Menu

خویشکاری ویژة نخچیران در داستانهای پهلوانی ایران

نویسنده: دکتر سجّاد آیدنلو

منظور از «خویشکاری ویژة نخچیران» طرح داستانیِ مکرّری است که مطابق آن آهو، گور یا گوزن فرستاده یا راهنمایی است که پهلوان/ پادشاه/ شاهزاده را به دنبال خویش می‌کشاند و به مقصد معیّنی می‌برد که منجر به ازدواج1،  روبه‌رو شدن با خطر، گرفتاری یا تنبّه و آگاهی او می‌شود. گاهی نیز زن جادوگر، دیو و پری با پیکر گردانی، به صورت نخچیران ظاهر می‌شوند و پهلوان/ شاه یا شاهزاده را در پی خود به جایی می‌برند تا یا او را گرفتار کنند و یا اینکه بر وی اظهار عشق نمایند.

آشکارترین شواهد این بن مایه در شاهنامه سه نمونه است. نخست: راهنمایی کردن غُرم، رستم را به جانب چشمه در خان دوم این پهلوان2، دوم: پیکرینگی اکوان دیو در قالب گور و کشانیدن رستم در پی خود3 و دیگر: گوری که بهرام چوبین را به کاخ زنِ ظاهراً جادوگر رهنمون می‌شود4 و به اعتقاد موبد دربار هرمزد:

که آن گور دیوی بود در نهان

در کنار این نمونه‌ها احتمالا در دو جای دیگر شاهنامه نیز اشارة پوشیده‌تری به این مضمون دیده می‌شود. یکی آنجا که کنیزکان رودابه براساس ضبط چند دست‌نویس مدّعی می‌شوند که برای رساندن زال به او:

بپوییم و در چاره آهو شویم5

که شاید «در چاره آهو شدن» به تعبیری، درآمدن به پیکر آهو برای هدایت پهلوان به اقامتگاه رودابه باشد. بار دوم هنگامی که پس از سوار شدن کیخسرو بر شبرنگ بهزاد و به تاخت درآوردن او، گیو بیمناک می‌شود و با خود:

همی گفت کاهرمن چاره‌جوی
 

 

یکی بارگی گشت و بنمود روی
 

 

(خالقی 2/428/138)

که دقیقاً به پیکرگردانی اهریمن به اسب برای فریب گرفتار کردن پهلوان/ شاه اشاره دارد.

در منظومه‌های پهلوانیِ پس از شاهنامه، پری ـ دختر اسلم که دلدادة بهمن است، در نخچیرگاه به صورت آهویی نمایان می‌شود و شاه را به اقامتگاه خود می‌آورد تا با او ازدواج کند.6 اسلم خود اذعان می‌کند که دخترش:

بیامد به پیش تو آهو نمود
 

 

به چاره ترا ایدر آورد زود
 

 

(283/4649)

گوری در مرغزار، آذربرزین را به دنبال خویش می‌برد و پس از مدّتی ناپدید می‌شود امّا پهلوان و همراهانش به محلّ زندگی بوراسپ می‌رسند و دختر دلاورِ او به همسری آذربرزین درمی‌آید (! بهمن‌نامه، 508ـ520/8690ـ8920) در این منظومه رستم تور نیز در تعقیب آهویی که سرانجام غایب می‌شود، به بزمگاه دختر خاقان چین، روشنه، وارد می‌شود و به داروی بیهوشی گرفتار می‌آید (! 571ـ573/ 9861ـ9893). کوش در نخچیرگاه به دنبال شکار می‌تازد ولی گور یا آهو همچون موارد دیگر ناپدید می‌شود و او بعد از چهل روز سرگردانی به کاخ پیرمرد فرزانه می‌رسد.7 در ادامـﮥ داستان، کوش که از پیرمرد تعالیمی آموخته، معتقد است:

همانا نبود آنکه دیدم شکار
مرا اندر آورد با تیرگی
 

 

سروش آمد از پردة کردگار
کند دورم از دل همان خیرگی
 

 

 (670/9840 و 9841)

مرجانـﮥ جادو عاشق شهریار است و در قالب گوری وی را به دژ طلسم شدة خویش راهنما می‌کند:

من آن گور کامد برت در شکار
مرا نام مرجانـﮥ ساحر است
 

 

ز سر تا به دم پیکرش در نگار
کز افسان من سامری ماهر است8
 

 

شهریار یک بار دیگر هم در پی شکار آهویی به دخمه نیایش، گرشاسپ، می‌رسد (! شهریارنامه، ص 123) همای به دنبال گوزنی اسب می‌تازد اما «نهان شد بَرِ کُه گوزنش ز چشم» و پهلوان به زنگی برمی خورد و با او می‌آویزد.9 بسیخاره، جفت جادویِ غوّاص دیو، پس از کشته شدن دیو:

بیاراست خود را به سحر آن لعین
 

 

به شکل یک گور فربه سرین10
 

 

و رستم را در پی خود می‌کشاند و سرانجام هم کشته می‌شود (! جهانگیرنامه، 32 و 33/275ـ291) سام که نتوانسته گور زرین دم و سیمین سم را بگیرد به مرغزاری می‌رسد که

پری را بُد آن گلشن، آرام جای

و درمی یابد آن گور شگفت، پری دل شده‌ای بوده که پهلوان را به دنبال خود آورده است:

من آن گور فربه سرینم که سام
 

 

همی خواست کش سر درآرد به دام11

 

خویشکاری ویژة نخچیران در سایر داستانهای ایرانی نیز به کرّات دیده می‌شود که در اینجا کوتاه و فهرست وار به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم: غُرم، همای و رشنواد را راهنمایی می‌کند و از کوه بیرون می‌آورد.12 پری در پیکر گور، فیروزشاه را به سرزمین پریان می‌آورد.13 گور، امیر حمزه و پسرش را در بالا می‌افکند.14 گور، همای را به منزل پریان می‌برد.15 دیو در شکل گور غازان را به غار اژدها می‌کشاند تا او را طعمـﮥ اژدها کند.16 آهو، نسیم عیّار را به غار افراسیاب رهنمود می‌شود17 و فرشته‌ای با پیکرگردانی به آهو، اسکندر را به سمت اسراری که باید ببیند، راهنمایی می‌کند (! همان جا، صص 255 و 256) گور، برزو را به خیمـﮥ معشوقِ پسرش و فرامرز را به جایگاه غرقاب دیو می‌برد18 و دختر مرجان جادو با تبدیل به گور، تمور/ تیمور را به حصار طلسم شدة خود می‌کشاند (! همان جا، صص 455 و 456).19

از روایات غیر ایرانی نیز برای نمونه در رامایانای هندی یکی از موجودات اهریمنی (رکشاساها) به هیأت گوزنی زیبا در می‌آید و راما را به دنبال خویش می‌کشاند.20

در این بن مایـﮥ پرتکرار، نقش نخچیران دو جانبه (اهورایی و اهریمنی) است. هرگاه که آهو، گور و گوزن شخص را به اقامتگاه پری یا دختری زیبارو یا پتیارگانی چون دیو، اژدها و زنگی ـ برای کشتن آنها ـ می‌برند چون نتیجـﮥ کار ازدواج یا دفع شرّ آن جانوران است، خویشکاری نخچیران نیز اهورایی است؛ امّا در مواردی که دیو و جادو در پیکر این جانوران نمایان می‌شوند و با نخچیر، فرستادة  آنها برای کشاندن پهلوان، شاه یا شاهزاده به غار و دژِ پتیارگان به قصد گرفتاری یا کشته شدن اوست، نقشِ آهو، گور و گوزن نیز اهریمنی و به سود مظاهر شرّ است.

 

 

پی‌نوشت‌ها

1. برای اشاراتی درباره نقش نخچیران در عشق برانگیزی و ایجاد روابط عاشقانه، رک: مزداپور، کتایون؛ «افسانه پری در هزار و یک شب»، شناخت هویّت زن ایرانی در گسترة پیش از تاریخ و تاریخ، به کوشش مهرانگیز لاهیجی و شهلا کار، تهران، روشنگران و مطالعات زنان، چاپ سوم، 1381، صص 303 و 304؛ همو؛ «روایتهای داستانی از اسطوره‌های کهن»، فرهنگ، سال یازدهم، شماره اوّل و دوم (پیاپی 25 و 26)، بهار و تابستان 1377، ص 109؛ همو؛ گناه ویس، تهران، اساطیر، 1382، ص 80.

2. رک: فردوسی، ابوالقاسم؛ شاهنامه، تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق، کالیفرنیا و نیویورک، بنیاد میراث ایران با همکاری بیبلیوتکا پرسیکا، 1369، دفتر دوم/ 24/312ـ317. جالب است که در طومار هفت لشکر به جای میش، آهو رستم را راهنمایی می‌کند که یکی از جانورانِ ویژة این بن مایه است. رک: هفت لشکر (طومار جامع نقّالان)، تصحیح مهران افشاری ـ مهدی مداینی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377، ص 166.

3. رک: فردوسی، ابوالقاسم؛ شاهنامه، تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق، کالیفرنیا و نیویورک، بنیاد میراث ایران، 1371، دفتر سوم/ 291/39ـ51.

4. رک: فردوسی، ابوالقاسم؛ شاهنامه، تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق با همکاری ابوالفضل خطیبی، کالیفرنیا و نیویورک، بنیاد میراث ایران، 1386، دفتر هفتم/ 584/1417ـ1423.

5. فردوسی، ابوالقاسم؛ شاهنامه، تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق، تهران، روزبهان، 1368، دفتر یکم/ 190/ زیرنویس 4.

6. رک: ایرانشاه بن ابی الخیر؛ بهمن‌نامه، ویراسته دکتر رحیم عفیفی، تهران، علمی و فرهنگی، 1370، 281 و 282/4609ـ4644.

7. رک: ایرانشاه بن ابی الخیر؛ کوش‌نامه، به کوشش دکتر جلیل متینی، تهران، علمی، 1377، 663 و 664/9702ـ9722.

8. رک: شهریارنامه، تصحیح دکتر غلامحسین بیگدلی، تهران، پیک فرهنگ، 1377، ص 10.

9. رک: همای‌نامه، تصحیح محمّد روشن، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1383، 13 و 14/307ـ314.

10. رک: مادح، قاسم؛ جهانگیرنامه، به کوشش دکتر ضیاالدین سجّادی، تهران، موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران ـ دانشگاه مک گیل، 1380، 32/275.

11. رک: سام‌نامه، به کوشش دکتر میترا مهرآبادی، تهران، دنیای کتاب، 1386، ص 56.

12. رک: طرسوسی، ابوطاهر؛ داراب نامه، به کوشش دکتر ذبیح‌الله صفا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356، ج 1، ص 328.

13. رک: بی‌غمی، مولانا محمّد؛ داراب‌نامه، به کوشش ذبیح‌الله صفا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1341، ج 2، صص 494ـ496، 723 و 724.

14. رک: حمزه‌نامه (قصّه امیرالمومنین حمزه)، تصحیح دکتر جعفر شعار، تهران، کتاب فرزان، چاپ دوم، 1362، صص 366 و 398.

15. رک: خواجوی کرمانی، ابوالعطا کمال‌الدین محمود؛ همای و همایون، تصحیح کمال عینی، تهران، موسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه)، 1370، صص 31 و 32.

16. رک: نوری اژدری؛ غازان‌نامه، به کوشش دکتر محمود مدبّری، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1381، صص 317 و 318.

17. رک: حکیم، منوچهرخان؛ اسکندرنامه (بخش ختا)، به کوشش علی رضا ذکاوتی قراگوزلو، تهران، میراث مکتوب، 1384، ص 123.

18. رک: هفت لشکر، همان، صص 349، 409 و 410.

19. در ابومسلم نامه هم این مضمون شواهد متعدّدی دارد. برای دیدن بعضی نمونه‌ها، رک: طرسوسی، ابوطاهر؛ ابومسلم‌نامه، به اهتمام حسین اسماعیلی، تهران، معین، قطره و انجمن ایران‌شناسی فرانسه، 1380، ج 1، صص 117 و 118 مقدّمه.

20. رک: رونبرگ، دونا؛ اساطیر جهان (داستانها و حماسه‌ها)، ترجمه عبدالحسین شریفیان، تهران، اساطیر، 1379، صص 667ـ669.

مزدک نامه 3 | موضوع : ادبیات

نوشته قبلی : بازتاب محیط جغرافیایی در زبان و بیان مولانا | نوشته بعدی : ابونصر فتح‌الله خان شیبانی کاشانی

مشاهده : 1047 بار | print نسخه چاپی | لینک نوشته |

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان