Menu

مکان‌یابیِ مراکز ایالت‌های ماسبذان و مهرجان‌قُذق براساس متون‌ِ دورۀ ‌اسلامی و داده‌های باستان‌شناسی

نویسنده: دکتر محمدابراهیم زارعی* پیمان منصوری* سعید منصوری

مقدمه

هرچند که مدارک مکتوب صدر اسلام دربارۀ شهرهای اسلامی بسیار اندک است، اما منابع بسیار با ارزشی برای شناخت جغرافیای شهرهای این دوره به‌شمار می‌روند. به‌رغم دشواری‌های عدیده‌ای که در روند شناخت این‌دست شهرها وجود دارد، مطالعه و بررسی متون به افزوده شدن دانش ما کمک شایانی نموده است. در میان منابع، متونِ جغرافیای‌تاریخی، سفرنامه‌های فارسی، عربی و حتی لاتین اهمیت خود را برای حل مشکلات برخواسته از شناخت شهرهای صدر اسلام پیشاپیش بازشناسانده‌اند. این درحالی است که اغلب این‌گونه متون مورد استفاده، از متون کهن‌تر گردآوری شده‌اند. عوامل بسیاری با اثرگذاری در روند نقل‌ و‌ انتقال داده‌های تاریخی به دگرگونی تدریجی این داده‌ها می‌انجامند. عواملی همچون، نارسایی‌های خطی، دشواری‌های نویسنده در بازخوانی درست منابع، نداشتن احاطه کامل نویسنده به هم‍ۀ مطالبی که بدان پرداخته و به‌ویژه تا آنجا که به موضوع مورد بحث ما مربوط می‌شود ناآشنایی با ضبط صحیح اسامی خاص؛ همگی به دگرگونی‌های ناخواسته نوشته‌ها منجر می‌شده است. به‌علاوه تحریفات عمدی، شاخ‌ و ‌برگ دادن‌ها و علاقه بی‌پایان نویسندگان در مهم و کهن جلوه دادن شهرها و مکان‌های مورد علاقه ایشان نیز عامل دیگری برای دگرگونی اطلاعات تاریخی اولیه است. حتی بدون در نظر گرفتن همه موارد ذکر شدۀ بالا بخت رسیدن آگاهی‌های بی‌عیب و نقص گذشته به روزگار ما به حداقل می‌رسد.

با همه این اوصاف استفاده از این‌گونه متون ضروری است، چرا که متون جغرافیای‌تاریخی تا اندازه‌ای برای شناخت جغرافیای مکان‌های این دوره سودمند است. این موضوعی ا‌ست که پژوهشِ فعلی سعی در نشان دادن آن دارد. در این تحقیق دو ایالت که آگاهی نسبت به آنها مرهون متون تاریخی است وتصور می‌رود نامگذاری آنها مربوط به دورۀ ساسانی باشد، انتخاب و تلاش در مشخص نمودن موقعیت احتمالی آنها نموده است. این ایالت ها شامل:
1. ایالت ماسبذان که با نامهای ماسبدان، ماسپذان، ماذروستان با مرکزیت اریوحان و سیروان در متون تاریخی و جغرافیایی ثبت شده است. 2. ایالت مهرجان‌قُذق (مهرگان‌کًتًک، مهرگان‌قذق) با مرکزیت احتمالی سیمره. هر چند مکان این دو ایالت غرب ایران بوده است (ایالات جبال)، اما درباره مرکزیت آنها شبهاتی وجود دارد. در این نوشته تلاش شده با توجه به آگاهی‌های متون تاریخی و جغرافیایی، به‌علاوه پِژوهش و مدارک باستان‌شناسی، موقعیت احتمالی و مرکزیت این دو ایالت‌ مشخص شود.

سابقه پژوهش‌ و مطالعات باستان‌شناسی منطق‍ۀ سیمره

در سال 1839 م/ 1255ق سرهنری راولینسون از منطقه سیمره بازدید نمود و ضمن بازرسی اوضاع جغرافیایی منطقه، خرابه‌های این شهر را با سیروان مقایسه کرد و دره‌شهر را مربوط به دورۀ ساسانیان دانست (راولینسون، 1362 :64-66). ژاک دمرگان نیز در سال 1892 م/1310ق از منطقه دره‌شهر بازدید کرد. او تصور می‌کرد «ماداکتو» یکی از شهرهای عیلامی را در مجاورت دره‌شهر باز یافته است و همچنین به توصیف بناهای شهر باستانی دره‌شهر می‌پردازد و آن را معماری دور‌ۀ ساسانی خواند (De morgan, 1892:365-370).

از دیگر پژوهشگران معاصر که بین سالهای 1927-1931م/ 1345-1350 ق از ایران دیدن نمود، فریا استارک است. مهمترین اثر وی سفر به دیار حشاشین است که شامل سفر به استان‌های لرستان، ایلام و مازندران است. این کتاب در دو بخش؛ اشیا عتیقه زیرخاکی لرستان و سفری به دیار حشاشین تنظیم شده است. وی در آستانه تحولات پس از انقراض قاجاریه و درهم‌شکستن قدرت روسای ایلات و اعزام سران نام‌آور مناطق، وارد ایران شد. بهترین گزارش او دربارۀ تاریخ و باستان‌شناسی بخش بدره از توابع شهرستان دره‌شهر است. فریا استارک از شهر‌های تاریخی لارت و سربند در حوالی بدره دیدن نمود. وی شماری قبر نیز حفاری کرد و توضیحات مفصلی دربارۀ این شهر دارد (استارک، 110:1346).

هیات باستان‌شناسی هلمز برای اکتشاف لرستان ما بین سالهای 1934-1938 م/ 1313-1317ش مطالعات گسترده‌ای را به سرپرستی اریک اشمیت انجام داد. در این مطالعات، اشمیت از هواپیما برای بررسی‌و‌شناسایی بهره گرفت. وی موفق شد در قسمتی از مطالعات خود بیش از20 تپه و محوط‍ۀ باستانی را در سیمره کشف نماید. اشمیت از دزفول حرکت کرد، لرستان غربی و شمالی را دید، از دره سیمره عبور کرد و دره‌های واقع میان جبال پشتکوه مانند: رومشگان و کوهدشت را نیز مورد مطالعه قرار داد. او طی چند گمانه‌ در تپه‌های مختلف مقدار زیادی اشیاء بدست آورد که بیشتر آن سفال بود. اشتاین نیز دربارة دره‌شهر مطالبی نگاشته است. اشتاین معتقد بوده این شهر در زمان ساسانیان آباد شده و یک شهر تجارتی نبوده بلکه یک شهر زراعی بوده است (Stein,1940:208-206). گزارش اورل‌اشتاین در همان سالها انتشار یافت. بهمن کریمی که از طرف دولت ایران اشتاین را همراهی می‌کرد، یادداشت‌های خود را با توجه به گزارش‌های اشتاین در دو کتاب با عنوان‌های جغرافیای مفصل غرب ایران و راههای باستانی و پایتخت‌های قدیمی غرب ایران» در سال1316 و 1329 به چاپ رساند.

بین سالهای 1963 ـ 1967م/ 1342ـ1346ش خانم کلرگاف مناطقی را که قبلاً توسط اشمیت و اشتاین مورد بررسی و گمانه‌زنی قرار گرفته بودند، با پوشش بیشتری بازدید کرد. طی سالهای 1350-1353 ش حمیدِ ایزدپناه نماینده محلی در وزارت فرهنگ‌و‌هنر، دو جلد کتاب دربارة آثار باستانی و تاریخی لرستان انتشار داد. مطالب کتاب وی اطلاعات پایه‌ای و سودمندی را برای باستان‌شناسان فراهم می‌سازد. پس از پیروزی انقلاب باستان‌شناسان ایرانی پژوهش‌های جدیدی را در سیمره آغاز کردند. در سال 1362 ش هیاتی از سوی مرکز باستان‌شناسی ایران برای بررسی و گمانه‌زنی منطقه به سرپرستی سیف‌الله کامبخش‌فرد به دره‌شهر اعزام گردید. در این مطالعات ضمن تهیه نقشه تعیین حریم شهر تاریخی سیمره، محوطه‌های باستانی اطراف نیز مورد بررسی قرار گرفت. کامبخش‌فرد در برخی تپه‌های دره‌شهر چون تپه پامیل، تپه تیخن و تپه سرگچله (کوزه‌گران) گمانه‌هائی زد. در بخش دیگری از شهر تاریخی سیمره اولین فصل کاوش‌های باستان‌شناسی در بهمن ماه 1374ش به سرپرستی نصرت‌الله معتمدی به مدت 45 روز انجام گردید. در این کاوش سیمین لک‌پور نیز شرکت داشت. در سالهای بعدی کاوش‌های باستان‌شناسی در سیمره، به مدت 9 فصل به سیمین لک‌پور واگذار گردید و نتیج‍ۀ آن انتشار کتاب کاوش‌ها و پژوهش‌های باستان‌شناسی دره‌شهر (سیمره) است.

رخدادهای ایالت‌های ماسبذان و مهرجان‌قذق در صدر اسلام

ماسبذان/ سیروان

با آغاز یورش تازیان به ایران، ایالت‌های ماسبذان و مهرجان‌قذق از جمله مناطقی بودند که از هجوم گسترده اعراب در امان نماند. روایات زیادی دربارۀ این ایالت‌ها وجود دارد. ازجمله کسانی چون (ابن اثیر، 1382: ج9/174؛ ابن‌حوقل، 1345، 22 و110، ابوالفدا، 1349 :478؛ اصطخری، 1368: 89؛ یاقوت، 1376: ج2/572، ج3/82، ج 4/225؛ مقدسی، 1361: ج1/372، مستوفی، 1331، لسترنج، 1337: 218 De Morgan, 1892:365-370. و Stein, 1940:206-20) جملاتی نگاشته‌اند که هم‍ۀ آنها نزدیک به‌هم هستند. این مناطق در زمان ساسانی از موقعیت ویژه‌ای برخوردار و پل ارتباطی بین میان‌رودان و فلات ایران بوده‌اند. عوامل متعددی چون موقعیت اقتصادی و استراتژی، آب‌و‌هوای مناسب باعث شد که اعراب به فرماندهی ابوموسی با سپاهی از سمت غرب وارد ایران شوند. اعراب ابتدا به دینور یورش بردند و تنها یک روز در این منطقه جنگیدند، مردمش پذیرفتند که جزیه و خراج بپردازند و بدین سبب توانستند جان و مال خویش را نجات دهند. ابو‌موسی پس از فتح دینور، به سوی ماسبذان روانه شد و این منطقه با شرایط دینور خواستار صلح شدند (بلاذری، 1364: 67). اما برخی از محققان فتح ماسبذان را طی جنگی بیان می‌کنند که در این نبرد ساکنان آنجا به کوهستان گریختند. پس از فتح ماسبذان، سعد بن هذیل حاکم ماسبذان شد و ماسبذان با کوفه مرز مشترک پیدا کرد (طبری، ج 5: 184). در زمان یزید حکومت ماسبذان، مهرجان‌قُذق، حلوان و دینور به کثیر بن شهاب داده شد (بلاذری، 1364: 69). بیشتر مورخین درباره تصرف ماسبذان و اتفاقات رخ داده در صدر اسلام گفته‌های مشابهی دارند، و این دربارۀ مرگ مهدی خلیفه سوم عباسی مصداق بیشتری دارد. هم‍ۀ این نویسندگان مرگ مهدی را در سرزمین ماسبذان می‌دانند. تنها تفاوت در گفت‍ۀ این نویسندگان نام روستای محل فوت و دفن مهدی است که به نظر می‌رسد که این روستا در دورۀ هر نویسنده‌ای نام خاصی داشته است.

مهرجان‌قُذق

متاسفانه مورخین صدر اسلام و جغرافیانویسان مطالب کمی دربارۀ مهرجان‌قذق نوشته‌اند. در بیشتر این متن‌ها نام‌های مهرجان‌قذق و ماسبذان باهم آمده است: به عنوان مثال مقدسی از مهرجان‌قذق و ماسبذان به عنوان دلگشاترین شهرهای زمان قباد (پسرفیروز) پادشاه ساسانی نام می‌برد (مقدسی، 1361: 372). احتمالاً این به‌علت همسایه بودن این دو ایالت بوده است. در بیشتر نوشته‌ها آمده که مهرجان‌قذق پس از ماسبذان تصرف شد. گفته شده پس از آنکه ابوموسی، ماسبذان را گرفت داماد خویش صائب بن اقرع را به صیمره مرکز مهرجان‌قذق فرستاد تا آنجا را نیز تصرف کند. صائب آنجا را به صلح گشود، مردم پذیرفتند که جزیه و خراج زمین‌ها را بپردازند. به این ترتیب تمام سرزمین مهرجان‌قذق گشوده شد. در یک روایت دیگر آمده زمانی که مسلمانان برای تصرف جبال می‌رفتند برقلعه شرقی مهرگان‌کَتَک که به سن (دندان) سیمره مشهور بوده غلبه یافتند. این سیمره زنی بوده از مهاجران که دارای دندانهای بر آمده بود و به همین علت این قلعه را سن سیمره خواندند (بلاذری، 1364: 67). در جای دیگر نوشته شده که هرمزان از قوم مهرگان‌قذق یکی از خاندان‌های هفت گانه پارسی و حاکم اهواز بود. او پس از شکست در جنگ قادسیه به سوی قوم خویش گریخت و شاه آنها شد )طبری، جلد 5: 184). حمدالله مستوفی، صیمره (سیمره) را جزء ایالت عراق دانسته است و در فصل «در ذکر عراق» درباره آن می‌گوید: این شهر قبلاً آباد بوده و اکنون ویران است (مستوفی، 1331).

موقعیت مکانی ماسبذان (شیروان) و مهرجان‌قُذق (سیمره)

ماسبذان (شیروان)

ابن‌فقیه غرب ایران را ناحیه پهلویان می‌نامد و در کتاب خود به چند شهر اشاره می‌کند که در میان آنها نام ماسبذان دیده می‌شود (ابن فقیه، 1349: 23). بر اساس یک مهر عقیق پیدا شده از رضائیه (اورمیه) سه شهر جندی‌شاپور، شوش و مهرجان‌قذق را در یک ناحیه آورده است (فرای، 1363: 27). در شرح موقعیت ماسپذان آمده است که در سمت راست مکانی بنام طرز (؟) راهی به سمت ماسبذان می‌رفته است. در این مسیر شهرهائی چون «اریوجان» قرار داشته است. این شهر زیبا در یک دشت میان‌کوهی, با کوههای پوشیده از درختان قرار گرفته بود. در این دشت آبهای معدنی، گوگردی، معادن زاج، و شوره به‌علاوه املاح دیگر وجود داشته است. در دشت ماسپذان رودخانه‌ای جاری بوده که پس از سیراب ساختن نخلستان‌های این دشت به بندجین (مندلی) می‌ریخته است. از اریوجان جاده به مکانی به نام رد (رذ) می‌گذشته که چند فرسنگ فاصله داشته است. گفته شده آرامگاه مهدی خلیفه عباسی در رد قرار داشته است (ابودلف، 1342؛ مسعودی 1349:ج 2/297) در یک جا بدون نام بردن از مکان خاصی مقبرۀ خلیفه عباسی را در یکی از روستاهای ماسبذان می‌داند. در جای دیگر می‌نویسد که او درسال 169 ﻫ ق از مدینه به سمت قرمایسین دینور رهسپار شد. چون توصیف خوش آب و هوائی ماسبذان، سیروان و گرگان را شنیده بود راه به سوی منطقه‌ای به نام «ارزن و اران» کج کرد و در دهکده ای به‌نام «ردین» در شب پنجشنبه، پنج روز مانده از ماه محرم درگذشت (همان، ج 2/297). یعقوبی نام روستائی که خلیفه سوم عباسی در آن مدفون شده بود را «البرز» می نامد (یعقوبی، ج 3/134). صاحب کتاب حبیب‌السیر (خواندمیر، ج 3، 1353) مرگ مهدی را در محرم سال 169 در روستائی در «سبذان» در شکارگاهی هنگام تعقیب یک شکار، در ویرانه‌ای می‌داند. با مطالعات انجام شده مشخص شده که مقبره مهدی سومین خلیفه عباسی اکنون در محل‍ۀ «ده بالا» در شهر امروزی ایلام قرار دارد و به نام سیدمهدی خوانده می‌شود. تمام سطح دیوارۀ داخلی مقبره گچ‌کاری شده است. بنابر آنچه نقل شد این بقعه باید همان باشد که در سال 546 ﻫ ق به دستور خلیفه (المستر) ساخته شده است (ایزدپناه، 2535: 507). از دیگر نشانی‌هائی که دربارۀ سرزمین ماسبذان داده شده است؛ اشاره به آتشفشانی است در چهل فرسخی راه بغدادبه راه بندنجین و «ابرازالروز» در محلی به نام «اریوجان» در کنار «منجلان» نام این آتشفشان «حمه تومان» بوده است و نیز گفته شده اریوجان در همسایگی سیروان از ولایت ماسبذان بوده است (مسعودی، 1349: 2/59). مشخص نیست که موقعیت دقیق این مکان‌ها کجاست؟ و به درستی معلوم نیست که منظور نویسنده از کلمه آتشفشان چه بوده؟ اما محل نشانه‌هایی که بیان شده با مناطق اطراف چوار و بولی همخوانی دارد. به نظر می رسد «آتشفشان» به معنی آتشی فروزان است که در مناطق ذکر شده، شماری آتش‌های روشن حاصل از متصاعد شدن گازهای معدنی وجود دارد (گفتگو با اهالی محل). صاحب کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد از مکانی به‌نام «ماذروستان» نام می‌برد و بیان می‌کند فاصل‍ۀ ماذورستان تا حلوان دو منزل است. بر بخشی از کوه‌های آن برف می‌بارد و بر بخش دیگر که در سمت عراق است هرگز برف نمی‌بارد. در این منطقه ایوانی بزرگ وجود داشته که پیش از آن دکان(؟) و اثر بستانی(؟) بوده است. نویسنده بستان را به بهرام گور نسبت می‌دهد (مراد بن عبدالله رحمان، 1373: 245). اگر ماذورستان را همان نام تغییر یافت‍ۀ ماسبذان بدانیم: آنچه که از توصیفات کتاب آثار البلاد و اخبار العباد برداشت می‌شود این است که تنها منطقه‌ای که دو منزل (بین 50 تا 70 کیلومتر) از حلوان فاصله داشته و دارای این زیست‌بوم بوده, دشت ایوانغرب است که در میان دو رشته کوه محصور است. بر کوههای بخش شرق و شمال‌شرق آن برف می‌بارد و کوههائی که به طرف عراق است (بخش غربی) به علت اقلیم گرم و نزدیکی به بین‌النهرین، در زمستان برف‌گیر نیستند.

از دیگر نشانه‌هائی که با دشت ایوانغرب همخوانی دارد وجود آثار باستانی فراوان در حاشیه رودخانه کنگیر است. این آثار باستانی شامل: طاق شیرین فرهاد، آتشکده معروف سیاهگِل، قلعه‌ها و آثار معماری فراوان است. به گمان در کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد به این آثارباستانی اشاره شده است. از جمله راولینسون هم در سفرنامه خود از منطقه ایوانغرب به عنوان مرکز ایالت ماسبدان نام برده است. راولینسون «زرنه» (در بخش شمال‌غربی ایوان‌غرب) را مرکز این ایالت دانسته است و معتقد است که این مکان تا قرن سیزده میلادی بنام اریوجان شهرت داشته است (راولینسون، 1362: 43). راولینسون در جای دیگر می‌نویسد به نظر می‌رسد پیش از اسکندر نام «آریوخ» به «سبد» که جمع آن «سبدان» است تغییر نموده که با پیشوند محل (ماه) (منطقه) به صورت «ماه‌سبد» و «ماه‌سبدان» در آمده است و معتقد است این همان منطقه‌ای است که استرابون از آن به عنوان «ماساباتیس» یکی از بخش‌های بزرگ عیلام بین شوش و نواحی کوهستانی زاگرس نام می‌برد. راولینسون همچنین ایوانغرب را «مزوباتن» پلینی می‌داند. جائی که در زیر کوه‌های «کامبالیدوس» بوده و رودخانه «اولئوس» پیش از آنکه به طرف دشت‌های سوزیانا روانه شود آن را سیراب می‌ساخته است (همان، 43). راولینسون دیگر مجال آن نداشته که به طرف بالاتر یعنی به سمت شرق دشت ایوانغرب (ناحیه مرکزی) برود، فقط پژوهش خود را صرفاً در پیرامون زرنه ادامه داده است و پس از پایان ماموریت از طریق تنگه گرمه (واقع در بخش شمالی ایوانغرب) از ایوان‌غرب خارج شده است.

در توصیف ماسبذان و مهرجان‌قذق آمده که این دو ولایت در غرب سرزمین لر کوچک و در مرز شرقی عراق عرب قرار دارند و آثار و ویرانه‌های آن هنوز پابرجاست (لسترنج، 1337: 218).

همان‌طور که پیشترگفته شد بیشتر مورخین و جهانگردان دنیای قدیم وجود شهر اریوجان را در دشت ایوانغرب تصور کرده‌اند، و موقعیت خاص آن را توصیف کرده‌اند. درباره سیروان نیز مطالبی در متون دورۀ اسلامی آمده است. نویسنده کتاب تقویم‌البلدان به نقل از کاتبی به نام احمد بن‌ ابی‌یعقوب، بیان می‌کند که به سیروان، ماسبذان نیز گفته‌اند. سیروان شهری بوده به فاصل‍ۀ دو منزل از سیمره ساخته شده در میان دره‌ها و کوه‌ها که از نظر موقعیت مانند مکه بوده است (ابوالفدا، 1349: 479)؛ و درباره سیروان گفته شده که کوره‌ایست در کنار ماسبذان و هم آن را روستائی در بخش جبل توصیف کرده‌اند. ابن‌فقیه (1349: 23-30) درباره سیروان (با ضبط شیروان) بیان کرده است که قباد شاه ساسانی حکما و اطباء را به این شهر آورد است. از دیگر کسانی که درباره سیروان (با ضبط شیروان) اظهارنظر کرده مقدسی بوده که آن را شهر معتبری نامیده است (مقدسی، 1345: 78، 394). توصیفات هم‍ۀ مورخین و نویسندگان دورۀ اسلامی که از سیروان دیدن کرده‌اند و یا به نقل قول از دیگران مطالبی آورده‌اند، شبیه به بقایای شهر باستانی سیروان است. محل امروزی این شهر در 50 کیلومتری شهر ایلام در روستای سراب‌کلان بخش شیروان است. این شهر باستانی هم اکنون در حاشیه دشت میان‌کوهی بر روی پشته‌های کم ارتفاعی قرار دارد. مصالح معماری آن از سنگ و ملات گچ است. رودخان‍ۀ شیروان از کنار شهر می‌گذرد.

‌مهرجان قذق (سیمره)

مسعودی (1365، ج 2/48) و ابن‌خردادبه (330:1370) «سیمره» و «مهرجان‌قذق» را از ولایت جبال می‌دانند. ابن‌حوقل و اصطخری محل سیمره را در نقشه در شمال‌غربی خوزستان نشان داده‌اند و آن را جزء سرزمین جبال نامیده‌اند (ابن‌حوقل، 1345: 22 و 110؛ اصطخری، 1368: 89) (شکل 1). ابن اثیر جزری در کتاب لباب الالباب در ذیل نام سیمره و یاقوت (1376، ج 1/274) نیز سیمره را بین دیار جبل و خوزستان و آن را جزء سرزمین جبال دانسته‌اند. ابن اثیر (1382، ج 10/4316) در شرح وقایع سال 258 ق «سیمره/ صیمره» را محلی در دجله نزدیک بغداد نام می برد. مقدسی (1361 :372) در کتاب خود بیان می‌کند: صیمره همان ماسبذان است و از آبادی و برکت این شهر سخن گفته است. او به کاشت محصول خرما و گردو همزمان در این منطقه اشاره می‌کند و آن را شهری با مصالح گچ و سنگ معرفی می‌کند. متون تاریخی به اتفاق همواره از باغات و نخلستان‌های آباد و پربار منطقه در روزگار گذشته، یاد کرده‌اند (ابن‌حوقل، 1345 :112). براساس توصیف‌های کتاب فتوح‌البلدان، شهر صیمره کوچک و مصالح آنها از سنگ و گچ بوده است. این شهر از نظر مصالح قابل مقایسه با شهرهای موصل و تکریت بوده که دارای درختان زیاد، کشت فراوان، میوه‌های گرمسیری و سردسیری بوده است. در خانه‌ها و کوچه‌های آن آب در جریان بوده است (بلاذری، 1364: 67-69). همان طور که بلاذری آورده است این دو شهر با مصالح سنگ و گچ ساخته شده‌اند. اگر امروز به بقایای شهر دره‌شهر و سیروان بنگریم خواهیم دید که مصالح این دو شهر از گچ و سنگ است و در حال حاضر در اطراف این دو شهر باستانی باغات میوه و گردو دیده می‌شود، و همچنین در این دو منطقه محصولات گرمسیری و سردسیری به عمل می‌آید.

بنابر گفته‌های ابن‌حوقل (1345: 22 و 110) سیمره/ صیمره شهری کوچک بوده که دارای آب، درختان، و کشتزارهای فراوان بوده است که آب در کوچه‌ها و خانه‌ها گردش می‌کرده است. اگر دره‌شهر را به عنوان سیمره باستان در نظر بگیریم متوجه می‌شویم ساکنان آن آب رودخانه سیمره را به داخل شهر انتقال داده‌اند که در کاوش‌های باستان‌شناسی بقایای تنبوشه‌های سفالی زیادی بدست آمده است که در زمان خود این شهر دارای سیستم دفع فاضلاب و لوله‌کشی بوده است، و این امر با گفته‌های بلاذری همخوانی دارد. یاقوت از محصولات فراوان این شهر سخن می‌گوید و بیان نموده که محصولات گرمسیری و سردسیر در آن به عمل می‌آید و نیز به بارش برف در این منطقه اشاره می‌کند (یاقوت، 1376، ج 2/572). با توجه به سیما و طبیعت امروزی دره‌شهر خواهیم دید که بخش مرتفع کبیرکوه در شمال دشت سیمره به خاطر ارتفاع زیاد برفگیر و سرد است، و بخشی که به سمت دشت خوزستان است، به علت ارتفاع کم منطقه دارای آب‌و‌هوای گرم‌و‌خشک است. همچنین در این منطقه درختان گرمسیری و سرد‌سیری نظیرنخل، زیتون و بادام وجود دارد و با گفته‌های یاقوت همخوانی زیادی دارد. احتمالاً شهری که یاقوت از آن به‌نام سیمره یاد کرده همان است که امروزه بقایای آن در کنار رودخانه سیمره و بخشی از آن در زیر شهر کنونی دره‌شهر است. در جایی دیگر یاقوت از پلی عجیب و شگفت‌آور یاد می‌کند و می‌گوید به اندازه پل بین خانقین و حلوان است (همان، 1376). احتمالاً این پل همان پل گاومیشان است که در حال حاضر بر روی رودخانه سیمره وجود دارد و بعد از گذشت قرنها بخش‌هائی از این پل همچنان پابرجاست.

مراد بن عبدالله‌الرحمان، مهرجان‌قذق را کوره‌ای توصیف کرده که دارای چند قریٰ بوده است و آن را جزء بصره به شمار آورده است (مراد‌‌ بن‌ عبدالله‌رحمان، 1373: 245). لسترنج مهرجان‌قذق را محیط بر سیمره دانسته است (لسترنج، 1337: 218). افراد دیگر دربارۀ سیمره مطالبی ارائه داده‌اند که در حد بسیار کلی است و همواره از محصولات فراوان کشاورزی این شهر سخن به میان آورده‌اند (اشپولر، 1373: 190). و یا از آن به عنوان یکی از مراکز مهم تجارتی و یکی از انبارهای آذوقه قرن سوم هجری نام می‌برند که در دوران پیش از اسلام از اهمیت آن کاسته شده و در قرن سوم هجری به علت رشد تجارت و اقتصاد پولی در این دوره رونق یافت و همچنین سیمره را واقع در مسیر بازرگانی همدان تا بغداد نیز دانسته‌اند (همان، 223-263). در کتاب اطلس تاریخی ایران، در نقشه باستانی ایران، سیمره در محلی در شمال‌غرب خوزستان نشان داده شده که با موقعیت فعلی «دره‌شهر» مطابقت دارد، در این کتاب در نقشه‌های ادوار مختلف تاریخ ایران، نام سیمره از دورۀ آل‌بویه به بعد دیده نمی‌شود و این نام از نقشه‌ها حذف شده است. طی کاوش‌های باستان‌شناسی اخیر نیز مدارک دال بر وجود این شهر بعد از این تاریخ به‌دست نیامده است و با اطلاعاتی که متون تاریخی از سیمره ارائه داده‌اند، مطابقت داشته و از این روی به نظر می‌رسد سیمره یکی از نام‌هایی است که در گذشته به این شهر اطلاق شده است (لک‌پور، 1389: 138).

 

ساختار فضای شهری و فضاهای معماری شهرهای اریوحان، سیروان و سیمره

هر چند دربارۀ ساختار شهری و فضای معماری شهرهای اریوحان، صیمره، سیروان از متون تاریخی اطلاعات زیادی بدست نمی‌آید، زیرا توصیفات و گفته‌های مورخین بیشتر کلی است و به جزئیات پرداخته نشده است. هرچند که اطلاعات ارائه شده توسط این مورخان درباره موقعیت جغرافیائی کلیدی و بسیار ارزشمند است، اما درباره معماری و ساختار شهری ناقص است و نمی‌تواند در باسازی شهرهای مورد بحث به ما کمک چندانی نماید. به عنوان مثال همانطور که پیشتر گفته شد در کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد از مکانی به نام «ماذروستان» نام برده شده است. در این منطقه ایوانی بزرگ وجود داشته که پیش از آن دکان (؟) و اثر بستانی (؟) بوده است. نویسنده بستان را به بهرام گور نسبت می‌دهد. (مراد بن عبدالله رحمان، 1373: 245). درباره جزئیات بیشتر و نوع معماری سخنی گفته نشده است، و درباره ایوان بزرگ اطلاعی در دست نیست. مشخص نیست که کاربری این ایوان بزرگ چه بوده و از چه مصالحی ساخته شده است. نیز مشخص نیست منظور نویسنده از دکان و اثر بستانی (؟) چه بوده است، آیا منظور از بستان یک بستان و باغ بوده؟، یا معانی دیگر داشته است؟. در کتاب فتوح البلدان درتوصیف شهر سیمره و سیروان گفته شده که این دو شهر کوچک بوده‌اند که خانه‌های آن از سنگ و گچ ساخته شده است و از این نظر شبیه به بنای شهرهای موصل و تکریت بوده‌اند. (بلاذری، 1364: 67-69). در این کتاب از سیمای سیروان تنها یک تصویر کلی بیان شده است و دربارۀ پلان خانه‌ها، وضعیت محله‌های شهر، و نوع معماری سخنی نیامده است و تنها به مصالح سنگ وگچ اشاره شده است. ابن‌حوقل نیز به مانند بلاذری، سیروان را یک شهر کوچک توصیف کرده است. او مصالح تشکیل دهندۀ بناهای این شهر را مانند موصل از گچ و سنگ می‌داند. از گفته‌های ابن‌حوقل (1345: 22 و 110). نیز مانند بلاذری اطلاعات چندانی از ساختار شهر سیروان بدست نمی‌آید.

منبع مهم دیگری که از طریق آن می‌توان به خیلی از نکات تاریک تاریخ گذشته پی‌برد پژوهش‌های باستان‌شناسی است. در این میان اطلاعات حاصل از فعالیت­های میدانی و کاوش‌های باستان‌شناسی در بسیاری مواقع به شکل خام و مبهم است که نتیجه‌گیری دربارۀ این داده‌ها خود مستلزم دقت و دانش کافی است. و مشکل دیگر این است که درباره موقعیت جغرافیای شهرهای اریوحان، سیروان وسیمره فعالیتی صورت نگرفته است. اگر بپذیریم که مرکز ایالات ماسبذان (اریوحان) در دشت ایوانغرب قرار گرفته باشد، فعالیت‌های باستان‌شناسی در این دشت چندان صورت نگرفته است که بتوان درباره آن اظهار نظرکرد. آثار این دشت فراوان و مربوط به دوره‌های ساسانی و پس از آن است مانند: آتشکده سیاهگل، قلعه شمیران، سه‌کََل، کَله‌گه، گُُمَ جیه‌گیر، طاق شیرین و فرهاد، حوضچه‌های شیرین و فرهاد، خرابه‌های جوب‌شهر، آثار درۀ ونیت و.... این آثار از نظر سبک معماری و مصالح با هم قابل مقایسه‌اند که در نگاه اول تداعی‌کننده معماری ساسانی هستند، وجود قوس‌های ساسانی، جرزهای قطور، سنگ‌های‌قلوه‌ای تراش‌خورده (از یک طرف تراش خورده)، دیوارهای عریض، استفاده از گچِ‌ نیم‌کوب و آهک و... موید این نکته است. آثار جوب شهر در دشت ایوانغرب بسیار اهمیت دارد. با وجود آسیب فراوان وارده به این شهر تاریخی، از روی بقایای بِجا مانده می‌توان مراکز و ساختمان‌های مهم را در آن تشخیص داد. حتی امروزه بقایای تنبوشه‌های سفالی در آن دیده می شود و نشان از اهمیت و سیستم پیشرفته آبرسانی شهر مذکور در گذشته بوده است (بازدید نگارنده‌گان).

امروزه در سکوت ویرانه‌های شهر سیروان می‌توان کیفیت شهرسازی و ذوق معماری عصر ساسانی در آن مشاهده کرد. علاوه بر سبک معماری، سفال ساسانی هم قابل توجه است. هر چند این محوطه تاریخی مورد بررسی علمی و کاوش‌های باستان‌شناسی قرار نگرفته است ولی آنچه مشهود است؛ وجود پل، بناهای دو طبقه، بناهای با چهار ورودی، اتاق‌های راست‌گوش، استفاده از طاق‌وقوس، فضاهای موازی، استفاده از سنگ‌های قلوه‌ای، ملات گچ و آهک، همگی شواهد و نشان از اهمیت این شهر است. اطلاعات و داده‌های باستان‌شناسی دربارۀ شهر تاریخی دره‌شهر (سیمره) به نسبت شهرهای اریوحان و سیروان بیشتر است، و این به دلیل فعالیت‌های باستان‌شناسی بیشتر است. کامبخش‌فرد (1368: 34-65) نوشته است:

در حال حاضر نشانه‌هائی از قوسها و انحناهای طاق در این ویرانه به‌چشم می‌خورد و نیز سایه‌روشن‌هائی از عوارض خیابان‌بندی و کوچه‌ها، سیستم شبک‍ة ارتباط شهری در این بافت مشهود است ... در خیلی موارد طاقهای جناغی حاکی از تغییراتی در شکل معماری از ساسانی به اسلامی است، ولی این دگرگونی‌ها و سبک جدید در دره‌شهر عارضه‌ای است که دو مکتب را به دنبال هم استمرار می‌یابد در کنار هم با علتهای تغییرنشان می‌دهد.

مهمترین اطلاعات بدست آمده از دره‌شهر توسط سیمین لک‌پور ارائه شده است. در طی این کاوش‌ها بناهای زیادی ازجمله خان‍ۀ‌اربابی، بناهای مذهبی موسوم به مسجد و چند بنای دیگر با کاربری مسکونی کشف گردید. از دستاوردهای مهم دیگر این کاوش‌ها کشف شمار زیادی گچ‌بری با تزئینات گل‌وگیاه و نقوش منحصر به‌فرد است. به‌علاوه سفالینه‌ها، اشیاء شیشه‌ای، پی‌سوز، بشقاب‌ها و اشیاء دیگری نیز کشف شد. این شهر تاریخی با وسعت 120 هکتار شگفت‌آور است. در کل پلان ساختمان‌های مکشوفه از دره‌شهر دارای طرح هندسی مشخص مربع یا مربع‌مستطیل بوده و طراحان آن با آگاهی کامل از امکانات عناصر معماری موجود و بر اساس نقشه و الگوهای از پیش تعیین شده ساخته شده‌اند (لک‌پور، 1389: 19).

سرانجام شهرهای ماسبذان و مهرجان‌قذق

آنچه که از منابع دورۀ اسلامی برداشت می‌شود این است که شهرهای سیمره، سیروان و حتی اریوحان در اثر وقوع زلزله‌ و یا زلزله‌هائی در قرن‌های اولیه اسلامی آسیب دیده‌اند. اینکه آیا وقوع این زلزله‌عا باعث نابودی کامل این شهرها شده باشند هنوز اثبات نشده است؛ اما مورخین به زلزله‌های سهمگینی اشاره می‌کنند که گاه باعث نابودی هزاران نفر شده‌اند. اولین زلزله‌ در سال 258 ﻫ ق روی داده است (ابن‌اثیر، 1382: ج10/4316). با مطالعه انجام شده در سالهای اخیر وقوع چنین زلزله اثبات شده است، در 11 شعبان 258 ق/ 22 ژوئن 872 م زمین‌لرزه‌ای به دنبال پیش‌لرزۀ آسیب‌رسانی که روز پیش روی داده بود منطقه سیمره را ویران کرد. بزرگترین بخش شهر ویران شد. حدود 20000 تن کشته شدند. احتمال دارد که شهر سیروان نیز آسیب دیده باشد. لرزه، در واسط و بصره حس شده و نیز سبب زمین‌لغزه‌های بزرگ در دره سیمره بوده است (امبرسز و ملویل 1370: 134و472). در میان مدارک و شواهد مکشوفه از کاوش‌های دره‌شهر آثار تخریب زلزله در جای‌جای بناهای کاوش شده به صورت شکاف‌هائی در کف و دیوار اتاقها به‌دست آمده است (لک‌پور، 1389: 112). با اتکا به مدارک باستان‌شناسی. متون تاریخی بر اساس مطالعات زمین‌شناسی انجام شده بر روی گسل‌های منطقه، این زلزله‌ها از میزان شدت بالائی برخوردار بوده‌اند و عامل تخریب سطح وسیعی از بناهای شهر شده‌اند (همان، 112). با توجه به نزدیکی دره‌شهر به سیروان احتمال اینکه زلزله‌‌های رخ داده در دره‌شهر نیز در سیروان خرابی‌هائی به‌بار آورده باشد زیاد است.

نتیجه‌گیری

جغرافی‌نویسان صدر اسلام اشاره‌های زیادی به دو ایالات ماسبذان و مهرجان‌قذق دارند که نشان از اهمیت ویژۀ آنهاست. اما این اطلاعات بسیار ناقص است. بیشتر جغرافی‌نویسان و تاریخ‌نگاران توصیف‌های کلی از این ایالت‌ها داشته‌‌اند. شماری از این تاریخ‌نویسان اخبار مشابهی درباره این دو ایالت و شهرهای آن به ما می‌دهند. دربارۀ ایالت ماسبذان باید گفت با توجه به مطالبی که بیان شده به نظر می‌رسد مرکز این ایالت یعنی اریوحان در سده‌های نخست اسلامی در دشت کنونی ایوانغرب قرار داشته است، آثار و بناهای فراوان در این دشت موید این نظر است. برخی از نویسندگان، مرکز ماسبذان ـ اریوحان ـ را شهر امروزی ایلام می‌دانند. از سویی نویسندگان کنونی که شهر ایلام را ماسبذان ذکر کرده‌اند خود می‌دانند که استان ایلام امروزی در آن زمان بین دو ایالت مهر‌جان قذق و ایالت ماسبذان تقسیم بوده است. اما مورخان و جغرافی‌نویسان سده‌های میانی مرکز ایالت ماسبذان را شهر سیروان معرفی می‌کنند. احتمالاً مرکز قبلی آن یعنی اریوحان به عللی نه‌چندان روشن مرکزیت خود را از دست داده که شاید یکی از اصلی‌ترین علت‌های آن که در منابع نیز به آن اشاره شده است، وقوع زلزله درماسبذان بوده است. ممکن است این زلزله باعث از رونق افتادن شهر اریوحان شده و سیروان که در فاصله چند کیلومتری آن قرار داشته به عنوان مرکز این ایالت انتخاب شده باشد. بنابراین محدودۀ ایالت ماسبذان احتمالاً شامل اسلام‌آبادغرب، گیلانغرب، ایوانغرب، سومار، چوار، هلیلان، شهر کنونی ایلام، سیروان، و شیروان ‌‌و چرداول بوده است.

اما درباره ایالت مهرجان‌قذق مطالب گفته شده که مرکز آن در کنار کوهی برف‌گیر واقع شده که هم میوه‌های گرمسیر و هم سردسیر در آن می‌روئیده است. براساس اطلاعات موجود در بخش شمالی دره‌شهر ارتفاعات بلند کبیرکوه با پوشش برف و اقلیم سرد و در جنوب که ارتفاع کمتراست اقلیم گرمتر است. براین اساس و با استناد به مدارک باستان‌شناسی به نظر می‌رسد شهر تاریخی دره‌شهر همان شهر سیمره است. ایالت ماسبذان با ایالت مهرجان‌قذق همسایه بوده و از سویی چون مناطق ذکر شده همگی شکل طبیعی و سیمای یکسانی دارند، و در دشت‌های میان‌کوهی قرار دارند که کوهها آنها را محصور کرده‌اند، این تصور را به وجود آورده است. در حال حاضر نیز مردمان این شهرها از نظر فرهنگی بسیار شبیه یکدیگرند. بنابراین شهرهای، دره شهر، آبدانان، دهلران، به اضافه چند شهر استان لرستان جزء ایالت مهرجان‌قذق بوده‌اند (شکل 2). در سالهای اخیر در منطقه شیروان‌چرداول (از شهرستانهای ایلام) یک شهر متعلق به دوران تاریخی ـ اسلامی کشف شده است که در خط‌الراس جغرافیائی رشته ارتفاعات بانکول و بر روی یک سطح به‌نسبت صاف با دره‌های کم عمق قرار دارد. این شهر دارای ساختارشهری منظمی است (بازدید نگارندگان). سبک معماری و مصالح آن قابل مقایسه با بناهای دشت ایوانغرب، سیروان و دره‌شهر است. احتمال دارد این شهر با توجه به موقعیتی که در محدوده ایالت ماسبذان قرار گرفته، شاید یکی از شهرهای ایالت ماسبذان بوده است.

کتابنامه

فارسی:

< >ابودلف (1342)، سفرنامه ابودلف، ترجمه سید ابوالفضل طباطبایی، تهران، انتشارات فرهنگ زمین.ابن‌حوقل (1345)، صورة‌الارض، ترجمه: دکتر جعفر شعار، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.ابی‌عبدالله یاقوت بن عبدالله‌الحمری، شیخ الاامام شهاب الدین، معجم‌البلدان، تهران، انتشارات اسدی.ابن فقیه، ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق همدانی (1349)، مختصر البدان، ترجمه: ح مسعود، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.ابن اثیر, عزالدین (1382)، تاریخ کامل، ج 9 و 10، برگردان: حمیدآژیر، تهران، انتشارات اساطیر.ابن خردادبه (1370)، المسالک‌‌والممالک، ترجمه: دکتر حسین قره خانلو، تهران.ابوالفدا (1349)، تقویم البلدان، ترجمه: عبد المحمدآیتی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران. استارک، فریا (1364)، سفرنام‍ۀ الموت (لرستان وایلام)، ترجمه: محمد علی ساکی، انتشارات علمی.اشپولر، برتولد (1373)، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه: جواد فلاطوری، تهران، انتشارات علمی فرهنگی.اصطخری، ابوالسحاق ابراهیم (1378)، مسالک الممالک، به اهتمام: ایرج افشار، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.البلاذری، احمد بن یحیی (1346)، فتوح البلدان، ترجمه: آذرتاش آذرنوش، تهران، چاپ دوم.ایزدپناه، حمید (2535)، آثار باستانی و تاریخی لرستان، انجمن آثار ملی، تهران.اُمبرسِز، ن، ن و ج، پ. ملویل، (1370)، تاریخ زمین لرزه‌های ایران، ترجمه ابوالحسن، تهران، موسسه انتشارات آگاه.بلعمی، ابوعلی محمد (1354)، ترجمه تاریخ طبری، جلد 5، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.خواندمیر، غیاث‌الدین بن خواجه همام‌الدین محمد بن خواجه جلال‌الدین برهان‌الدین محمد شیرازی (1353)، تاریخ حبیب السیر، به کوشش: محمد دبیر سیاقی، تهران، انتشارات خیام.راولینسون، سرهنری، گذر از ذهاب به خوزستان، ترجمه: دکتر سکندر امان‌الهی بهاروند، تهران، انتسارات آگاه.عبدالرحمان، محمد بن مراد (1373)، آثارالبلاد و اخبارالعباد، به تصحیح: دکتر محمد شاهمرادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.فرای، ریچارد. ن ( 1363)، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران، سروش.کامبخش فرد، سیف‌الله (1368)، شهرهای ایران، گردآورنده: محمدیوسف کیانی، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی.کریمی، بهمن، (1329)، راههای باستانی غرب ایران، تهران، چاپخانه فرهنگ.لسترنج، گای (1373)، جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت‌های شرقی، ترجمه: محمود عرفان، تهران انتشارات علمی و فرهنگی.لک‌پور، سیمین (1389)، کاوش‌ها و پژوهش‌های باستان‌شناسی دره‌شهر(سیمره)، تهران، موسسه فرهنگی انتشاراتی پازینه.مستوفی‌قزوینی، حمدالله (1331)، نزهة القلوب، به سعی و اهتمام: لسترنج، لیدن.مسعودی، علی بن حسین (1349)، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه: ابوالقاسم پایبنده، تهران، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب.مسعودی، علی بن حسین (1349)، التنبیه والشراف، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات بنگاه نشر کتاب.مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد (1361)، احسن‌التقاسیم فی المعرفت‌الاقالیم، تطبیق و تنظیم: دکتر علینقی منزوی، تهران، شرکت مولفان و مترجمان ایران.یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب بن جعفر وهب، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمدابراهیم آیتی، قم، انتشارات فرهنگ اهل بیت.غیرفارسی:

 

< >De Morgan vol.IV 1896, Mission Scientifique en Perse, “ Recherches, Archaeologiques” Paris.Stein Sir Aurele1940، London، “Old Roudes of Western Iran”.

  استادیار دانشگاه بوعلی سینا همدان                                                                    

  دانشجوی کارشناسی ارشد باستان‌شناسی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان.

 دانشجوی کارشناسی ارشد باستان‌شناسی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان.

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان