Menu

بررسی زمینه‌های مهاجرت یهودیان بوکان در دورۀ پهلوی دوم

نویسنده: غلامرضا امیرخانی* آوات ابراهیمی

مقدمه

وضعیت و نقش اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یهودیان بوکان، بخش تفکیک‌ناپذیر و مهمی در تدوین تاریخ این منطقه به شمار می‌آید. در تقسیمات کشوری، بوکان تا قبل ازسال 1330ش، یعنی آغاز مهاجرت یهودیان، قصبه‌ای وابسته به شهرستان مهاباد بود. این شهر اکنون یکی از شهرستان‌های جنوبی استان آذربایجان غربی است كه ساکنان آن عموما سنی مذهب و کرد هستند.

از تاریخ آغاز سکونت یهودیان در مناطق کردنشین از جمله شهر بوکان اطلاع دقیقی در دست نیست. اما در برخی منابع، اطلاعات جسته و گریخته‌ای می‌توان یافت. برای نمونه یاکوب ادوارد پولاک، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه در سفرنامه‌اش به سکونت یهودیان در مناطق کردنشین اشاره می‌کند. او ضمن اشاره به توزیع جغرافیایی جمعیت یهودیان در ایران، به تقسیم‌بندی ایشان به دو گروه بزرگ و کوچک پرداخته و می‌نویسد:

گروه بزرگی از یهودیان در شیراز، اصفهان و کاشان و گروه‌های کوچکتر در تهران، دماوند، بارفروش و کازرون ساکنند. تعدادی هم در مناطق کردنشین پراکنده‌اند (پولاک، 1368، ص 26).

در مورد سکونت یهودیان در غرب ایران، یعنی شهرهای کردنشین، دو نظریه وجود د‌ارد. نظری‍ۀ نخست این که سکونت یهودیان از سال 163 م. در زمان شورش بارکوشباس بر ضد حکومت روم و پراکنده شدن یهودیان در اطراف جهان اتفاق افتاده است (شاله، 1346، ص 322). نظری‍ۀ دوم موضوع را به زمان تیگلاتپلاسر پادشاه آشور (741-749 ق‌م.) نسبت می‌دهد که بعد از فتح اورشلیم، ششصد هزار یهودی به بخش‌های غربی ایران كنونی، سرزمین ماد، جنوب دریای مازندران و دامن‍ۀ کوههای قفقاز تبعید شدند (مصطفوی، 1369، ص 23) البته یهودیان بسیاری در عهد ساسانیان و حتی در دورۀ اسلامی در جنوب ایران ساکن بوده‌ و در آن نواحی از نفوذ و اقتدار برخوردار بوده‌اند، حتی در مناطقی اكثریت جمعیت را تشكیل می‌دادند. بعد‌ها بر اثر ظلم و آزار و تعقیب از تعداد آنها کاسته شد. بر اساس سفرنام‍ۀ پولاک در دوره ناصرالدین شاه قاجار، آن‌طور که یک خاخام یهودی از شهر همدان به او اطمینان داده، تعداد کل خانوارهای یهودی در ایران به دوهزار محدود بوده است (پولاک، 1368، ص 26) یهودیان ساکن در مناطق کردنشین در سال 1948م./1327ه‍ ‌ش. حدود دوازده هزار نفر بودند که به‌صورت پراکنده در پانزده شهر این ناحیه سکونت داشتند. (Encyclopaedia Judaica, 1996, 8, p 1443)

وضعیت اجتماعی و فرهنگی یهودیان ساکن بوکان

از بررسی اسناد موجود مشخص می‌شود كه در مقطع مورد بحث، نزدیک به هشتاد خانوار در بوکان سکونت داشته‌اند (سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 293006009، ص24، پیوست شماره3) این در حالی بود که قصبه بوکان در آن دوره نزدیک به چهارصد خانوار جمعیت داشته است. این گروه در میان مردم کاملاً شناخته شده بودند و یکی از محله‌های شهر به نام آنها شناخته می‌شد. این محله كه تقریباً دو هکتار و نیم را در بر می‌گرفت، از جنوب به منزل عبدالرحمان دندان‌ساز، از شمال به منزل خدر ذکریا، از غرب به محدوده‌ باغچه حسن نانوا و از شرق به حمام خزینه منتهی می‌شد. این محدوده در حال حاضر، کوچه‌های اطراف خیابان استاد هیمن و خیابان شهید نجاری را در برمی‌گیرد (مصاحبه با عبدالله حمزه‌ای، دبیر بازنشسته آموزش‌ و ‌پرورش، (10/4/90) )

جدا از شهر بوکان در روستاهای اطراف این شهر از جمله اینگیجه، ینگی کند، شهری کند، سردرآباد، برد زرد، ترجان و جوانمرد هم به صورت پراکنده دو یا چند خانواده ساکن بودند (مصاحبه‌ با جعفر قزلجی، از روحانیون شهر بوکان، (10/4/90) ). ظاهراً جمعیت این اقلیت  قومی و دینی در روستای تُرجان بیش از این تعداد بوده‌ است زیرا به گفت‍ۀ چند نفر از ساکنان قدیمی شهر در آنجا دارای کنیسه و خاخام (شالوم، مالم یا عالم) بوده‌اند (مصاحبه‌ با محمدرسول اسماعیل‌زاده، فرهنگی و فروشنده لوازم التحریر، (9/4/90).

در این مقطع زمانی، روابط کرد‌های مسلمان با آنان نسبتاً حسنه بوده است؛ به طوری که در مراسم و اعیاد همدیگر شركت می‌جستند. بر اساس مصاحبه‌های صورت گرفته، گزارشی از بد رفتاری‌ و تحریک علمای دینی مسلمانان نسبت به یهودیان یافت نشده است و از آنجایی که آنان را اهل کتاب می‌دانسته‌اند، رفتار نیکویی با آنان داشته‌اند. در مورد مالکان زمین نیز باید گفت رفتار و برخورد آنان با قاطب‍ۀ اهالی بوکان چه کُرد و چه یهود یکسان بوده است؛ البته باید اشاره نمود از آنجا که اکثر یهودیان شهر مغازه‌دار بودند لذا از پرداخت بهرۀ مالکانه معاف بوده و کمتر از دیگر ساکنان با مالکین در ارتباط بودند. در روستاها مسلمانان رفتار مناسبی با آنها داشتند و از آنجا که شغل اکثر آنها مغازه‌داری و فروشندگی بود (Encyclopaedia Judaica,1996,p1443). مایحتاج اولی‍ۀ آنها از شیر، ماست، پنیر، کره، دوغ و جز آن توسط همسایگان مسلمانشان تأمین می‌شد (مصاحبه‌ با حسن کوچری، فروشند‌ۀ لوازم ورزشی، (9/4/90)). باورهای عامیان‍ۀ شکل گرفته در مورد یهودیان آنها را افرادی محافظه‌کار و اقتصادی نشان می‌دهد. برای نمونه می‌توان به شکل‌گیری چندین ضرب‌المثل از قبیل« ده‌ڵێ جووه» كه حاكی از دو مفهوم ترس یا همان محافظه‌کاری و همچنین ثروت است، اشاره نمود.

امور دینی آنها اغلب توسط شالوم اجرا می‌شد. شالوم تنها شخصی بود که حق قصابی برای یهودیان را داشت، زیرا آنها گوشت حیوان ذبح ‌شده‌ به دست غیر یهودیان را نمی‌خوردند. در سطح شهر دارای کنیسه‌ای بودند که هم اینک مجاور منزل ابوبکر قاسمی قرار دارد. اگر چه مردم بوکان معتقد هستند که بوکان دارای کلیسای مسیحی بوده، اما حقیقت آن است که یهودیان کنیسه و کنشت خود را به نام کلیسا هم نام‌گذاری کرده بودند (سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 250000179، ص30؛ پیوست شماره 5) و گزارشی از سکونت مسیحیان در بوکان وجود ندارد، بلکه مسیحیان بیشتر در شهرهای بزرگ از قبیل ارومیه و تبریز به سر می‌بردند. داخل کنیسه، مجسم‍ۀ گوساله‌ای قرمز وجود داشت که از چوب درست شده و با لایه‌ای از طلا روکش شده بود. یهودیان پارچه‌ای سرخ بر آن پوشانده و در حین عبادت، آن گوساله را نیز ستایش می‌کردند. تمام این مراسم در روز شنبه صورت می‌گرفت. غروب روزهای شنبه هرگز آتش روشن نمی‌کردند و غذایی نیز نمی‌پختند؛ بنابراین مسلمانان برای آنان چراغ منزل را روشن می‌کردند (مصاحبه با عبدالله حمزه‌ای، دبیر بازنشسته آموزش‌و‌پرورش و قادر آزمند، کارمند آموزش و پرورش (10/4/90))

یکی از اعیاد یهودیان که طی مراسمی خاص در اواخر تابستان و اوایل پاییز صورت می‌گرفت عید  کپره‌شینه (آلاچیق آبی) نام داشت. در این عید انواع و اقسام میوه را بر آن کپر آویزان کرده و در طول این عید، نان بدون نمک موسوم به فتیر می‌پختند. روزه گرفتن آنها در سال یک روز و به گفت‍ۀ اهالی، آن هم در اواخر زمستان بوده است. سر بریدن حیوانات آنها توسط شالوم صورت می‌گرفت و اگر در داخل بدن حیوان سربریده شیشه یا هر نشانی از بیماری در کالبد حیوان پیدا می‌کردند، آن را مصرف نمی‌كردند (مصاحبه‌ با حسن کوچری، فروشند‌ۀ لوازم ورزشی، (9/4/90)). همانطور که اشاره شد دارای عبادتگاهی به نام کنشت بودند که این عبادتگاه به رغم آن كه از سوی یهودیان و از طریق اعانه مردمی ساخته شده بود، بعد از مهاجرت آنها توسط یکی از مالکین بوکان به نام قاسم ایلخانی‌زاده به تصرف درآمد (سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 250000179، ص 49، پیوست شماره 4).

اوضاع اقتصادی و معیشتی

بیشتر یهودیان بوكان، مغازه‌دار و یا فروشندگان دوره‌گرد بودند که به شغل خرازی و بزازی اشتغال داشتند (Encyclopaedia Judaica, 1996, p1443). البته از یهودیان ساکن در روستاها تنها در روستای اطمیش تعدادی مغازه باقی مانده است. در بازار نیز مغازه‌های آنها از آلاچیق‌هایی ساخته شده بود که در وسط بازار به صورت دایره‌ای در میان مغازه‌های کرد‌های مسلمان قرار گرفته بود. یهودیان بدون هیچ واهمه‌ای از سرقت اموال و مغازه‌های خود در بازار، شب‌ها به مانند کُردها مغازه‌ها را ترک نموده تا صبح روز بعد دوباره به فروش مشغول شوند. از آنجایی که افرادی صادق، راستگو و ارزان فروش بودند بیشتر معاملات بازار و خرید اهالی روستاها توسط آنان صورت می‌گرفت. به لحاظ اقتصادی همرنگ با جماعت مسلمان شهر بودند (مصاحبه‌ با حسن کوچری، فروشند‌ۀ لوازم ورزشی، (9/4/90)). در عین اینکه بعضی از یهودیان منجمله شالوم، نسیمی و عمران از ثروتمندان این اقلیت مذهبی به شمار می‌رفتند، افراد فقیر این قوم نیز همانند سایر فقرای مسلمان شهر به کارگری مشغول بودند. نسیمی یکی از بزرگان آنان در شهر بود که به‌گفت‍ۀ اهالی شهر به یهودیان کمک‌های زیادی می‌نمود (مصاحبه با جعفر قزلجی، از روحانیون شهر بوکان،( 9/4/90)). از آنجایی که ملك شخصی او مساحتی نزدیك به نیم هکتار داشت، می‌توان نتیجه گرفت که حق ثبت املاک و اسناد را داشته‌اند. سند شماره شش و همچنین مصاحبه‌های صورت گرفته، مشخص می‌كند هر شخصی از جمله یهودیان،  با پرداخت حق اعیانی خود به مالک زمین می‌توانست مسکن و ملک مسکونی را به اسم خود ثبت کند (مصاحبه‌ با عبدالله حمزه‌ای، دبیر بازنشسته آموزش و پرورش و قادر آزمند، کارمند آموزش و پرورش(10/4/90)) همچنین در هنگام مهاجرت و بر اساس گزارش‌های بخشداری بوکان در تاریخ 18/12/1328 مشغول فروش املاک خود بوده‌اند (یزدانی، 1374، صص 145 و 158).

امر دیگری که باید بدان توجه کرد نقش یهودیان در شکل‌گیری دولت رژیم غاصب صهیونیستی است. یهودیان بوکان نیز به مانند سایر یهودیان دنیا با ارسال کمک‌های نقدی در شکل‌گیری آن نقش داشته‌اند. حتی اشخاصی که قادر به پرداخت پول نبودند، با ارسال کمک‌های غیر‌نقدی از قبیل گوشت‌ در تأسیس این رژیم نقش‌آفرینی کردند (مصاحبه‌ با عبدالله حمزه‌ای، دبیر بازنشسته آموزش‌و‌پرورش و قادر آزمند، کارمند آموزش و پرورش 10/4/90))

مهاجرت بر اساس اسناد

مهاجرت یهودیان بوکان در طول سال‌های 1328 و 1329خورشیدی صورت گرفت. بر اساس گزارش بخشداری بوکان، کلیمی‌های آن جا در تاریخ‌های 18/12/1328و 17/1/1329 مشغول فروش املاک و اموال منقول و غیرمنقول خود بوده‌اند. پس از فروش اموال خود از بوکان خارج شده و به سمت تهران حرکت کردند و پس از دو ماه سکونت در گورستان کلیمیان تهران (واقع در خارج دروازه خراسان) با دریافت گذرنامه به تاریخ 7/4/1329 توسط وزارت کشور به صورت قانونی از ایران خارج شدند (یزدانی، 1374، ص 145، 158) اما در این میان تنها خانوادۀ عزیز میکائیل‌زاده ساکن روستای طرغه نخواستند به اسرائیل مهاجرت کنند. بنابراین تمام افراد این خانواده پس از اسلام آوردن و مهاجرت به بوکان زمین‍ۀ تداوم زندگی در این شهر را برای خود تضمین نمودند؛ تا آنجا که یکی از فرزندان این خانواده به اسم ابوبکر در طی جنگ ایران و عراق به شهادت رسید (مصاحبه با مصطفی عمری، رئیس بنیادشهید و امورایثارگران بوکان، (11/6/90)). تمایل به اسلام در میان بانوان یهودی بیشتر بوده است. از این افراد می‌توان به فاطمه همسر سید علی قریشی، همسران سعید محمودیان بزاز و استاد یوسف مولودی اشاره کرد. در اسلام آوردن این افراد هیچ‌گونه زور یا اجباری به كار نرفته بود. هر چند که اسلام آوردن آنها، ناراحتی سایر یهودیان را در پی داشت ولی چون این ماجرا، مصادف با اواخر اقامت یهودیان در بوکان و یا بعد از مهاجرت آنان رخ داده بود، مشکل چندانی برای ایشان پدید نیاورد.

با اسلام آوردن آنها، که اکثراً پس از ازدواج با فردی مسلمان صورت می‌گرفت، برای آنان جشن میگرفتند و پس از خوردن گوشت ذبح‌شدۀ مسلمان، اسلام آنان واقعی قلمداد می‌شد. تشرف این گروه به دین مبین اسلام، در منزل ملا و قاضی شهر، قاضی محمدصادق قزلجی صورت می‌گرفت (مصاحبه با جعفر قزلجی، از روحانیون شهر بوکان، ( /4/90)) این شخص از بزرگان بوکان و حکم قضاوت را از سوی ادارۀ ثبت مهاباد دارا بود. دختران یهودی پس از خوردن گوشت، نامی اسلامی برای خود انتخاب می‌کردند، برای نمونه بانوکحله به فاطمه و بانو تاجه به آمنه تغییر نام دادند (مصاحبه با عبدالله حمزه‌ای، دبیر بازنشسته آموزش‌ و ‌پرورش (10/4/90))

اوضاع امنیتی یهودیان

یهودیان بوکان طی شکایتی علیه ستوان یکم منیعی‌فر، فرماندۀ ژاندارمری بوکان در سال 1326، خواستار تأسیس بخشداری، شهربانی و حضور فرماندار نظامی شدند (سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 293005988، ص57، پیوست شماره 1) اسنادی در دست است که مظلومیت و شکایات این اقلیت را انعکاس داده‌ است که جا دارد درستی و صحت آنها بررسی شود. در ابتدا بر اساس سندی در جریان قتل یک نفر کلیمی، شخصی به نام عزیز را دستگیر نمودند و در گزارش دیگری چند خانوادۀ کلیمی که به دست اکراد به قتل رسیده‌اند به شرح ذیل ذکر شده است:

1. رحیم با پسر و عیالش در شهریکند

2. شالوم در روستای درمان

3. چوکل با تمام اهل و عیالش در روستای سنجاق

4. کاکه با تمام اهل و عیالش در روستای سنجاق

5. کهن اسحاق با عیالش مریم نام حامله در کِچ آباد (سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 293005988، ص 57، پیوست شماره 1)

یهودیان در این نامه از مقامات دولتی تقاضای انتقال به جای دیگری از ایران و یا ایجاد دوایر دولتی از قبیل فرماندار نظامی، شهرداری و بخشداری داشته‌اند. این سند با امضای نسیم نسیمیان، عزیزالله‌ناعم، اسمائیل جواربچی، موش حبانی، حسن کرباسی، عمران کهینی و موشی‌زرگر سالاری تنظیم شده است. امضای آنها نشان از باسوادی این افراد و تسلط آنها به زبان فارسی و عبری دارد. در چندین گزارش دیگر از قتل تعدادی از یهودیان سخن به میان آمده که مطابق یکی از این اسناد، قاتلان دو فرد یهودی دستگیر شده بودند (سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 293006009، ص1، پیوست شمارۀ 2) اما آنچه جای سؤال است و جستجوی بیشتری را طلب می‌کند، صحت و سقم این مطالب است که در اینجا بدان می‌پردازیم.

بر اساس سند شمارۀ یك به تاریخ 28/4/1326 اسامی یهودیان زیادی از جمله نسیم نسیمیان وجود دارد که در سند شمارۀ 3 (سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 293006009، ص24) به تاریخ 10/12/1328 اسمی از این افراد در میان نیست و اسامی تازه‌ای از جمله عمران کهنی جای آنها را می‌گیرد. این مسأله هرچند می‌تواند نشانه‌ای از کوچ این افراد باشد، اما نكته قابل تامل این است در مصاحبه‌هایی که با افراد قدیمی و بزرگان بوکان صورت گرفته، همگی آنها از مهاجرت یهودیان طی اواخر سال‌های 28 و اوایل 29 اطلاع داشته‌اند، اما گزارش و خبری از قتل این تعداد یهودی در آن تاریخ ندارند (مصاحبه با عبدالله حمزه‌ای، دبیر بازنشسته آموزش ‌و ‌پرورش، (10/4/90)) و تنها به قتل یک یا دو شخص یهودی دوره‌گرد و مستاجر اشاره نموده‌اند، که اسناد آن هم موجود است (مصاحبه‌ با محمدرسول اسماعیل‌زاده، فرهنگی و فروشنده لوازم‌التحریر، ( 9/4/90)؛ سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 293006009، ص10) بنابراین می‌توان احتمال داد که اسامی یاد شده در پیوست شماره یك، یا وجود خارجی نداشته و یا این كه به قتل نرسیده‌اند. بلکه این موضوع نوعی بزرگ‌نمایی و در واقع مظلومیت نمایی برای بهبود وضعیت معیشتی خود بوده و یا همانگونه که در پیوست شماره 1 آمده، در صدد نقل مکان به جای بهتری بوده‌اند. می‌توان این احتمال را نیز در نظر گرفت که در طول اقامت یهودیان بوکان در گورستان یهودیان تهران، طی چندین ماهی که دولت با درخواست مهاجرت آنها به دلیل جلوگیری از خروج ارز (یزدانی، 1374، صص 158-154) مخالف بود، یهودیان سعی داشتند با بزرگ‌نمایی تهدید جانی خود، با درخواستشان، مبنی بر صدور گذرنامه، موافقت شود. بالاخره دولت با مهاجرت یهودیان به سرزمین‌های اشغال شده فلسطینی در تاریخ 7/4/ 1329 موافقت نمود (Encyclopedia Judaica, 1996, p. 1443). اکثر یهودیان به سرزمین فلسطین مهاجرت كرده و در طول سکونت در آنجا با ارسال نامه‌هایی به آشنایان خویش در شهر بوکان، وضعیت معیشتی خود در سرزمین فلسطین را بازگو می‌كردند (مصاحبه با عبدالله حمزه‌ای، دبیر بازنشسته آموزش ‌و‌ پرورش، (10/4/90))

سخن پایانی

اطلاعات ما از تاریخ دقیق آغاز سکونت یهودیان در بوکان دقیق نیست. بر اساس بررسی‌های به عمل آمده، در دهه‌های 20 و 30 قرن حاضر، هشتاد خانوار در این قصبه و روستاهای اطراف آن می‌زیسته‌اند. روابطشان با کردهای مسلمان نیکو و حسنه بوده‌است؛ محله‌ای مختص به خود داشته و در بازار نیز با شغل‌هایی چون فروشندگی و دوره‌گردی حضور فعالی داشته‌اند؛ امور دینی خود را آزادانه برگزار نموده و صاحب کنیسه بوده‌اند.

گزارشهای واصله از جانب یهودیان، مبنی بر وقوع قتل همكیشان خود و در خطر بودن جانشان، چنان که از اسناد برمی‌آید، بعضا منطبق بر واقعیت بوده، اما آنها با بزرگ‌نمایی سعی کرده‌اند دولت وقت را راضی کنند با صدور ویزا و اجازۀ خروج از ایران به هدف خود یعنی مهاجرت به سرزمین‌های اشغال شده فلسطینی برسند. با تشکیل رژیم غاصب صهیونیستی، یهودیان بوکان با ارسال کمک‌های نقدی و حتی غیر نقدی در تشکیل و تداوم آن نقش داشتند. بعد از اعلام جهانی صهیون مبنی بر مهاجرت یهودیان به ارز موعود، آنها نیز با فروش اموال و دارایی‌های خود خواهان مهاجرت شدند. حکومت وقت ایران به دلیل جلوگیری از خروج ارز، مخالف مهاجرت آنان بود. اما یهودیان با ایجاد پرونده‌هایی مبنی بر مظلومیت و عدم امنیت جانی توانستند نظر دولت و حکومت را در راستای اخذ ویزا متقاعد کرده و به سرزمین‌های اشغال شده فلسطینی مهاجرت نمایند. هر چند كه گروهی نیز داوطلبانه در بوکان و روستاهای تابع آن باقی مانده و مسلمان شدند.

پی‌نوشت‌ها

 

کتابنامه

  • پولاک، یاکوب ادوارد، (1368). سفرنامه پولاک« ایران و ایرانیان» (کیکاوس جهانداری، مترجم). تهران: خوارزمی.
  • شاله، فلیسین، (1346)، تاریخ مختصر ادیان بزرگ، (خدایار محبی، مترجم). تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
  • مصاحب، غلامحسین، (1345). دایرةالمعارف فارسی. تهران: موسسه انتشارات فرانکلین.
  • مصاحبه با عبدالله حمزه‌ای، دبیر بازنشسته آموزش‌و‌پرورش، (10/4/90).
  • مصاحبه‌ با جعفر قزلجی، از روحانیون شهر بوکان، (9/4/90).
  • مصاحبه‌ با حسن کوچری، فروشند‌ۀ لوازم ورزشی، (9/4/90).
  • (10/4/90).
  • مصاحبه‌ با محمد رسول اسماعیل‌زاده، فرهنگی و فروشنده لوازم التحریر، (9/4/90).
  • مصاحبه با مصطفی عمری، رئیس بنیادشهید و امورایثارگران بوکان، (11/6/90).
  • مصطفوی، علی‌اصغر، (1369). ایرانیان یهودی، تهران: بامداد.
  • یزدانی، مرضیه (1374). اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین، تهران: سازمان اسناد ملی ایران.
    • SKOLNIK, Fred ; BERENBAUM, Michael (1996). Encyclopaedia Judaica, New York: THOMSON.

 

. بنا بر مصاحبه‌های صورت گرفته، یهودیان ساکن در بوکان خود را قومی جدا از کردها می‌دانسته‌اند.

. آنها گوشت را پس از پختن داخل کوزه‌های ساخته شده از گِل قرمز ‌گذاشته و روی آن را با همان گِل قرمز می‌پوشاندند. خاصیت این گِل در آن است،که از داخل شدن میکروب به داخل کوزه جلوگیری می‌کند. با این شیوه مواد داخل آن را تا چند ماه می‌توان سالم نگه داشت.

پیوست شماره 1

  • پیوست شماره 2
  • پیوست شماره 3

  • پیوست شماره 4

  •  پیوست شماره 5

  •  پیوست شماره 6 (اشخاصی که علامت ستاره روی آنهاست، یهودی هستند)

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان