مناظرة جام و قلیان
نویسنده: دکتر نصرالله پورجوادی
مناظرههای خیالی و ادبی که در آنها حداقل دوطرف به زبان حال با یکدیگر به نزاع یا پیکار لفظی میپردازند یکی از گونهها (ژانرها)ی ادبی با سابقه در ادبیات زبانهای خاورمیانه و اروپایی است که هم جنبـﮥ تفریحی و سرگرمکننده دارند و هم جنبـﮥ اطلاعاتی و آموزشی. مثلاً در درخت آسوریک که قدیمترین مناظرة موجود در ادبیات ایران است و به زبان پهلوی اشکانی نوشته شده، درخت نخل و بز با یکدیگر به نزاع میپردازند و هریک از طرفین سعی میکند از یک سو منافع خود و از سوی دیگر مضارّ طرف مقابل را بازگو کند. نخل به بز میگوید که از او رسن و کفش و جاروب میسازند و او میوه میدهد، و در مقابل بز هم افتخار میکند که منسوب به دین مزدیسنان است و شیر میدهد و از او ماست و پنیر میسازند و از پشمش جامهای میبافند که در مراسم دینی میپوشند. ماهیت دوطرف مناظره نیز اهمیّت مقام و موقعیت آنها را در زمان تألیف نشان میدهد. مثلاً در دورههای سلجوقی و ایلخانی که چند مناظره میان شمشیر و قلم، هم به نثر و هم به نظم، تألیف شده است1، این مناظرهها نشان میدهد که دو مرکز قدرت، یکی قدرت سپاهیگری، که شمشیر نماد آن است، و دیگر قدرت تدبیر و ادارة مملکت، که قلم نماد آن است، چه نقشی داشتند و چگونه در مقابل و یا در کنار هم قرار میگرفتند.
مناظرههای ادبی اساساً هزلآمیز است. البته، موضوع بعضی از آنها به گونهای است که مصنّف مجالی برای شوخی و هزل ندارد و قیافهای که برای شخصیتهای خود خلق میکند باید کاملاً جدّی باشد، بخصوص وقتی پیکار یا مناظره در حضور شاه یا وزیری با هیبت برگزار میشود و این شخصیت باید در انتها داوری کند. مثلاً مناظرة میان شمشیر و قلم معمولا شوخیبردار نیست. با همـﮥ این احوال حتی در جدّیترین مناظرههای ادبی و زبان حالی عنصری طنزآمیز و هزل آلود وجود دارد و گویی نویسنده در هنگام تألیف اثر خود همواره لبخندی به گوشـﮥ لب داشته است. چطور ممکن است ما ناظر جنگی لفظی و ساختگی میان دو موجود بیزبان، مانند شمشیر و قلم، یا خورشید و ماه، یا زمین و آسمان باشیم و تصور کنیم که همه چیز جدّی است و این موجودات واقعاً و به جدّ این سخنان را که نویسنده از زبان حال آنها بیان کرده است به زبان قال بیان کردهاند؟ از طرف دیگر، شخصیتهایی که طنز و هزل از سر و روی آنها میبارد، مانند بنگ و باده و حشیش و آلتهای تناسلی مرد و زن، به گونهای است که مؤلف باید بیشتر سعی کند که جنبـﮥ جدّ را در سخنان ایشان داخل کند. درواقع، همین عنصر هزل در مناظرههای ادبی یا زبان حالی است که آنها را به صورت یک وسیله یا رسانـﮥ سرگرمکننده و تفریحی و نشاطآور درمیآورد. مناظره یا جنگ2 میان جام و قلیان نیزکه در اینجا به چاپ رسیده است از همین نوع است.
جنگ جام و قلیان قبلاً در سال 1319 قمری برابر با 1901 میلادی در شهر سن پطرزبورگ به اهتمام خاورشناس روسی والنتین ژوکوفسکی منتشر شده است. ژوکوفسکی ظاهرا میخواست دو متن فارسی، یکی به نثر و یکی دیگر به نظم، اختیار کند تا از آنها برای تدریس زبان فارسی به دانشجویان روسی خود استفاده کند. متن منثوری که وی انتخاب کرد گزیدهای از کتاب چهل طوطی بود (از روی چاپ F.Gladwin که همراه با ترجمـﮥ انگلیسی آن در سال 1800 در کلکته صورت گرفته بود) و متن منظوم او همین مناظرة ادبی میان جام و قلیان. این اثر در سال 2006 نیز تجدید چاپ شده است. ( از خانم فیروزه عبدالله اوا در دانشگاه آکسفورد که نسخهای از چاپ سن پطرزبورگ را به من لطف کردند تشکر میکنم.)
نویسندة «جنگ جام و قلیان» معرفی نشده، ولی ظاهراً این اثر در قرن نوزدهم، در ماوراءالنهر، به نظم درآمده است. این اثر تنها مناظرة ادبی است که میان قلیان وجام تصنیف شده است. استفاده از قلیان به عنوان یک طرف مناظره حاکی از رواج قلیان کشیدن در مناطق شرقی بوده است، چنانکه قلیان خود در همین مناظره به زبان حال میگوید که او را در مجالس و محافل بلخ و بخارا و هندوستان و ایران و روم (قسطنطنیه یا استانبول)، از شاه و وزیر گرفته تا گدا و بیچیز، میکشیدهاند. رسم و آداب قلیان کشیدن و تعارف کردن با قلیان نیز از زبان قلیان ذکر شده است. در مناظره قلیان ابتدا محاسن خود را ذکر میکند، و سپس نوبت به جام میرسد و وی معایب قلیان و قلیان کشیدن را به رخ رقیب خود میکشد. از جملـﮥ این معایب سروصدا کردن (هرزهگویی) و بیحیایی و لخرجی است که قلیان دارد. جالب توجّه اینجاست که به زیانهای بهداشتی قلیانکشی هیچ اشارهای نشده است. جام دربارة محاسن خود حرف چندانی برای گفتن ندارد، و جنگ و منازعـﮥ آن دو زود به داوری کشیده میشود. داور مناظره هم خوانچه یا سفره است که هم جام را در آن میگذارند و هم قلیان را. خوانچه در اینجا خود را شاه میخواند و جام و قلیان را نیز به ترتیب نماد و سمبل وزیر و قصهخوان معرفی میکند. وی سخنان هر دو را تصدیق میکند ولی طرف هیچیک را نمیگیرد، وفقط از آنها میخواهد که لب بربندند و خاموش باشند. مناظره، چنانکه خواهیم، هم به جدّ است و هم به طنز و هزل، و گاهی شاعر هیچ ابایی هم از ظاهرکردن عنصر هزل نداشته است، مانند آنجا که جام به قلیان میگوید که از بس که او پیش مردم هرزهگویی میکند نیم گز چوب توی حلقش فرو کردهاند، و خواننده حدس میزند که ممکن است منظور از حلق سوراخ دیگری باشد.
«جنگ جام و قلیان» جمعاً دارای 40 بیت است (در چاپ سن پطرزبورگ 41 بیت است به دلیل تکرار یک بیت). چندین اشتباه و غلط چاپی هم در آن بوده که در اینجا تصحیح شده است. رسمالخط آن را نیز به صورت جدیدی که در ایران متداول شده است درآوردهایم.
جَنگ جام وقلیان
بسم الله الرحمن الرحیم
(1)
بیاای برادر حکایت شنو
ز جام و ز قلیان روایت شنو
چنین گفت قلیان به جام این سخن:
«زتو بهترم من به هر انجمن
به اعزاز و اکرام جنبم زجا
نه چون تو برونم کنند از سرا
چو آبت نباشد نگونت کنند
به صد خواری از در برونت کنند
چو تنها بمانی تو اندر سرا
خورند آب از تو سگ و گربهها
تویی بیزبان و منم خوش کلام
ز بلخ و بخارا و هندوستان
گرفتم تمامی به تیغ زبان
ز مشرق ز مغرب ز ایران و روم
ز گبر و ز ترسا به هر مرز و بوم
هر آن کس که شد تابع دین من
دگر بر نگردد ز آیین من
به محفل به مجلس به هر انجمن
کنم با بزرگان همیشه سخن
ابا پادشاه و وزیر و گدا
حکایت نمایم به شیرین ادا
به قهقه بخندم به ایشان بسی
نه بیم از بزرگان نه خوف از کسی
که همراز خوبان عالم منم
به ایشان بسی طعنهها میزنم
چو یاران بر دوستان میرسند
در اول تواضع به قلیان کنند
بسی مهربانی به قلیان کنند3
دگر خوردنیها پس از من خورند
مقدم منم بر همه چیزها
بر مردمان خوب دارم بها
کسی را که در دل نباشد غمی
در آن غم نمایم به او همدمی
سخن را چو کردم بدین جا تمام
تو هم زود بر گو جواب کلام»
(2)
چو جام این سخنها ز قلیان شنید
بجوشید و خود را به هم درکشید
به قلیان بگفتا که: «هرزه مگو!
از این هرزهگویی برفت آبرو
نه آزرم داری نه شرم و حیا
از این است روی تو گشته سیاه
ز بس هرزهگویی تو در پیش خلق
کنند نیم گز چوبت اندر به حلق
حکایت ز تو4 چون نباشد پسند
پس آنگاه چوبی به حلقت کنند5
چو قهوه کنی کیسهها را تهی
چو ابلیس مردم ز ره میبری»
(3)
چو این گفتوگو شد میانشان پدید
در این حرف بودند که خوانچه رسید
برفتند و کردند به خوانچه سلام
سخنهای خود عرضه کردند تمام
چنین گفت خوانچه به ایشان جواب
که: «حرف شما هست صدق و صواب
ولیکن حکایت زمن بشنوید
ز حرفم نباید شما سرکشید
منم پادشاه و وزیر است جام
دگر قصّه خوان است قلیان مدام
بیائید صلحی دهمتان چنین
مگوئید با هم سخن بعد از این
دگر هرزهگوئی مگیرید پیش
روید و نشینید بر جای خویش
شما هر دو باشید در حکم من
مگوئید با هم دگر این سخن
به سوز کباب و به ارواح نان
بگویم شما را ببُرند زبان
به تاج مربّا به شهد و عسل
به حقّ کره کو ندارد خلل
به قند و گلاب و به شیر و شکر
به دوشاب صاف و به حلوای تر
به دوشاب صاف و به قیماق شیر
به ماست و به خرما به حق پنیر
به ارواح پالوده و خربزه
به ماست چکیده که دارد مزه
اگر زین حکایت دگر بشنوم
شما را سر از تن جدا میکنم
دگر هرزهگویی مگیرید پیش
روید و نشینید بر جای خویش»
تمّت الکتاب بعون الله الملک الوهّاب
پینوشتها
[1]. برای این دسته از مناظرهها، بنگرید به: نصرالله پورجوادی، زبان حال در عرفان و ادب پارسی، انتشارات هرمس، تهران 1385، ص 484ـ525.
2. مناظرة ادبی و زبان حالی در زبان پارسی پیکار و جنگ و منازعه و محاربه و مجادله و جدال نیز خوانده شده است.
3. یعنی با قلیان به یکدیگر مهربانی کنند.
4. در اصل: «حکایت تو»
5. این بیت در واقع تکرار مطلب در بیت قبل است.