Menu

ساختار اداری و اجرایی در دورۀ صفویه

نویسنده: دكتر مژگان اسماعيلي

مقدمه:

شاه اسماعیل اول (907 – 930 ه‍. ق) بعد از تأسیس سلسله صفوی خود را نماینده امام زمان و سایه خدا بر زمین نامید؛ و از آن به بعد شاهان صفوی خود را دارای دو ویژگی سیادت و ولایت تلقی می‌کردند. بنا به گفته سیوری

قدرت شاهان صفوی بر سه پایه استوار بود: اول نظریه حق الهی یا شاهان ایرانی، و این حق بر این اساس مبتنی بود که این پادشاهان از «فره ایزدی» برخوردارند، این نظریه باستانی که متعلق به دوران قبل از اسلام بود با تمام شکوه قبلی‌اش بکار گرفته شد و در شكل جدید آن که فرمانروا «سای‍ۀ خدا بر روی زمین» (ظل‌الله فی الارض) است مجدداً ظاهر شد، دوم ادعای شاهان صفوی بود مبنی بر اینکه آنان نماینده مهدی(ع) بر روی زمین هستند که دوازدهمین و آخرین امام شیعیان اثنی عشری است که در 255ق/870م غایب شده، بازگشت وی پیام آور روز داوری است، سوم مقام پادشاهان صفوی بعنوان مرشد کامل پیروان طریقت صوفیه که بنام صفویه شناخته شده‌اند.

شاهان صفوی در رأس قدرت قرار داشتند و بنا به گفته تاورنیه روش حکومت آن‌ها مطلقه و استبدادی بود و شاه حاکم بر زندگی و اموال مردم بود و هیچ شاهی به اندازه شاه ایران استقلال ندارد.

کمپفر در سفرنامه‌اش درباره قدرت شاه می‌گوید « شاه صفوی ایران از حقوقی کاملاً نامحدود و مستقل در اعمال قانون برخوردار است. ». وی در جای دیگر این چنین می‌نویسد « شاه صفوی قدرتی از نوع دیگر هم دارد که خاص خود اوست: یعنی نوعی تقدس آمیخته به احترام... ».

منابع تاریخی از اختیارات تام شاه ایران خبر می‌دهند که بزرگترین قدرت بوده و هر آنچه را مایل بود قانون می‌کرد و بدون مشورت و اعتراض آن را لغو می‌نمود.

در اوایل حکومت صفوی شاه شخصاً فرماندهی سپاه را به عهده می‌گرفت و دین سالاری و نظامی‌گری از شاخصه‌های مهم این سلسله محسوب می‌شود. صفویان بنیان گذار دولتی با نظام متمرکز اداری بودند. در اوایل این دوره مناصب کاملاً از هم مجزا نبودند و تداخل وظایف به روشنی دیده می‌شد. از اواخر حکومت شاه اسماعیل اول با گسترش تشکیلات حکومتی صفویه به مناصب نیز افزوده شد، این تغییرات موجب شد تا بعضی از مقامات و مناصب منسوخ و برخی دیگر شکل گیرد.

تشکیلات اداری و اجرایی صفویه به دو قسمت اصلی درگاه و دیوان تقسیم می‌شد. اداره دولت صفوی به عهده دو عنصر ترک و تاجیک بود. در اوایل حکومت صفویان اغلب امور دولتی در دست قزلباشان معروف به مردان شمشیر بود. رؤسای قبایل حاکمان ایالات بودند و در راس امور نظامی قرار می‌گرفتند. تاجیک‌ها که مردان اهل قلم تلقی می‌شدند مسئول امور اداری، دیوانی و مذهبی بودند. در زمان شاه عباس اول (995 – 1038ق) عنصر ترک جایگاه رفیع خود را از دست داد و شاه عباس که آن‌ها را مسئول بسیاری از مشکلات داخلی می‌دانست خلع قدرت کرد وی عنصر سومی که کاملاً به شاه وفادار بودند (شاهسون) به قدرت رساند و از قدرت قزلباش‌ها کاست.

ساختار دیوانی تا پیش از شاه عباس سیال بود و انتقال مشاغل و تداخل وظایف وجود داشت. در این دوران ممالک از اهمیت بیشتری برخوردار بود اما از زمان شاه عباس به بعد «خاصه» که زیر نظر شاه بود افزایش یافت.

از این دوران تشکیلات اداری صفویان که دارای ویژگی نظامی موثری بود دچار تغییرات اساسی شد و قدرت تشکیلات دیوانی افزایش یافت این انتقال و دگرسانی موجب گسترش نظام دیوان سالاری می‌شد. در ایالات نیز مناصب مهم وکیل و بعدها وزیر توسط شاه منصوب می‌شدند و معمولاً «وزیرکل» نامیده می‌شدند. صفویان که پیرو نظام تیموریان بودند، نظام دیوانی پایتخت را در ایالات نیز ایجاد نمودند.

در حکومت‌های قبل از صفویه منصب وزارت از ویژگی و اهمیت خاصی برخوردار بود، در واقع وزیر متصدی کل امور دولت به حساب می‌آمد، اما حاکمیت مذهبی در دوره صفویه از قدرت وزراء کاست و منصب جدیدی به نام « وکیل » قائم مقام شاه شد که هم اقتدار دینی و هم دنیوی داشت.

وکیل

وکیل نفس نفیس همایون در آغاز دولت صفویه دارای دو نقش مهم سیاسی و روحانی بود. وی نماینده و قائم مقام شاه و مسئول دین و دولت بود. در دوره شاه اسماعیل اول، حسین بیک شاملو (لله شاه اسماعیل) نخستین کسی بود که متصدی مقام وکیل شد. بعد از او امیر نجم‌الدین مسعود گیلانی (همان، 149) به این مقام رسید. صاحب حبیب السیر در این باره می‌نویسد:

... به اندک زمانی اعتبار و اختیار بسیار پیدا کرد و در خلال احوال مذکور به منصب وکالت نفس نفیس همایون سرافراز گشته، من حیث‌الاستقلال روی به تمشیت ملک و مال آورد پایه قدرت و منزلتش از تمامی امراء عظام و مقربان بارگاه فلک احتشام درگذشت... و آن امیر صافی ضمیر در تدارک اختلال که در اوایل ایام جهانگیری در بعضی از ولایات وقوع یافته بود، به قدر امکان سعی نمود و در نزفیه حال اصحاب فضل و کمال کوشیده، به انامل معدلت ابواب مکرمت برگشود.

بعد از امیر نجم‌الدین مسعود، نجم ثانی متصدی دو منصب وکیل و امیرالامراء شد و سپس عبدالباقی و میرزا شاه حسین اصفهانی وکیل شدند. در زمان شاه طهماسب (930 – 984 ه‍.ق) معصوم بیک صفوی وکیل بود.

صاحب حبیب‌السیر درباره امیر نجم می‌نویسد:

امیر نجم سه چهار سال در کمال اقتدار و استقلال به وکالت شاه پرداخته، امور ملکی و مالی و جزیی و کلی معظم معموره ربع مسکون را بر نهج عدالت به سرانجام مقرون ساخت، پایه قدر و منزلتش از جمیع امرای عظیم الشأن درگذشت و بر جمیع امرا و وزراء و مقربان تسلط و تفوق یافت.

و بعد از او اسماعیل امیر یار احمد خوزانی وکیل شد و به نجم ثانی ملقب گردید.

تقریبا از اواخر دوره شاه اسماعیل اول به طور آشکاری از اهمیت منصب وکالت کاسته شد؛ تا قبل از شاه عباس اول صاحب منصب وکالت از شوکت و اقتدار زیادی برخوردار بود تمام مناصب و مشاغل با تایید وی تعیین و تفویض می‌شد. مهر شاه در نزد وی نگهداری می‌شد و ارقام و احکام را به بهر نحو که صلاح می‌دانست می‌نگاشت و به مهر همایون ممهور می‌نمود.

در زمان شاه عباس اول بعد از قضیه مرشد قلی خان استاجلو این منصب متروک شد. القابی که برای وکیل به کار می‌رفت عبارت بود از:

وکالت و ایالت و شوکت و اقبال پناه عظمت و حشمت و اجلال دستگاه شهامت و بسالت انتباه، رکن رکین سلطنت ابد بنیان، وکیل امین دولت قوی الارکان، بنده اخلاص کیش، عالیجاهی مؤتمن‌السّلطنة البهّیة السّلطانیّة، اقبال پناهی وکیل الدّولة العلیّة العالیّة الخاقانیّة، زیناً للوکالة والایالة و الشّوکة و العظمة و الحشمة و الجلالة و الشّهامة و البسالة و العزّ و الاقبال...»

از زمان شاه عباس اول با کاهش اعتبار مقام و منزلت وکیل و منصب وزیر جایگزین آن می‌شود.

وزیر

تا وقتی که منصب وکالت برقرار بود منصب وزارت دارای استقلال چندانی نبود و امور مهم کشور توسط وکیل دیوان اعلی تمشیت می‌یافت و وزراء به جز انجام امور مالیات دیوانی در هیچ مورد دیگری دخالت نمی‌کردند. در زمان شاه عباس اول بعد از قتل مرشد قلی خان استاجلو، شاه به دلیل سرکشی‌ها و طغیان‌های طوایف ترک تصمیم گرفت از قدرت وکیل کاست و به قدرت وزراء که عمدتاً هم تاجیک و فارس بودند افزود و کلیه امور کشور توسط وزیر رتق و فتق شد. همان طور که قبلاً اشاره شد تفاوت آشکاری بین اهل قلم و اهل شمشیر وجود داشت و شاه غالباً منصب وزارت را به عناصر تاجیک و فارس زبان تفویض می‌کرد. مؤلف ناشناس دوره حکومت شاه طهماسب ثانی درباره دو عنصر تاجیک و غیر تاجیک این چنین نوشته است:

... و چون منصب وزارت اکثر اوقات به جماعت اهل قلم و نویسنده و تاجیک مرجوع می‌گردید و در هر زمانی که به غیر آن طایفه مفوّض می‌شد مفاسد عظیم در ضمن آن به ظهور می‌رسید و جهت آن بر ارباب فهم معلوم است، به سبب آن که طبع غیر تاجیک اکثر به ظلم و جور و تعدّی و بازیافت وجوهات بی‌حساب و خرابی رعیت راغب است ؛ در طایف‍ۀ تاجیک این گونه حالات کمتر می‌باشد. و قطع نظر از آن، نویسندگی و فهم و دانش و کمال لازمه این منصب است و تاجیکان اوقات خود را به این گونه مراتب صرف نموده با غیر آن جماعت اوقات خود را اغلب صرف سپاهی‌گری و تاخت و تاراج نموده، فیما بین این دو طایفه تباین کلی هست.

وزیر اعظم ملقب به اعتمادالدوله بالاترین منصب بعد از شاه بود که از عمده‌ترین ارکان دولت محسوب می‌شد. میرزا سمیعا درباره این منصب می‌نویسد:

عالیجاه وزیر اعظم دیوان اعلی و اعتمادالدول‍ۀ ایران عمده‌ترین ارکان دولت و قاطب‍ۀ امراء درگاه معلی و سرحدات ولایات ممالک محروسه، داد و ستد کل مالیات دیوانی و وجوهات انفاذی خزان‍ۀ عامره و غیره بیوتات از کل ممالک ایران و دارالسلطنه اصفهان بدون تعلیقه و امر عالیجاه معظم الیه داد و ستد نمی‌شود».

ارقام تمام مناصب و ضمن نویسی همه ارقام ابتدا باید به مهر وزیر و سپس به مهر، مهر آثار ممهور گردد. در صورتی که فرامین شاه شفاهی (بالمشافهه) بیان می‌شد تا وزیر اعظم آن را تایید نمی‌کرد، فرمان اجرا نمی‌شد. به نظر می‌رسد بعضی از امور که حتی به اطلاع و صلاحدید شاه نمی‌رسید: نیاز به دستور وزیر داشت. تمامی عرضداشت‌ها از طریق وزیر به شاه می‌رسید.

تاورنیه می‌نویسد اعتمادالدوله معمولاً از اهل قلم بوده که همه قدرت دولت در دست او بود.

از زمانی که حاکمان صفوی با کمک قبایل ترکمان که بعدها قزلباش خوانده شدند به قدرت رسدند تقریبا تمامی مناصب مهم در اختیار آن‌ها بود.

وزیر از عمده ترین ارکان دولت بود که امور مالی و اداره کارگاه‌ها و امور اداری کشور زیر نظر او انجام می‌گرفت و احکام مناصب نیز به امضاء او می‌رسید.

شاردن، وزیر را صاحب قلم و صاحب حکم می‌داند  کسی که مهرش برای جمع آوری عواید شاهی ضروری می‌نمود. وی همچنین درباره این منصب می‌نویسد:

نخستین شغل کشور، شغل صدراعظمی (نخست وزیری) است که ایرانیان وی را اعتمادالدوله می‌نامند و کلمه‌ایست مرکب بمعنی مایه اطمینان دولت و نیز عمید و عماد بمفهوم تکیه گاه و ستون دولت است، که بطور متفاوت تلفظ می‌شود و مشتق از فعلی است بمعنی تکیه کردن، اعتماد داشتن، پشتیبانی کردن.

کمپفر درباره وزارت آورده است که:

در واقع وزیر اعظم را می‌توان محور ادارۀ امور ایران دانست زیرا تمام کارها و حیات عمومی به دور وجود او جریان دارد. راهی که به مقام و منزلت، نفوذ و ثروت می‌انجامد منحصراً و منفرداً به لطف و مرحمت این مرد ممکن است پیموده شود. فقط در صورتی که او بخواهد و عریضه‌ای را عنوان کند شاه از آن باخبر می‌شود و بس ؛ تنها اوست که هر گاه از تقاضائی پشتیبانی کند آن تقاضا مورد قبول شاه واقع می‌شود. وزیر اعظم گزارشهای وکلائی را که از طرف حکام فرستاده شده‌اند می‌شنود و با آنها قضایا را حل و فصل می‌کند. وی قراردادهای اتحاد را می‌پذیرد و یا رد می‌کند؛ ضرب مسکوکات و اعمال سایر حقوق خاص پادشاهی به دست اوست. بدون موافقت شخص او در محدودۀ قدرت دولت هیچ اختیاری، تغییری، تجدیدی انجام نمی‌گیرد.

منصب وزارت که از زمان شاه عباس اول از قدرت بیشتری برخوردار شده بود مانند یک وزیر مالی دوران معاصر عمل می‌کرد. اگر چه مستوفی الممالک بیشتر با امور مالیاتی در ارتباط بود اما بدون تایید وزیر هیچ داد و ستدی صورت نمی‌گرفت. وزیر حقوق ثابتی نداشت اما یک نوع مستمری به شکل رسم الوزراء و انعام سالانه دریافت می‌نمود.

بنا به گفته میرزا سمیعا امراء ایران دو دسته بوده‌اند «... امراء غیر دولت خانه که ایشان را امراء سرحد مینامند و این نوع بر چهار قسم است: اول ولات، دوم بیکلربیکیان، سوم خوانین، چهارم سلاطین » و امرا دولت خانه که شامل «... اول قورچی‌باشی، دوم قوللر آقاسی ؛ سوم ایشیک آقاسی باشی؛ چهارم تفنگچی آقاسی و این چهار نفر با وزیر اعظم و دیوان بیکی و واقعه نویس که مجموع هفت نفر میشوند از قدیم الایام داخل امراء جانقی بوده‌اند » که در اواخر دوره صفویان مناصب ناظر، مستوفی‌الممالک و امیرشکارباشی نیز به دسته امراء جانقی اضافه شدند. 

در این بخش ابتدا امراء دولت خانه و سپس امراء سرحدی تشریح می‌شوند.

1. امراء دولتخانه:

امراء دولتخانه که ارکان دولت محسوب می‌شدند شامل قورچی‌باشی، قوللر آقاسی، ایشیک آقاسی باشی و تفنگچی آقاسی می‌شد.

1- 1. قورچی‌باشی:

قورچی‌باشی از ارکان مهم دولت و ریش سفید تمام ایلات و قبایل بود. قورچیان که سواره نظام قبایل ترکمان بودند و موجب به قدرت رسیدن صفویان شده بودند، در اوایل حکومت صفویان قورچی‌باشی بیشتر قدرت نظامی داشت؛ اما به مرور به قدرت او افزوده شد تا جایی که تا زمان شاه عباس اول یکی از بانفوذترین قدرت سیاسی و نظامی محسوب می‌شد. و اسکندر منشی این منصب را بیش از چهل سال در ید اختیار طایفه افشار می‌داند. 

قورچی‌باشی یکی از امراء جانقی (مجلس شورای عالی) بود که بعد از منصب وزیر قرار می‌گرفت و قورچیان به عنوان سپاه شاهی تحت امر او خدمت می‌کردند.

قورچی‌باشی: فرمانده بیش از ده یا دوازده هزار کماندار که در سراسر مملکت به عنوان افراد آزاد زندگی می‌کنند از زمانی که جنگ آغاز شد باید فوراً در محل خدمت حاضر شوند و تحت فرماندهی قورچی‌باشی وظایف خود را انجام دهند.

میرزا سمیعا درباره منصب قورچی‌باشی می‌نویسد:

... تیول و « همه ساله » و تنخواه قاطب‍ۀ قورچیان ملازم دیوان، بعد از تصدیق و تجویز عالیجاه قورچی‌باشی، برقم وزیر دیوان اعلی رسیده، تنخواه بازیافت، و خدمت ایالت و حکومت و سلطنت و یوز باشی گری و تیول و مواجب قاطب‍ۀ قورچیان بر طبق عرض قورچی‌باشی و تعلیق‍ۀ وزراء اعظم شفقت میشده...

به قورچی‌باشی گاهی منصب سپهسالاری، سرداری و بیگلر بیگی گری هم داده می‌شد و به القاب آن‌ها اضافه می‌شد، القابی که برای قورچی‌باشی به کار می‌رفت عبارت بود از: « تولیت و رفعت و اقبال پناه عزّت و اجلال دستگاه عالیجاه مقرّب الخاقانی، عمدة الامراء العظام، نظاماً للتولیه و الرفعة و العزّ و الاقبال فلان خان، متولّی مزار کثیر الانوار خاقان... ».

به طور مثال مرتضی قلی‌خان بیجرلو که در زمان شاه صفی، قورچی‌باشی و بیگلربیگی آذربایجان بود این القاب را داشت: «ایالت و شکوه پناه تولیت و حشمت و جلالت دستگاه عالیجاه، امیرالامراء العظام، نظاماً للایالة و التّولیة و الحشمة و الجلالة و الاقبال مرتضی قلی خان بیجرلو، قورچی‌باشی و متولی مزار کثیر الانوار نوّاب خاقان رضوان مکانی و بیگلربیگی آذربایجان»

کمپفر درباره منصب قورچی‌باشی این چنین می‌نویسد:

قورچی‌باشی که فرماندۀ قورچی‌های سوار شاه است در رتب‍ۀ اول قرار دارد. این نیروی ترک نژاد تشکیل می‌شود از سوارانی که مسلح به نیزه و کمان هستند و به خاطر قامت‌های بلند کشیده و شجاعت و تهور خود شهرت دارند. با اتکاء به خدماتی که برای به قدرت رسیدن صفویه کرده‌اند و با به خاطر داشتن قدرت و نفوذ پیشین خود بسیار مغرور و متکبر هستند. اینها که به همپشتی و اتحاد طوایف خود که گاه به ده تا دوازده هزار مرد جنگی بالغ می‌شوند سخت پای بندند و همواره گوش به فرمان فرمانده‌ای هستند که از میان آنها برگزیده شده باشد، توانسته‌اند تقریباً در قبال شاه استقلال خود را حفظ کنند.

قورچی‌باشی حدود 3000 تومان از حقوق خود را به عنوان تیول دریافت و از تعیین مواجب و انعام قورچیان نیز از هر تومانی پانصد دینار و از حق التولیه یک صد تومان تبریزی و از همه ساله و تنخواه افراد زیردست هر تومان یکصد دینار دریافت می‌کرد و حدوداً سالی هفت هزار تومان مداخل داشت.

1-2. قوللر آقاسی:

بعد از منصب قورچی‌باشی مقام قوللر آقاسی به عنوان یکی دیگر از ارکان دولت قرار داشت. او رئیس قوللران یعنی غلامان بود. اعطای تیول، پرداخت مواجب همه ساله و انعام غلامان بعد از تصویب وزیر اعظم با مهر و طغراء او تأیید می‌شد. همچنین ارتقای درجات مقامات نظامی تحت امر او انجام می‌گرفت.

قوللر آقاسی از امرای جانقی بود و لقب مقرب الخاقانی داشت «رفعت و اقبال پناه عزّت و اجلال دستگاه عالیجاه مقرب الخاقانی، نظاماً للرفعة و الاقبال فلان بیگ». به بعضی از قوللر آقاسیان لقب « مصاحب » داده می‌شد و اگر دارای منصب سپهسالاری، سرداری و بیگلربیگی شود القاب مناصب تغییر خواهد یافت. به طور مثال الله وردیخان که در زمان شاه صفی قوللر آقاسی و بیگلربیگی کوهکیلویه بود القابش بدین صورت نگاشته می‌شد «ایالت و شوکت و اقبال پناه عظمت و حشمت و اجلال دستگاه شهامت و بسالت انتباه عالیجاه، امیرالامراء العظام، نظاماً للایالة و الشوکة و العظمة و الحشمة والجلالة و العزّ و الاقبال الله ویردی خان، مصاحب و قوللر آقاسی و امیر شکار باشی و بییگلربیگی کوهگیلویه و سردار لشکر ظفر اثر»

قوللر آقاسی علاوه بر مواجب و مستمری ثابت از تعیین مواجب و انعام غلامان و از همه ساله و تنخواه آن‌ها نیز مبلغی دریافت می‌کرد. میرزا سمیعا درباره این منصب می‌نویسد:

... و خدمت ایالت و حکومت و یوزباشی گری و مین باشی گری و تیول و مواجب و انعام قاطب‍ۀ غلامان بر طبق عرض قوللر آقاسی و تعلیقه وزراء اعظم شفقت میشد. و امور متعلق بغلامان را ریش سفید سرکار مزبور که عالیجاه قوللر آقاسی است بحقیقت رسیده قطع و فصل میداده و ارقام و احکام ملازمت و مواجب و تیول و همه ساله و انعام جماعت مذکوره بطغرا و مهر عالیجاه مشارالیه برقم عالیجاه مشارالیه میرسد و نسخ‍ۀ سان غلامان را وزیر و مستوفی سرکار مزبور در خدمت اشرف در حضور عالیجاه معظم الیه. بمعرض عرض میرسانیدند.

قوللر آقاسی یا فرمانده غلامان که دومین مقام مهم در نظام ایران دوره صفویه بود بر نیروهای گرجی، چرکسی، ارمنی و سایر طوایف غیر ایرانی فرمان می‌راند. آن‌ها که در کودکی به خدمت گرفته می‌شدند به فرمان شاه برای جنگ آماده می‌شدند کمپفر درباره این قشون می‌نویسد:

اینها هم سواره می‌جنگند و سلاحشان شمشیر منحنی، نیزه و کمان است. بعضی‌ها نیز خصوصاً برای تیراندازی با تفنگ تربیت شده‌اند. غلامان از نظر تعداد و قدرت جنگاوری با نیروی قورچی یا مساوی هستند یا تعدادشان اندکی از آنها کمتر است: تعداد آنها بین 15 تا 18 هزار نفر است. حفظ و حراست شاه به خصوص در دست اینهاست زیرا به علت تربیت خاص‌شان هیچ کس انتظار نافرمانی از آنها ندارد و از طرف دیگر چون اینها با یکدیگر خویشاوندی نسبی و سببی ندارند احتمال توطئه و همدستی بین آن‌ها نمی‌رود. درباریان از این که دیده میشود اینها غرور و ادعای برتری قورچی‌های ترک را که در گذشته سلسل‍ۀ صفوی را دچار مشکلاتی ساخته بود به چیزی نمی‌انگارند سخت خوشحال‌اند.

همان‌طور که در پیش اشاره شد شاه عباس اول برا ی کاهش قدرت قزلباش‌ها دست به ترتیب چنین قشونی زد که امتیاز مهم آن‌ها شاهسون یا وفادار بودن به شاه بود.

1- 3. ایشیک آقاسی:

ایشیک آقاسی نیز از امرای جانقی و رئیس کل کنارکتان دربار بود و نظم و ترتیب مجالس بعهده او بود، او در نزدیک شاه می‌ایستاد و کوچکترین سخن و اشارات شاه را در نظر داشت. میرزا سمیعا درباره این منصب می‌نویسد:

... کیفیات مواجب براتی و همه ساله و تیول بتجویز عالیجاه مشارالیه و مهر او و ارقام ملازمت و اضافه مواجب توابین معظم الیه و احکام تیول و همه ساله و مواجب براتی ایشان بطغراء و مهر معظم الیه میرسد...

از وظایف او تذکر به چگونگی رفتار ملاقات کنندگان با شاه بود. همچنین تمامی امور مربوط به شاه زیر نظر او می‌گذشت. تمامی هدایا و پیشکش‌های شاه به او داده می‌شد و وی لیست هدایا را تهیه می‌کرد.

معمولاً این القاب برای ایشیک آقاسی بکار می‌رفت « ایالت و شوکت پناه حشمت و جلالت دستگاه، نظاماً للایالة و الشوکة و الحشمة و الجلالة و الاقبال... » و کل مداخل او را در حدود شش هزار تومان بود.

پرداخت مواجب، همه ساله و تیول به یساولان صحبت و ایشیک آقاسیان دیوان و قاپوچیان... همه بعهده اوست. علاوه بر وظایفی که اشاره شد صاحب منصب طایفه نصیریه در اثر خود این چنین آورده است:

... در سواریهای همایون، پیش روی همایون رفته، ساختن تیپ سواری و نظم و نسق مجالس همایون و نشانیدن هر کس در جا و مکان خود و تقسیم اشرفی و زردر وقت تحویل نوروز به امرا و غیر هم و پای بوس نمودن بندگان و ملازمان درگاه شاهی در مجالس و سواری و تقسیم طعام و شیلان مجلس و... شغل او خطیر و منصب مؤمی‌العیر عظیم‌القدر است و اختیاری که او را در مجالس و محافل خاص و عامّ ولی نعمت و انتظام در خانه هست هیچ امیری را این اختیار نیست.

چنانچه از منابع برمی‌آید این منصب اکثراً در اختیار طوایف قورچیان و شاملوها بود.

تفنگچی آقاسی:

تفنگچی‌آقاسی رئیس مین‌باشیان، یوز‌باشیان، جارچیان و کل تفنگچیان بود ؛ و تمام مواجب، تیول - انعام و همه ساله آن‌ها به تایید او پرداخت می‌شد و ارقام و احکام آن‌ها نیز به مهر و طغراء تفنگچی آقاسی می‌رسید. وی که از امراء جانقی بود از جایگاه رفیعی برخوردار بود و گاه مقام سپهسالاری نیز به او داده می‌شد. القابی که برای او به کار می‌رفت عبارت بود از: «رفعت و اقبال پناه عزّت و اجلال دستگاه، عالیجاهی مقرب الخاقانی، نظاماً للرفعة و الاقبال» و حدود سالی پنج هزار و پانصد تومان مداخل داشت (همان) ظاهراً این منصب در زمان شاه عباس اول رسمیت یافته است و برای نشان دادن هیبت و شکوه شاهی از این منصب استفاده می‌شد. تعلیم و تربیت جمع آوری سپاه از دیگر وظایف تفنگچی آقاسی بود.

کمپفر درباره فرمانده تفنگچیان می‌نویسد:

تفنگچی‌لر‌آقاسی (فرمانده تفنگچیان) که بر قوائی مرکب از دهقانان و پیشه وران ایرانی فرماندهی دارد در قشون ایران دارای رتبه سوم است. تفنگچی‌های نیرومند و چالاک پای پیاده مردانه می‌جنگند هم با شمشیر و هم با تفنگ ؛ گاه نیز سپر خود را برمی‌دارند. تعداد آن‌ها از پنجاه هزار تن کمتر نیست. با اسب به میدان جنگ می‌روند و در نزدیکی‌های خصم از اسب پائین می‌پرند و پیاده می‌جنگند. نیروی سوار پیاده جنگیدن را دون شأن خود می‌داند و به همین جهت تفنگچی‌ها را «علف شمشیر» (گوشت دم شمشیر) می‌نامند.

سپاهی که در فرمان تفنگچی آقاسی بود در زمان‌های مختلف تعداد آن‌ها متفاوت بود مثلاً در زمان شاه طهماسب اول هفت هزار و سیصد و نود نفر در زمان شاه عباس اول تا حدود ده هزار نفر، در زمان شاه صفی به دوازده هزار نفر رسیده بود.

یکی از صاحب منصبان طوایف نصیریه درباره این منصب می‌نویسد:

... در سواریها در جلو اشرف می‌رفتند و در روز معرکه در پیش روی اشرف قرار می‌گرفتند. و فی الحقیقة، در میان سپاه از تفنگچیان رنگین‌تر قشونی نمی‌باشد، خصوصاً در وقتی که همه مخمل پوش و کمربندهای نقره پهن در میان بسته، کلاههای نمدی پردار در سر و بیدقهای رنگارنگ به دوراندازها بسته در دوش داشته باشد و به این آیین در جلو پادشاه روند، شوکت را بدب‍ۀ سلطنت ازدیاد پذیرفته در نظر دوست و دشمن جلوه دیگر می‌کند و منصب مزبور نیز بسیار معتبر و از امرای جلیل‌القدر پادشاه و در کمال شوکت و جاه است.

2. امرای سرحدی (غیر دولت‌خانه)

امرای سرحدی امرایی بودند که خارج از مرکز انجام وظیفه می‌کردند و به چهار گروه تقسیم می‌شدند که عبارت بودند از ولات، بیگلربیگیان، خوانین و سلاطین که هر یک از این امرا به ترتیب قدرت بیشتری از دیگری داشتند.

2- 1. ولات

اعتبار ولات بیشتر از بقیه بود امرای سرحدی و به همین دلیل عزل و نصب دیگر امرا به دست وی انجام می‌گرفت. میرزا سمیعا ولات قلمرو صفویان را این گونه تشریح می‌کند:

اول والی عربستان که باعتبار سیادت و شجاعت و زیادتی ایل و عشیرت از والیهای دیگر بزرگتر و عظیم الشأن ترست – و بعد از آن والی لرستان فعیلی است که باعتبار اسلام، اعزّ از والی گرجستان است. و ولات گرجستانات متعلقه بایران، گرجستان کارتیل و کاخت و تفلیس است- و بعد از مرتب‍ۀ والی گرجستان والی کردستانست که سنندج محل سکنای ایشان میباشد - و بعد از او حاکم ایل بختیاری. و در قدیم‌الایام کمال اعزاز و احترام داشته‌اند.

همان‌طور که از فحوای کلام میرزا سمیعا پیداست والی عربستان به دلیل شجاعت و ایل بیشتر از مرتبه‌ای بالا برخوردار سست و والی لرستان به دلیل مسلمان بودن برتر از گرجستان است؛ و دو دیگر نیز همیشه محترم شمرده شده‌اند.

2- 2. بیگلربیگی و ...

منابع تاریخی از سیزده بیگلربیگی مهم دوره صفویه نام می‌برند که عبارتند از قندهار، شیروان، هرات، آذربایجان، چخورسعد، قراباغ و گنجه، استرآباد، کوهکیلویه، کرمان، مروشاهی‌جهان، علی شکر (همدان)، مشهد و قزوین، بیگلربیگیان که گاه به امیرالامراء و خانلرخان معروف می‌شدند. در دوره شاه عباس اول به بیست و پنج نفر می‌رسیدند. مینورسکی از دو وزیر در شیراز و رشت و دو سلطان مستقر در سلطانیه و بروجرد نام می‌برد. خان‌ها که به قول بیگی معروف بودند حاکمان شهرها و نواحی بودند.

اما در زمان شاه عباس، فارس، خراسان، آذربایجان، گیلان، مازندران، عراق عجم توسط خان‌ها نگهداری می‌شد که بسیار مقتدر بودند.

نکته حائز اهمیت درباره ایالات این است که همه این ایالات همیشه در اختیار دولت صفویه نبودند و با توجه به قدرت حکومت مرکزی در قلمرو  یا خارج از قلمرو ایران قرار می‌گرفتند.

هر کدام از این بیگلربیگیان به چند قسمت تقسیم می‌شدند که حاکمان آن‌ها توسط بیگلربیگی مرکزی عزل و نصب می‌شد. مثلاً بیگلربیگی خراسان شامل هرات، مشهد، قندهار و مرو بود. قندهار تا زمانی که افاغنه غلجائی از زمان شاه سلطان حسین به آنجا حمله بردند تقریباً همیشه در اختیار ایران بود و مناطقی مانند زمین داور و کوشک از جمله نواحی بود که عشایری چون کری در آن زندگی می‌کردند. مشهد شامل نواحی سرخس، نیشابور، سبزوار، اسفراین و آزادوار، تربت، ترشیز، ابیورد، نسا، درون، بزاوندق، حوروزوپساکو می‌شد؛ و هرات شامل بالا مرغاب، مروچاق، پنجده، بادغیس، جنوب غور، خواف و تون می‌شد.

بیگلربیگی آذربایجان (تبریز) شامل آستارا، مراغه، ارومیه، قراچه داغ، خوی، کاورد، قپانات، هشترود، موک، لاهیجان، اوجرود، سراب، زنوز، مشکین، مغانات، سلماس، قراآغاج، سلطانیه و زنجان می‌شد. بیگلربیگی چخور سعد که در مورد ایالت ایروان بکار می‌رفته و شامل نخجوان، ماکو، صدرک، بایزید می‌شد. قراباغ که معمولاً با گنجه می‌آید و شامل زگم، بردع، آخشابا، جوانشیر، برگشاط، لورپمبک، ارسبار و بایزید لو می‌شد. شیروان واقع در شمال شرقی ماوراء و قفقاز شامل سالیان، قپه، ارش شکی، الپائوت، بادکوبه، چشمگزک و آغداش می‌شد. همدان یاعلی شکر که شامل گروس، هرسین و کلهر می‌شد کردستان (اردلان) شامل جوانرود و اورمان می‌شد. کهکیلویه شامل بحرین، زیدابات، سروستان و دورق می‌شد.

ساختار مناصب ایالتی در دوره صفویه

در اوایل دوره صفویه پنج منصب مهم که در مرکز حکومت امور دولتی را بر عهده داشتند یعنی وکیل، امیرالامرا، قورچی‌باشی، وزیر و صدر در ایالات نیز تشکیل دولت کوچکتری می‌دادند. ایالات به عنوان تیول به افراد برجسته به نام والی داده می‌شد و آن‌ها همراه با شاهزادگان به حکمرانی می‌پرداختند. عناوین حاکم، امیر و یا بیگلربیگی نیز به آن‌ها اطلاق می‌شد. آن‌ها وظیفه نگهداری قشون و پرداخت هزینه‌های آن‌ها را بر عهده داشتند که از عواید ایالات هزینه می‌کردند و فقط به مناسبت‌های مختلف هدایایی به دربار ارسال می‌کردند. والیان می‌توانستند مناطق تحت نظارت را به افراد گوناگون واگذار کنند.

1. وزیر

ساختار حکومتی ایالات شبیه به مرکز بود. افراد با کفایت و مورد تایید والی به منصب وزارت می‌رسیدند و در صورتی که در طی مدت انتصاب مورد تایید و رضایت دیوان اعلی قرار می‌گرفت ارتقاء می‌یافت و در مرکز حکومت به خدمت گرفته می‌شده‌اند، احمد بیک نورکمال اصفهانی که وزیر حسین خان شاملو حاکم هرات بعدها وزیر دیوان اعلی شد. وزارتی که ارتقاء مقام می‌یافتند، در مركز حكومت به خدمت گرفته مي‌شده‌اند، احمدبيك نوركمال اصفهاني، وزير حسين خان شاملو حاكم هرات از این جمله بود. 

و یا عنایت اصفهانی خوزانی که سابقاً وزیر کپک سلطان بود و در سال 942 ه‍.ق به وزارت دیوان اعلی منصوب شد  این منصب گاه به صورت موروثی تداوم می‌یافت اما علی‌رغم قدرت اجرایی بسیار در صورت انجام کوچکترین خطا خلع و یا حتی به قتل می‌رسیدند.

منصب امیرالامرا در آغاز حکومت صفویان به فرمانده کل قزلباش‌ها که اساس قدرت صفویان محسوب می‌شد اطلاق می‌شد. نفوذ و اقتدار این صاحب منصب نه تنها در امور نظامی بلکه در امور سیاسی و اداری بسیار مشهود بود تا حدی که مرز روشنی از حدود وظایف وی مشخص نبود. منابع تاریخی حاکی از این واقعیت است که گاه به منصب وکیل، اختیار امیرالامرایی نیز داده می‌شد چنانچه حسین بیک شاملو در زمان شاه اسماعیل اول دارای چنین قدرتی بود.

2. صدر:

صدر به عنوان رئیس نهاد مذهبی نمایندگانی در ایالات داشت که آن‌ها نیز توسط حاکم مرکزی برگزیده می‌شدند همان طور که پیشتر اشاره شد در ابتدای حکومت صفویان صدور علاوه بر قدرت مذهبی از قدرت سیاسی و نظامی نیز برخوردار بودند. این قدرت در صدور ایالات نیز دیده می‌شد.

حاکم در ایالات قدرت اجرایی بسیار داشت. والی عالی‌ترین مرجع دولتی و ناظر بر عملکرد نهادهای مختلف در ایالت بود. او مجری احکام مراجع روحانی بود و گاه خود به شکایات مردم رسیدگی می‌کرد.

در دوره صفویه حکام در امور اراضی و املاک موقوفه که در حوزه صدر که بزرگترین مرجع روحانی قلمرو آنان بود مداخله می‌کردند ؛ اما به نظر می‌رسد در اوایل دوره صفویه مراجع مذهبی به امور سیاسی و نظامی گمارده می‌شدند. گاه قضات به منصب وزارت نیز می‌رسیدند البته انتصاب صدور به عنوان سفیر و ایلچی در دوره صفویه بارها اتفاق افتاده بود.

3. قورچی‌باشی

صاحب این منصب که در مرکز از قدرت سیاسی و نظامی زیادی برخوردار بود در ایالات نیز بر سپاهیان محلی فرمان می‌راند. حسن روملو درباره منصب قورچی‌باشی پا دار اینچنین می‌نویسد:

در ایالات معمولا حکام خود در راس قوای نظامی قرار می‌گرفتند.در دوره شاه عباس اول بسیاری از ایالات و ممالک به خاصه تبدیل شدند و هم در این دوره بود که تشکیلات ایالات خاصه را به وزراء معتمد می‌سپردند. در این دوره مناصبی چون وکیل، قورچی و امیرالامراء در ایالات مانند سابق دیگر همتایی نداشت و این نشان از کنترل قدرت در ایالات توسط شاه بود.

بهر حال نظام ایالتی دوره صفویه نظامی پیچیده و در بعضی موارد مبهم است و منابع تاریخی به روشنی حد و مرز وظایف برخی از مناصب ایالتی را نشان نمی‌دهند اما آنچه به یقین می‌توان گفت این است که دو منصب وکالت و وزارت در ایالات وجود داشت که هر کدام وظایف مستقل داشتند اما واژۀ وزارت کل که در بعضی از منابع به آن اشاره شده دقیقاً مشخص نیست و تنها به نظر می‌رسد که در بعضی از ایالات وزرایی وجود داشتند که امور دیوانی چند ایالت را بر عهده داشتند. یکی دیگر از موارد ابهام عدم وجود مرز مشخص بین نهاد سیاسی و نهاد مذهبی بود که در بعضی از مواقع موجب تداخل وظایف و ایجاد اختلاف بین این دو نهاد می‌شد.

منصب امیرالامرایی در ایالات از جایگاه رفیعی برخوردار بود. کفایت و رشادت نظامیانی که در جنگ‌ها دیده می‌شد موجب می‌گردید که به عنوان امیرالامراء به ایالتی عازم شوند منابع تاریخی از افرادی چون علی‌قلی‌خان شاملو نوه دورمیش‌خان نام می‌برند که از سوی شاه اسماعیل دوم به حکومت هرات و امیر خان ترکمان به امیرالامرایی آذربایجان رسید. شاهقلی سلطان استاجلو امیرالامرای خراسان شد که بعدها توسط قزلباش‌ها به قتل رسید.

منصب امیرالامرایی در زمان شاه طهماسب نیز از مناصب مهم و برجسته این دوره محسوب می‌شد. اگر چه در اواخر دوره شاه اسماعیل اول نیز از قدرت قزلباش‌ها کاسته شده بود اما با روی کار آمدن طهماسب دوباره آن‌ها قدرت گرفتند و بنا به منابع موجود روسای ایالات به مناصب مهم وکالت و امیرالامرایی گماشته شدند.

شاه عباس اول برای جلوگیری از تکرار اشتباه موسس این سلسله در قدرت تام بخشیدن به رؤسای قبایل قزلباش بر آن شد که رؤسای قبایل را از قبایل جدا نماید و این گونه از قدرت آن‌ها و قزلباش‌ها کاست.

نتیجه‌گیری:

شاه به عنوان عالی‌ترین مقام کشور در رأس تمام امور کشور و دولت قرار می‌گرفت و بعد از او در دوره‌های مختلف وکیل، وزیر، امرای دولت خانه و امرای سرحدی امور کشور را اداره می‌کردند. اگر چه این مناصب در طی مدت حکومت صفویان دچار فراز و نشیب بسیاری شدند اما این حاکی از این است که شاهان صفوی در همه حال سعی در حفظ قدرت انحصاری خود داشتند.

در آغاز حکومت صفویه شاه اسماعیل اول برای تبدیل تشکیلات صوفیانه به یک سازمان اداری بسیار می‌کوشید. بعد از شاه طهماسب اول جامعه صفوی دچار تغییر و دگرگونی‌های بسیاری شد.

از زمان شاه عباس اول به بعد حذف مقام وکالت و بالا گرفتن قدرت و منزلت منصب وزارت و گرایش به جدایی دین از سیاست از این زمان به روشنی در دولت صفویه هویدا می‌گردد. قدرت منصب امیرالامراء که از اواخر حکومت شاه اسماعیل اول کاهش یافته بود در دوره شاه طهماسب اول جانی دوباره یافت. اما در دوره شاه عباس اول دیگر از این منصب خبری نیست و قطعاً ایجاد سپاهی وفادار به شاه و قدرت‌گیری بیشتر منصب قورچی‌باشی حاکی از عدم وجود منصب امیرالامرایی در دوره شاه عباس اول است. در اوایل دوران صفویه در ایالات نیز به دلیل روشن نبودن مرز قدرت والی و دیگر مناصب اختلافاتی ایجاد شد، به جز تداخل وظایف، نارضایتی عمومی مردم از والیان زیادیخواه از دیگر عواملی بودند که شاه عباس اول را در تبدیل ممالک به خاصه مصمم نمود و این گونه به تدریج از قدرت قزلباشان کاست و گام مهمتر این که برای حفظ زمین‌ها و تسلط بر ایالات، املاک خاصه را وقف نمود و بدین گونه قدرت را در دربار متمرکز نمود.

صفویان از نظام دیوانی تیموریان و ترکمانان پیروی می‌کردند با این تفاوت که تعمداً ایدئولوژی شیعی خود را در تمامی امور کشوری در اولویت قرار می‌دادند. اسناد و نامه‌های تاریخی موجود از این دوره نشانگر وجود نظامی منظم و پیچیده است که در واقع قدرت حکومت مرکزی را نشان می‌دهد که هیچ صاحب منصبی بدون اجازه شاه و امرای معتمدش قادر به انجام هیچ امری نیست.

 

پی‌نوشت‌ها

 

  1. لباب‌التواریخ، ج 1، 383
  2. سیوری، در عصر صفویه، 3
  3. تاورنیه، 569
  4. کمپفر، 14
  5. همان
  6. الیاریوس، 315
  7. سیوری، در عصر صفويه، 67  – 66
  8. حبیب السیر، ج 3، 341
  9. همان، 47
  10. احسن‌التواریخ، 107
  11. حبیب‌السیر، ج 3، 501 – 486
  12. احسن‌التواریخ، 433
  13. حبیب‌السیر، ج 3، ص 47
  14. همان، 33
  15. القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 5
  16. میرزا سمیعا، ص 5
  17. تاورنیه، 572
  18. شاردن، ج 8، 35 – 233
  19. همان، 235
  20. کمپفر، 75
  21. ولادیمیر مینورسکی، 83
  22. همان، 84
  23. میرزا سمیعا، 4
  24. همان، 5
  25. همان.
  26. میرزا سمیعا، 7
  27. عالم آرای عباسی، ج 2، 268
  28. الیاریوس، 324
  29. میرزا سمیعا، 7
  30. القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 12
  31. همان
  32. کمپفر، 87
  33. همان، 13
  34. القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 14
  35. همان، 15
  36. میرزا سمیعا، 8
  37. کمپفر، 89
  38. همان، 10
  39. میرزا سمیعا، 8
  40. تاورنیه، 573
  41. میرزا سمیعا، 9-8
  42. القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 16
  43. همان، 17
  44. همان، 18
  45. میرزا سمیعا، 9
  46. القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 19
  47. کمپفر، 89
  48. القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 20
  49. میرزا سمیعا، 309
  50. همان، 5
  51. کمپفر، 16
  52. رهربون، 29
  53. همان، 187
  54. ولادیمیر مینورسکی، 8 – 187
  55. همان 207 – 187، القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 71-113
  56. احسن‌التواریخ، 244
  57. همان، 375
  58. همان، 110
  59. همان، 70-969
  60. همان، 286
  61. احسن‌التواریخ، 430، 440، 485
  62. تاریخ عالم آرای عباسی، 174 – 218
  63. احسن‌التواریخ، 485
  64. ولادیمیر مینورسکی، 22
  65. احسن‌التواریخ، 181، 185، 189

 

  عضو هيات علمي پژوهشگاه ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري.

لباب‌التواریخ، ج 1، 383

سیوری، در عصر صفویه، 3

تاورنیه، 569

کمپفر، 14

همان

الیاریوس، 315

سیوری، در عصر صفويه، 67  – 66

حبیب السیر، ج 3، 341

همان، 47

احسن‌التواریخ، 107

حبیب‌السیر، ج 3، 501 – 486

احسن‌التواریخ، 433

حبیب‌السیر، ج 3، ص 47

همان، 33

القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 5

میرزا سمیعا، ص 5

تاورنیه، 572

شاردن، ج 8، 35 – 233

همان، 235

کمپفر، 75

ولادیمیر مینورسکی، 83

همان، 84

میرزا سمیعا، 4

همان، 5

همان ،

میرزا سمیعا، 7

عالم آرای عباسی، ج 2، 268

الیاریوس، 324

میرزا سمیعا، 7

القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 12

همان

کمپفر، 87

همان، 13

القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 14

همان، 15

میرزا سمیعا، 8

کمپفر، 89

همان، 10

میرزا سمیعا، 8

تاورنیه، 573

میرزا سمیعا، 9-8

القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 16

همان، 17

همان، 18

میرزا سمیعا، 9

القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 19

کمپفر، 89

القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 20

میرزا سمیعا، 309

همان، 5

کمپفر، 16

رهربون، 29

همان، 187

ولادیمیر مینورسکی، 8 – 187

همان 207 – 187، القاب و مواجب سلاطین دوره صفویه، 71-113

احسن‌التواریخ، 244

همان، 375

همان، 110

همان، 70-969

همان، 286

احسن‌التواریخ، 430، 440، 485

تاریخ عالم آرای عباسی، 174 – 218

احسن‌التواریخ، 485

ولادیمیر مینورسکی، 22

احسن‌التواریخ، 181، 185، 189

منابع و ماخذ

  • امام شوشتري، محمدعلي، تاريخ مقياسات و نقود در حكومت اسلامي، دانشسراي عالي، تهران: 1339.
  • ايواغلي، حيدربيگ، مجمع الانشاء، ميكرو فيلم 3558، تهران: كتابخانه مركزي، دانشگاه تهران.
  • باستاني پاريزي، محمدابراهيم، سياست و اقتصاد عصر صفوي، تهران: صفيعليشاه، 1348.
  • بوسه، هربرت، پژوهشي در تشكيلات ديوان اسلامي، غلامرضا ورهرام، تهران: موسسه تحقيقات، 1368.
  • پاپازيان، ه‍ فرامين فارسي ماتناداران، ج 2، ايروان: آكادمي علوم ارمنستان، 96 ـ 1968.
  • ـــــــــــ.، قبالجات فارسي، ايروان: آكادمي علوم ارمنسان، 1959.
  • پوتوريدزيه، و پ، اسناد فارسي گرجستان، گرجستان: آكادمي علوم گرجستان، ج 1962، 1.
  • تاورنيه، ژان‌باتيست، سفرنامه تاورنيه، شجاع‌الدين شفا، تهران: علمي و فرهنگي، 1370
  • تركمان، اسكندر بيگ، تاريخ عالم آراي عباسي، تهران: اميركبير، 1334.
  • جعفريان، رسول، دين و سياست در دوره صفويه، قم: انصاريان، 1370.
  • جنگ فرامين منشات صفوي، ن.خ. 3455، كتابخانه مجلس شوراي اسلامي.
  • حسيني فسائي، ميرزا حسن، فارسنامه ناصري، منصور رستگار فسائي ج 1، تهران: اميركبير، 1367.
  • دستورالعمل ناشناس دوره شاه سليمان صفوي، ن.خ. 6293، كتابخانه ملك.
  • دهخدا، علي‌اكبر، لغت‌نامه، تهران: چاپ مجلسي.
  • رابينو، لوئي آلبوم سكه‌ها، نشانها و مهرهاي پادشاهان ايران، محمدمشيري، تهران: اميركبير، 1353.
  • روملو، حسن، احسن‌التواريخ، به تصحیح عبدالحسين نوايي، تهران: بنياد تحقيق و نشر كتاب، 1357، سانسون، سفرنامه سانسون، تقي تفضلي، تهران: 1346.
  • شاردن، ژان، سفرنامه شاردن، ج 4، محمد عباسي، تهران: اميركبير، 1345.
  • شاه طهماسب، تذكره شاه طهماسب، تهران: شرق، 1364
  • شرلي، آنتولي، سفرنامه براداران شرلي، آوانس، تهران: نگاه، 1362.
  • فريدون بيگ، منشات السلاطين، ش 200242، تهران: كتابخانه ملي ايران.
  • فضائلي، حبيب‌الله، تعليم خط، تهران: سروش، 1355.
  • فلسفي، نصرالله، زندگاني شاه عباس اول، ج 3، تهران: دانشگاه تهران، 1345.
  • قائم مقامي، جهانگير، مقدمه‌اي برشناخت اسناد تاريخي،تهران: انجمن آثار ملي، 1350.
  • قاضي احمد، خلاصة التواريخ، احسان اشراقي، تهران: دانشگاه تهران، 1359.
  • قزويني، يحيي بن عبداللطيف، لباب التواريخ، تهران: بنياد گويا، 1363.
  • كمپفر، ي، سفرنامه كمپفر، كيكاوس جهانداري، تهران: خوارزمي، 1360.
  • مجموعه اسناد صفويه، تهران: سازمان اسناد ملي ايران.
  • مجموعه فرامين و اسناد بقعه شيخ صفي‌الدين اردبيلي، موزه ملي ايران. مدرسي طباطبائي، مثالهاي صدور صفوي، قم، حكمت، 1353.
  • مويد ثابتي، سيدعلي، اسناد و نامه‌هاي تاريخي از اول دوره اسلامي تا اواخر عهد شاه اسماعيل صفوي، تهران: طهوري، 1346.
  • ميرزا رفيعا، دستورالملوك، محمدتقي دانش‌پژوه، مجله دانشكده ادبيات تهران، سال 16 ـ 15، تهران 48 ـ 1347.
  • ميرزا سميعا، تذكرة‌الملوك، محمد دبير سياقي، تهران: اميركبير، 1378.
  • مينورسكي، ولاديمير، سازمان اداري حكومت صفوي، ترجمه مسعود رجب‌نيا، تهران: اميركبير، كتابفروشي زوار، 1334.
  • ناشناس، القاب و مواجب دوره سلاطين صفويه، يوسف رحيم‌لو، مشهد: دانشگاه مشهد، 1371.
  • ناشناس، عالم آراي صفوي، تصحیح يدالله شكري، تهران: بنياد فرهنگ ايران، 1350.
  • نوايي، عبدالحسين، اسناد و مكاتبات تاريخي در دوره شاه اسماعيل صفوي، تهران: بنياد فرهنگ ايران، 1347.
  • وحيد، محمدطاهر، عباسنامه، بکوشش ابراهيم دهقان، اراك: كتابخانه داودي، 1329.
  • يوسف، محمد، ذيل تاريخ عالم آراي عباسي، بکوشش س. خانساري، تهران: اسلاميه، 1317.
  • بياني، خان بابا، «اسناد و نامه‌هاي تاريخي» بررسي‌هاي تاريخي، سال سوم، ش5.
دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان