Menu

زبانهای سکایی

نویسنده: هرولد والتر بیلی؛ ترجمـﺔ دکتر فریدون بدره‌ای

نسخه PDF نوشته:
| زبانهای سکایی |

موقعیت برجستـﮥ اقوام سکا را که حدود یک هزار سال (از 600 ق م تا 400 ب‌م) در آسیای صغیر بر ناحیه‌ای ممتد از استپهای دریای سیاه تا کرانه‌های سیردریا تسلط داشتند، از اقدامات و کوششهای عظیمی که صرف تحقیق در تاریخ و باستانشناسی آنها می‌شود توان دریافت. دانش ما دربارة زبانهای دورة قدیم آنها (یا گویشهای آنها، زیرا، خیلی به هم نزدیک هستند) محدود به لغات و واژه‌هایی است که در کتیبه‌ها، روی سکه‌ها و در کتابهای یونانی، لاتینی و هندی باقی مانده است. آنچه را از این بابت در آثار یونانی و لاتینی باقی مانده بوده است اخیراً (1949 م) و. ابائف (V. Abaev) در کتاب خویش به نام Osetinskij Jazyk i Fol’klor، صفحات 137ـ244 گردآوری کرده است.

برای کسب اطلاعات دقیق‌تر دربارة مهاجمان سکایی که در قسمت اخیر این دوره از قرن دوم پیش از مسیح تا مدت پانصد سال در شمال غربی هند حکومت می‌کردند، در حدود 50 سال پیش چند هیئت علمی به ترکستان چین گسیل شد، و آنها با توفیق شگرفی که نصیبشان شد نه تنها نقاشیهایی بر روی پارچه‌های ابریشمی و فرسکوها، و نیز ظروف سفالین و سکه‌ها، بلکه سندهای نوشته بر روی چرم، چوب و کاغذ با خود به ارمغان باز آوردند. از روی این سندها که از قرن 7 تا 10 بعد از میلاد می‌باشد ما بر بخش بزرگی از یک زبان سکایی که در مملکت ختن بدان سخن می‌گفته و بدان می‌نوشته‌اند آگاهی یافته‌ایم، و نیز از روی چند سند که در ناحیـﮥ تمشق (Tumsuq) و مرتق (Murtuq) به دو خط مختلف پیدا شده، بر یک زبان دیگر سکایی دست یافته‌ایم. گفتار ما در توصیف و توضیح همین مواد و اسناد است که به دست آمده است، همین مواد است که در صفحات بعدی این مقاله دربارة آن صحبت خواهیم کرد.

 

ˇ

به نام «سکایی» که بدین سندها اطلاق شده است در خود سندها به هیچ‌وجه مستقیماً اشاره‌ای نشده است. در سندهایی که از مملکت گستنه (Gostana) ختن یا هوتنه (Hvatana) بدست آمده نامی که به این زبان داده شده است هوتنو hvatanau یا هومنو hvamno می‌باشد که به معنای «ختن» است، و صفتی است که از ترکیب واژه hvatäna- با پسوند صفت ساز -aa- که مأخوذ از صورت قدیمی -aka- است ساخته شده است. برای زبان کاشغری (language of kāšγar)، که شواهدی از قبیل واژة (alyohjah و alyondza) alyonja به معنای «بانو» که در ختنی alysāmgyā- گویند و یا واژة kanbā (نام گیاهی که به احتمال قوی کنف می‌باشد) که در ختنی kumbā گویند، نشان می‌دهد زبانی شبیه زبان ختنی است نام کنچکه kančaka- به کار رفته است و این مدعا را زبان مردم روستاهای اطراف کاشغر که هنوز در قرن یازدهم، یعنی در زمانی که کاشغری به تألیف کتاب خود اشتغال داشته است به زبان کنچک knč’k که ظاهراً باید تلفظ شود känčäk صحبت می‌کرده‌اند، ثابت می‌کند.

در متون تبتی متعلق به حدود قرن هشتم، نام این زبان Gahjag آمده است. برای زبان اسناد و مدارک ناچیزی که از ناحیـﮥ تمشق و مرتق به دست آمده نامی دیده نشده است، مگر آنکه واژة kancake را که در سند شماره 8، دریافت ناموثقی آمده است، نام زبان این اسناد بدانیم.

 

ˇ

از آنچه در اسناد چینی آمده است ما می‌دانیم که سکاها که چینیها آنها را sək و بعدها sə و sai می‌نامیدند در شمال ناحیـﮥ رود شیتا Śītā (= تارم جدید) و شمال غربی کاشغر، و در سمت مغرب تا باکتریا (= باختر = بلخ) انتشار یافته بودند. گمان می‌رود نام یک مملکت سکایی که در قرن دوم قبل از مسیح در شمال غربی کاشغر دایر بوده است و به چینی ایوان ـ دئوک iwän-d’uok (بعدها کوان ـ تو küan-tu) نامیده می‌شده است در واژة (w)induka- که از آن نام‌های ییدگ yїdg جمعش ییدگی yїdəgī، و ایدغ idəγ جمعش ایدغه idγë آمده است و در زبان منجی Munjī و یدغه yidγa برای سخن گویان به زبان یدغه در پامیر به کار رفته است، باقی مانده است.

در قرن ششم پیش از میلاد، پارسیان هخامنشی و جغرافی نویسان و مورخان یونانی سکاها را می‌شناختند. در این زمان سکاها به صورت قبایل چادرنشین در مشرق، در آن سوی سغد می‌زیستند. گویند (بنابر نقل هرودت) کوروش شاهنشاه هخامنشی در جنگ ماساگتها گشته شد. در کتیبه‌های هخامنشی سه دسته از سکاها نام برده شده‌اند: سکه پردریه saka Paradraya که در استپهای دریای سیاه بوده‌اند، سک تیگرخود saka tigraxauda (سکاهای تیزخود) و سک هوم‌ورگ saka haumavarga که در جنوب شرقی و در پامیر سکنی داشته‌اند. نام این دسته از سکاها احتمالاً در واژه‌های braγ- و mŕūng- و mung- در جزء نامهای Braγāyo و Mŕūzgul و منگان Mungān که برای اقوام منجان که با یدگها بستگی نزدیک دارند به کار رفته باقی مانده است. نام یکی از پایتختهای قدیم این سکاها یعنی Pω§αvαxz نیز در نام روشنان Rōšnān باقی مانده است.

 

ַ

در هند نام سکاها معروف بود. در کتابهای هندی نام سکاها مکرر همراه با نام یونانیها (yavana) پارتیها (Pahlava) و تخاریها (Tukhāra) و چینیها (Cīna) آمده است. در یک متن بودایی که در ختن به دست آمده (و اصلاً از هند است) سه تا از این اسمها به ترتیب به‌صورت شکون śśakauná ، یَوَن yavana و پلول palvala آمده است. نام سغستنه (sakastana؛ k=γ) در کتیبـﮥ کهروشتهی Kharosthī به خطی که برای صداهای صفیری S, Ś, Ź, Ṣ, Ẓ علامات جداگانه دارد با S- آمده است. معادل این اسم در سانسکریت بودایی و با تبدیل S به Ś هندی به صورت شکستهانه Śakasthāna گزارش شده است (در چینی به هر دو صورت سـ Sa- و شـ Śa آمده است). و این صورت را بانه Bāṇa در قرن هفتم در کـتـاب خویش هـرشه ـ سریتـه Harṣa-carita به کار برده است. در کتیبـﮥ شاپور اول ساسانی در قرن سوم میلادی (متن پارتی، سطر 19) این نام به صورت skstn آمده است که ظاهراً saγastān خوانده می‌شده است که برابر یونانی آن به segistēnē است. ارمنیان به دو صورت sakastan و sagastan از آن یاد کرده‌اند، و در یک متن سغدی مسیحی به صورت Sgst’n آمده است. نسبت به این نام در ارمنی به صورت سگچیگ Sagčig و در فارسی جدید به صورت سگزی و در سریانی به صورت سگزیق Sagziq- باقی مانده است.

رَدِ واژة سَکَ را در آثار و اسناد قرن هفتم تا دهم که از ناحیـﮥ تارم به دست آمده است می‌توان پیدا کرد، ولی اثبات اینکه این هر دو یکی است ممکن نیست. مثلاً در یک متن سانسکریت از کوچی kuci به دست آمده نام یکی از متابعان شاه کوچی به صورت سَکَ ـ راجه Saka-rāja- در کنار نام بهارکا ـ راجه، و هِچیوکا ـ راجه که امرای آقسو و اوچ هستند دیده می‌شود. در این صورت باید وی را نیز شاه ناحیه (یا شهر) سَگ دانست... در یک سند رسمی که از مَزَر تاغ (Mazar Tagh) واقع در شمال ختن به دست آمده نام شخصی به اسم Sakānä Ṣanīrä آمده است. تجزیـﮥ این اسم به دو جزء saka- و -āna (پسوند صفت ساز) کاملاً معقول و مطابق استعمال زبان است، بنابراین معنای آن خواهد بود «شَنیرای سکایی». در متن دیگری شخصی به نام Sakām ذکر شده است، و در این حال پسوند -ām صورت ژنتیوتکین از -āna می‌باشد.

معنای نام سگ شاید فراموش شده است ... ولی از آنجا که این نام متناسب با یک نام قبیله‌ای باشد با توجه به موارد مشابه چون Dahā (قوم داهه) و یا آلمانی Alemanni می‌توان حدس زد که saka- صفتی است که از ریشه sak- به معنای «مهارت داشتن و نیرومند بودن» ساخته شده است، و این گونه صفات در زبانهای قدیم چون سانسکریت و اوستایی و ختنی و پهلوی نمونه دارد. بنابراین تمام نظریاتی که دربارة ارتباط این نام با نام حیوانات شده است خواه اوستی سگ sag از ساکه Sāka- به معنای «گوزن» یا śvan به معنای «سگ» مردود است. آن را صورتی از پایـﮥ sak- به معنای «گذشتن» دانستن نیز خطاست.

بنابراین، از روی شواهد جغرافیایی و ادبی و کتیبه‌ها می‌توان احتمال داد که در تمشق و ختن گونه‌های مختلفی از زبان سکایی رواج داشته است. در این مقاله فرض بر این است، و امید است که بعدها مدرکی که مستقیماً آن را تایید کند به دست افتد.

مقدار اسناد مکتوبی که به زبان سکایی ختنی در موزه‌های آسیا و اروپا جمع آمده است برای زبانی که قبلاً به کلی ناشناخته بوده است، زیاد است. بخش بزرگی از این آثار ترجمه از آثار سانسکریت بودایی است. تعلیمات بودایی چنانکه از واژه‌های فنی چون شَمَن ssamana (راهب)، پراچییا pracīya- (فرد)، aśyā- (راهبه)، نالَی nālai (درام) برمی‌آید به زبان پراکریت شمال غربی است و این امر را در خود ختن نیز سند شماره 661 کهروشتهی که از دورة سلطنت شاه بزرگ ختن hinajha dheva Vij́ida-simha است تایید می‌کند. در میان آثار بازمانده منثور و منظوم متن‌های کامل Adhyar-Vajracche dikā ، داستان اوادانا avadāna دربارة سودهانا و منوهری (Sudhana and Manohari) و بهادراچاریه دشانا Bharacaryā-deśanā و منجوشری نیراتمیاواتارا ـ سوترا (Manjuśrī-nairātmyāratāra-sūtra) که هنوز ماهیت آن کاملاً روشن نیست، و بهادرا کالپیکا سوترا (Bhadrakalpikā-sutra) و قطعات کوچکتر وجود دارد.

از میان افسانه‌های مشهور بودایی قسمتی از داستان کانیسکا و ستوپـﺔ او، دو داستان دربارة آشوکا، و قصه‌های جاتاکا باقی مانده است. از روی متون موقوفـﮥ رسمی که از کوچی kuci و اگنی Agni به دست آمده است از تألیفات ادبی سانسکریت در مراکز بودایی در ناحیه تارم اطلاع داریم. متن جاتاکا ـ ستوا jātaka-stava در ترجمـﮥ منظوم ختنی که از آن به وسیلـﮥ ودیاشیلا Vedyaśīla در صومعه سامانیا در ختن به عمل آمده باقی مانده است. از روی سند شمارة 514 کهروشتهی که به زبان پراکریت است بر فهرستی از انواع دانشهای شناخته شدة آن زمان آگاهی داریم که «موسیقی» gaṃdharve و «فن شعر» kāuya-karaṃne نیز از جملـﮥ آن‌ها است.

از قدیمیترین دورة ماقبل بودایی رَدِ واژه‌های اصطلاحی فنی ایرانی قدیم در لغات سکایی باقی مانده است مانند: urmaysde «خورشید» که از اهورمزدا گرفته شده است (مانند اُرُمزد = خورشید در زبان یدغه و منجی)؛ śśandrāmatā-śri «الاهه بخت» که از *suantā ārmati- گرفته شده و معادل واژه اوستای spənta ārmaiti می‌باشد. واژه ttaira haraysa از *taira- و harābrz برابر اوستایی táera- ، و harā bərəz و phārra (به معنای فرّ و مقام بلند) از xvarna اوستایی و واژة gyasta- در تمشقی jezda- (= یزدان) از اوستایی yasna- و yazata- «پرستیدن» ... و غیره ...

تاریخ سیاسی ناحیه تارم را از قرن دوم قبل از میلاد می‌توان دنبال کرد. در قدیمیترین دورة تاریخ آن از کشمکش‌های میان ختن و کاشغر سخن رفته است. سپس، نخست چینی‌ها و آنگاه تبتی‌ها و پس از آن دوباره چینی‌ها بر آنجا تسلط یافتند. گاه و بیگاه قبایل چادرنشین سوپییا supīya هونه Huna ، تورکا Turka و هئینا ـ کهوچه Heinā-khoca به مملکت حمله می‌کردند. تاریخ مذهبی آنجا نیز در وقایعنامـﮥ نیم افسانه‌ای ختن که ترجمـﮥ تبتی آن باقی مانده است مندرج است. ناحیـﮥ تارم با سرزمینهای مجاور چون کیشا Khyesa ، کوچی، ارمه Erma ، ارگی Argi ، کرورینا Kroraina و شاچو تماس نزدیک و مداوم داشته است.

از دو نوع زبان سکایی که از روی آثار ختن و تمشق بر ما معلوم است، زبان تمشقی از لحاظ ساختمان قدیمی‌تر است. خوشـﮥ واجی -rd- وواکه -o- در واژة rorda (= داده) از واژة fra-brta- در مقابل واجهای -d- و -ū- در واژة ختنی hūda- قرار دارد. همین طور واکه -e- در واژة تمشقی tsenā- «زندگی ـ جان» و xšera- «زمین» با واکه -ī- در واژة ختنی Jsīnā و Ksīra- برابر است. نبودن i- «اوملاوت» (umlaut) در تمشقی چون tsārya- «کردن»، باریه bārya (زائیده شدن) asti (هست) andi (هستند) در برابر واژه‌های ختنی tcera- ، bera- ، aśtä ، īndä از تفاوتهای بارز بین این دو زبان است. مثلاً در واژة تمشقی patsi (پنج) و patsasu (پنجاه) است صورت بیواک -ts- قدیمتر از صورت ختنی آن در واژه‌های paṃjsa- و paṃjsāsā تفاوت میان sowarsana (یازده) در زبان تمشقی و śśūdasu در زبان ختنی نشان می‌دهد که جدایی دو زبان بسیار زیاد است، و این نتها به دست آمدن متنهای ختنی بیشتر است که می‌تواند دورنمای روشنی از یکی از گویشهای سکایی آن دوره را در اختیار ما بگذارد...

قسمت زیادی از واژه‌های موجود ختنی اصطلاحات بودایی است. واژه‌های قرضی قدیم صورت پراکریت دارند، مانند (s=z) ājīs «کام» در سانسکریت adhyes-avīpa (یقیناً در سانسکریت avikalpam و pip- «آماده کردن خوراک» در سانسکریت prokalp- و جانه Jāna «تفکر» در سانسکریت dhyāna- و iśvarī «خداوندی» در سانسکریت aiśvarya ... و غیره. بعدها از عهد هوان تسانگ ببعد، در ختن نیز مانند چین سانسکریت بودایی مکتب سارواستیوادا بر پراکریت ترجیح داده شد، و بسیاری از واژه‌های بودایی که وارد زبان ختنی شد از این دوره به صورت اخیر است.

مقدار زیادی از واژه‌ها نیز از گویشهای ایرانی میانه وارد زبان ختنی شده است. مثل pirov́a (دژ) در ختنیprūva یا misi در ختنی mäşsa- و ksuna- (دورة آبستنی) در ختنی ksuna- و ajhate «آزاد» در ختنی āysāta- ...

شواهدی بیشتر دربارة گویشهای سکایی در کتیبه‌های شمال غربی هند که به خط کهروشتهی و براهمی است باقی مانده است و از دورة شکه Śaka و کوشان Kušān است ...

خطی که برای نوشتن زبان ختنی به کار می‌رفت خط براهمی بود که به صورت قدیمیش هم در کتیبه‌های کوشانی در هند و هم در نسخه‌های سانسکریت بودایی یافته شده در ناحیـﮥ تارم به کار رفته است. تحول اصوات در زبان پراکریت شمال غربی نویسندگان خط کهروشتهی را مجبور ساخته بود که علامات جدیدی بدان بیفزایند و همین مشکل برای ختنی‌هایی که می‌خواستند زبان خود را به خط براهمی بنویسند پیش آمده بود. در ختن دو سیستم مختلف رواج داشته، و این اختلاف تقسیم زبان ختنی را به دو بخش قدیم و متأخر آسان ساخته است. شیوة نوشتن صداهای صفیری نشانـﮥ واضح این تفاوت است. در ختنی قدیم śś و ss برای ś و s بی‌آوا و ś و s تنها برای ź و z به کار می‌رفت. در ختنی متأخر که صداهای با شیوة دوتایی به ندرت یافت می‌شود نشانه‌های ś و s برای اصوات بیواک به کار می‌رفت و هرگاه این دو برای ź یا z به کار می‌رفت حلقه‌ای در زیر علامت آنها گذاشته می‌شد تا مشخص آوایی بودنشان باشد. وجوه دیگر هجی کلمات برجا بود. بجای صدای z که در زبانهای ایرانی زیاد به کار می‌رود در ختنی صورت ys به کار می‌رفت. وجود صداهای t ، d و δ باعث شد که tt برای t و t برای d بین واکه‌ها در کلمات خارجی، و d برای δ (و برای θ قبل از r) و برای d در ترکیب nd به کار رود. بجای دو همخوانیهای آغازی قدیم مثل xr- و fr- و r-θ در ختنی به ترتیب gr- و br- و dr- به کار می‌رفت.

در ختنی قدیم میان rr و r تفاوت هست و حال آنکه در ختنی متأخر این دو بلا تفاوت به کار می‌رود. حذف یک صوت در صورتی که به تازگی صورت گرفته باشد اغلب با گذاشتن نیمدایره‌ای در زیر کلمه نشان داده می‌شود مثل حذف š در واژة pyū از *patigauša «شنیدن» و حال آنکه این š در pyūsde «می‌شنود» باقی است. این علامت بیشتر در ختنی متأخر به کار می‌رود مثلاً bayas که از balysa- با حذف «‌l» آمده است.

 

ַ

در متن کرماواچانا Karmavācana که به گویش تمشقی است سیستم استفاده از خط براهمی چنین تکاملی پیدا نکرده است. در اینجا s هم برای s و هم برای z به کار می‌رود، همینطور ts برای ts و dz؛ و t برای t و d .

سیستم خطی دیگری نیز در تمشق و مرتق به وجود آمد که در آن 12 نشانـﮥ جدید برای نشان دادن صداهای زبانهای ایرانی به کار می‌رفت از آن جمله نشانه‌هایی بود برای ǵ ، xš ، z و ź و z و d و dz و zy و gw- .

با آنکه متونی که از تمشق به دست امده به زبان سکایی کهنه‌ای نوشته شده است مع‌هذا وجود مقدار بیشتری از زبان ختنی در آن، ما را وا می‌دارد که ابتدا از آن شروع کنیم. واژه‌های اساسی زبانهای سکایی همان واژه‌های معمولی ایرانی است. نمونه‌های زیر برای اثبات این مطلب کافی است.

kanthā- (شهر = کند) ،       در سانسکریت kanthā- ،     در سغدی knδh

huvaa    (کوه ـ تپه)،          در فارسی باستان kaufa ،    در بلوچی kōpak (شانه)

ksäsa         (شش)،               در اوستایی xšavš ،            در سانسکریت sas

ggara-   (کوه = گَر)،         در اوستایی gari-

grāma    (گرم)،                در فارسی باستان garma-

 

ˇ

tcārman (چرم)،               در اوستایی čarəman-

 

ˇ

jūtä       (جان)،               در اوستایی jva-

jsan-     (زدن)،                فارسی باستان jan-

tsuta-    (شده به معنای رفته)، اوستایی šuta- ،             سانسکریت cyuta-

haththā- (راست)،                       اوستایی haiθya-

gäda- (کرده)،               فارسی باستانkrta-

stāta      (ایستاده)،            اوستاییstāta-

 

ـ

ttāra- (تار = تاریکی)،       اوستاییtaθra-

dyūva- (دیو)،                 فارسی باستانdaiva

 

ـ

ysaṃtha- (زادن، سود)،       اوستاییzaθa-

pätar-    (پدر)،                فارسی باستانpitar-

pharu    (پُر)،                  فارسی باستانparu-  ،         اوستایی pouru

phārra   (فرّ، مقام)،           فارسی باستان farnah- ،      اوستایی xvarənah

haur, hor (دادن)،             فارسی باستانfra-bar

bar-       (بردن)،               فارسی باستانbar-

bāta-     (باد)،                 اوستاییvāta-

byūrru   (10000)،          اوستاییbaēvar   ،             اُستی beurä (زیاد)

brasta           (پرسید)،             اوستایی frašta-

nāmah- (نام)،                  اوستایی و فارسی باستان nāman-

māsta-   (ماست)،             فارسی جدید  ماست

mäsdāna (مژده)،                    اوستایی mižda ( مزد)

gyays-, jays- (پرستیدن = یزشن)، اوستایی yaz- ،         فارسی باستان yad-

rrasta-          (راست)،             اوستایی rašta- ،                فارسی باستان rāsta-

puls-     (پرسیدن)،           اوستایی pərəs- ،             فارسی باستان prs-

pūra-     (پسر = پور)،       اُستی furt ،                      اوستایی puθra- ،

                                    فارسی باستان puşa-

aśśa-     (اسب)،               فارسی باستان as(s)a- ،       اوستایی aspa- ،

                                    وخی yaš ،                      استی -äfs

ssavā-          (شب)،                اوستایی x́šapā-

sata-      (سَد/ 100)،        اوستایی sata-

basta     (بسته)،               اوستایی basta-

ysāta-    (زادن)،               اوستایی zāta-

aysu      (من)،                 اوستایی azəm ،                فارسی باستان adam

ystrra-   (زر)،                  اوستایی zaranya- ،            فارسی باستان daranya-

hauda    (هفت)،               اوستایی hapta ،                اُستی avd

hasta- (هشت)،             اوستایی ašta ،                  اُستی ast

واژه‌های زیر که نام اندامهای بدن است بهتر ایرانی بودن واژگان این زبان را نشان می‌دهد:

āska               اشک،                در وخی yašk

āstī              شست

āstaa-                استخوان،             در وخی yašč

kamala              کله

ksāna              شانه

khava-              مه

khāysāna-          شکم

garsa, gärsye      گلو

ggūśta               گوشت

 

ـ

ggälsāra-, gesāra گردن

ggūna                مو ـ گیس

 

ـ

gguva                گوش

ttani-                پوست

ttarandara          بدن ـ تن

ttavaṃdya          تلخ                   در اُستی tauag

ttāra-                 پیشانی

ttiman               تخم ـ دانه

ttura-                 دهان

tcanā-                چین

tcārba, tcāra       چرب، چربی

tcīra                  چهره

 

ˇـ

tcēiman             چشم

dandaa-             دندان

dasta-               دست

nāha-, nehä        ناف

nāhune              ناخن

pā, pau, pai, pāka, puka  پا

piy, pī               پیه

bāysū                بازو

mäjsā                مغز

musta-                      مشت

ysanuva             زنخ، چانه

ysánu                زانو

rā-, re-               رَگ

rrīman               ریمن، ریم، کثافت

rruta-                روده

skui                خشک               در اوستایی hišku-

haṃgustā       انگشت

hūna                 خون

...                      ...

از دگرگونیهای زیادی که در زبان سکایی قبل از اینکه به صورتی که اکنون ما می‌بینیم درآید رخ داده است چندتایی را درا ینجا می‌توانیم بیان کنیم. دستگاه واکه‌ها در زبان ختنی بر اثر دخول واجهای -i-  و -y- تغییراتی یافته که اثری از آن در گویش تمشقی نیست. این «i» سبب شده است که ā تبدیل به e و a تبدیل به ä و i، و ī شود. همین طور u و ū تبدیل به و شود، و o و au تبدیل به ve و e گردد. مانند “bera-“ (زاده شدن)، و mista=mästa- (بزرگ) ...

ترکیب واجی -aiva- تبدیل به -yū- شده است مانند dyūva- (= دیو) و byūrru (ده هزار) که در اوستایی به ترتیب daeva و baēvar می‌باشد.

در هجای ماقبل آخر penultimate یک واژه واکه‌های a، i، u اغلب ساقط شده است، از این رو hυarati (می‌خورد) تبدیل به hυidä شده است و frabarati (داد) تبدیل به hedä (می‌دهد) شده است و از واژة zarita واژه ysīdaa (زرد) آمده است.

 

ַ

دگرگونیهایی که در همخوانها هم روی داده زیاد است. بستواجهایی که میان دو واکه واقع شده‌اند اغلب واکبر شده و سپس بیشتر این واجهای واکبر افتاده است. مثلاً kava- (ماهی) که در سغدی kp- است، نیز spāta (سپهبد) که به جای pati spāda- آمده است و pitar- (پدر) که در آن t به جای d به کار رفته است، و rrai (دشت)  از rāga- ، و pā- (پا) از pāda-. امّا -υ- تبدیل به -b- شده است چنانکه در واژة āksuυīndä- از ā-xšaubanti .

 

--

همخوانهای آغازی g، d و b در واژه‌های ggarä (کوه) و dār- (نگه داشتن) و basta- (بستن) باقی مانده است؛ ولی اگر بعد از b واکـﺔ ǚ به کار رفته باشد b تبدیل به -υ  شده و یا اصلاً افتاده است. مثل ūda- (بالیده، برز) که از واژه bržda می‌باشد (صورت هندواروپایی آن bherĝh، در اوستایی bәrәzamt در اوستی bärzond) brzda- آمده است، (در اُستی ambärzän «پوشش» و ämabärzun  «پوشیدن». واجهای سایشی (fricative) قدیمی چون f، θ و x در میان دو واکه تبدیل به -h- شده‌اند و چنانکه در saha- (سُم)، raha- (چرخ، ارابه)، khāhā (چشمه آب) (در سغدی γ و γ) همینطور -xv- در واژه‌های paha- (پخته) برابر واژة پشتو Pāx جمعش Pāxə (پخته، رسیده). همچنین گروههای همخوانی زبانهای ایرانی قدیم دستخوش دگرگونیهای شدید شده است. گروههای آغازی -fr- و θr- و xv- که به صورت br- و dr- و gr- درآمده است چنانکه در واژه‌های brlya- و brya- به معنای «عزیز» در اوستایی frya- به جای friya- ؛ و draya- (سه) و gäräta- ، -grīta- در واژه‌های uysgrr و uysgärya که از xrīta (خریدن) آمدهاند.

 

ˇ

همخوانهای دوتایی -xr- و -θr- هرگاه در وسط واقع شده‌اند تبدیل به -r- گشته و واکه‌های پیش از آنها تبدیل به واکـﺔ بلند شده است مثل puθra- که به صورت pūra- درآمده است و tcīrau (اردک) که از čaxravāka- آمده است. همخوانهای -fr- در میان کلمه، رَدِ واج f خود را در واکـﺔ u باقی گذاشته است مثلاً baura- (برف) که از vafra- اوستایی است. واجهایی که جایگزین صداهای č و Ĵ ایرانی قدیم که خود تبدیل از ḱ و ́g قدیمتری هستند شده سایواجهای ts و dz است که در زبان ختنی tc و Js نوشته می‌شود مانند tcātaka (چاه)، tcăs-  (دیدن)، Jsā (رفتن)، jsīnā- (جان، زندگی). بعد از واج خیشومی n ، t به d تبدیل شده است مثل indä (هستند)، -k- به -g- تبدیل شده است، مثل haṃgār ، dīrmggāra یا -nč- به -mjs- تبدیل شده است مثل pamjca  (پنج)، -mp-  به -mb- تبدیل شده است، مثل -hambada- (پُر)، و حال آنکه -md- به صورت -n- درآمده است، مانند hana (کور) در اوستایی anda- ، و -mb- به صورت -m- درآمده است، چنانکه skamb- شده است. skam ، امّا -mg- همچنان باقی مانده است مانند samgga (سنگ) در فارسی باستان aθanga- ، «y» آغازی تبدیل به j- شده است که به صورت gy-  و j- نوشته می‌شود مثل gyaysna- یا jaysna (جشن) که در اوستایی به صورت yasna- و در فارسی باستان yzn (=yazna) آمده است. «υ» آغازی به صورت همخوانهای «b-» و «g-» درآمده مانند birgga (گرگ) از اوستائی υənrka- و ābeisa- (گرداب) و baiš- (چرخاندن) و ggeis (چرخیدن، گردیدن) از υart- ، āci-υesāra (گردیدن در آتش).

دو همخوانی -rk- تبدیل به -rg- ، و -rp- تبدیل به –rb شده است مثل tcārba- (چرب)، دو همخوانی -rg- واج -g- خود را از دست داده در نتیجه mərәγa اوستایی به صورت mura- (مرغ) درآمده است. به جای گروه -rt-  -d- آمده است مثل käda- از krta- ، و -rd- تبدیل به -l- شده است مانند sala- (سال). xš- و fš هر دو به صورت ks- درآمده اند، مانند ksūtä (کشیدن)، و ksāna- (شانه) ksōrma- (شرم) و ksundai (شوی، شوهر). گاهی -xš- به صورت ss- هم آمده است مانند ssava (شب) که معادل اوستایی آن xšapā- است. واج š- آغازی با xš- مشتبه شده و در نتیجه به صورت ks- درآمده است مانند ksū (گرسنگی) از šud- اوستائی. گروههای rd- و -xt- جزء سایشی خود را از دست داده‌اند مثل sīta- ، sīya (دانا) از ستاک پایانـﺔ sak-، و dīta- و dīya- (داغ کردن)، از dag-. گروه sr به صورت s درآمده، چنانکه ssū- (شاخ) از اوستایی sru- آمده است. از گروه gn- جزء -g- حذف شده است مانند būnaa- (برهنه)، در اُستی bäγnäg و rrūna- (روغن) از اوستایی raoγna و گاهی بدون تغییر مانده مثل uala (گل سرخ: وَرد) که از واژة urada می‌باشد.

 

-

گروههای -rn- و -ršn- به rr- مبدل شده مانند kārra از اوستایی karəna- و tarra (بوته) از trna- و pārrā- (پاشنه) در اوستایی pāšna در سانسکریت pārsni .

برخورد ثانوی همخوانها که در نتیجـﺔ افتادن واکهها پیش آمده خود سبب یک رشته تغییرات دیگر شده است که در اینجا فقط می‌توان بدان اشارة مختصری کرد. واژة pyūsta- (شنیده) از *pati-gušta آمده و در برخورد اول صورت -st- داشته است، اما بعداً به صورت pyūsde درآمده که از *pati-gaušatai آمده است.

زبان سکایی به صورتی که در این اسناد مشاهده می‌شود از لحاظ قابلیت تصریف در سطحی بالاتر از زبانهای ایرانی میانه قرار دارد. اسم در حالات فاعلی (Nom.)، ندا (voc.)، مفعولی (Ace.) اضافه (Gen.)، مفعول پایی (Inst.)، مفعولی «ازی» (Abl.) و مفعول «دری» (Loc.) صرف می‌شود. و هر یک از این حالات به دو صورت مفرد (sing.) و جمع (plur.) قابل تصریف است.

در تصریف اسم ستاکهای -a- ، -aka- ، -ā- ، -akā ، -i- ، -ī- ، -u- ، -r- ، -n- ، -nt- ، و -h- دیده می‌شود.

مثال زیر که صرف اسم را در ستاک «a» نشان می‌دهد، برای نشان دادن تغییراتی که بعد از دورة باستانی روی داده است کافی است.

مفرد

(بودا) balysi و balysä

nom.

(بعدها در حالت فاعلی به کار رفته) balysu

Acc.

balysi و balysä   

gen.

(قانون/ داد) dātäna و balysina  

jns.

(باغ) bāśa  (دست) dīśta

Loc.

gyata

      voc.

 

جمع

Balysa                      .nom

Balysa                      .Acc

(بعداً baysānä و beysām) batysānu                      .gen

balysyau                          .jns

gyastouo و gyastuvo                     .Loc

gyastyau                         .voe

ضمایر کاملاً تکامل و بسط یافته است. ضمائر شخصی به صورتها aysu (من)، muhu، muho و buhu (ما) و صورت ملکی آن mānaa  و جمعش mājaa- دیده می‌شود. thu (تو) جمع آن uhu و umä بعدها ama صورت ملکی آن tvānaa- و جمعش uṃānya- و umājaa آمده است. ضمایر اشاره sa صورت مفعولیش ttu؛ و sei صورت مفعولیش ttutu و sārä صورت مفعولیش ttäru دیده شده است. ادات پرسش و موصول عبارت است از kye و ce (کی) cu (چه) و cira- و ttära ، canda- ؛ ttanda و canka و ttanka- (چند) و kāma (کدام).

اعداد صورت تصریفی وسیعی دارند، مثلاً عدد یک در صورت فاعلی و مفعولی śśau در صورت اضافه śe در مفعول «بایی» śśäne و در مفعولی «دری» śśańa و śśońa می‌شود. همینطور است عدد دو duva یا dva که در حالت اضافه dvinu بعدها dvi در حالت مفعول «بایی» dvyaa .

از بیست به بالا اعداد بین دهگانها با اضافه کردن لفظ -vare- بعد از واژه‌های مختوم به واکه یا -pare- بعد از واژه مختوم به همخوان (بعدها -ra- ، -rä- ، -re-) ساخته می‌شود، مثلاً dvā-vare- یا dvāre ، و drai-vare یا draivä . نظری به عدد چهل و چهار tcohoru-vare-tcohol یا نود و پنج pus pare-mvetuvo که در عین حال مفعول فیه جمع هم هستند صرف اعداد بالا نشان می‌دهد.

صورت قدیمی کلمـﺔ صد به صورت śata- و کلمـﺔ هزار به صورت ysāra- و کلمه بَیوَر (ده هزار) به صورت byūrra یا byūrä باقی مانده است. در اعداد ترتیبی یک و دو و سه و پنج صورت قدیم خود را حفظ کرده‌اند، ولی بقیـﺔ اعداد ترتیبی با افزودن جزء –ama- ساخته می‌شوند. مثلاً نخست یا یکم میشود padauysa و śäta (دوم) و dida (سوم) و pūha (پنجم) ولی هزارم می‌شود ysārama .

صیغه‌های فعل بدان تفصیل که در سانسکریت ریگ وا و یا زبان اوستایی مشاهده می‌کنیم در زبان سکایی باقی نمانده است. آثار صورت‌های ثانوی که با سوم شخص مفرد مختوم به -t- و -ta- و غیره در ایرانی قدیم قابل تطبیق باشد نادر است. زمان گذشته گونـﺔ وجه ملکی وصفی مشتقی را دارد که با جزء -ta- ساخته شده است. زمان حال علاوه بر صورت اخباری دو صورت التزامی و خواهشی دارد.

صیغه‌های امر همچنان باقی است، صورت‌های میانه و معلوم اکنون از هم متمایزاند، ولی در قدیم‌ترین متون موجود تفاوتهایی دیده می‌شود که نشان می‌دهد این دو کاملاً از هم متمایز نبوده‌اند.

دستگاه فعل در زمان حال چنین است، جز در موارد معدود پایـﺔ فعل دارای مصوت -a- است. صیغه‌های غیر تماتیک athematic از ریشه ah- (بودن) به این صورت:

من هستم mä ، imä

تو هستی i

او هست aśtä      در گویش تمشقی asti و māsti

او نیست miśtä

و از ریشـﺔ āh- به معنای «نشستن، جا گرفتن» و āp- به معنای «گرفتن» ستاکهای حال به این صورت است: byeh- ، byev- و prrev- . فعل «بودن» را افعال hämä- و hämi- و hami- به معنای «شدن» تکمیل می‌کند. ریشـﺔ فعل اخیر دانسته نیست و ممکن است از fra-may- باشد، و این در صورتی است که آن را با ramy- و ram- و rem- با همان معنا یکی بگیریم. یا اینکه از ریشـﺔ ham- است به اضافـﺔ ay- و یا احتمالاً -may- اگر آن را با واژة وخی hűmi- یکی بدانیم از جزء ham- و ay یا احتمالاً may- ترکیب پذیرفته است.

بهر حال دستگاه افعال در زبان سکایی/ ختنی، اگرچه به پیچیدگی دستگاه افعال در سانسکریت ریک ودایی و اوستا نیست، ولی بازهم بسیار بغرنج است و افعال دارای وجوه مختلف مثل متعدی، سببی، دعایی، التزامی (causative) conyunctiver و صورتهای متعدی و لازم یامعلوم و مجهول، و دارای شیوه‌های صرفی میانه ونیز خواتم صرفی مختلف‌هستند.

بعلاوه از فعل ده صیغـﺔ مختلف با مواد و استعمال مختلف اشتقاق می‌پذیرد. چون اسم فاعل، اسم مفعول، اسم فاعل میانه، اسم فاعل آیند، صفات فاعلی، مصدر، اسم فعل و غیره ...

 

˝

در زبان ختنی مانند ایرانی و هندی قدیم پسوندهای متعددی هست که برای ساختن اسم و صفت از آنها استفاده می‌شود، ترکیب واژه‌ها با هم نیز امری عادی است مانند dāta-hvānaa (واضع قانون) و mārāpätara (مادر و پدر ـ والدین).

 

زبان تمشقی

دومین گویش یا زبان سکایی که دربارة آن الحال دانش محدودی برای ما میسر است، در هشت نسخـﺔ مکشوفه در تمشق و یک نسخـﺔ مکشوفه در مُرتق برای ما باقی مانده است. نحوة املای این آثار آنها را به دو گروه تقسیم می‌کند. نخستین متشکل از قطعـﺔ کرماواچانا karmavācanā و گروه دوم هشت اثر دیگر است. آثار اخیر بطور واضح تحت تاثیر املاء و هجی گویش کوچی قرار دارند. آثار دیگری نیز موجود است که هنوز به چاپ نرسیده‌اند.

قطعـﺔ کرماواچانا به خطی که کهنه‌تر و ناپخته‌تر است نگارش یافته است. الفبای براهمی برای ثبت این زبان، بدون علائم فارقه و یا علائم موصلـﺔ غیرهندی، به کار رفته است. از این رو گاهی یک علامت برای دو صدا به کار رفته است مثل اینکه علامت ts برای صدای ts و dz بکار رفته است. مقایسـﺔ میان واژة ñāta- (= ختنی nāta-) با ñes- و ñyes- و ñeda- از گروه دوم نشان می‌دهد که یا تغییری در مصوتها رخ داده است یا اینکه طریقـﺔ جدیدی در نوشتن به کار رفته است. اگر فعل paitroda که در متن کرماواچانا به کار رفته است همان فعل parrodu متون گروه دوم است در اینجا نیز دو صورت قدیم و جدید مشهود است. اما بهرحال، تمام متون به یک گویش‌اند و با گویش ختنی فرق واضحی دارند. واژه‌های زیرا خصوصّیت ایرانی بودن زبان متن کرماواچانا و قرابت آن را با زبان ختنی نشان می‌دهد.

تمشقی                       ختنی                 فارسی

Kariv                       kīra-                      کار

gesa                               gīsa-                    گیاه

tsāta-                           tsāta-                    خواسته

nāma                           nāma                     نام

mosjāki                      mūmjaka           مورچه

tsatana-                         jsata                      زدن

صرف کلمات این زبان به طور کامل دانسته نیست ولی از سمتهای -a- و -aka- نمونه‌هایی در دست است و رویهمرفته مانند زبان ختنی دارای حالات هشتگانه صرف اسم می‌باشد.

خصوصیّت ضمایر این گویش را از روی این نمونه‌ها می‌توان دریافت:

من    asu

آن    tomva

این    mare ، mara ، maru

ضمیر مشترک خود harya

از اعداد نمونه‌های معدودی چون drainυ (سه) و pamtsi (پنج) و dritana (سه بار) و υitana (دو تا یا دو بار) می‌توان دریافت، از صیغه‌های فعل هم نمونه‌هایی باقی مانده است:

اول شخص مفرد فعل مضارع از مصدر رفتن مثل:

cchami (می‌روم)

paitryami (می‌پذیرم)

 

˝

havnämai (می‌گویم)

سوم شخص مفرد فعل مضارع چون paitryai و paitrye می‌پذیرد وقس علی‌هذا.

گروه دوم متون شامل هفت سند اداری و یک قطعـﺔ ادبی است. خط براهمی را برای نوشتن این متون با افزودن علائمی که بتواند صداهای ایرانی را نشان دهد غنی ساخته‌اند. مثلاً برای dz، z ، ž ،  z و d علائم تازه‌ای اضافه شده است.

واژه‌های زیر خصوصیت ایرانی بودن زبان این متون و قرابت آنها را با زبان ختنی نشان می‌دهد.

تمشقی                       ختنی                 فارسی

karya                             kāir                       کار

xŝana-                      ksuna-                      شاهی (مقایسه کنید با خشایثیه در

فارسی‌باستان و ریشـﺔ‌ خِشَه درهمان‌زبان)

xšera-                      ksira              کشور

dāda-                         dāta                     داد (قانون)

dzara-                            Jsāra                  ذرت

nāman-                          nāman               نام

khāza-                           khāysa-             غذا (خوراک)

pidar-                            pitar-                پدر

bārrā-                            vāra-                 پار

brādar                            brātar                برادر

māste                             māśtä                ماه

sāla                             sala                    سال

از ضمایر زبان متون گروه دوم این امثله را ذکر می‌کنیم:

azu               من

amāna          ما

θa                این

mara            این

ta, tāra          آن

از اعداد مثالهای زیر را برحسب نمونه ذکر می‌کنیم:

śo                یک

śowrsana      یازده

dva              دو

źida             دوم

dre               سه

dida             سوم

drewarsana   سیزده

tsahari          چهار

tsārmana       چهارم

صرف افعال به طور ناقص بر ما معلوم است و بسیاری از نمونه‌های باقی مانده را اگرچه می‌توان مرتب و طبقه‌بندی کرد ولی معنای آنها بر ما روشن نیست. نیز می‌توان دریافت که قاعدة تصریف بسیار شبیه به زبان ختنی است با یک فرق عمده که در زبان ختنی «خاتمـﺔ صرفی» برای حالت فاعلی در تمشقی ä- و i و -ā است.

در تصریف اسم «ستمهای» -a- ، -aka- و -ya- و -ā- و -i- و -u- و -n- و -nt- و -r- و h به چشم می‌خورد.

برای نمونه صرف ستم -a-  در حالات هشتگانه داده می‌شود.

جمع                                     مفرد

sāne                                              handari و puri                     nom.

bši hale                                         hawyu و hamparu              Acc.

xšerānanu                                    xšerā و śazdā                      gen.

hamparwā                                    māste و xšane                     Loc.

برای آنکه نمونه‌ای از زبان تمشقی به دست داده شود، چند سطری از متن نخستین نقل و ترجمه می‌شود:

)1( jazdam-purā xšande gyāźdiyā ride wāsudewā xšimane xšane śazdā

)2( sālye ahverjane māste bistyo dreyyo kene skide brāre dzā-

)3( tsi cazba. iphatka se taro hvanandi ste amāne hawi dvi

)4( ahu andi hamparwā śo brelye ste śo nu se Jālkyo ste.

در روز بیست و سوم و ماه اهورجانه، در سال مار، در ششمین دورة شاهی واسودِوا پسر خدایان، فرمانروا و شاه ایزدی. در آن زمان برادران dzātsi (مأمور کازبا) و ایپهاتکا چنین گفتند که دو انبار شراب که یکی از سال پیش و دیگر از امسال است به ما تعلق دارد.

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان