Menu

کتابفروشی مبرز و آگاه به زوایای حرفه‌ای

نویسنده: سید کاظم حافظیان رضوی

به یمن مثلاً دوران بازنشستگی و به قول فارسی‌زبانان تاجیکستانی «سَبُک دوشی» و به لطف خانوادة محترم علّامه سیدابوالحسن حافظیان رضوی (1282ـ1360 ش.) فرصتی مبارک و مغتنم نصیب این حقیر شده است تا به بهانـﺔ تدوین آثار در میان کتابها، دستنوشته‌ها، آلبوم‌های عکس، بریده‌های جراید، و همچنین مجموعـﺔ گرانبهای نسخه‌های خطی و سنگی و کتابخانه شخصی مرحوم عموجان، بخش زیادی از روزهای خود را به گشت و گذار و غور و بررسی و مدّاقه بپردازم. شکر و سپاس خدای را که چنین نعمتی ارزانی داشته. بجز اینکه این گشت و گذار در بوستان آثار به آدمی مانند این حقیر می‌آموزد، 78 سال عمر ـ در صورتیکه با آگاهی، جسارت و ایمان همراه باشد و از توانمندی‌ها و فرصت‌ها خوب و درست استفاده شود ـ چه اندازه می‌تواند مفید به سر رود، شانس‌هایی نیز فراهم می‌آورد. دست‌یابی به وجیزه‌ای 20 برگی در قطع جیبی (12×17 سانتی‌متر) با عنوان: «موسسـﮥ مطبوعاتی امیرکبیر» و نشان سرشیر ـ یقیناً با یال و دم و اشکم ـ و کتابی که در آن، خودنمایی می‌کند، از جملـﮥ این شانس‌ها است. اکنون علاقمندم به معرفی ظرایف این تبلیغ و معرفینام نفیس در تاریخ نشر و کتابفروشی ایران بپردازم.

 

(1)

نخستین مطلبی که آمده است نشان از علاقه مندی و فرهنگ دوستی ناشری دارد که با انگیزه و آگاهانه کار خود را آغاز کرده است:

خود را مفتخر و سعادتمند میداند که به توفیق خداوندی شامل حال گشت و در صدمین سال حیات جاودانی مردی بزرگ، نام این موسسـﮥ مطبوعاتی نیز بنام نامی این فرزند غیور و میهن‌پرست قرون معاصر ایران یعنی مصلح کبیر و دوستدار عظمت ایران «میرزا تقی خان امیرکبیر» زینت یافت.  تقی جعفری

در صفحـﮥ مقابل (صفحـﮥ عنوان) اطلاعات کاملی در معرفی موسسه از جمله نام، آدرس، تلفن، برنامـﮥ کار و تاریخ تأسیس (آبان 1328) ارائه شده است.

از صفحـﮥ [2] سخن خود را خطاب به «خوانندة عزیز» با این جملات آغاز می‌کند:

این دفترچـﮥ کوچک بمنزلـﮥ یک آگهی است که بوسیلـﮥ آن یک بنگاه مطبوعاتی شروع کار خود را اعلام میدارد ...

و در ادامه با آگاهی‌رسانی بسیار مناسب و اداء جملاتی لازم و عباراتی کافی بدون هیچ مداهنه و شائبه، تکلیف خود را روشن می‌کند و آینده‌ای که برای خود ترسیم کرده است را در مقابل مخاطبین حرفـﮥ خود نیز به نمایش می‌گذارد.

از صفحـﮥ [8] «نویسندگان و مترجمان دانشمند» به عنوان دومین گروه مخاطب پس از خوانندگان مورد خطاب قرار می‌گیرند با این عبارات و جملات صمیمی: «اکنون شما و اینک مؤسسـﮥ مطبوعاتی امیرکبیر ...» و در ادامه با متنی شیوا و بی‌آلایش با توجیهاتی موجّه از این گروه دعوت به همکاری می‌کند و در پایان این بخش می‌آورد: «ما و شما همدلیم، همدردیم، از اینرو همکاریم و هم آهنگیم».

صفحـﮥ [11] جمعی دیگر از مخاطبین با عنوان: «آقایان مدیران کتابفروشیها در سراسر کشور» به همدلی و همکاری دعوت می‌شوند و با کلمات دوستانه و تأکید بر اینکه «چه خوش بی‌(که) مهربانی هر دو سر بی». حرفها، برنامه‌ها و توجیهات خود را صمیمانه با آنها در میان می‌گذارد.

از صفحـﮥ [12] به بعد به ارائه دیدگاه‌های خود در خصوص «کتابها و انتشارات مؤسسـﮥ مطبوعاتی امیرکبیر» پرداخته و تا پایان جزوه در همین زمینه مطالب ارزنده‌ای را بیان داشته و در همه حال درخواست راهنمایی و هدایت دارد. جالب است به آخرین مطلبی که در آخرین صفحه دفترچه آمده است توجه کنیم:

فارغ از اینکه نیاز به اطلاع رسانی نیست «انتشارات امیرکبیر» که به همت و مدیریت عبدالرحیم استاد محمدجعفر (نام شناسنامه‌ای)؛ تقی جعفری (نام آغاز بکار موسسـﮥ امیرکبیر) و عبدالرحیم جعفری (نام اشهر) در آبان سال 1328 تأسیس شد، نقشی تأثیرگذار و انکارناپذیر در تاریخ تحوّلات چاپ و نشر کتاب در ایران دارد. از منظر نگارنده به عنوان یک کتابدار و اطلاع‌رسان، ملاحظه و مطالعـﮥ این وجیزه پس از گذشت 60 سال و با در نظر گرفتن شرایط آن روز، دلایل موفقیت و اثرگذاری را ـ با سرعتی که تا مقطع انقلاب اسلامی ـ در ایران داشت، در برخورد هوشمندانه، برنامه محور و حرفه‌ای یک ناشر ـ کتابفروش باید جستجو کرد که از همان آغاز حرکتی حساب شده، برنامه ریزی شده و آگاهانه را لازمـﮥ توفیق در چنین حرفه‌ای دانسته و رفتار خود را بر این پایه معمول داشته است. این باید در «تاریخ نشر ایران» مورد توجه قرار گیرد.

این جزوة کوچک، حکایت از درک درست یک ناشر ـ کتابفروش دارد که به اعتراف خود در جوانی غیر از پرداختن به جنبه‌ها و ابعاد مختلف حرفه‌ای در بوتـﮥ عمل، از مشاوره و راهنمایی بزرگان و دوستان خود را بی‌نیاز ندانسته و در جای جای خاطرات خود1، شاهد این مدّعا هستیم، چیزی که در مدیریت جدید که نه، در مدیران امروز زیاد استقبال نمی‌شود.

تبلیغ خالی از محتوا چیزی جز «قیل و قال» نیست. مطالعـﮥ این جزوه و توجه به نکات ارزندة آن را در نگاه فرهنگی و حرفه‌ای یک ناشر در 61 سال پیش در ایران عزیز را به شما واگذار می‌کنم.

 

پی‌نوشت

1. جعفری، عبدالرحیم. کتابفروشی. کتابفروشی؛ یادنمای بابک افشار ـ تهران: ثاقب، 1383، ج 1، صص 217ـ227.

مزدک نامه 4 | موضوع : نکته ها

نوشته قبلی : رسالـﺔ «معرفت قارورة نفط» | نوشته بعدی : برگ گل یاس

مشاهده : 1179 بار | print نسخه چاپی | لینک نوشته |

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان