Menu

اصفهان از نخستین شهرهای مهاجرپذیر جهان

نویسنده: منیژه ربیعی

اصفهان علاوه بر تمام ویژگیهای منحصر به فرد خود، از نخستین شهرهای مهاجرپذیر جهان نیز می­باشد. این شهر در حدود سال 535ـ542 پیش از میلاد پذیرای هزاران تن یهودی شد که خسته از اسارت به فرمان کورش شاهنشاه هخامنشی (559ـ530 پیش از میلاد) آزاد و از جنوب بابل به سوی ایران روان شدند. ایشان در مهاجرت خود، از جمله مناطقی را که به عنوان موطن جدید برگزیدند، منطقه اصفهان بود. زیرا این ناحیه را شبیه­ترین ناحیه به لحاظ آب و خاک با قدس یافتند و آنرا «بنیحنا»1 نامیدند. آنچه که از منابع اسلامی برمی­آید اینکه مهاجرت یهودیان از قدس به ایران در دوره­های مختلفی صورت گرفت. اما مهاجرت آنان به اصفهان که مورد نظر است به دوره هخامنشی باز می­گردد.

هنگامی که بختنصر در 605 پیش از میلاد بر تخت سلطنت بابل مستقر شد، بیشترین توجه­­اش را به سرزمین­های غربی متصرفات خود معطوف کرد. به خصوص که همزمان با شروع سلطنت او در بیت­المقدس یهودیان شورش کرده بودند و به رهبری یهویاقیم و فرزند او یهویاحین سر از اطاعت امپراتور بابل پیچیده بودند.2 بختنصر برای سرکوب ایشان دوبار به قدس لشکر کشید که بار دوم با ویرانی قدس، آتش زدن شهر و کشته و اسیر شدن عده بی­شماری از یهودیان خاتمه یافت.3 بختنصر بسیاری از اهل صنعت حرفه را به اسارت به بابل روانه کرد.4 اسرای یهودی در بابل به صورت برده در خدمت شاهان بابل بودند تا سرانجام بابل را کوروش هخامنشی گشود و با فرمانی یهودیان را آزاد کرد تا به موطن خود یا هر جایی که دلخواهشان بود روانه شوند. کورش برای تشویق یهودیان به بازگشت به قدس، طلا و ثروت به یغما رفته معبد را به آن بازگرداند و حتی برای تعمیر معبد مبالغی نیز پرداخت. اما بخشی از آنان ترجیح دادند تا در ایران و تحت حمایت شاهان هخامنشی باشند، وارد فلات ایران شدند. گروهی از یهودیان نیز به اصفهان مهاجرت کردند.5

در منابع اسلامی آمده است که یهودیان هنگام گریختن از سرزمین خود مقداری از آب و خاک شهر خود را همراه داشتند و به سرزمین­هایی که می­رفتند با آب و خاک آن می­سنجیدند تا بدین ترتیب منطقه­ای شبیه سرزمین خود را بیابند و در آن ساکن شوند. آنان چون به اصفهان رسیدند در محلی که بعدها یهودیه نامیده شد، آب و خاکش را با خاک و آب قدس سنجیدند و خاکش را منزه­تر و هوایش را دلکش­تر از قدس یافتند و در آن فرود آمدند.6 به قول ابن­حوقل آن­جا را اشکهان نامیدند که مقصود از آن «اینجا می­نشینم» که واژه­ای عبری بوده است.7 اما نظر دیگر آنست که اشکهان واژه­ای کهن و پارسی است و به معنای محلی که متعلق به اشکان است.8 بهر معنی که در نظر باشد این محل همان یهودیه قدیم است که سرزمینی بایر و ویران بود و یهودیان آنرا آبادان ساختند به فلاحت پرداختند و در حقیقت بنیانگذار یهودیه شدند. ناحیه یهودیه در برابر جی واقع بود.9 بدین ترتیب اصفهان از دو بخش جی یا شهرستان و یهودیه تشکیل شد که با یکدیگر دو میل فاصله داشتند و دارای دو منبر بودند.10 به نقل از حافظ ابونعیم، یهودیه در گسترش خود پانزده دیه را فراگرفت که نام آنها از این قرار است باطِرقان، فُرسان، یِوْان، خُرجان، فلفلان، سنبلان، فراآن، کماآن و جوزدان. یهودیان پس از استقرار با مردم نواحی صایک کشمکش داشتند و سرانجام زمینهای آنان را به تصرف درآوردند و ناحیه یهودیه تکمیل شد. آب از چاهها استخراج کردند و سرزمین­شان را به شهر تبدیل کردند و چنان فراوانی، رفاه و نعمت در آن بود که دهقانان بزرگان و توانگران خواهان زندگی در یهودیه بودند. ابن حوقل خراج یهودیه را پس از اسلام 12 میلیون (درهم یا دینار) رقم زده است.11 شاید این رغم اغراق­آمیز باشد اما حکایت از آبادی و مکنت این شهر دارد.

تا قرن پنجم هجری قمری محل زندگی یهودیان به یهودیه معروف بود و با توجه به اینکه برخی از این نام با محلات کنونی اصفهان منطبق است می­توان منطقه یهودیه را تا حدودی با حدس و گمان مشخص کرد. آنطور که گفته شده است محلات یهودیه رو به غرب و جنوب گسترش یافت و به تدریج با رشد یهودیه جی (شهرستان) کم اهمیت و حتی متروک شد. یهودیه بخصوص پس از اسلام به منطقه اصلی تبدیل شد.12 علتی که برای اهمیت یافتن یهودیه ذکر شده است علاوه بر عوامل سیاسی (که به آن اشاره خواهد شد) عامل آب بود زیرا دسترسی به آب و چاه در شرق دشوار بود اما در غرب که یهودیه در آن برپا شده بود امری سهل محسوب می­شد.13

درباره ایجاد یهودیه نظرات متفاوتی نیز ارائه شده است. هنری فیلد بنای یهودیه را به شوشندخت همسر یهودی یزدگرد اول (399ـ422 میلادی) نسبت می­دهد که او کلنی یهودی در نزدیک جی بنا کرد.14 اما مادام دیولافوا بنای یهودیه را به زمان آزادی اسرای یهودی بابل می­رساند.15 آنچه مسلم است این است که در دوره ساسانی به دلیل وجود کاست­های طبقاتی در جامعه ایران، یهودیه و اقمارش و آبادیهای آن سکونتگاه مردم فقیرتر بود و جی از ثروت بیشتری برخوردار بود.16 حافظ ابونعیم به نقل از جد مافروخ بن بختیار گفته است، آذرشاپوران مدینه جی را بنا کرد و بر آن چهار دروازه نهاد. یکی دروازه جور (خور) که برابر بازار قرار داشت. دوم دروازه ماه که آنرا دروازه اسفیش نیز گویند. سوم دروازه تیر یا عطارد و چهارم دروازه جوش که بعدها به دروازه جهودان مشهور شد.17 نیراعظم خورشید در اول جدی از درواز خور طلوع و در دروازه جوش (دروازه جهودان) غروب می­کرد. جوش یا جوش­بَر یکی از چهار دروازه جی قدیم بود که خور (خورشید)، ماه­بر، تیربر سه دروازه دیگر بودند. دروازه جوش بر درگذر زمان به جوبار تبدیل شد. جوش­بر یا گوش­بر، جوش­باره یا گوش­باره واژه­ای است کهن، گوش همان واژه
(ﮔِ اُ ش) اوستایی است به معنای گاو و نام یکی از فرشتگان مقدس و روز چهاردهم ماه نیز می­باشد. بیرونی نام گوش را به عربی جوش نقل کرده است و آن را روز گوش در دیماه می­داند. ایرانیان قدیم آنرا جشن می­گرفتند و روز مقدس بود. بنابراین نام جوش­بر نامی مقدس برای ایرانیان بود مانند سه نام دیگر که بر سه دروازه دیگر شهر نهاده بودند.18

در دوره فتوح به دستور خلیفه دوم عمر سپاه اسلام به فرماندهی عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی و 23 ﻫ . ق. اصفهان (جی) را فتح کرد. عبدالله گروهی از سپاه خود را به فرماندهی احنف بن قیس مأمور فتح یهودیه کرد. گفته شده است اهالی یهودیه با ساز و دهل از سپاه اسلام استقبال کردند و معتقد بودند ماشیح (موعود) آنان از میان مسلمانان خواهد بود. آنگاه با پرداخت جزیه با سپاه مسلمانان صلح کردند. از این پس جی به تدریج موقعیت خود را از دست داد و یهودیه اهمیت بیشتری یافت. رونق یهودیه پس از اسلام شروع شد اما هنوز این دو شهر از همـﮥ شهرهای جبال به لحاظ مال و سکنه و بازرگانی و رفت و آمد مسافران، نعمت و برکت و محصول برتر بودند. یهودیه دو برابر جی شد و بناهای آن از خشت بودند.19

رونق یهودیه به سبب از بین رفتن نظام طبقاتی دوره ساسانی بود که پس از اسلام تفاوت طبقاتی از بین رفت. به علاوه فعالیت­های کشاورزی یهودیه رشد کرد و داد و ستد محصولات کشاورزی ارتباط روستا و شهر را سبب شد. همچنین این ناحیه بر سر راه ارتباطی قرار داشت و در مسیر کاروان فارس، کرمان و ری واقع بود که به رونق تجارت این منطقه انجامید و به این ترتیب مرکز قدرت از جی به یهودیه منتقل شد. بخصوص پس از بنای مسجد جامع آن در 156 ﻫ . ق. و بنای بازار آن20 رونق این ناحیه افزون گردید. از سوی دیگر تحرکات سیاسی نیز در رونق و رشد و توجه به یهودیه تأثیر نهاد. قیام ابومسلم خراسانی در 128 ﻫ . ق. بر یهودیان اصفهان تأثیر نهاد و در همان زمان اواخر دوره اموی یهودیان به رهبری ابوعیسی اسحق بن یعقوب الاصفهانی پایه­گذار فرقه قرائیم در اصفهان علیه مروان حمار شورش کردند. ابوعیسی اصفهانی خود را فرستاده خدا و پیامبر و منجی عالم (ماشیح) اعلام نمود. در 132 ق یهودیان گرد او جمع شدند. او ده هزار یهودی را مسلح کرد و در خارج اصفهان متمرکز شدند با سپاه خلیفه جنگیدند و سرانجام نیز ابوعیسی کشته شد.21

در قرن پنجم و در زمان علاءالدوله کاکویه (430 ق) و به دستور او برگرد اصفهان حصاری کشیده شد، از آن پس جوباره جزیی از شهر اصفهان شد.22 در عصر سلاجقه جمعیت یهودیان اصفهان به 15000 نفر می­رسید، اما با پیدایش اسماعیلیه جمعیت یهود اصفهان کاهش یافت.23 پس از آن در دوره صفویه و پس از نفوذ مسیحیان در دربار صفویه، یهودیان مورد بی­مهری واقع شدند و جمعیت آنان کاهش یافت.24

با نگاهی گذرا به محلات قدیمی اصفهان شاید بتوان به حدود یهودیه پی برد. یکی از این محلات جوباره است که درباره نام آن پیش­تر صحبت شد. در حال حاضر جوباره در شمال شرق چهار راه خیابان هاتف و خیابان جمال­الدین عبدالرزاق و در امتداد این خیابان و ولی عصر تا خیابان سروش واقع است. این محله قدیمی­ترین هسته شهر اصفهان است که قدمت آن با اصفهان برابر است. بقایای جوباره محل سکونت یهودیان اصفهان بوده است.25 جوباره فعلی از نُه محله کوچک­تر به نام میدان میر، لت فریالتور، دارالبطیح، سید احمدخان، درب دریچه (درچه)، گود مقصود، سلطان سنجر، پاشاخ و یازده پیچ تشکیل شده است.26

از آنجا که جوباره از محلات قدیمی اصفهان است، کوچه­های آن تنگ و کم عرض و پیچ در پیچ است و سطح خانه­های آن پائین­تر از سطح کوچه­ها بوده است. در این محله کوچه­ها مسقف است. بافت قدیمی جوباره بر اصل دفاع در برابر تهاجم بود.27

جمعیت یهودیان اصفهان به قول بنیامین تو دلای جهانگرد یهودی (قرن 7) 15000 نفر ذکر شده است. اما پس از آن این جمعیت نقصان یافت تا جائیکه در زمان قاجار (1304 ﻫ . ق.) 3700 نفر و پس از آغاز مهاجرت یهودیان در 1320 ش بار دیگر این جمعیت کاهش یافت. پس از آخرین سرشماری سال 1379 ش جمعیت یهودیان اصفهان به 1200 نفر رسید.28

بررسی نامهایی که در محاسن اصفهان آورده شده است که اسامی محلات یهودیان اصفهان بوده­اند، دلیل دیگری است بر آنکه یهودیان از نخستین ساکنین این ناحیه و این شهر از نخستین شهرهای مهاجرپذیر جهان است.

اشکهان از محلات قدیمی یهودیه بود. در حال حاضر نمی­توان آن را با منطقه­ای منطبق کرد، اما به معنای محلی است که به اشکان منسوب است.29

باترقان (باطرقان) نیز یکی از 15 دیهی است که یهودیه را ایجاد کردند. باترقان نیز واژه کهن پارسی و معادل مادرگان است و یادآور دوران کهن مادرسالاری است.30

سنبلان نیز نام یکی از محلات یهودیه بود. اصل واژه چنبلان بود که در تعریب سنبلان شده است و در افواه به سنبلستان تغییر یافت. چنب معادل کُنب است و «ن» به جای «ر» آمده است. ریشه این کلمه کنب­ران است که به معنای نهر آب و قنات می­باشد.31

فابجان نام جزء دیگر یهودیه بود. جای آن مشخص نیست اما این کلمه معرب شده بابکان است.32

کماآن نیز جزء 15 دیه یهودیه است. کَم یا کُم جزء اول آن مانند قم و قمصر و بسیاری نامهای از این دست است. کُم به معنای قنات است واژه­ای کهن است و (آن) نشانه کثرت یعنی محلی که قنات بسیار دارد.33

یوان34 نیز قسمتی دیگر از یهودیه بود. این واژه نیز واژه کهن پارسی است که تغییر شکل یافته است «ی» جایگزین «ﻫ» شده است و در اصل این واژه ﻫ + او + ان بود «ﻫ هو» در اوستایی معنای خوب «او» یعنی آب و «ان» نشانه کثرت است. به این ترتیب این واژه یعنی محل دارنده آب خوش بسیار.35

استناد مهم دیگری که به قدمت سکونت یهودیان در اصفهان گواهی می­دهد، وجود قبرستان بزرگ یهودیان در خارج از اصفهان در آبادی پیر بکران در 25 کیلومتری جنوب غرب اصفهان است. در آن زیارتگاه سارابت آشر واقع است و سنگ نبشته­ای در این زیارتگاه با متن عبری موجود است که ترجمه آن نشاندهنده تاریخ طولانی حضور یهودیان است و از این قرار می­باشد:

بگشایید برای من دروازه­های عدل را تا وارد شوم. در آنها و شکر گویم خدای را، این دروازه از آن خداست. ای عادلان در آن وارد شوید. این سنگ نبشته را به یادگار نهادم تا در خانه خدا (معبد ـ قدس) باشد و آنچه را که به من می­دهی ده یک آنرا برای تو بدهم. آن منم که فرشته به نزد تو می­فرستم که ترا در راه محافظت کند و بیاورد ترا در مقامی که مهیا نموده­ام. خدا برای شما می­جنگد شما خاموش باشید.

تاریخ کتیبه روز پنج شنبه بیست و ششم ماه آو سال 3890 عبری است. به این ترتیب این سنگ­نبشته متعلق به 1843 سال قبل است.36

 

پی­نوشت­ها

1. ابن فقیه همدانی، مختصرالبلدان، ترجمه ح مسعود، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران 1347 ش، ص 98.

2. ابن مسکویه احمد بن محمد، تجارب­الامم، ترجمه ابوالقاسم امامی، تهران 1369 ش، ج 1، ص 79؛ حمزه اصفهانی، تاریخ سنی الملوک الارض و الانبیاء، بیروت 1961 م، ج 2، ص 36.

3. محمد مراد بن عبدالرحمن، آثارالبلاد و اخبارالعباد، کوشش، دکتر سیدمحمد شاهمرادی، تهران 1373 ش، ج 2، ص 17.

4. ابن فقیه همدانی، ص 97؛ حبیب لوی، تاریخ یهود ایران، تهران 1333 ش، ج 1، ص 220ـ222.

5. یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، لایپزیک 1866، ج 1، ص 208، 295، 298، مقدس شمس­الدین ابی عبدالله، احسن التقاسیم فی معرفةالاقالیم، لیدن 1967 م، ص 388ـ389.

6. ابن حوقل، صورةالارض، ترجمه جعفر شعار، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران 1345 ش، ص 110.

7. مهریار، محمد، فرهنگ جامع نامها و آبادیهای کهن اصفهان، اصفهان 1382 ش، ص 139.

8. بنیامین تودلا، رحلة بنیامین تودلا، ترجمه عزراحداد، ابوظبی 1945، ص 158.

9. احمد بن ابی یعقوب (یعقوبی)، البلدان، ترجمه آیتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران 1356، ص 49ـ50؛ ابن حوقل، ص 105ـ106.

10. ابن حوقل، ص 110ـ111؛ مقدسی، ص 388ـ389.

11. مهریار، ص 138.

12. یعقوبی، ص 49ـ50.

13. مهریار، ص 184.

14. هنری فیلد، مردم­شناسی ایران، ترجمه دکتر فریار، تهران 1343 ش، ص 252.

15. مادام دیولافوا، سفرنامه دیولافوا، ترجمه فره­وشی، تهران 1322 ش، ص 238.

16. شفقی سیروس، جغرافیای اصفهان، دانشگاه اصفهان 1381 ش، ص 259.

17. حسین بن محمد بن ابی الرضاء آوی، ترجمه محاسن اصفهان، به کوشش عباس اقبال، تهران 1328 ش، ص 16ـ17.

18. مهریار، ص 305ـ306.

19. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح­البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، بنیاد فرهنگ ایران، تهران 1346 ش، ص 137ـ139؛ یاقوت ج 1، ص 298.

20. ابن حوقل، ص 106.

21. شفقی، ص 21، 551.

22. رحله بنیامین، ص 158؛ امنون نتصر پادیاوند، لس آنجلس 1999 م، ج 3، ص 17.

23. حسین بن محمد بن ابی الرضا آوی، ص 51؛ شفقی، ص 268ـ270.

24. حبیب لوی، تاریخ یهود ایران، تهران 1339 ش، ج دوم، ص 410.

25. شفقی، ص 553ـ554.

26. مهریار، ص 303؛ قس ← شفقی، ص 554ـ555.

27. شفقی، ص 555.

28. همو، ص 556ـ557.

29. همو، ص 558ـ559.

30. مهریار، ص 138ـ139.

31. همو، ص 183ـ184.

32. همو، ص 328ـ329.

33. همو، ص 533.

34. همو، ص 636.

35. همو، ص 920ـ921.

36. مهدوی، سیدمصلح­الدین، مزارات اصفهان، به کوشش اصغر منتظم قائم، اصفهان 1382، ص 155ـ156؛ شفقی، ص 552ـ553.

مزدک نامه 1 | موضوع : جغرافیای تاریخی

نوشته قبلی : بر آن بی بها چرم آهنگران (پژوهشی در جایگاه اجتماعی آهنگران) | نوشته بعدی : حبیب یغمایی در دنیای مطبوعات

مشاهده : 1784 بار | print نسخه چاپی | لینک نوشته |

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان