Menu

بررسی آثار تاریخی دشت مورچه‌خورت با استناد به متون و منابع مکتوب دوران اسلامی

نویسنده: سعید امیرحاجلو، سارا سقایی

جغرافياي طبيعي مورچه­خورت

روستاي مورچه خورت با طول جغرافيايي 51 درجه و 28 دقيقه و عرض جغرافيايي 33 درجه و 5 دقيقه و 1670 متر ارتفاع از سطح دريا (پاپلي يزدي، 1367: 544) در 54 كيلومتري شمال غرب اصفهان و در مسير شاهراه اصلي اصفهان ـ تهران واقع شده است (زنده دل، 1377: 61). اين دهستان بخشي از دشت برخوار است كه از سمت شمال شرقي به رشته كوه­هاي مركزي كركس در حدود 20 کیلومتری و از سمت شمال غرب به كوه­هاي خال سفيد در 4 کیلومتری و از غرب به كوه­هاي پيرزه در 6 کیلومتری ختم مي­شود و داراي آب و هوايي نيمه بياباني، گرم و خشك در تابستان و سرد و خشك در زمستان است (همان: 60). طبق تقسيمات استاني، مورچه خورت در بخش مركزي شهرستان شاهين شهر و ميمه قرار دارد.

 

اهميت متون و منابع مکتوب در بررسي­هاي باستان شناختي

بسياري از متون تاريخي و مدارك مكتوب، اطلاعاتي را دربارة جنبه­هاي مختلف مادّي و غيرمادّي فرهنگ جوامع گذشته در اختيار ما قرار مي­دهند كه بازسازي اين جنبه‌ها به شيوه­هاي ديگر دشوار است (دارك، 1379: 69). به بيان ديگر، اطلاعات مكتوب و متون تاريخي، پاسخگوي برخي از پرسشهاي باستان­شناسي دربارة بناها، محوطه­ها و يا آثاري خاص هستند كه يا امروزه اثري از آنها باقي نمانده است؛ يا در معرض تخريب قرار گرفته‌اند و يا وضعيت كنوني بنا يا محوطه يا اثر، تصوير دقيقي از ساختار، عملكرد، ويژگيها و قدمت اثر را ارائه نمي­دهد.

از طرف ديگر، اين­گونه مدارك محصول جامعـﺔ مورد مطالعـﺔ ما هستند و بر اساس آنها مي­توان به تفسيرهايي دست يافت كه به تفسير مردم آن جامعه از آثار فرهنگي­شان نزديكتر است (همان: 70). در كنار منابع مكتوب، بررسي­هاي باستان­شناسي نيز مي­توانند اطلاعات و تفسيرهاي ديگري را دربارة جوامع مورد مطالعه دراختيار قرار دهند. بنابراین، مطالعـﺔ موازي و همزمان منابع مكتوب و داده­­هاي باستان‌شناسي، مي­تواند روشي سودمند در تحليل یافته­ها و پاسخگويي به سؤالات باستان­شناسي باشد.

با توجه به فراواني منابع مكتوب در دوران اسلامي، در بررسي باستان­شناسي هر منطقه، بخش مهمي از منابع دستيابي به اطلاعات را اين­گونه مدارك تشكيل مي­دهند. از طرف ديگر، فراواني آثار فرهنگي موجود از دوران اسلامي در ايران به گونه­اي است كه در بسياري از منابع و مدارك تاريخي به آنها اشاره شده است و لذا در باستان­شناسي دوران اسلامي، اين چنين مداركي اهميت بيشتري مي­يابند.

 

تقسيم­‌بندي متون تاريخي

به طور كلّي، متون و منابع مكتوب در دوران اسلامي را مي­توان به دسته­هاي زير تقسيم كرد:

فتوحات و المغازي، سيَر يا زندگينامه­­ها، تاريخنگاري­هاي عمومي و محلّي و دودماني، كتب جغرافياي تاريخي و البلدان و سفرنامه­ها. با توجه به نوع بررسي و منطقه مورد نظر و دورة زماني مورد بررسي، هر كدام از اين منابع اطلاعاتي مفيد را ارائه می‌دهند؛ مثلاً در برخي از سفرنامه­ها، اطلاعاتي دقيق و كامل از ساختار و ويژگيهاي معماري بناها و آثار فرهنگي ارائه شده است كه به ويژه براي بازسازي آثار از بين رفته اهميت زيادي دارد.

با وجود اينكه قدمت برخي از آثار منطقه به دوران ميانه اسلامي تا ساساني، باز مي‌گردد، و اينكه مورچه­خورت در مسير كاروان­رويي قرار داشت كه دست كم از دورة آل بويه، ارتباط دهندة اصفهان و ري و مناطق شمالي كشور بود، در متون سده­هاي نخستين اسلامي و ميانـﺔ اسلام اشارة زيادي به اين منطقه نشده و بيشترين اشاره­ها و توصيفات از اين منطقه و آثار آن، در متون دوران صفويه تا قاجاريه، به ويژه سفرنامه­ها ديده مي­شود. از جمله منابع و متوني که در آنها نام، توصيف و يا شرحي از آثار دشت مورچه­خورت ارائه شده،‌ عبارتند از:

صدر اسلام تا دورة مغول: الاعلاق النفيسه (احمدبن عمربن رسته، قرن 3 ﻫ).

دوره مغول تا صفويه: نزهت القلوب (حمدالله مستوفي، قرن 8 ﻫ).

دورة صفويه: فوايد الصفويه (ابوالحسن قزويني)، سفرنامـ تاورنيه (ژان‌ باتيست تاورنيه).

دوران زنديه و افشاريه: عصر نادرشاه (سفرنامه ژان اوتر)، عالم­آراي نادري (محمدكاظم مروي)، حديث نادرشاهي (به تصحيح رضا شعباني)، جهانگشاي نادري (ميرزا مهدي­خان استرآبادي)، از خراسان تا بختياري (هانري رنه دالماني).

دورة قاجاريه: تاريخ اجتماعي ـ اقتصادي ايران در دوران آغازين عصر قاجار (سفرنامه اوليويه)، مجمل التواريخ بعد نادريه (ابوالحسن­بن محمدامين گلستانه)، التدقيق في سير الطريق (سفرنامه سديدالسلطنه؛ محمدعليخان سديدالسلطنه مينابي بندرعباسي)، نصف جهان في تعريف الاصفهان (محمدمهدي­بن محمدرضا ارباب الاصفهاني)، رستم التواريخ (محمدهاشم آصف رستم­الحكما)، سفرنامه جيمز موريه در 1808 و 1809م. (سفر يكم)، سفري به دربار سلطان صاحبقران (هينريش بروگش)، در سرزمين آفتاب، دومين سفرنامه (هينريش بروگش)، ايران امروز (سفرنامه اوژن اوبن در 1900 م.)، دو سفرنامه از جنوب ايران در سالهاي 1256 و 1307 ﻫ (به تصحيح آل داوود).

 

وجه تسمیه مورچه خورت بر اساس متون

محمدعلی‌خان سدیدالسلطنه در سفرنامـﺔ خود التدقیق فی سیر الطریق، دربارة وجه تسمیه این دهستان چنین می­نویسد: «... حضرت سليمان وقتي از آنجا گذشته و از سكنه سيورسات خواسته، و آنها امتناع نموده­اند، سليمان به مورچگان فرمود آنچه جنس در انبار داشته بيرون آورند به صحرا ريزند. از آنگاه آنجا را مورچه خورد گفتند و دو تپه در نيم فرسنگي ده قرار داشت؛ يكي از آنها جو و ديگري گندم بود» (سدیدالسلطنه، 1362: 90).

 

واژه‌شناسي

دربارة واژه‌شناسي مورچه خورت در كتاب فرهنگ جامع نامها و آبادي­هاي كهن اصفهان آمده است: «مورچه خورت در تقطيع به صورت «مور + چه + خورت» در مي‌آيد. جزء اول «مور» نام همان مور معروف است و «چه» علامت تصغير است كه در اينجا معني اختصاص در آن هم نهفته است. مور همان حيوان كوچك و مورچه همان مور دانه­كش است. مي­دانيم كه آريايي­ها به نامگذاري ديه­ها و امكنه به نام «مور» تعلّق خاطر داشته­اند و مورچه به همين دليل نام قريه قرار مي‌گيرد؛ اما «خورت» صورت پهلوي ماضي مطلق از «خوردن» است و تبديل «ت» به «د» قاعدة مطلوب و رايج تطوّر زبان مي­باشد و نامگذار مي­خواهد بگويد اينجا مورچه خورده است؛ يا ندارد و يا كم دارد» (مهريار، 1382: 760). امّا به عقيدة نگارندگان، با توجه به اينكه از صدر اسلام، اين قريه با همين نام مورچه خورت ناميده مي­شد1 و واژة «خورت» با خوره و كوره پهلوي به معناي استان و ايالت و يا با خور پهلوي به معناي روشني بسيار، ارتباط ظاهری زیادی دارد، مورچه خورت نامي است كه از دوران ساساني به اين منطقه اطلاق مي­شده و ريشه آن يا با خوره و كوره مربوط است و يا با خور پهلوي و لذا گفتـﺔ محمد مهريار چندان منطقي به نظر نمي‌رسد.

 

موقعیت جغرافیایی و راههای ارتباطی مورچه خورت

ارباب اصفهانی در نصف جهان فی تعریف الاصفهان مورچه خورت را یکی از دهات بزرگ بلوک برخوار برمی­شمارد؛ «بلوك دويم از بلوكات اصفهان، برخوار است. مشرق اين بلوك قهاب است و غرب آن ماربين، جنوبش جي است و شمالش ممتد است تا كوهستان سُه و قهرود و ابيانه و نطنز. دهات بزرگ و معروف آن دولت آباد، حبيب آباد، دستگرد، سُه و مورچه خور است» (ارباب اصفهانی، 1368: 299).

وی همچنین به خاک و محصولات کشاورزی منطقه اشاره می­کند: «زمين اين بلوك مطلق شور و نمكين است و چندان شور نيست كه آب مجاور آن را نتوان خورد. آب چاهش بسيار دور و بسيار كم چاه دارد. اهالي آنجا آب قنات مي­خورند. حاصل شتوي اين بلوك گندم، جو، ريناس (روناس) و بعض حبوب متفرقه و صيفي و خربزه و هندوانه و زردك و چغندر است و پنبه هم قدري عمل مي­آيد و خيلي تعريف دارد» (همان: 300).

دربارة مسیر ارتباطی بین کاشان و اصفهان، در نزهةالقلوب آمده است: «در ذكر مسافت طُرُق: من كاشان الي اصفهان؛ از كاشان تا ديه قهرود هشت فرسنگ، ازو تا ديه واسط شش فرسنگ، ازو تا رباط مورچه خورد (موجه خوار ـ مُرچه خورد) شش فرسنگ، ازو تا ديه سين هشت فرسنگ و از سين تا شهر اصفهان چهار فرسنگ باشد؛ از كاشان تا اصفهان سي و دو فرسنگ» (حمدالله مستوفي، 1362: 184).

ابن رسته نیز در قرن 3 هجری در الاعلاق النفیسه2، از گیاهی به نام «سَکبینَج»3 نام می­برد که فقط در مورچه خُرت یافت می­شود: «در اصفهان گياهي است به نام سكبينج كه از قريه­اي به نام مورچه خُرت آورده مي­شود و پزشكان بر آن اعتماد دارند و آن­را از داروهاي بزرگ مي­شمارند و اين گياه غير از اين مكان در جاي ديگري يافت نمي­شود» (ابن رسته، 1365: 186). این مطلب نشان می­دهد که روستای مورچه خورت در حدود اواخر قرن سوم هجری نیز آباد بوده و به همین نام خوانده می­شده است.

 

مورچه­خورت در کتب تاریخ عمومی

اشاره به مورچه خورت در کتب تاریخ عمومی، تنها بعد از جنگ نادر و اشرف افغان دیده می­شود و در متون تاریخ عمومی، محلی یا دودمانی و یا کتب فتوحات قبل از دوران افشاريه اشاره­ای به مورچه خورت نشده است.

در کتاب جهانگشای نادری تألیف میرزا مهدی­خان استرآبادی، دربارة جنگ نادر و اشرف افغان در 1141 ق آمده است: «اشرف غليجايي ... در مورچه خورت نزول و ماهچه رايت جهانگشايي هم از اين طرف به باغ ميران (ميرميران) پرتو نزول افكنده، مابين فريقين دو فرسخ فاصله بود. چون پشت مورچه خورت محل نزول افغان گشته، كوه بلندي كه در آن موضع واقع است راه را بر ميدان جنگ بسته بود، آن حضرت اراده كردند كه بر سر اردوي ايشان نرفته، از دامنه كوه متوجه جانب اصفهان شوند؛ شايد كه افغانها از پشت رو به معركه آورند...» (استرآبادي، 1377: 102 و103). در این کتاب تصویری از صحنـﺔجنگ در دشت مورچه خورت وجود دارد که موقعیت قلعه یا حصار روستا و کوههای پیرزه در غرب منطقه را نشان می­دهد.

محمدهاشم آصف رستم­الحکما در کتاب رستم التواریخ در دورة قاجار دربارة وفات علیمرادخان زند در مورچه خورت می­نویسد: «در سال 1199 ﻫ، عليمرادخان زند و همه سرهنگان و سالاران و سرداران سپاهش، از جانب ري به اصفاهان مي­آمد، در حالت بيماري و سوگواري و در منزل قريه مورچه خورت در يك منزل مانده به شهر اصفاهان مانده باشد، وفات يافته و به خلد برين شتافت» (رستم­الحكما، 1348: 57).

همچنین، دربارة نبرد ابوالفتح خان بختیاری هفت لنگ بیگلربیگی اصفهان و علی­مردان خان بختیاری در دوران کریم‌خان زند در مورچه خورت، در کتاب مجمل التواریخ بعد نادریه آمده است: «... ابوالفتح خان بختياري از اراده او (علي‌مردان خان) مطلع گشته با فوج انبوه از اصفهان برآمده در مكان مشهور به مورچه خوار با يكديگر مقابل شده حرب عظيم در پيوست. علي­مردان خان شكست فاحش خورده بي نيل به مقصود به گلپايگان مراجعت و بناي سازش با كريم‌خان گذاشته و ابواب صلح را گشاده تا در جميع مراتب با يكديگر متفق باشند» (گلستانه، 2536: 170).

در بسیاری از کتب تاریخ عمومی، بعد از دوران نادر، به جنگ نادر و اشرف افغان در این منطقه اشاره شده است؛ امّا بیشتر به مسائلی چون توصیف سپاه نادر و اشرف، چگونگی آغاز و سرانجام جنگ پرداخته شده و دربارة بناها و آثار، ویژگیهای طبیعی منطقه، مسیرها و راههای ارتباطی، محصولات منطقه و ... اطلاعات چندانی در این متون وجود ندارد.

 

بررسی آثار و محوطه­های تاریخی دشت مورچه­خورت با استناد به متون

با وجود اقلیم خشک و خاک نامرغوب (دارای نمک زیاد) و بارندگی کم در دشت مورچه خورت، بقاياي معماري و مواد فرهنگي ارزشمندي از دوران ساسانی تا قاجار در این منطقه به جا مانده که در این میان به هفت اثر و یا محوطه در متون و منابع مکتوب و به ویژه سفرنامه­ها، اشاره شده است؛ امّا هنوز بررسی دقیق و کاملی دربارة این آثار صورت نگرفته است. بر این اساس، در این تحقیق، ابتدا محوطه­ها و آثاری چون قراول‌خانه يا چاپارخانه، کاروانسرای مادرشاه، سربازخانـﺔ خشتی دهچي، قبرستان قدیمی مورچه خورت، قلعـﺔ مورچه خورت، کاروانسرای عباسی و باروها و سازه­هاي ایلخانی، در متون و منابع نوشتاری خصوصاً سفرنامه­ها، به صورت ميداني و به شيوة پيمايش سطحي بررسی شده­ و سپس مطالب موجود در متون با نتایج حاصل از بررسی­های میدانی مقایسه شده­اند.

 

قراول­خانه (چاپارخانه)

اين بنا در 25 كيلومتري شمال شهر اصفهان و در مسير جاده اصفهان به تهران، در سمت راست (شرق) جاده قرار دارد و به نظر مي­رسد از بناهاي متأخر و مربوط به دوران قاجار باشد. بنا داراي پلاني مركب از دو مستطيل كوچك و بزرگ است كه دو فضاي مجزا را تشكيل مي­دهند. مستطيل بزرگتر با طول حدود 35 متر و عرض حدود 20 متر متشكل از يك حياط مركزي و غرفه­ها و اتاقهايي در 3 ضلع شمالي، غربي و جنوبي است و مستطيل كوچكتر با 6 فضاي نامشخص، ابعادي در حدود 25 در 15 متر دارد. يك برج ديده­باني در ضلع جنوب غربي و چسبيده به فضاي مستطيلي كوچكتر قرار گرفته است. بنا در جنوبي­ترين نقطه دشت مورچه خورت قرار دارد.

به اين بنا تنها در سفرنامـﺔ محمد علي‌خان سديدالسلطنه، التدقيق في سير الطريق اشاره شده است: «پس از سه فرسنگ از گز گذشته، به قراول­خانـﺔ دولتي كه آب قنات از كنارة آن مي­گذشت و پس از چهارفرسنگ و نيم به كاروانسراي مادر شاه رسيديم و در فرسنگ پنجم مورچه خورت پيدا بود» (سديدالسلطنه، 1362: 89). هم اكنون نيز دو رشته قنات در ضلع غربي بنا و به فاصلـﺔ حدود 300 متري از آن، عبور مي­کنند.

 

كاروانسراي مادرشاه

كاروانسراي سلطنتي مادرشاه در فاصله 35 كيلومتري شمال شهر اصفهان و در مسير جاده اصفهان به تهران و در سمت راست (شرق) جاده قرار دارد. اين بنا مربوط به دوران صفويه و محل پذيرايي از سفيران و فرستادگان كشورهاي ديگر، قبل از ورود به شهر اصفهان بود. بنا داراي پلان متقارن مربع و نماي آجري بسيار زيبا و آجركاري مشبّك در لبـﺔ بالايي ديوارهاست. با وجود اينكه از اين بناي سلطنتي در دورة صفويه استفاده مي­شد و ميهمانان ويژه در آن اقامت مي­كردند، در منابع و متون مربوط به آن دوران، دربارة آن مطلبي ذكر نشده است. امّا توصيفي از اين بنا، در سه سفرنامه از دوران زند و قاجار ديده مي­شود.

جيمز موريه در سفرنامـ خود (1808 و 1809 م.) اشاره مي­كند كه باني اين كاروانسرا مادر شاه عباس بوده است. همچنين به بناهاي وابسته به آن در غرب جاده اشاره كرده كه در حال حاضر اثري از آنها باقي نمانده است. «... اين كاروانسرا كه مادرشاه عباس آن­را ساخته، در سوي راست (جاده اصفهان ـ تهران) و گرمابه و آب انبارهاي آن در سوي چپ راه قرار دارد و آسيب كمي ديده است. اين بناي آجري بر روي پي­هايي از سنگ زيباي آبي رنگ بنا شده و جلوي آن با آجر و موزائيك با سليقه و مشبک آراسته شده است. ايوانش گنبدي شكوهمند دارد» (موريه، 1386: 216).

هينريش بروگش كه در دورة ناصر الدين شاه قاجار، از اين بنا ديدن كرده، مي‌نويسد: «... قبل از مورچه خورت يك كاروانسرا در كنار جاده ديده مي­شد نيمه ويران كه ساختمان باشكوه عظيمي داشت و سنگهاي بزرگ تراشيده شده، پي حصار و ساختمان آن را تشكيل مي­داد. اين كاروانسرا معروف به مادرشاه است. از اين كاروانسرا تا مورچه خورت در حدود 1 فرسخ راه است...» (بروگش، 1368: 524).

هانري رنه دالماني، ويژگي منحصر به فرد اين كاروانسرا را كف سنگي اتاقهاي آن مي­داند: «... چون در ساختمان اين بنا سنگهاي بزرگ و ضخيم به كار رفته، در تابستان خنك و در زمستان با اندك آتشي گرم مي­شوند. همه اتاقهاي اين كاروانسرا با سنگ، فرش شده­اند؛ در حالي كه كف اتاقهاي بيشتر كاروانسراها كاهگلي­اند» (رنه دالماني، 1378: 508).

 

سربازخانـﺔ خشتي دهچي

در فاصلـﺔ 4 كيلومتري جنوب روستاي مورچه خورت و فاصلـﺔ 500 متري شمال امامزاده قاسم بن علي (ع)، بقاياي معماري خشتي پراكنده و گسترده­اي ديده مي­شود كه شامل يك سربازخانه، يك کبوترخانه و بقاياي معماري سازه­هاي آوار شده در اطراف آن است. سربازخانه داراي سردر ورودي بلندي در جبهـﺔ جنوب شرقي است كه در حال حاضر تقريباً نيمي از آن فرو ريخته و ورودي آن را مسدود كرده است. اين بنا پلاني به شكل مستطيل دارد كه در قسمت جنوب شرقي و بلافاصله پس از ورودي، محوطه­اي باز قرار دارد و در دو جبهه شمال شرقي و جنوب غربي آن غرفه­هايي هم­اندازه ديده مي­شوند كه سقف آنها فرو ريخته و تنها ديوارهاي آنها باقي مانده است. در سمت شمال غربي محوطه نيز فضاهاي متعدد ويران شده و غير قابل تشخيصي قرار دارند. در ديوارهاي بنا، آجرهايي با اندازه تقريبي 40×40×13 سانتيمتر به كار رفته و آثاري از اندود گچي بر روي قسمتهايي از ديوارها باقي مانده؛ امّا از ساير تزئينات و ويژگيهاي معماري آن آثاري برجا نمانده است.

از اين سربازخانه و بناهاي پيرامون آن در هيچ كدام از متون و منابع مكتوب، نام برده نشده است؛ امّا با توجه به شواهدي از جمله آجرهاي با ابعاد 40×40×13 سانتيمتر، اندود گچي به كار رفته در ديوارهاي داخلي، سفالهاي لعابدار قليايي آبي فيروزه­اي و سبز تيره (از نوع سفال لعاب قليايي تکرنگ ساساني)، سفالهايي با نقوش شياري مارپيچي كنده، ريشـﺔ احتمالي نام مورچه خورت از واژه‌هاي پهلوي (خوره، كوره، خور)، به اعتقاد نگارندگان، احتمالاً بناي اوليـﺔ اين سربازخانه، به دوران ساساني تعلّق دارد.

 

قبرستان تاريخي مورچه خورت

در حاشيه جنوبي دهستان مورچه خورت، قبرستان کهني قرار دارد كه تاريخ برخي از سنگ قبرهاي آن، به دورة صفويه باز می‌گردد. در برخي منابع به اين قبرستان اشاره شده است؛

هينريش بروگش در دومين سفرنامـﺔ خود در زمان قاجار، به اين قبرستان اشاره مي­كند كه تا دهكده (ارگ فعلي مورچه خورت) در حدود 1 فرسخ فاصله دارد (بروگش، 1374: 202). گرچه به نظر می‌رسد وی در تعیین فاصله قبرستان با ارگ مورچه‌خورت اشتباه کرده است و فاصلـﺔ این قبرستان را بیشتر از اندازة واقعی بیان کرده است.

ماكسيم سيرو نيز در حدود 1 قرن پيش، از اين قبرستان و بناهاي وابسته به آن توصيفي مختصر ارائه مي­دهد: «يك قبرستان بزرگ در جنوب شرقي روستا گسترش يافته است. اين قبرستان شامل غسالخانه و بقعه­اي بسيار مجلل بوده كه به تازگي از بين رفته­اند» (سيرو، 1357: 25).

 

 قلعه و باروي مورچه­خورت

در حاشيـﺔ شمال شرقي روستاي فعلي مورچه خورت ارگ و حصار مستحكم و بلندي قرار دارد كه تا چند دهه پيش، محل سكونت اهالي بوده است. این قلعه دارای پلانی به شکل ذوزنقه است و در هر ضلع آن، سه برج قرار دارد. ورودی اصلی قلعه در برج واقع در وسط ضلع غربی و ورودی فرعی آن در برج میانی ضلع شمالی قرار گرفته است. قلعه دارای ساختارهای معماری بسیار پیچیده­ای است و تقریباً به جز معابر تنگ و باریک آن، فضای خالی در آن وجود ندارد. خانه­های چند طبقه قلعه که برخی از آنها تا 4 طبقه ساخته شده­اند، نشان دهندة معماری بسیار پیچیده مجموعه هستند. در ضلع غربی این قلعه بنای امامزاده سیّدعلی با گنبد مخروطی فیروزه­ای رنگ قرار دارد که اوژن اوبن او را برادرزادة امام موسی کاظم (ع) و سدیدالسلطنه وی را از اولاد امام موسی کاظم (ع) ذکر کرده­اند. در این قلعه، مسجدی در کنار امامزاده قرار دارد که طبق کتیبـﺔ کاشیکاری آن، در 1233ﻫ بازسازی شده است. با وجود معماری بسیار پيچيده و زيباي قلعه، این بنا هنوز در فهرست آثار ملّی به ثبت نرسیده است. با توجه به اینکه این قلعه تا چند دهه پیش محل سکونت اهالی مورچه خورت بود، در بسیاری از منابع و متون به آن اشاره و توصیفاتی از آن ارائه شده است.

قدیمی­ترین منبعی که در آن از این قلعه نام برده شده، سفرنامـﺔ تاورنیه است. وی در دوران صفوی از این قلعه دیدن کرده؛ امّا اطلاعات او چندان دقیق نیست و حتی نام مورچه خورت را به صورت «می­شیاکور» ذکر کرده است: «در وسط راه قهرود و اصفهان مي­شياكور قرار دارد كه يك كاروانسراي تنها نيست؛ بلكه چند كاروانسرا است و بهترين قسمت قريه را تشكيل داده­اند» (تاورنيه، 1363: 88).

توصیفی که اوژن اوبن در 1900 م. از مورچه خورت ارائه کرده، اطلاعات بیشتری را از منطقه در اختیار قرار می­دهد. او به محصولات کشاورزی منطقه نیز اشاره می­کند: «دهستان مورچه خورت در ميان مزارع وسيعي از جو، گندم، پنبه و جاليزهاي خربزه و هندوانه محصور شده است. سيصد خانوار در داخل حصار برج و بارودار آن زندگي مي­كنند. درِ دروازه ارتفاع كمي دارد. در اطراف كوچه­هاي تنگ و سنگفرش آن، خانه­هاي چند طبقه­اي ساخته­اند. در سمت چپ ورودي، گنبد آبي امامزاده سيّدعلي برادرزاده امام موسي كاظم قرار دارد» (اوبن، 1362: 283).

در اولین سفرنامـﺔ هینریش بروگش به ایران، به منبع آب آشامیدنی روستا اشاره شده است: «داخل حصار روستا، يك چشمه آب هم داشت، ولي اهالي مي­گفتند آب آن گرم و غيرقابل شرب است و آب آشاميدني را از آب انبار بزرگي در وسط آبادي بر مي­داشتند» (بروگش، 1368: 524) و در دومین سفرنامـﺔ وی آمده است که روستاي مورچه خورت كنار رودخانه گرگاب واقع شده و شبيه يك دژ نظامي است و حدود 1000 خانوار جمعيت دارد (بروگش، 1374: 200). با وجود اینکه دومین سفر بروگش به ایران، تقریباً همزمان با سفر اوژن اوبن صورت گرفته است، در ارائه آمار تعداد خانوارهای روستا، اختلاف شدیدی ميان نوشتـﺔ بروگش و اوبن وجود دارد. از سوي دیگر، در کتاب دو سفرنامه از جنوب ایران (1256 و 1307 ﻫ) و سفرنامـ سدیدالسلطنه تعداد خانوار روستا، 200 خانوار بیان شده؛ بنابراين،‌ به نظر می­رسد هینریش بروگش تعداد خانوار روستا را به درستي بیان نکرده است.

در کتاب دو سفرنامه از جنوب ایران، در سالهای 1256 و 1307 ﻫ، شرح بیشتری از مورچه خورت ارائه شده است: «در اين منطقه آهوي فراوان است و در كوهسارهاي يمين و يسار همه نوع شكار كوه و گورخر و پلنگ زياد است، چنانچه حضرت ظلّ السلطان اين محل را شكارگاه مخصوص قرار داده­اند» (تصحيح آل داوود، 1368: 211). بنابر گفته اهالی محل، امروزه هم شکار گُراز در این منطقه در میان ارمنیان اصفهان رایج است و در دشت و کوهپایه­های اطراف آن، انواع شکار از جمله آهو، بزکوهی و قوچ فراوان است.4

همچنین در این سفرنامه به تعداد خانوارها، بناها، منبع تأمین آب و محصولات مورچه خورت اشاره شده است: «مورچه خورت قريه­اي است از توابع بُرخوار (بلخار) و داير و سكنه آن 200 خانوارند كه در قلعه سكني دارند. سربازان 2 نفر، غلام مستحفظ راه 20 نفر، دو حمام، دو مسجد و يخچال ندارد. آب خود مورچه خورت از دو رشته قنات است. باغات آن داراي اكثري از ميوه­جات تابستاني­اند به اضافه انگور و انار و پسته. زراعت آن غلّه و پنبه و كمي ترياك و بسياري خربزه ممتاز است. هواي آن بسيار گرم و در زمستان نهايت سرد است» (همان: 210). «در اين قريه جهت عابرين هميشه لوازم حاضر است. در خود قلعه 7 باب دكان مختصري از قبيل نانوايي و بقّالي و قصّابي است» (همان: 211).

اولیویه که در دورة قاجاريه از این منطقه عبور کرده، به سیب اعلای مورچه خورت و انار کم­دانـﺔ آن که بسیار بهتر از انارهای اروپا بوده است، اشاره می­کند (اوليويه، 1371: 111).

سدید السلطنه نیز در سفرنامه خود، در توصیف قلعه بیان می­کند که: «مورچه خورت قريه معتبري است. دويست خانوار در آن ساکن هستند. دو باب حمام و يك مسجد ممتاز دارد و در قلعه امامزاده­اي است مشهور به سيّدعلي از اولاد امام موسي كاظم (ع). گنبد و بارگاه آن را حاج سليمان ساخته و هفت سال قبل رعايا شركت كرده و تعمير نموده­اند. قبرستان خارج از قلعه است و دو آسياب دارد و ده نفر غلام عرب كه مستحفظ آنجا باشند» (سديدالسلطنه، 1362: 89 و 90).

 

کاروانسرای صفوی مورچه خورت

در فاصله کمی از قلعـﺔ مورچه خورت و در سمت غرب جاده اصفهان ـ تهران، کاروانسرایی از دورة صفویه باقی مانده که دارای پلان و ویژگی­های متداول کاروانسراهای آن دوران است. این کاروانسرا، پلان مربعی و چهار برج در چهار گوشه و برجهایی در میانه­های اضلاع دارد و حیاط مرکزی آن را چهار ایوان در چهار جهت اصلی احاطه می­کنند. ورودی کاروانسرا در سمت شرق بنا قرار دارد. متأسفانه، این کاروانسرا که نمونـﺔ کاملی از کاروانسراهای دورة شاه عباس اول است، در فهرست آثار ملّی به ثبت نرسیده است و در معرض تخريب است؛ به طوری در بخشهایي از دیوارها آثار ترک خوردگی دیده می­شود و قسمتهایی از دیوارها از حالت عمودی خود خارج شده و در حال ریزش هستند. مرمت­های غیراصولی مردم محلّی با مصالح نامناسب و ناهماهنگ با مصالح بنا نیز جلوة نازیبایی را به این بنا بخشیده است. از این بنا در چند سفرنامه توصیفاتی ارائه شده است و تصویری از آن در دوران قاجار در سفرنامـﺔ از خراسان تا بختیاری وجود دارد.

هینریش بروگش اشاره می­کند که این کاروانسرا روبروی یک آسیاب آبی و در کنار جاده قرار دارد. امّا اکنون آسياب کاملاً تخريب شده و تنها، کاروانسرا در فاصلـﺔ حدود 500 متری قلعـﺔ مورچه خورت (حصار روستا) دیده می­شود. «كنار جاده، روبروي يك آسياب آبي، كاروانسراي باشكوهي ديده مي­شود كه توسط شاه عباس اول بنا شده است» (بروگش، 1374: 201).

سدید السلطنه به تعمیرات کاروانسرا در سال 1252 ﻫ اشاره می­کند و توصیفی از بناهای مجاور آن ارائه می­دهد: «كاروانسرا در سال 1252 و حاج سليمان از اهل مورچه خورد تعمير نموده است و آسيابي برابر كاروانسرا بود و ملك رعايا است... آب انباري پهلوي كاروانسراست از ابنيه شاه عباسي و آب قنات جلوي دروازه كاروانسرا جاري است و قريه (ارگ) آن سمت قنات واقع شده و چند پل كوچك براي عبور مردم ساخته­اند و خانـﺔ اهالي همه در قلعه است» (سديدالسلطنه، 1362: 89).

امّا شرحی که هانری رنه دربارة کاروانسرا ارائه می­دهد، تا حدودی متفاوت و قابل توجه است؛ چرا که وی به رودخانه­ای اشاره می­کند که در مقابل کاروانسرا در جریان بوده و حتّی در آن ماهی وجود داشته است. در حالی که این منطقه از لحاظ منابع آبی بسیار فقیر بود و بنا بر گفتـﺔ اغلب مسافران و تاریخ نگاران، از گذشته، آب منطقه از طریق قناتها تأمین می­شد. شاید با توجه به‌توضیح سدیدالسلطنه دربارة جاری بودن آب قنات در جلوی دروازة کارونسرا، منظور هانری رنه از رودخانه، همین آب قنات بوده است؛ امّا اینکه در این آب که در زمینهای شور در جریان بوده، ماهی وجود داشته است، جای تأمل دارد. «در جلوي ديوار كاروانسرا رودخانه­اي واقعي هست كه 2 تا 3 متر عرض و 50 تا 60 سانتيمتر عمق آن است. بنا به درخواست ما ماهيگيري كه ريش سپيد داشت، به كنار رودخانه رفت و پس از 1 ساعت، 12 ماهي بسيار لاغر برايمان شكار [= صید] كرد» (رنه دالماني، 1378: 504).

 

ارگ و سازه­هاي طالع مغربي

در فاصلـﺔ حدود 500 متري شمال غربی روستا، بقایای معماري گسترده­اي دیده می­شود که شامل یک ارگ مرکزی با 4 برج در چهار گوشه و کوچه باغهایی در اطراف آن است که به دقت تقسیم بندی شده­اند و حصاری مستحکم و خندقي در پیرامون آن ايجاد شده است. بر اساس ساختار و ویژگیهای معماری و نوع قوسهای بناهای واقع در ارگ مرکزی، می­توان این سازه­ها را به دوره ایلخانی یا تیموری نسبت داد.5 در اطراف محوطه نیز آثار فراوانی از سفال­های بدون لعاب با نقش کندة شیاری مارپیچی، لعابدار آبی فیروزه­ای و سبز و نیز سفالهای آبی و سفید صفوی، دیده می­شود که به نظر می­رسد سفالهای دو گروه اول، بیشتر مربوط به دوران مغول و تیموری هستند.

با وجود قدمت احتمالی این محوطه (دوران ایلخانی)، در منابع و متون، از آن نامی برده نشده است و تنها اشاره به این سازه­ها را در کتاب راههای باستانی ناحیه اصفهان و بناهای وابسته به آنها می­توان یافت: «علاوه بر آثار يك حصار كه دهكده از بين رفته­اي را حمايت مي­كرده است، بقاياي اقامتگاه مهمي ديده مي­شود كه از جاده جديد مي­توان ساختمانهای فوقاني آن­را ديد. در اين خرابه­ها، چند سالن باشكوه وجود داشته كه از عهد ايلخاني يا تيموري است. اين سالنها كه با معماري و سبك طاقهاي نزديك به هم ساخته شده­اند و پنجره­ها و طاقچه­هاي متعدد دارند، تشكيل يك كلاه فرنگي مي­دهند كه مشرف به باغ است و تماماً بر روي يك طبقه بسيار مستحكم بنا شده­اند كه چندين قرن بر آن سبقت دارد (احتمالاً سلجوقي). گوشه­هاي ارگ اصلي با برجهايي تقويت شده است. ديوارهاي تالارهاي ارگ 5/1 تا 2 متر قطر دارند و تنوع زيادي هم در پوشش طاقها به كار رفته است. تمام اين قسمتها كه اسلوب سلجوقي دارند با آجر پخته چيده شده­اند» (سيرو، 1357: 137).

 

نتیجه­گیری

دشت مورچه خورت با وجود اقلیم نامناسب و خاک نامرغوب و وسعت کم، بدلیل واقع بودن بر سر شاهراه ارتباطی اصفهان به ری و مناطق شمالی کشور، از گذشته مورد توجه بوده و تقریباً به طور مداوم از دوران ساسانی تا امروز، سکونت در آن وجود داشته است. بقاياي معماري و مواد فرهنگي ارزشمند این منطقه، از نظر میزان اهمیت آنها در کنار مرکز شهری مهمی چون اصفهان، موقعیت و نقش و اهمیت آن بر سر يکي از راههاي ارتباطی مهم شمال و جنوب کشور، اکولوژی و زیست محیط آن و ... بسیار قابل توجه هستند؛ امّا با وجود اين، همانند بسیاری از محوطه‌های باستاني دیگر در استان پهناور اصفهان، توجه چندانی به این آثار نشده و حتی نامی از آنها در کتب امروز وجود ندارد.

به عقیده نگارندگان، واژة مورچه خورت ـ با توجه به اينکه این منطقه دست کم از قرن دوم هجری با همین نام خوانده می­شد ـ به احتمال، ريشه در واژگان پهلوی ساسانی دارد و بقایای آثار جنوب دشت مورچه خورت در محوطـﺔ دهچي، معرف اقامتگاهی است که در دوران ساسانی در کنار اصفهان، حائز اهمیت بود. آثار سربازخانـﺔ خشتي دهچي که با آجرهایی با ابعاد 40×40×13 سانتی‌متر ساخته شده و بقایای اندود گچی بر روی دیوارها، سفالهای لعابدار قليايي آبی فیروزه­ای و سبز تیره، سفالهاي بدون لعاب با نقش کندة مارپیچی و پولک ماهي و انگشتی که به مقدار زیادی در محوطه پراکنده­اند، از جمله شواهدی هستند که قدمت محوطه را به دورة ساسانی می­رسانند.

وجود ارگ و باغات احتمالاً ایلخانی که به عقیده ماکسیم سیرو، بر پایه تأسیساتی از دورة سلجوقی ساخته شده­اند و فراوانی سفال­های میانه اسلامی تا صفوی در این محوطه، نیز، بیانگر یک استقرار مهم در سده‌های میانـﺔ اسلامی در این منطقه هستند که با فاصله­ای در حدود 5 کیلومتر از محوطـﺔ دهچي، ادامه یافته است.

قلعه یا حصار روستاي مورچه خورت از دورة صفوی و قبرستان نزدیک آن با سنگ قبرهایی از قرن دهم هجری، سکونتهاي بعدی این دشت را نشان می­دهند که تقریباً با فاصله­ای در حدود 2 تا 3 کیلومتر در ميان دو محوطه، ادامه یافته است. همچنین دو کاروانسرای صفوی در این دشت، اهمیت اين منطقه را به دليل قرارگيري در مسیر ارتباطی شمال ـ جنوب کشور نشان می­دهد.

متأخرترین اثر موجود در این دشت، چاپارخانـﺔ واقع در جنوب دشت است که احتمالاً بنایی مربوط به دوران قاجار است و در آن دوران پایگاهی نظامی در نزدیکی شهر اصفهان محسوب می­شد.

با وجود فراوانی بقاياي معماري و مواد فرهنگي ذکر شده و تداوم استقرار در دشت مورچه خورت از دورة ساسانی تا دوران معاصر، در متون و منابع مکتوب، اشاره و توصیف چندانی را دربارة این آثار نمی­توان یافت و بیشترین توصیفها و توضیحات از این منطقه در سفرنامه­های صفوی تا قاجار دیده می­شوند. به نظر مي­رسد،‌ توجه مسافران و سيّاحان به روستاي مورچه خورت،‌ به دليل قرارگيري آن در فاصلـﺔ دو منزلي شهر اصفهان بود و کاروانيان پس از طي دو روز راه،‌ به اين روستا مي­رسيدند.

 

سپاسگزاري

از جناب آقاي دکتر جواد نيستاني،‌ به دليل راهنمايي­هاي ارزنده­شان در شيوه استفاده از منابع و متون، کمال تشکر را داريم.

 

 

پی‌نوشت‌ها

1ـ ابن رسته در الاعلاق النفيسه در قرن سوم هجري از مورچه خورت با همين اسم نام می‌برد.

2ـ کهن­ترین کتابی که در آن به مورچه خورت اشاره شده،‌ الاعلاق النفيسه اثر ابن رسته است.

3ـ معرب سکبینه یا سکوینه، به فارسی سغبین یا صغبین، صمغ نیاتی مسخن (گرم­کننده) و ملطّف و محلل ریاح و اورام سلبه. (دهخدا، ذیل سکبینج)

4ـ در دورة معاصر،‌ دشت مورچه خورت و کوهپايه­هاي کرکس در شمال شرقي آن، به عنوان منطقة شکار ممنوع معرفي شده است.

5ـ گرچه ماکسیم سیرو اشاره می­کند که تمامی این سازه­ها، بر روی آثاری از یک بنای سلجوقی ساخته‌شده­اند و فرم آجرکاری آنها شباهت زیادی به‌سبک سلجوقی دارد (سيرو،‌ 1357:‌137).

 

 

فهرست منابع

ابن رسته، احمد بن عمر، (1365)، الاعلاق النفیسه، ترجمه و تعلیق حسین قره چانلو، تهران، امیرکبیر.

ارباب اصفهانی، محمد مهدی بن محمد رضا، (1368)، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، چاپ دوم، تهران، امیرکبیر.

استرآبادی، میرزا مهدی خان، (1377)، جهانگشای نادری، به اهتمام سیّد عبدالله انوار، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

اوبن، اوژن، (1362)، ايران امروز؛ سفرنامه اوژن اوبن در 1900 م.، ترجمه و حواشی و توضیحات علی اصغر سعیدی، تهران، زوّار.

اولیویه، (1371)، تاريخ اجتماعي ـ اقتصادي ايران در دوران آغازين عصر قاجار، سفرنامـ اولیویه، ترجمه محمد طاهرمیرزا، تصحیح غلامرضا ورهرام، تهران، اطلاعات.

بروگش، هینریش، (1368)، سفری به دربار سلطان صاحبران، ترجمه کردبچه، تهران، اطلاعات.

ــــــــــــــ ، (1374)، در سرزمین آفتاب (دومین سفرنامه هینریش بروگش)، مجید جلیل‌وند، تهران، مرکز.

پاپلی یزدی، محمد حسین، (1367)، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، تهران، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.

تاورنیه، ژان باتیست، (1363)، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، تجدید نظر حمید شیرانی، تهران، سنایی و تأئید.

دارک، کن. آر، (1379)، مبانی نظری باستان‌شناسی، کامیار عبدی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.

رستم الحکما، محمد هاشم آصف، (1348)، رستم‌التواریخ، تصحیح، تحشیه و توضیحات محمد مشیری، تهران، تابان.

رنه دالمانی، هانری، (1378)، از خراسان تا بختیاری، جلد دوم، غلامرضا سمیعی، تهران، طاووس.

زنده دل، حسن، (1377)، مجموعه راهنمای جامع ایرانگردان (4): استان اصفهان، تهران، ایرانگردان.

سیرو، ماکسیم، (بی تا)، راههاي باستاني ناحيه اصفهان و راههاي وابسته به آنها، مهدی مشایخی، تهران، سازمان ملّی حفاظت آثار باستانی ایران.

سدیدالسلطنه، محمدعلی‌خان سدیدالسلطنه مینابی بندرعباسی، (1362)، التدقيق في سير الطريق؛ سفرنامه سديدالسلطنه، تصحیح و تحشیه احمد اقتداری، تهران، بهنشر.

گلستانه، ابوالحسن بن محمد امین، (2536)، مجمل التواريخ بعد نادريه، رویدادهای 35 سالـ پس از نادرشاه، اهتمام مدرس رضوی، چاپ سوم، تهران، دانشگاه تهران.

مستوفي، حمدالله، (1362)، نزهت القلوب؛ مقاله الثالثه در صفت بلدان و ولایات و بقاع، به اهتمام گای لیسترنج، تهران، دنیای کتاب.

موریه، جیمز، (1386)، سفرنامه جيمز موريه در 1808 و 1809 م. (سفر يكم)، ابوالقاسم سرّی، تهران، توس.

مهریار، محمد، (1382)، فرهنگ جامع نامها و آبادیهای کهن اصفهان، جلد اول، اصفهان، فرهنگ مردم.

نویسنده نامعلوم، (1368)، دو سفرنامه از جنوب ايران در سالهاي 1256 و 1307 ﻫ.، تصحيح و اهتمام سیّد علی آل داوود، تهران، امیرکبیر.

دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
دی ان ان