توجه فرحاباد به دستور بیست و پنجهزار خانه گرجی سوای زگمی و یهود و ارمنی که در آنجا صاحب حال شده بودند به خود داده...

 

10.  1037ـ1038/1628ـ1629 (سال42) (برگ a559)

روز دوشنبه بیست و نهم ماه مذکور سامان سفر نموده ارکان دولت تکلیف توقف مازندران به ساورتقی صفاهانی نمودند که نسق آن ملک نموده جماعت سکنه آن ولایت را مستمال دارد مشارالیه راضی نشد که چون در ایام حیات خلد آرام گاه کمال اختیار و اقتدار با این غلام بود و جمعی کثیر از مردم سرکش مازندران را به قتل آورده‌ام. مبادا جماعت مازندرانی در مقام انتقام درآیند و به محض قتل این بنده آشوب و فتنه درین ولایت بهم رسد. ارکان دولت سید حسین شیروانی را که سکنه قدیم آن ولایت از شیروانی بود و درین وقت نیز به حکومت فرحاباد تعهد محافظت فرحاباد نمود با ایلزبار بیگ اعتبار تمام در میان گرجیان آن ولایت داشت بود توقف فرمودند که...نگذارند که به اقبال شاه زاده آرامگاه به فرقه خاطری سکنه آن ولایت شاهانه مغرز فرموده تعهد حکومت مازندران کامکار نمود خاطر جمع فرمودند.

 

پی‌نوشت‌ها

* این مقاله در همایش «نوسازی و کنش متقابل اورسیای اسلاوی و دنیای همسایه آن» که به وسیله مرکز تحقیقات اسلاوی، دانشگاه هکایدو، در سپارو، 8ـ10دسامبر،2004(جلسه: قدرت، هویت و نوسازی منطقه­ای در قفقاز، 10 دسامبر 9) تقدیم شده است. من از شرکت کنندگان و شنوندگان برای توضیحات گرانقدر آنها سپاسگزارم. به خصوص پرفسور کیتاگاوا (دانشگاه توهوکو) در یادداشت­های آتی ذکر می­شود.

     این پژوهش تا حدودی بوسیله کمک هزینه دانشجویان جوان وزارت آموزش، علوم، ورزش و فرهنگ، حمایت شده است.

1. در ایران صفوی، بنگرید به بررسی کلی سیوری و رویمر:

Hans .R. Roemer,” The Safavid Period”, in Peter Jackson and Laurence Lockhart (eds) Cambridge Historyof Iran,vol, 6 (Camridge ,1986) pp. 189-350, Roger savory, The SAfavid Administrative System”, in Jackson And Lockhart (eds), Cambridge History of Iran, pp.351-372.

2. see: MAEDA Hirotak,”On the Ethno-social Background of four Gholām families from Georgean in Safavid Iran”,Studia Iranica32(2003),pp243-278,O n the gholām household, see: Maeda Hirotak, The Hoshold of Allāverdi khān: An example of patronage Network in Safavid Iran(paris,forthcoming).

3. در این مقاله "قفقاز"به عنوان منطقه اطراف و شمالی رود ارس و "قفقازی­ها" تقریباً بومیان جمعیت یکجانشین در کنار عناصرقبیله‌ای(قزلباش یا غیر قزلباش. بنگرید یادداشتهای 11 و 25) این مساله جالب توجه است که قرار داد صلح منعقد شده در اوایل حکومت " شاه عباس" مرز بین روم و سرزمین (ولایت) قزلباش ، رود ارس گردید.

      Fazli khūzāni al-Esfehāni ,afzal al-tavārikh,University of Cambridge, Ms.Dd.5.6 (hereafter Fazli: afzal III)fol.52b

4. Maeda Hirotak,Exploitation of the frontier: Shāh ´Abbās I´ policy towards the Caucasus”,submitted to the Proceedings of the Conference “Iran and the word in the SafavidAge”.

     این مقاله کنش دو گرایش یعنی رشد نخبگان قفقازی در دربار صفوی و سیاست حکومت صفوی در مورد قفقاز روشن می­سازد.

5. John R Perry, ”forced Migration in Iran during the Seventeenth and Eighteenth Centuries, Iranian Studies8 (1975) pp.199-215.

6. در مورد ارمنیان جلفای جدید، بنگرید:

      Edmond M. Herzig , The Armanian Merchants of New julfa, Isfehān: Astudy in pre-modern Asian Trade” (ph.D.diss, University of Oxford,1991), Vazken s.Ghougassian, The Emergence of the Armenian Diocese of New Julfa in Seventeenth Century(Atlanta,1998): Ina Baghdiantz McCabe, The Shāh´s Silk for Europe´s Silve Iran and India(1530-1750)(Atlanta,1999)

7. Sussan Babaie eet al.Slaves of the Shah: New Elies of Safavid Iran (London,2004).

8. Edmund Herzig”Review of Ina Baghdiantz Mcabe , The shāh´s silk for Europe´s(Atlanta,1999)” Iranian Studies 37:1(2044),pp.170-175.

9. Guram Sherashenidze, p´ereidneli Gurjebi(Tbilisi,1979)Fridrik Thordarson, ”Georgia,ii Language contact: Shahrestan of fridan “ in Ehsan Yarshater (ed) Encyclopedia Iranica, vol.10(New york,2001),pp.94-95.

10. Charles Melville ,New Light on the the Rign of shāh “abbās: volumeIII of the afzal al- Tawārikh “, in Andrew j. Newman(ed),society and culture in the Early Modern Middel East: studies on Iranin the Safavid Period (Leiden,2003)pp.63-96;simin Abrahams “A Historical study and Annotated Translation of Volume 2 of the Afzal alTawārikh by Fazli khūzāni alIsfehani(Ph.D,dis,University of Edinburgh, 1999)Maeda Hirotak”Political Calture of the safavid Dynasty Reflected in the Third Volume of Afzal al tavarikh:A preliminary Study” Journal of Asian and African Studied 68(2004)pp.193-213(in Japanese with an English abstract available on the internet:http://www.aa.tufs.jp /book/journal 68.pdf).

11. تعریف کردن قبیله بسیار دشوار است. با این حال از فهرست افراد عالی رتبه در پایان حکومت شاه عباس می­توان گفت که منطقه به شدّت سیاسی شده بود حتی بسیاری از غیر قزلباش­ها در آنجا فهرست شده­اند. (بنگرید به یادداشت 27) دست کم تمایزی بین قبایل و جمعیت یکجانشین در اقتصاد جتماعی آنها وجود دارد. اسکندر بیگ منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ایرج افشار، ج2، (تهران، 1350)(از این پس: اسکندر بیگ) صص 84ـ89؛ همچنین بنگرید:

Richard Tapper, Fronter Nomads of Iran: A political and social History of the Shāhsavan (Cambridge, 1997) ,pp.1-27.

12. تاپر می­نویسد که: «ماوراء قفقاز شرقی همواره محیطی بسیار مطلوب برای فعالیّت­های دامپروری و نیز کشاورزی عرضه داشته است». کوههای بلند، چراگاههای تابستانی فراوان، جلگه­های وسیع و سرسبز نواحی پست رودهای ارس و کر یعنی شیروان، قراباغ و موقان را فراهم می­آورد که به همان میزان چراگاه­های زمستانی وسیعی ایجاد می­کند.

      Tapper, Frontier Nomads,p.72­.

13. قاضی احمد قمی، خلاصةالتواریخ، تصحیح احسان اشراقی، 2ج، (تهران، 1359ـ1363) صص 383ـ384.

14. تاپر خاطر نشان می­سازد میراث ایرانیان در ایجاد «قبایل» بوسیله حکومت نمونه بنیاد یافتن اتحادیه قبیله­ای خمسه در فارس در 1861ـ1862 م را ذکر می­کند.

      Tapper, Frontier Nomads, pp.10-11.

     برخی از قبایل زیر پرچم آق قویونلو با اتحادیه قزلباش و تشکیل آن همکاری کردند.

      John.E.Woods, The Aqquyunlu:Clan,Confederation,Empire(Minneapolis,1991)

     جمله بعدی اسکندر بیگ نیز شایان ذکر است."در حال حاضر عربگیرلو در شاملو قرار دارد "اسکندر بیگ، صص44ـ45

15. در مورد قبیله اوتزایکی و ایگیرمی درت بنگرید:

George A. Bournoutian(trans. And ed)A history of Qarabagh: an Annotated Translation of Mirza Jamal Javanshir Qrabaghi´s Tarikh-e Qarabagh (Costa Mesa, 1994) pp. 44-45.

16. فضلی، حسین بیگ را خدمتگزار نزدیک شاه عباس می­نامد:

Fazli :AfzalII,fols.39b,43b, Eskada Beg, p.436.

17.Fazli.AfzalII,fols.28a-29a;  .اسکندر بیگ، صص405ـ407

18. شاه اسماعیل دوم به پیکار سلطان برای کشتن برادرزاده‌اش یوسف خلیفه پسر شاه وردی خان زیاداغلو حاکم قراباغ را فرمان می­دهد. پیکارخان به انتظار انتصاب به عنوان بیگلربیگی حتی مادر و برادران یوسف را نیز کشت. سپس اسماعیل دوم رهبری را به امام قلی بیگ از قبیله دیگر قاجار اعطا نمود. بعد از مرگ اماقلی بیگ، محمد بیگ پسر ارشد شاه وردی را منصوب نمود. اسکندر بیگ،ص385.

19 .Fazli: AfzalII, fols. 48a,200a, به آنها در تبعید در شهر ساوه تیول داده شد

20. حتی محمد سلطان یکی از پسران نظرسلطان که ابتدای امر خیانت کرده بود اجازه یافت تا حکومت خود را بر لوری و پمبک ادامه دهد.

21. وی یکی از مهم ترین فرماندهان و مجریان سیاست صفویان در قفقاز در آن دوره بود.

22. Fazli: AfzalII ,fol. 334b;  اسکندر بیگ، صص882ـ883

23. اسکندر بیگ،صص1061، 1073، 1086

24. Fazli III,fol.521b; اسکندر بیگ، ص1062

25. ارجاع برنوتین برای نوروز اشتباه است. شرح اسکندر بیگ بر مورد امیران در انتهای حکومت شاه عباس شامل «امیران قزلباش و امرای غلام» نیست. بلکه شامل «امرای قبیله‌ای (اعم از قبایل قزلباش و غیر قزلباش)و غلامانی که حق هدایت و اختیار داری قبایل را بر عهده داشتند، است» Bournotian, A History of Qarabagh,p46؛ همچنین بنگرید به یادداشت27.

26. این جنبه همگامی که دو شاهزاده باقراتی را به حاکم زیاداغلوِ گنجه و رهبر ایگیرمی درد کاختی در هنگام انتصاب آخرین حاکم گرجیِ کاختی، اعطا کرد به روشنی به رسمیت شناخته شد. See ,Maeda”Explotation of the Frontier”

27. اسکندر بیگ امرای قبیله­ای را در هنگام مرگ شاه عباس در1038/1629فهرست می­کند. وی به ویژگی امرای غیر قزلباش اشاره می­کند.(از امرای قزلباش نیستند و در سلک امراء اعظام انتظام یافته)در بین 8 تن از آنها 5 نفر تیول خود را در آذربایجان متصرف شدند. نام آنها عبارتند از: آقا خان مقدم، ساروخان سلطان سلماسی، کلب رضا سلطان زنوزی، خلیل سلطان سیل سُپُر، نورالدین سلطان پایدار(همچنین بنگرید به یادداشت 36)

28. پری دلیلی موجهی برای کشتار فبایل کرد مُکری در فهرست مهاجرت­های اجباری ذکر می‌کند؛ Perry.”Forced migration”,p.203 .

29. Fazli:Afzal III,fol.529b;Eskander Beg,p.1085.Also see Kondo Nobuaki, Qizilbash Afterwards: The Afshars in urumiya from Seventeenth to the Nineteenth Cetury”, Iranian Studies 32:4(1999),pp.537-556.

30. Fazli: Afzal III,fols.168b,239a,267b,345a; اسکندر بیگ، صص811ـ14.

31. Fazli:Afzal III, fol. 239a,267b,345a.

32. Fazli:afzal III,fol.488a.

33. Fazli:Afzal III fols. 325a, 327b-328a,339b.

34. Fazli:Afzal III, fol. 345a.

35. Fazli: Afzal III, Fols. 345a,414a; Eskandar Beg,p 955.

36. Fazli: Afzal III,fols. 161b-162a: Eskandar Beg, pp. 648, 1087.

     در این جا من جملات را 5 [امیر؟] در آذربایجان و 3 [امیر؟] در خراسان، تعبیر می­کنم. با این همه اگر معنی آذربایجان را باریک بینانه­ای در نظر بگیریم شاید سیل سوپور در بین امرای آذربایجان قرار نگیرد.

37. Fazli: Afzal III,fols. 232a-238a.

38. Fazli: Afzal III,fols. 240a-240b, 257a.

به نوشته اسکندر بیگ تعداد آنها بصورت نمایشی افزایش یافت و به غیر از جلالی در خدمت شاه باقی نماند. اسکندر بیگ،ص802.

39. Fazli: Afzal III,fols. 387b-338a.Also see: Richard Tapper, Shirvan in Safavid Persia”, Bulletin of the School of Oriental and African Studies 41(1978),pp. 87-123.

40 . همانطور که ساز و برگ نظامی شاه عباس کامل شد، می­بایست قلاع را در مقابل تهدید عثمانی و آنها را با پیاده نظام ایرانی از عراق عجم که با سلاح گرم تجهیز شده بودند، ساخلوبندی کند. اما قزلباشان هنوز مانند حاکم نخبه جامعه محلی قدرت غالب را در دست داشتند.

41. عباس آباد به عنوان محله­ای از تبریز معروف است.

See:Herzig, The Armenian Merchants”,p.71

42. اسکندر بیگ،صص628ـ29

43. هرزیگ نسبت به برنامه­های به خوبی طراحی شده دیدگاهی منفی دارد. با این حال به عملیات نظام مند تبعید(تثیبت)و طرح ریزی شهری جلفا اشاره می­کند. E.Herzig,The Armenian Merchants”,pp.55,60,67.؛ اگر تبعیدها به صورت صرفاً برای تولید ابریشم طراحی شده باشد، فهم این مساله بصورت دقیق بسیار مشکل خواهد بود. دیدگاه منفی هرزیگ در این موضوع را ببینید.

44. E. Herzig, The Armenian Merchants, pp. 61-2.

     در هر موردی فضلی به عنوان دیوانسالار در قراباغ به شدّت از اهمیّت اقتصادی آن آگاه بود.

45. بر اساس گفته فضلی تا انتهای حکومت وی سید حسین شیروانی به عنوان داروغه فرحاباد همانطور که پایین تر نقل شده و در ضمیمه2ـ7، 10 اسکندر بیگ به تاریخ بنیاد نهادن فرحاباد و نام قدیمی آن اشاره می­کند اما نه به این گروه. اسکندر بیگ، ص850.

46. اسکندر در حال شرح فتوحات عثمانی در قراباغ می­نویسد که پس از 20 سال کسانی که به صفویان خیانت کرده بودند به دوعلت به مازندران تبعید شدند: 1. افزایش جمعیت و کشت و زراعت 2. ممانعت از همکاری با دشمنان. بنگرید، اسکندر بیگ، ص714. اینجا 20 سال به عنوان دوره نمادین برای بازگشت استیلا صفویان در منطقه اشاره شده است. اسکندر بیگ، ص869.

47. Fazli: Afzal III,fols. 321b

48. Roger M. Savory, Iran under the Safavids(Cambridge, 1980),p.96.

49. اسکندر بیگ، ص858ـ59.

50. براساس نوشته فضلی، وزیر و داروغه­ی جلفای جدید در اصفهان به تازگی در این زمان نصب شده بودند (در واقع داروغه مقامی سالانه بود اما کار بلافصل وی برای چند سال بود)

      Fazli: Afzal III,fols. 316b

     در این مورد واقعیت معروف این است که جلفا مالکیت ملکه مادر را بیاد می­آورد.

      Ghougassian, The Emergency of the Armenian Diocese,p.60.

51. Fazli: Afzal III,fols. 315a-315b,334b.

52. در حقیقت بی‌آبرویی محب‌علی بیگ صرفاً موقتی بود. زیرا فعالیّتهایش را پیش از 1023 می‌بینیم.

52. Babaie et al., Slaves of the shah,pp 89-93.

53. .Fazli: Afzal III,fols. 337b.

     همانطور که در مقاله اخیر خاطر نشان شده است، تشریح فضلی با میرزا بیگ مولف روضةالصفویه تقریباً تقسیم شده است. بنگرید: Maeda,”Political Culture”

54. شاه عباس درست یک سال پیش از مرگش زینب بیگم را ملاقات کرد. با اینکه او" از تاریخ عزیمتش به در لشکرکشی به سوی گرجیان"وی را ملاقات نکرده بود و با وی پس از یک دهه آشتی کرد؛ Fazli: Afzal III,fols. 543.-544a .

55. Maria Suzppe,”La participation des femmes de la famillie royal a l´exercise du pouvior en Iran Safavide au XVI Siecle (1), Studia Iranica 23(1995),pp.100-102;Maeda, On the Ethno-Social Background”pp.262-266.

56. Fazli: Afzal III,fols. 335b-335a. Eskandar Beg pp.850,855.

     توضیح فضلی در مورد قتل فرهاد بیگ چرکس میرشکر به صورت جزو به جزو است و جالب توجه است که وی با چشمانش خودش شاهد حوادث بوده است. در حقیقت اعدام فرهاد هنگامی که اردوی شاهی در قراباغ بود، اتفاق افتاد.

57. اسکندر بیگ، صص924ـ25.

58. برای مثال اعدام صفی میرزا نمی­بایست به عنوان شکنجه چرکسها نگریسته شود. فرهاد بیگ اعدام شد اما حدود آن زمان همانطور که اشاره شد خواجه­ای چرکسی یوسف آقا، قدرت را در میان قصر در دست نگه داشت.

59. بنگرید: Maeda, Exploitation of the Frontier”؛ بخصوص پاراگراف دوم از بخش سوم انتقال «اجتماع محلی».

60. اسکندر بیگ،ص881؛ بر اساس وی 15000 خانواده از قراباغ تبعید شدند. قبیله احمد لو تحت تاثیر قرار گرفت، غارت شد و قتل عام گردید. در همان زمان حتی برخی صوفیان قراچه داغی تنبیه و اعدام گردیدند.

61. Fazli: Afzal III ,fols. 326b.-352b.

62. اسکندر بیگ، ص900؛  Fazli: Afzal III ,fols. 359b.

63. Fazli: Afzal III ,fols. 357a. Habib Lavy, Comperehensive History of Iran: The Outset of the Dispora, ed. And abr. Hooshang Ebrami, tr. George W. Maschke (Costa Mesa ,1999) pp 310-14.

64. اصطلاح "بردگی" را برای هر مورد بدون رسیدگی جزیی نمی­توان براحتی بکار برد. بر اساس نوشته اسکندر بیگ نه تنها مسیحیان بلکه همچنین مسلمانان (احتمالاً سنی­ها) در طول عملیات بازیابی قراباغ به بردگی درآمدند. با وجود اینکه آنها با حکم پادشاهی آزاد شدند. اسکندر بیگ، ص660. بر اساس گفته فضلی وقتی که کردان مکری در مراغه قتل عام شدند. خادم شاهی کرم بیگ اوریاد به شاه برای آزادی هم قبیلگان خود که به وسیله همسایه­های مکری اسیر شده بودند، عرض حال نمود؛ Fazli:Afzal III,fpl.26a .

65. شاه پیش از این در سال گذشته به ارمنیان جلفا زمین اعطا کرده بود. بنگرید:

Herzig”The Arminian Merchants”,p.64; Ghougassian,The Emergence of the Armenian Diocese, pp.208-210; Baghdiants McCabe, The Shāh´s silk for "Fazli: Afzal, fol, 51/9b. Erurope´s Siliver,pp.83-84.

67. Herzig”The Arminian Merchants”,p.61.

68. در اینجا تلاش شده تا مهاجرت اجباری در متن سال شماری فضلی جمع آوری شود. به هر حال گرد آوردن همه جملات امکان پذیر نبود. برای مثال شرح تبعید جمعیت نخجوان سه برگ است. درباره تبعید اجباری گرجیان(بجز مسلمانان، یهودیان و قفقازیان) اطلاعات بسیار ناچیزی وجود دارد اما فضلی روایت کاملاً روشنی در قیام هم گیری که بدست موراو بیگ/گیورگی ساکادز در سال 1034/1625 رهبری شد، عرضه می­کند. شورش نامبرده با سیاست مهاجرت اجباری ارتباط می­یابد اما خلاصه نمودن آن در یک بخش دشوار است.

69. نظر و صفر دو برادری بودند که اولین و دومین کلانتر جلفای اصفهان شدند.

      Herzig”The Arminian Merchants”,p.97.

70. سپس متن به سنگفرش راه به مازنداران به هزینه وی می­پردازد. نقل شده در:Maeda Hirotak,Exploitation of frontier, همچنین بنگرید: اسکندر بیگ منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، 850ـ990؛ میر تیمور مرعشی، تاریخ خاندان مرعشی مازندران، تصحیح منوچهر ستوده (تهران،1364) ص362؛

Rudloph p. Matthee,The politics of Trade in Safavid Iran: Silk for Silver1600-1730 (Cambridge), pp75-76.

 

مزدک نامه 3 | موضوع : تاریخ

نوشته قبلی : محمدعلی میرزا دولتشاه «دولت و شاهی مستقل» | نوشته بعدی : ایران در قرن پانزدهم

مشاهده : 1926 بار | print نسخه چاپی | لینک نوشته |

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان